بیلی وایلدر در سال 1906 در جایی بهدنیا آمد که آنروزها متعلق به امپراطوری اتریش بود اما امروز بخشی از لهستان محسوب میشود. در پی وقوع جنگجهانی اول و ویران شدن بخشهای زیادی از وین و اتریش، وایلدر به برلین رفت و در آنجا به روزنامهنگاری پرداخت. اما انگار روزنامهنگاری تنها بهانهای برای بیلی بود تا در وهله اول بنویسد و داستان طراحی کند و در وهله دوم شناختش از فرهنگ و سلیقه عامه بیشتر شود. هرچند او عموما گزارشهای جنایی یا ورزشی مینوشت اما آنها را شبیه به یک داستان برای خواننده تعریف میکرد. حضور در رسانه باعث شد تا بیلی وایلدر بر فرهنگ و روحیات عامه مسلط شود.
سه سال بعد از مهاجرت به برلین، وایلدر اولین گام بلند خود را برای ورود به عرصه فیلمسازی برداشت و در نوشتن فیمنامه «مردم در یکشنبه» برای یک کمپانی آلمانی همکاری نمود.
اما ظهور فاشیسم و قدرت گرفتن سریعالسیرش باعث شد وایلدر پس از همان اولین قدمی که به سینمای آلمان باز کرده بود، از سرزمین خود فرار کند.
او به پاریس رفت و در آنجا موقعیتی پیدا کرد تا یک فیلم جمع و جور بسازد اما کار مهمی که میکرد این بود که بسیاری از طرحها و داستانهای خود را برای استودیوهای فیلمسازی هالیوودی میفرستاد تا آنکه سرانجام یکیشان مورد توجه قرار گرفت و بیلی وایلدر راهی آمریکا شد.
هرچند آن پروژه به ثمر ننشست اما یک فیلمنامهنویس و داستانپرداز ویژه را به هالیوود معرفی کرده بود که در سالهای بعدترش در نوشته شدن فیلمنامههای کمدی رومانتیک مطرح و درجه اولی مانند «نینوچکا» ساخته ارنست لوبیچ یا «گلوله آتش»، نقش پررنگی داشت.
وایلدر پس از نویسندگی چند اثر این چنینی، اولین فیلم خود را در هالیوود با نام «نیمه شب» ساخت و شد همین بیلی وایلدر محبوب تاریخ سینما. فیلمسازی که نزدیک به 60 فیلم در طول مدت حیات خود ساخت که جز تعداد معدودی از آنها همگی واجد کلام و کیفیت و نگاه خاصی به زندگی بودهاند.
همچنین بخوانید:
درباره بیلی وایلدر و آثار ماندگارش
غرامت مضاعف Double Indemnity
«غرامت مضاعف» نه تنها در مراسم اسکار نامش مطرح شد و کاندیدای دریافت جوایز بسیاری بود که اولین فیلم مهم وایلدر هم هست که بعدها در تاریخ سینما بارها دربارهاش صحبت میشود و تاثیر ویژهای بر بسیاری از فیلمهای نوآر بعد از خود و حتی نئو نوآرهای متاخرتر میگذارد.
«غرامت مضاعف» یکی از اولین نوآرهای تاریخ سینماست که فیلمنامهاش را ریموند چندلر نوشته است. رماننویسی که بیاغراق در کنار دشیل همت منبع الهام بسیاری از نوآرهای آمریکایی بودهاند و چیستی این ژانر انگار از رمانها و داستانهای بزرگ این نویسندگان برداشت شده است.
«غرامت مضاعف» شبیه به فضای داستانهای چندلر سیاه و تلخ است. زنی اغواگر و اثیری، مردی ساده را که کارمند بیمه است متقاعد میکد تا او را در یک قتل و گرفتن مقدار زیادی پول همراهی کند و مرد در دام پیشنهاد وسوسهبرانگیز و بیش از آن خود زن لوند و اغواگر گیر میکند و با او همراه میشود. هرچند در انتها متوجه میشویم تنها بازیچه زن فم فتال بوده است.
داستان «غرامت مضاعف» برای تماشاگر آن سالها بسیار شوکهکننده می نماید. آنها انتظار تماشای چنین چیزی را بر پرده سینما نداشتهاند و فکر میکردند چنین داستانهایی فقط مخصوص پاورقیهای رسانه است. «غرامت مضاعف» اولین کاندیداتوری اسکار را برای وایلدر به ارمغان میآورد.
