«ما همه باهم هستیم»، آخرین ساخته کمال تبریزی، بیشک عجیبترین و بیهویتترین فیلم او تا به امروز است. «ما همه باهم هستیم» که مدتها با لیست بازیگران تمام ستارهاش، با وعده کمدی سیاسی بودنش و بانام فیلمساز و تهیهکنندهاش، رضا میر کریمی، خیلیها را به وجد آورده بود، چیزی نیست جز یک پرونده کثیف در سینما و کارنامه کاری عواملش.
همچنین بخوانید:
بررسی فیلم «شبی که ماه کامل شد»: عروس ریگ
«ما همه باهم هستیم» قرار بوده است که یک بیانیه سیاسی باشد، اما درنهایت یک اثر بیدروپیکر، نامفهوم و گنگ از آب درآمده است که نهتنها جسارتی که از تبریزی و کمدیهای سیاسیاش انتظار داشتیم را ارائه نمیدهد، که بهوضوح یک کالای تبلیغاتی و مصرفی است که اساساً جایی در سینما ندارد، چراکه «ما همه باهم هستیم»، در اولین شرط یک فیلم سینمایی، یعنی سرگرم کردن مخاطب بازمیماند و تا انتها، در هر پلانش، با هر دیالوگش، با هر خرده روایت آشفتهای که با کنکاش میتوان در بطن قصه آشفتهتر فیلم یافت، فریاد میزند که فقط قرار است بفروشد و همه شعارها و تبلیغات این فیلم، همه زرقوبرقهایش، دروغی بیش نبوده است.
«ما همه باهم هستیم»، اگر بتوان نام یک اثر سینمایی را بر آن گذاشت، فقط توهین به شعور مخاطب است و ادای روشنفکری سادهانگارانهای که در فیلم تنیده شده است، بیش از همیشه بیننده را احمق فرض میکند و او را متهم میکند که اگر متوجه داستان و نشانههای آن نمیشود، بهسادگی در حد فیلم و سینمای آقایان نیست.
«ما همه باهم هستیم»، میتوانست فیلم خوبی باشد. ایده جذابی پشت روایت خطی فیلم وجود دارد که در همان مرحله آفرینش سوژه رهاشده است. قصه مدیرعامل یک شرکت هواپیمایی با بازی لیلا حاتمی که برای جلوگیری از ورشکستگی تصمیم میگیرد، یکی از هواپیماهایش را محکوم به سقوط کند تا بتواند از پول بیمه آن استفاده کند و برای پر کردن این هواپیما، به سراغ افرادی میرود که از زندگیشان سیرشدهاند و مرگ از زندگی برایشان جذابتر است، میتوانست، قصهای جذاب و پر کشش به وجود آورد و مسلماً موقعیتهای طنزی نیز بیافریند.
اما تبریزی، بهجای آنکه به سراغ پرورش قصهاش برود، بهجای آنکه به فکر روایتش باشد، به رویکردی روی آورده است که فقط میتوان آن را فریبکارانه نامید.
«ما همه باهم هستیم» که در ابتدا قرار بود «ول شدگان» نام داشته باشد، بعد به «ما همه باهم نیستیم» تغییر نام داد و درنهایت به نامی رسید که برای مخاطب ایرانی شعاری آشناست، نامی که با کنایهای که در خود دارد، تضمین کشاندن مردم به سینماها بوده است و این اول قدم فریبکارانه کمال تبریزی در آخرین اثرش است. تبریزی با انتخاب این نام به مخاطب وعده میدهد که فیلمش قرار است موضوعی مربوط به این شعار را مرکز روایتش قرار دهد، قرار است یک کمدی خط قرمزی مثل «مارمولک» به او عرضه کند و قرار است او را سرگرم کند، اما تبریزی، که سالهاست اثری از جسارتی که با آثاری چون «لیلی با من است» یا «همیشه پای یک زن در میان است» نشان نداده، در «ما همه باهم هستیم»، بهجای انتقادات سیاسی یا اجتماعی، حرفهایش را غیرمستقیم و از طریق کدهای غیرقابلبازگشایی به بیننده عرضه میکند و محتاطانه از هر موقعیتی که میتواند فیلم او را منحصربهفرد کند، یا حتی نجات دهد میگذرد تا اثری گنگ و نامفهوم که ادعا دارد استعاری و نمادین است را تحویل او بدهد و با اسم بازیگرانش، مردم را به سالن سینما بکشاند و سروته قضیه را هم بیاورد، و اگر این فریب نیسـت، پس چه نامی میتوان بر آن نهاد؟
تبریزی میخواهد با همان شیوه یکی به نعل و یکی به میخ این چند سال اخیرش، یک اتفاق مهم سیاسی و اجتماعی را بررسی کند و در کنار آن، از نقش سلبریتیها در این اتفاقات بگوید، اما آنقدر موضوعش را پیچیده کرده و آنقدر با استعارههای بیمعنا و گنگ حرفهایش را از مخاطب پنهان کرده است که بعید است اگر خودش دقیق و مستقیم نگوید منظورش چه بوده کسی متوجه شود.
