بلاگ نماوا - مدیسا مهراب پور: عزت الله انتظامی قطعا یکی از سه بازیگر بزرگ و همهفن حریف تاریخ سینمای ایران است.
او حضوری طولانی مدت، بیش از شصت سال در عرصه تئاتر و سینما داشته است و برآیند آن یک کارنامه کاری درخشان و بهیادماندنی است. در این مطلب پنج نقشآفرینی برتر وی در طول این سالها از آثار قدیمیتر تا فیلمهای متاخر را مرور کردهایم.
«گاو»
اولین نقش مهمی که عزتالله انتظامی با آن در سینما مطرح میشود، «گاو» ساخته داریوش مهرجویی است. هرچند این اولین نقشآفرینی استاد نیست و پیش از این چیزی نزدیک به دو دهه فعالیت روی صحنه تئاتر و فیلم دیگری به نام «واریته بهار» (که البته نخسهای از آن در دسترس نیست) داشته است، با این فیلم نامش بر سر زبانها میافتد.
داستان تمثیلی معروف غلامحسین ساعدی که به اینارسیون و استحاله در جوامع جهانسومی و استعمار اندیشه میپردازد، یک «مش حسن» دارد که تصویرش را در فیلم «گاو» بارها دیدهایم و کسی حتی اگر تماشاگری، پیگیر تاریخ سینمای ایران هم نباشد بیشک جایی آن سکانس معروف فیلم «گاو» در زیرزمین را دیده است و آن دیالوگ معروف را که استاد با جنونی حیرت انگیز آنرا ادا میکند، بهخاطر دارد: «من مش حسن نیستم، گاو مش حسنم».
«گاو» درباره این است که کالا وارگی –بهعنوان بارزترین نماد لیبرالیسم و سرمایهداری- چطور مردمان جهانسومی را تحت سلطه خود درمیآورد و علاقه به سرمایه تا کجا آدمی را زبون میکند که گاوش را به خود ترجیح دهد. «گاو» داستان مشحسن مردی است که بهتدریج در مواجهه با استحاله خویش، خود را از یاد میبرد و از یک انسان به گاوش که او را بسیار دوست دارد و تنها سرمایه زندگیش است و ناگهان در حادثهای از دستش میدهد، تبدیل میشود.
بازی انتظامی در این نقش فقالعاده است. انتظامی در درآوردن اغراقهایی که در بسیاری از لحظات فیلم دارد که لازمه نقش است و سیر رسیدن به جنون نهایی آنرا از بازیگر میطلبد تا نقش یک انسان حیواننما را بازی کند، کار خود را بسیار خوب انجام داده و در عین حال توانسته است با بازی خود بر مقاصد مورد نظر مهرجویی و ساعدی در آن بازه زمانی و مواضع انتقادیشان نسبت به حکومت شاه و از خودبیگانگی عموم جامعه نقطه تاکید بگذارد.
«دایره مینا»
دومین تجربه بهیادماندنی عزتالله انتظامی باز هم با داریوش مهرجویی اتفاق میافتد و همانقدر که محصول هوش و مهارت و ذوق هنری عزتالله انتظامی است، به بازیگردانی خوب مهرجویی و پرداخت ویژه شخصیت توسظ او هم ربط پیدا میکند و حاصل یک تجربه گروهی است.
فیلم در زمان خود سه سال توقیف میشود چراکه به ماجرای خونهای آلوده میپردازد و نابهسامانی و ناکارآمدی ساختارهای سازمان انتقال خون نهیب میزند و وضعیت ناامیدکننده و دهشتناکی از جامعه ایران به تصویر میکشد.
عزتالله انتظامی در این فیلم در لوای بدمن بر پرده ظاهر میشود و نقشی منفی را بازی میکند: آقای سامری که یک دلال خون است.
جالب است که انتظامی پیش از انقلاب اسلامی، چهار تجربه همکاری با مهرجویی دارد، «گاو»، «آقای هالو»، «پستچی» و «دایره مینا»، که در اولی آنها یعنی «گاو» نقشش نه مثبت و نه منفی است چراکه از جایی به بعد هوش انسانی خود را کامل از دست میدهد، در دو فیلم بعدی یعنی «پستچی» و «آقای هالو» هرچند نقشهایی منفی را ایفا میکند، اما در «دایره مینا» رسما یک هیولا است! آقای سامری، یکی از اوجهای بازی عزتالله انتظامی است: یک مرد تهرانی بیصفت و بدجنس که از توی شیشه کردن خون بقیه و نارو زدن و دو درهبازی به زندگی خود سروسامان میدهد و طبقه اجتماعیش را عوض میکند.
اکتها و ادا و اطوارهای تهرانیواری که انتظامی برای درآوردن نقش از خود به نمایش میگذارند فوقالعاده و بهیادماندنی است و در کنار این، ضبط صدای سر صحنه و اینکه بازیگران همانموقع دیالوگ گفتهاند و صدای واقعیشان در صحنه را میشنویم، (تنها قسمتهای کوتاهی دوبله شده است.) به باورپذیر کردن آقای سامری کمک شایانی کرده است.
