سرویس ورزش مشرق – با پایان یافتن فصل فوتبالی 98-97 برای همه تیمهای حاضر در تورنمنتهای مختلف جام حذفی، لیگهای برتر و دسته اول و لیگ قهرمانان آسیا، کم کم فصل نقل و انتقالات با اخبار مختلف ضد و نقیضش از راه رسید.
جابجاییهای بزرگ و کوچک که از جمله اتفاقات رایج در این فصل از فوتبال کشور است از همان روزهای ابتدایی شروع شده و میتوان از آن جمله به حضور محمد رشید مظاهری از ذوب آهن در باشگاه تراکتورسازی یاد کرد و البته نمونههایی از این دست.
اما آنچه در این روزها در معدود باشگاههای پایتخت نشین شاهدش هستیم گربه رقصانی برخی بازیکنان برای مدیران آنهاست. جایی که کمترین وفاق و وحدت کلمه در آن دیده میشود. بله! اتاق مدیریت باشگاههای عضو در لیگ برتر فوتبال! جایگاهی که به دلیل فقدان همین وحدت و هماهنگی، موجبات فراهم شدن بستری مطلوب برای "اُرد" دادن تعدادی از بازیکنانِ بعضاً ملی پوش برای باشگاهها فراهم میشود.
شرط و شروطی کردن قرارداد بستن و اینکه ما به دلار باید پول بگیریم، چون ارزش ریال در یک سال اخیر با افت مواجه بوده یکی از همین نمونه هاست که حتی انتشار اخبارش هم موجب تضعیف جایگاه باشگاه در فوتبال کشور میشود!
در همه این سالها به ویژه پس از راه اندازی مسابقات لیگ حرفهای فوتبال در کشور، کم کم نحوه مدیریت باشگاهی در فوتبال نیز به شکلی به سمت و سوی حرفهای شدن پیشرفت کرد ولی این پیشرفت بیش از هر چیز در راهروی سبقت گرفتن در پرداخت "پول" به بازیکنان نمود داشت تا ایجاد ساز و کاری برای مراقبت از جایگاه باشگاه داری یا حتی توسعه زیر ساختها!
اینکه در عالم حرفهای گری میتوان به اندازه تواناییها هزینه کرد یک بحث است و اینکه برخی بخواهند اصول حرفهای را زیر پا گذاشته و جایگاه باشگاه را تضعیف کنند بحثی دیگر! وقتی حرف از باشگاه زده میشود تنها یک اتاق و چند صندلی نیست بلکه تیمهای لیگ برتری به لحاظ تعداد طرفدار به طور میانگین لااقل چند ده هزار نفر و برای معدودی از تیمها تعدادی میلیونی از این طیف را باید در نظر گرفت که آنها نیز در این وادی به شکل غیر مستقیم شراکت داشته و باید شأن منزلت آنها هم در نظر گرفته شود.
وقتی میشنویم بازیکن تأکید میکند باید با او قرارداد یک ساله ببندند، پولش را به دلار دریافت میکند یا کالایی مانند اتومبیل، خانه و زمین که در تلاطم کاهش ارزش پول، حقی از او ضایع نشود، متوجه شکسته شدن ارزش و اعتبار باشگاه میشویم. گرچه در همه این سالها استخوان خرد کردههایی مانند جعفر کاشانی، حسن روشن و امثالهم تأکید داشتهاند باشگاهی که فقط یک تیم فوتبال داشته باشد را نمیتوان باشگاه خطاب کرد!
با این وجود به نظر میرسد عملکرد اتحادیه باشگاههای فوتبال کشور در این زمینه چیزی معادل با صفر است! اتحادیهای که کمترین اقتدار را برای باشگاهش تعیین کرده، بود و نبودش چندان تفاوتی در عمل ایجاد نمیکند! اتحادیهای که افراد کارکشته فوتبالی در امر مدیریت از نایب رئیسی فدراسیون فوتبال گرفته تا مدیرعاملان باشگاههای قهرمان آسیا در آن حضور دارند اما کمتر شنیده شده بتوانند حتی یک روز در سال همه مدیرعاملان باشگاههای لیگ برتر را گرد هم جمع کنند!
با تداوم این رویه باید کم کم شاهد شیوه نوین تعیین مدیرعامل برای باشگاهها هم باشیم. روزی که بازیکن برای نشستن پای میز مذاکره شرط کند مدیرعامل باشگاه هم باید تغییر کرده و مدیری در رأس باشد که او دوست دارد! این در حالی است که سرمربیان فوتبالی در همین لیگ و در همین یکی دو فصل اخیر ثابت کردند با اعتماد به جوانانی مانند یونس دلفی، محمد نادری، اللهیار صیادمنش، پیام نیازمند و مانند آنها که در چشمه جوشان فوتبال کشور همچون قطرهای از دریا هستند میتوان با ایستادن مقابل چنین درخواستهایی ارزش و اعتبار را به باشگاهها برگرداند!