«دختر شیطان» ساخته قربان محمدپور این روزها بر پرده سینماها اکران است و البته برخلاف فیلم پیشینش «سلام بمبئی» با استقبال ویژهای مواجه نشده است و فروشش با «سلام بمبئی» قابل مقایسه هم نیست. این قضیه سویههای مختلفی دارد. قربان محمدپور را میتوان جز اولین کسانی دانست که با ساخت فیلم در خارج از کشور، از امکانات سینمای بالیوود و آزادیهایی که فیلمسازی در خارج از ایران در اختیار فیلمساز میگذارد، استفاده کرد.
همچنین بخوانید:
پیرامون حواشی «ما همه باهم هستیم»: دشمن مردم
قربان محمدپور بهخوبی روی این آزادیهای خارج از ایران مانور داد و هرچند اولین کارگردانی نبود که خارج از ایران فیلم ساخت اما اولین کسی بود که با تاکید گذاشتن بر کارکردهای بالیوود و سینمای هند در کنار استفاده از زنان بیحجاب و آزادیهای جنبی توانست محصولی متفاوت به تماشاگر ارائه بدهد و او را طوری کنجکاو تماشای یک فیلم ایرانی-بالیوودی کند که جلوی سالنها صفهای طولانی تشکیل شود و در زمان اکران خود رکورد فروش را بزند.
هرچند جمع کثیری از منتقدان همان موقع فیلم را به باد بد و بیراه کشاندند اما حقیقت اینجاست که در گذر این سالها و در مقایسه با باقی فیلمهایی که با اهدافی مشابه در خارج از ایران ساخته شدهاند اعم از «من سالوادور نیستم»، «تگزاس» و… کمی قابل قبولتر است و حداقلهای استانداردهای سینمایی را دارد.
بعد از «من سالوادور نیستم» و «سلام بمبئی» هم سینما و هم شبکه نمایش خانگی به ساخت آثار گیشهای در خارج از مرزهای ایران روی آورد که ثمرهاش تعدادی فیلم لوس، دم دستی و کیفیت پایین شد با شوخیهایی عموما جنسی و سکسیستی و البته از مد افتاده که مثلا ده سال پیش خندهدار بود.
قربان محمدپور قبل از آنکه همکاری با بالیوود را در دو فیلم آخر خود شروع کند، در ایران هم فیلم ساخته و هم تعدادی فیلمنامه گیشهای مانند «زنها فرشتهاند» را نوشته و «آنچه مردان درباره زنان نمیدانند» را ساخته است. اما در سینمای ایران چندان تحویل گرفته نشد و همین زمینه همکاری او با بالیوود را فراهم کرد.
شاید این اصلیترین دلیل ساخت «دختر شیطان» در هند باشد. اینکه او را در سینمای ایران تحویل نگرفتهاند و بهش بها ندادهاند.
درباره آثار کمدی که نوشته یا ساخته است نکته مهم در عدم استفاده ابزاری از اتفاقات اروتیک و جنسی برای خنداندن مخاطب است. یعنی که او ترجیح میدهد مثلا بهجای ساخت فیلمی مثل «هزارپا» که سراسر شوخی کلامی جنسی است، یک رومانس عاشقانه بسازد که ضمن اینکه آنچه تماشاگر از یک رابطه و عاشقانه میخواهد را به او میدهد، کمتر در دام ابتذال میافتد.
حالا «دختر شیطان» فیلمی است که در این آشفتهبازار اروتیک سینمای بدنهای و گیشهای ایران، سعی دارد از مرز ابتذال و البته عشق و عاشقی که دیگر آنقدر بیخودی دستمایه فیلمهای گیشهای قرار گرفته، همه برش و جذابیتاش را از دست داده و خز شده، فراتر برود و موضوعات جدیتر و تاملبرانگیزتری را برای اشتراک گذاشتن با تماشاگر انتخاب کند.
این خودش بهتنهایی یعنی «دختر شیطان» با وجود همه ضعفها و کمبودهایش سه هیچ از آثار مشابه خود جلو است!
«دختر شیطان» ضمن استفاده از ترفندهای جذب مخاطب بالیوودی مانند رقصهای گروهی و… به دلیل موضوعشاش است که در ایران امکان ساخت نداشته. حتی دختر بیحجاب فیلم هم چندان مسئله مهمی نبوده است. هرچند فیلم یک فاز فانتزی دارد که این متضمن استفاده از جلوههای بصری خاص است اما بهشکلی نیست که نتوان در ایران آنها را ساخت. کمااینکه ممکن است همین حالا هم جلوههای ویژه در ایران کارشده باشد نه سینمای بالیوود.
داستان «دختر شیطان» یک داستان فانتزی و انسانشناسانه است.
فرهاد مردی که سالها در هند زندگی میکند و بهدلیل خیانت زنش به او زندگیش را برای خود تبدیل به جهنم کرده و در الکل و شهوت و قمار غرق شده است، ناگهان متوجه حضور غیرعادی دختری در زندگی خود میشود که به او میگوید دختر شیطان است اما قصد کرده توبه کند و رستگار شود و میخواهد به انسان سجده کند و باید دنبال یک انسان بیگناه بگردد. خب این یک ایده سینمایی جذاب و برای سینمای ایران متفاوت و نو به حساب میآید.
بعد از آنکه فرهاد در ابتدا از کمک به او امتناع میکند، همراهش میشود تا انسانی بیگناه را پیدا کنند. در این مسیر به سراغ کشیشی مسیحی، یک عارف، یک مسلمان که از سرکردههای داعش است و… میروند اما هیچکدام آنها بیگناه نیستند. ایده فرمی که برای تمیز دادن گناهکار و بیگناه در فیلم طراحی شده هم جالب است و هم بصری و سینمایی.