«دایره مینا» هم در سینمای مهرجویی و هم در کارنامه کاری انتظامی، نمونه ویژهای از سبک بازیگری «متد اکتینگ» را بهنمایش درمیآورد و در عین حال با استفاده از زبان کوچه و بازار و اصطلاحات عامیانه و حتی فحشهای مرسوم، اینگونه سبک پردازی در بازیگری را بومیسازی هم میکند. احتمالا «دایره مینا» یکی از پرفحشترین فیلمههای تاریخ سینمای ایران هم هست که در آن کلمات رکیک زیادی بهخوبی و بهجا استفاده میشوند.
این نقشآفرینی بیاغراق یکی از بهترین خبیثهای تاریخ سینمای ایران را خلق میکند.
«اجاره نشین ها»
بازی انتظامی در «اجاره نشینها» نه تنها بهترین همکاری میان داریوش مهرجویی و آقای بازیگر است که بیاغراق میتواند بهترین و بهیادماندنیترین بازی کارنامه کاری او هم محسوب شود. فیلمی که به یک صورتبندی مثالزدنی از وضعیت مغشوش و درهمریخته طبقات مختلف اجتماعی در جامعه ایران میرسد که بیاغراق در سینمای بعد از خود به این شکل پویا و هیجانانگیز، هرگز تکرار نشده است و به همینخاطر میتوان آنرا جز بهترین فیلمهای تاریخ سینمای ایران هم دانست.
انتظامی کاری را که در «دایره مینا» با شخصیت سامری میکند، در اینجا پیچیدهتر میکند؛ تماشاگر دیگر با با یک خبیث مطلق و نفرتانگیز سروکار ندارد و عباسآقا سوپر گوشت که بهعبارتی نقش اول فیلم هم هست و بیشترین رابطه را در فیلم با مادر خود دارد، با تلطیف همین خصلتهای منفیش تبدیل به شخصیت پیچیدهتری میشود. عباس آقا ترحم، دلسوزی ورحمی انسانی دارد که باعث میشود با شخصیتی خاکستری مواجه باشیم؛ خاکستری تیره البته!
بازی انتظامی در «اجاره نشینها» هم یکی از نمونهترین اجراهای «متد اکتینگ» در سینمای ایران هست و خواهد بود. جویده حرف زدن، بازی پرشور، اکتهای زیاد و حرکات دست این نقشآفرینی را بسیار ویژه میکند و چندسال بعدتر در «هامون» توسط خسرو شکیبایی تکمیل میشود.
«گاو خونی»
«گاو خونی» فیلم بهروز افخمی اقتباسی از داستان جعفر مدرس صادقی است که روایت داستانی و رمانشدهای از داستان کهن رستم و سهراب است؛ که چگونه نسل قبلی و رستمها بهخاطر خواسته و عقاید شخصیشان باعث نابودی سهرابها میشوند.
در «گاو خونی» هم باز انتظامی نقشی کم و بیش خبیث و منفی را بازی میکند؛ یکی از همان رستمها. یک پدر نامهربان که تا میتوانسته پسرش را از خود دور کرده است.
این نقشآفرینی در «گاو خونی» نشان میدهد که کارنامه کاری انتظامی در گذر سالیان آکنده ازشخصیتهای منفی لحظات شرارتبار و اخلاقیاتی شیطانی است که در نقشهای مختلف تکرار میشوند.
در اینجا بازی انتظامی فقید بیشتر در نگاه و میمیکهای ظریف چهره بروز پیدا میکند، که ظاهری پرجذبه و ترسناک را نتیجه میدهد تا تماشاگر هم مانند پسر، با پدر احساس نزدیکی و صیمیت نکند. او بیش از اینکه از کلام استفاده کند و در مقام یک پیشکسوت که حالا در زمان ساخت «گاو خونی» بیش از چهل سال حضور پربار در سینما ایران را پشت سر گذاشته است، با استفاده از حداقلها و اکتهایی تقلیلگرایانه شکل جدیدی از بازی خود را رائه میدهد. در اینجا انتظامی به شکلی از ایجاز میرسد و این میتواند آن روی سکه شکل نقشآفرینی او در «اجاره نشینها» باشد.
«مینای شهر خاموش»
«مینای شهر خاموش» آخرین بازی انتظامی در یک فیلم جدی در نقش اصلی آن است. فیلمی از امیرشهاب رضویان که درباره مردی است که بعد از مدتها به ایران و شهر کودکیاش برمیگردد و در مسیر این سفر با یکی از دوستهای قدیمی پدر با بازی انتظامی همراه میشود.
همراهی آنها هم گذشته را میکاود و هم فهم امروز آدمها به جامعه معاصرشان را تکامل میبخشد. نکته جالب بازی انتظامی در این فیلم در ادامه همان تقلیلگرایی «گاو خونی» قرار میگیرد. این هم یک بازی درونگرایانه است، ضمن اینکه بالا رفتن سن استاد از بیانگری و فن بیان او کاسته است و آن انرژی را باز هم به نگاهها و میمیکهای جزئی منتقل کرده.
خصلت عاشقپیشگی که در «گاو خونی» حضوری بسیار کمرنگ داشت، در اینجا جان میگیرد و برجسته میشود و از آنجایی که عشق کمتر در کارنامه کاری آقای بازیگر دیده میشود در «مینای شهر خاموش» جلوهای درخشنده به خود میگیرد.