سانست بلوار Sunset Boulevard
«سانست بلوار» فیلم مهم بعدی وایلدر محصول سال 1950 است. فیلمی که همیشه میان آن و «غرامت مضاعف» درباره اینکه کدام نوآر بهتری هستند بین خورههای فیلم بحث و جدل است. اما حقیقت اینجاست که سویههای انضمامی در این دو فیلم نوآر متفاوت هستند و همین باعث میشود از دو نوآر که توسط یک کارگردان ساخته شدهاند دو حس مختلف بگیریم. در «غرامت مضاعف» همانطور که داستان مرد، به نوعی داستان عشق و وظیفه است ( او باید برای کمک به فم فتال، در کار خود دو دره بازی کند.) سویههای انضمامی فیلم هم متاثر از این دوگانه عشق و وظیفه، جنبههای اجتماعی و سیاسی بیشتری پیدا میکنند. اینکه او کارمند بیمه است و اصلا نمایش بوروکراسی شرکتهای بیمه در «غرامت مضاعف» به نقد ساختارهای مالی چون شرکتهای بیمه که محصول جهان سرمایهداری هستند میپردازد.
اما در «سانست بلوار» داستان شخصیتر از این حرفهاست و به آدمها و درونیات و شکستها و جاهطلبیهایشان در زندگی اشاره دارد. «سانست بلوار» درباره یک فیلمنامهنویس فلکزده و بدهکار است که درحال گریز از دست طلبکاران خود اتفاقی وارد خانه یکی از بزرگترین ستارگان زن سابق هالیوود میشود که دوران کار و محبوبیتش به پایان آمده اما خودش هنوز باور ندارد و شهرت روزهای جوانی را برای خود قائل است. با ورود نویسنده بین آنها رابطهای شکل میگیرد که در نهایت منجر به اتفاقاتی دردناک و البته پیامد آن7 اضافه کردن بر «آگاهی» ضمنی تماشاگر میشود.
شروع «سانست بلوار»، نحوه ورود نویسنده بهخانه و پیش تر از آن نحوه ورود تماشاگر به داستان با نمایش آن جنازه متحرک در استخر نهتنها در تاریخ سینما ماندگار شدهاند که داستانی را برای تماشاگر ساختهاند که تا پیش از این نظیرش را ندیده. درحالیکه در اوپنینگ فیلم این جنازه مرد است که در استخر یک خانه لاکچری غرق شده، تمام داستان از نقطه نظر او تعریف میشود.
این فرم روایی هم پیش از این در سینمای هالیوود چندان مورد استفاده قرار نگرفته و از این نظر فیلمنامه «سانست بلوار» یک ساختار شکنی بزرگ در دل نظام استودیویی با الگوهای از پیش تعیینشده آن است.
«سانست بلوار» همچنین بهواسطه شخصیت اصلی زن خود که ستاره سینمای صامت است به تاریخ اجتماعی سینما نقب میزند؛ به اینکه چطور در پی ورود صدا به سینما و تغییری که در سیستم تولید بهوجود آورد بسیاری از هنرمندان سینمای صامت خانهنشین شدند و از دست رفتند.
آپارتمان The Apartment
شاید انتخاب بهترین فیلم بیلی وایلدر از میان همه این شاهکارهایی که ساخته است بسیار سخت باشد اما عنوان دوست داشتنیترین فیلم بیشک به «آپارتمان» میرسد. فیلمی سرگرمکننده اما جدی که با همه تلخیهایش، در سراسر زمان خود دارد تماشاگر را میخنداند و دیوانهاش میکند.
مهارت وایلدر در نمایش «لحظههای یک زندگی» در «آپارتمان» حیرت انگیز است، ضمن اینکه باز هم سویههای انضمامی و انتقادی به مناسبات بوروکراتیک جهان سرمایهداری را اینجا در قالب داستان ترفیع گرفتنهای یک کارمند ساده در خود میپروراند.