یعنی با تصویر منتقل میشود و شبیه به عموم آثار گیشهای تماشاگر قرار نیست تنها با دیالوگها و از زبان شخصیتهای داستان به کنه اتفاقات پی ببرد. این ایده که هرکه روحیهای شیطانی دارد و از فرط افتادن در گناه بخشی از وجودش ماهیت شیطانی یافته؛ میتواند دختر شیطان را ببیند، درحالیکه انسانهای عادی گناهکار عادی نمیتوانند، باعث میشود که تماشاگر بتواند با روایت همراه شود و حتی یک قدم جلوتر از خود فیلم بفهمد که آدمهای داستان چند مرده حلاج اند.
مهمترین کاری که قربان محمدپور در «دختر شیطان» میکند در همین پرداختش به موضوعی انسانشناسانه با زبانی سرگمکننده و طنزآمیز است. او این احترام حداقلی را برای تماشاگر عام یعنی مردم عامه قائل شده تا چیزی جز جفنگیات مد روز و دختربازیهایی که سرتاپای فیلمهای گیشهای را گرفتهاند، به او ارائه بدهد.
هرچند که شکل پرداخت به موضوع گناه، توبه و بهشت و جهنم و خدا و شیطان در «دختر شیطان» دم دستی و سطحینگرانه است اما از محصولی که برای تماشاگر فیلمهایی الکی مانند «تگزاس» و «لونه زنبور» ساخته شده است نمیتوان انتظار داشت که با فهمی دکارتی به این موضوعات بپردازد! این هرچند برای تماشاگر خاص در ذوقزننده است و باعث میشود فیلم را دوست نداشته باشد، اما برای تماشاگر عام رهگذر خوبی است تا بداند فیلم کمدی و سرگرمکننده لزوما نباید موضاعات مبتذل جنسی یا سیاستزده داشته باشد و میتواند روی تناقضات و سوالهای درونی و اساسی ذهن یک انسان تاکید بگذارد.
دلیل اینکه «دختر شیطان» چندان دیده نشده، نه موضوعش است و نه عدم جذابیتش. مافیای اکران با اختصاص دادن سالنهای محدود و سانسهای کم به این فیلم جلوی دیده شدن را گرفته است.
مافیای اکران این روزها در سینمای ایران هرکاری بخواهد میکند و تربیت و هدایت سلیقه مردم عامه را بیش از همه در دست گرفته است. مافیای اکران که متشکل از اعضای اصلی شورای نمایش و اکران و تهیهکنندههای قدرتمند هستند، انتخاب میکنند که چه فیلمی در گیشه موفقتر باشد و بیشتر دیده شود و ترجیح دادهاند که فیلمی که با عموم آثار گیشهای ایرانی تفاوتی بارز دارد و به موضوعی متفاوت میپردازد اصلا مورد توجه قرار نگیرد.
اقدام حوزه هنری هم درباره بایکوت کردن فیلم و گرفتن سینماهایش از اکران فیلم واقعا خندهدار بهنظر میرسد!
دلیل اینکه فیلم در ایران ساخته نشده هم چیزی شبیه به این است. تصور کنید که فیلم در ایران ساخته میشد و مثلا یک روحانی گناهکار بود و دختر شیطان را میدید، آسمان به زمین میرسید و فیلم سریعا دچار حاشیه و توقیف میشد.
بیش از نمایش دختر بیحجاب شیطان با زیبایی و لوندی خاصش یا نمایش صحنههای رقص و قمار و… نمایش گناهکار بودن آدمهایی که بیجهت منزه شدهاند و نمیتوان به احوالاتشان ورود کرد، دلیل ساخته شدن فیلم در هند است. البته از ترکیب بازیگران، نماهای کروماکی داخل ماشین (با کیفیت تابلو و بد کروماکی) و نماهای خارجی که عموما دختر شیطان در آنها تنهاست میتوان حدس زد که روزهای تولید در هند محمدود بوده است و احتمالا عموم فیلم و صحنههای داخلی در خود ایران گرفته شده.
نکته جالب توجهی که حکم آس پیک فیلم را دارد انتخاب حمید فرخنژاد برای ایفای نقش اصلی فیلم و آن آدم غرق در گناه است که روح انسانی خود را به شیطان فروخته. انگار که با انتخاب فرخنژاد در جایگاه این بازیگر، فیلمساز به شکلی فرامتنی عموم سلبریتیها و مافیاهای سینمایی را مخصوصا مخاطب خود قرار میدهد.
حمید فرخنژاد که همین چندوقت پیش در یک مصاحبه اینترنتی با صراحت گفته بود که یک تار موی پسرش در آمریکا به زیست 80 میلیون ایرانی ارجحیت دارد، حتما وقتی دیالوگهایش در فیلم مانند «مردم کیلو چند؟» و… را ادا میکند و میخواهد سرمردم را با مواد غذایی تاریخ مصرف گذشته شیره بمالد و سود بیشتری به جیب بزند، عمیقا از بازی در نقشش لذت میبرده! انتخاب فرخنژاد برای بازی در این نقش یا انتخابی بسیار هوشمندانه بوده یا ناخوداگاه یک معنی فرامتنی و ضمنی مهم پیدا کرده است.
کلا این اتفاق درباره «دختر شیطان» میافتد. فیلمی که هرچند معمولی و متوسط روبه ضعیف است و از حد یک فیلم سرگرمکننده پیشتر نمیرود اما به شکلی غیرمستقیم و ناخوداگاه با مافیای اکران، تربیت سطح پایین ذائقه سینمایی عامه و انحصارطلبی طبقه سرمایهدار و سلبریتیها در سینمای ایران، درمیافتد.
کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریهها، وبلاگها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.
Post Views:
70