سینماسینما، سمیه علیپور:
این دایره را در نظر بگیرید: یک اتفاق رخ میدهد، در فضای مجازی منعکس میشود، بهبه و واه واه گویان در دو طرف صفکشی میکنند، دست آخر بعد از آنکه از خجالت هم درآمدند، ساکت میشوند تا صدای گروه سوم بلند شود که میگویند: «وای این فضای مجازی کل زندگی ما را خراب کرده و همه چیز را دم دستی کرده و همه را سطحی کرده و چه و چه و چه…»
خب به راحتی یک آب خوردن در این تابستان گرم میتوان این چرخه را در مورد اغلب اتفاقهای داغی که در فضای مجازی مطرح شده است، شناسایی کرد. موضوع این نوشته اما آن دو گروه اول نیست؛ اینکه افراد مایلاند در مورد هرآنچه که میبینند اظهار نظر کنند و اینکه اصلا این مستطیلهای کامنت در فضای مجازی برای همین اظهارنظرها باز شده و اینکه باید این نظرات را چقدر جدی گرفت و نگرفت و از چه جنبهای جدی گرفت موضوع بحث دیگریست، در این چند خط کوتاه فقط آن بخش سوم برایم مهم است. اینکه چرا کاسه کوزهها سر فضای مجازی شکسته میشود.
اگر شما هم مانند من به دلیلی مجبور بودید چند وقتی از پنجره قاب موبایل با دنیای بیرونی ارتباط برقرار کنید، این را درک میکردید که اولا فضای مجازی اگر مثل هر پدیده دیگری از قامت خودش بالاتر نرود و به اندازه خودش مورد استفاده قرار بگیرد نه تنها مایه نکبت و ضایع شدن اوقات نیست، بلکه امکانی است بسیار حساب شده برای به معنای واقعی کلمه «در جریان» نگه داشتن افراد در نقاط مختلف. هرچند که این دنیای مجازی برای من محدود به تلگرام و واتساپ است و به دلیل وحشت از وقتگیر بودن اینستاگرام اصلا سراغش نرفتم و برای نداشتن جملات کوتاه بسیار نغز از فضای توییتر هم دور هستم، اما همین تلگرام و واتس اپ خود نعمتی است برای شنیدن، خواندن و دیدن آنچه که رسانههای رسمی هرچند هم بدون محدودیت از ارائه آن عاجزند.
نکته دوم اینکه چرا گناه یا زیادهروی یا در کلامی بدون بار معنایی خاص «نوع انتخاب» خودمان را گردن فضای مجازی میاندازیم، اگر ما پیگیر موضوعات سطحی هستیم، اگر آنها بیش از باقی مسائل در کادر ما قرار میگیرند، اگر تصور میکنیم کل فضای مجازی پر است از خبرهای خالهزنکی خب بد نیست کمی به صفحاتی که دنبال میکنیم با دقتتر نگاه کنیم. میتوان به اندازه ساده کشیدن انگشت روی صفحه موبایل از این خبرها عبور کرد، دید و درگیرشان نشد، رفت سراغ همان موضوعهایی که از نظرمان والا و ارزشمند و فرهیخته و در شان ماست… شاید بعضی میخواهند دقیقا همین نکات به نظر ما خالهزنک را پیگیری کنند، مگر ما قرار است سانسورچی فضای مجازی هم باشیم. نکند آنقدر سانسور در همه رگ و اعصاب مغزمان پیچیده و بالا رفته که نمیتوانیم تصور کنیم اصلا یک زن و شوهر، به هر دلیلی بیایند ازدواج دوباره و چند باره خود را در فضای مجازی فریاد بزنند، جلب توجه کنند، پای خود را سفت کنند یا هرکاری که فکر میکنند باید بکنند. ما مگر مجبوریم اول فیلم این یکی و دوم فیلم آن یکی و صحبتهای فامیل را پیگیری کنیم که بعد از یک روز چالشی پر از پیگیری خبر داغ به این نتیجه برسیم «اه که این فضای مجازی همه ما را پای حرفهای سطحی نشانده است.»
اول روشن کنم که اتفاقا من از کسانی هستم که از دیدن چنین موضوعاتی به خصوص در مورد هنرمندانی که برایم عزیزاند و نقش پررنگی در ذهنم دارند غمگین میشوم، چه ماجرای امیر جعفری و صحبتهای عجیب او باشد چه اتفاق اخیر در مورد مهدی هاشمی و چه فضاسازیهایی که در مورد نگار جواهریان صورت گرفت. با مختار بودن هنرمندان در مورد شیوه زندگی و اینها کاری ندارم، موضوع این است که اگر امروز زنی در فضای مجازی داد میزند من همسر فلانی هستم، چند سال قبل زنی دیگر در مجلس داد میزد که همسرم زنی دیگر گرفته. اگر زمانی گروهی ترجیح میدادند «دم پر» قدرت بچرخند و از پول و امتیازهای آن بهرهمند شوند، امروز هم گروهی دیگر همین کار را میکنند.
ما به معنای برآیند کلی جامعه خیلی تغییر نکردهایم، فقط از مقطعی سیاست، گفتنِ برخی ناگفتهها (آن هم بنا به مصلحت و گزینش شده/ مناظرههای 10 سال قبل را به خاطر بیاورید) شد و در نتیجه نگرانی مردم از ابراز آنچه در سر داشتند، (غالبا از همان جنسی که در نتیجه آن سیاست فضا برایش فراهم شده بود) کمتر شد و فضای مجازی هم فقط بستری شد برای نوشتن و گفتن و تصویر کردن واقعیتهایی که سالها پرده ضخیم «هیس… نگوووو»ها آن را مهار کرده بود. صادق باشیم ما همین هستیم و بودیم.