سینما و روایت استعاری پدیدهای جدید نیست که کمال تبریزی آن را پدید آورده باشد و کسی معنای آن را نفهمد، آثار اروپای شرقی دهه 60 و 70 میلادی پر است از فیلمهای استعاری که آشکارا از مخاطب میخواهد خود را در میان نشانهها غرق کند و به سفری ذهنی برود، اما «ما همه باهم هستیم»، همانطور که در همه ابعادش مخاطب را به سخره میگیرد، در سطح اول استعاره مانده است و فقط ادای یک فیلم مفهومی و مدرن را درمیآورد، درحالیکه در واقعیت، از سطحیترین فیلمهای کمدی بدنه هم ضعیفتر است که آن فیلمهای به هر ضربوزوری که شده، از بیننده خنده میگیرند. آ
نسوی قضیه هم کنایههایی است که آنقدر گلدرشتاند که توی ذوق میزنند و هیچ ظرافتی در پرداختشان وجود ندارد، مثل کنایه به مرگ عباس کیارستمی و ماجرای پرونده پزشکی او.
در آخرین اثر تبریزی، با ملغمهای از کاراکترهای مختلف طرف هستیم که به تیپ هم نمیرسند، بیننده نمیداند چه چیزی این کاراکترها را وادار به اتخاذ این تصمیم کرده است و آن کاراکترهایی که انگیزهشان برای بیننده مشخص میشود هم آنقدر بچهگانه و خام خود را توجیه میکنند که هیچ ارتباطی با بیننده برقرار نمیکنند. فیلمنامه «ما همه باهم هستیم» به قلم پدرام امیری، حسین دوماری و محمد داوودی نوشتهشده است، که امیری و دوماری در جشنواره سی و هفتم با اثر نه چندان جذاب «جاندار» حاضر بودند و تعجبی نیست که کمدی «ما همه باهم هستیم» اصلاً از آب درنیامده است و حتی در آفرینش یک موقعیت شوخی متوسط یا گرفتن یک خنده بیرمق از مخاطب عاجز است.
کارگردانی اثر هم بهکل غایب است، نماهای بسته در هواپیما، بدون هیچ خلاقیتی، مثل این میماند که دوربین را گذاشتهاند و رفتهاند و فیلمساز حتی زحمت دکوپاژ کردن را هم به خود نداده است. لحن فیلم با یک فانتزی خاصی شروع میشود که شاید در آثارمانی حقیقی قابلباورتر باشد.
مثل مکان بازجویی و نقش عجیب بازجو و عادت منزجرکننده خوردنش، گریمهای گروتسک و پلانهای کوتاه که اصلاً در سینمای تبریزی ننشسته است، در ادامه به یک رئالیسم میرسد و پایان مییابد.عدم هماهنگی در ریتم، ناهمگونی لحن، بازی بد همه بازیگران ستاره فیلم و نماهای خشک و جبری، همه نشان میدهند که تبریزی اصلاً به نقش خود بهعنوان فیلمساز توجهی نداشته و سعی کرده هر پلان را با تعدادی سوپراستار مطرح پر کند و هوش مخاطب را زیر سؤال ببرد. «ما همه باهم هستیم»، بودجه هنگفتی داشته است، آنقدر که واضح است آقایان نمیدانستهاند با آنچه کنند و حتی چیزی صرف جلوههای ویژهای که برای روایت لازم بوده است هم نکردهاند، پس تا توانستهاند ستاره آوردهاند و تمامی نقشها را به بازیگران نامی دادهاند و خودشان عقب نشستهاند تا هنگام اکران مزد زحماتشان را تبلیغات گمراهکننده بگیرند. «ما همه باهم هستیم»، فقط یک تجارت است با پولهای هنگفتی که معلوم نیست از کجا میآید، یک شوخی باشعور و هوش مخاطب و یک سقوط آزاد برای کمال تبریزی و سینمای ایران.
کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریهها، وبلاگها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.
Post Views:
1,075