«آپارتمان» داستان قلبهای شکسته و ستایش زندگی است، داستان عشقهای از کف رفته و تماشای پردریغ عاشقانههای پر شور دیگران. داستان قهرمانهای شکستخورده و آدم خوبهای به هیچکجا نرسیده. داستان عشقها و آدمهای اشتباه که همه چیز را نابود میکنند؛ و البته داستان ته خط و اوج ناامیدی و نمایان شدن کورسوی امید و نور در آن لحظه آخر!
مثلث بیلی وایلدر، جک لمون و شرلی مک لین در کنار هم میدرخشند و «آپارتمان» بدون هرکدام از آنها اصلا قابل تصور نیست. توانایی وایلدر در کنترل و هدایت بازیگران، در کنار کار اعجابانگیزی که در فیلمنامه با دیالوگها و موقعیتها و چگونگی گره خوردن داستان آدمها با یکدیگر میکند، از یک سو و اجرای عالی مکلین و لمون و شیمی بینشان که آنها را تبدیل به یکی از ماندگارترین و ویژه ترین زوجهای کمدی رومانتیک تاریخ سینما میکند، از سوی دیگر دست در دست هم میدهند تا «آپارتمان» تبدیل به این شاهکار کنونی شود.
بعضیها داغشو دوست دارن Some Like It Hot
«بعضیها داغشو دوس دارن» را میتوان دیدهشدهترین و معروفترین فیلم وایلدر دانست. فیلمی محصول سال 1959 که بیغراق یکی از خندهدارترین فیلمهایی است که در تاریخ سینما ساخته شده. این فیلمی است که تماشای هرچندبارهاش می تواند شبیه به دفعه اول حیرتانگیز باشد و پایش همانطور قهقهه بزنید که در تماشای اول.
«بعضیها داغشو دوست دارن» نتیجه سالها سروکله زدن بیلی وایلدر با فرهنگ عامه و شناخت درستش از مقتضیات زیست آنها است که البته در ترکیب با احوالات اجتماعی زمان داستان و ممنوعیت مصرف الکل، اجتماعی و عمومی میشود. مرلین مونرو این فیلم یکی از بهترین «دختر آمرکایی بلوند احمق»های سینمای هالیوود است و جک لمون و تونی کورتیس هم میدرخشند.
در «بعضیها داغشو دوس دارن» با کلی کاراکتر فرعی و جانبی مواجه هستیم که هرچند حضوری کوتاه دارند، اما همهشان در فرجام داستان یک تاثیر کوچک میگذارند و شبیه به تکههای یک پازل یک کلیت بههم پیوسته را شکل میدهند.
دیالوگ صحنه آخر «هیچکس کامل نیست» که در آن موقعیت سوپر بامزه ادا میشود در خاطر میماند و هربار که تماشاگر یادش میافتد لبخند کوچکی روی لبش مینشیند.
تک خال در حفره Ace in the Hole
«تک خال حفره» مضمونی دارد که پیش از ساختش بارها دستمایه ساخت فیلمهای هالیوودی قرار گرفته است: حرص و طمع بیحد و مرز انسان!
فیلم داستان خبرنگاری است که در پی گیر افتادن چند معدنچی در یک معدن درگیر آن اتفاق میشود و از آن مینویسد و سعی دارد افکار عمومی را تهییج کند تا به این واسطه خودش در سطر اول خبرها حضور پیدا کند و در مرکز توجه باشد. تمایل بیاندازه او به شهرت باعث استفاده بهرهجویانهش از این اتفاق تلخ انسانی می شود.
«تک خال در حفره» هم فیلمی بسیار تاریک و سیاه است که سراغ انسانیت از دسترفته در جهان سرمایهداری را میگیرد و در عین حال یکی از اولین فیلمهایی است که به نقش مخرب رسانهها در دستکاری و تحریف افکار عمومی و پیامدهای چندگانهاش میپردازد. فیلم آنقدر برخلاف انتظار عمومی ناراحتکننده و تلخ بود که به یک شکست تجاری منجر شد اما در گذر همه این سالها جذابیتش را حفظ کرده و کماکان یک فیلم بسیار خوب است.
این فیلم نشان میدهد که وایلدر همانقدر که میتواند به عنوان یک کارگردان کمدی بهخاطر آورده شود، کارگردانی جدی و بدبین هم هست که فیلمهای سیاهش عمیقا تلخ و تاثیرگذار هستند.
کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریهها، وبلاگها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.
Post Views:
58