سینماسینما، یزدان سلحشور
آقای فراستی عزیز! اگر کلاه دارید قاضیاش کنید! اگر ندارید بروید توی آن اتاق شرجیِ عرقزده، وسط جمع آن 12 مرد خشمگین بنشینید، خداییش! رستگاری شاوشنگ و فیلمهای درایر را با هم دارد!
آقای فراستی! -منتقدِ با دانش و با بینش سینمای ایران- [که همیشه به عنوانِ یک عشقِ فیلمِ قدیمی با ترکیبِ آرای سینماییتان موافق بودهام اما مشکلم با تجزیهاش بوده که انگار هیچ ربطی به آن ترکیب نداشته!] چرنوبیل ممکن است سریال بدی باشد یا سریالِ خوبی باشد اما تشخیصِ این امر که «حیطه» نمیشناسد مگر قرار است ما در سال 2019، دوباره مثل رهبران حزب کمونیست فرانسه -در دهههای 1940 و 1950- افتخار کنیم که استالینیست هستیم؟! من گرچه مثل شما فرمالیست نیستم [اما «فرم» را در «ساختار» امری بسیار مهم میدانم] با این همه واقفم به این امر که استالین و ژدانف، مخالفِ فرمالیستها بودهاند و سرشان را زیرِ آب میکردند! شما چرا موافق استالین هستید؟! اینکه مشاور رییس جمهور در مورد این سریال امریکایی حرفِ خوبی زده یا حرفِ بدی زده، میتواند یک عکسالعمل کارشناسانه داشته باشد اما «حیطه،حیطه» کردن، آن هم در حوزهی سینما و تلویزیون و مخصوصاً تلویزیون [که به رغم پیش افتادن از سینما در این دهه، هنوز هم مرتبط با «فرهنگ عامه» است و اسلحهای در دست سیاستمداران، برای هدف قرار دادن مخِ تماشاگران با گلولهی ارتباطات!] خیلی دیگر ژدانفیست رفیق فرمالیست!
میدانم که فوقالعاده عشقِ کتاباید در همهی حوزهها؛ شما دیگر چرا بروتوس؟! یادتان رفته زمانی را که تافلر -پیش از تمام تحولات سیاسی-اجتماعی-فرهنگی اواخر قرن بیستم- مرگ «حیطه» را اعلام کرد با اشاره به پایین آمدن «خدایان سپیدپوش» [پزشکان] از المپِ پذیرش بی چون و چرای عامه؟ خداوکیلی پزشکان متخصصترند یا منتقدان فیلم؟!
دومین دههی قرن بیست و یکم در حال پایان است [کاش نبود! من هنوز قرن بیستم را با تمام فلاکتهایش بیشتر دوست دارم –احتمالاً شما هم…-] دیگر حیطهای نمانده مرد! یک بچهی 4 ساله، راحتتر از بنده و شما فیلم دانلود میکند و میبیند! یک بچه 8 ساله به اندروید همان قدر واقف است که متخصصی با 20 سال سابقه. «بینش» عمومی نشده، اما «دانش» که عمومی شده.
از همهی اینها گذشته، حتی اگر وضع نقد فیلم این کشور در حد دوران آندره بازن هم بود که نیست، ما چه حقی داشتیم و داریم [وقتی که منتقدی روبروی شما مینشیند و جوری درباره شباهت «الماس 33» و «هامون» حرف میزند که منِ ببینده یقین میکنم که «الماس 33» را فقط پشتِ موتور دیده -که حلقههای فیلمش را از این سالن به آن سالن میبردن!] از حیطه تخصصی و در واقع از تجمیع آرای تخصصی در یک «کاستِ تخصصی» حرف بزنیم؟ جای گلنار خالی که بگوید: «حیطه،حیطه که میگن جای قشنگیه اما مردمونش بَدَن!»