به گزارش ایسنا بر اساس خبر رسیده، در این نشست که در کارگاه نمایش پروین رشت برگزار شد، مزدک پنجهای که اجرای برنامه را برعهده داشت شناختنامهای از شاعر ارائه کرد. سپس علیرضا پنجهای به ایراد سخنانی درباره دغدغههای دیداری و زبانی پرداخت و سخنان خود را با نقل قولی از بکت همراه کرد: اینکه آدم دیگر خودش نباشد دردناک است، حتی دردناکتر از وقتی که خودش باشد. چون وقتی آدم خودش باشد، میداند چه کند تا کمتر خودش باشد، اما وقتی خودش نباشد، ممکن است هرکسی باشد.
دکتر سینا جهاندیده، مدرس ادبیات معاصر در دانشگاههای گیلان سخنران این نشست بود که درباره آرا و دغدغههای شاعر مجموعه «از خویش میدوم» سخن گفت: «اولین سوالی که در خوانش اشعار علیرضا پنجهای باید پاسخ گیرد این است که مسئله علیرضا پنجه ای چیست؟ به تعبیر آلتوسری، کشف پروبلماتیک پنجهای به شعر. این که با توجه به چهار دفتر شعری که جناب پنجهای در دهه 90 منتشر کرده است چرا دفترهای شعرشان پر از تجربههای ناهماهنگ زبانی است؟ اگرچه پنجهای میکوشد از محدوده شعر مدرن بگریزد و شعرش را در ساز و کار زبانی متفاوتی بازنمایی کند اما میلی اسطورهای در او وجود دارد که دوست دارد همچنان شعرش به گفتمان شعر مدرن نزدیک باشد. او با شعرش اعلام میکند که با بسیاری از شعرهای پستمدرن که زبان را به شکل تصادفی به کار میگیرند و ساختار را در احتمال میجویند موافق نیست.
شعر پنجهای چند ویژگی بارز دارد که کمک میکند تا منتقد به کشف پروبلماتیک او نزدیک شود: شعر پنجهای موضوعمحور، رخدادی، خاطرهمحور و شعر آگاهی و تفکر است. شعر در زیست جهان پنجهای بهترین ابزار برای فهم جهان است. اگر شمس لنگرودی مضمونمحور است زبان شعر او هم براساس مضمون ساخته میشود، شعر پنجهای اما موضوعمحور است، بنابراین رویکردهای زبانی او با "موضوع" رابطه دارد نه "مضمون".
شعر به مثابه تفکر شاعرانه سبب میشود که علیرضا پنجه ای بهنوعی شعر پدیدارشناختی نزدیک شود و از روی توجهش به زبان به رویکردهای یدالله رویایی نزدیک باشد. او در برخی از شعرها، زبان را تبدیل به عنصری میکند تا اشیا را آشکارتر نشان دهد؛ برای مثال او در شعر "پیچ شعر" سعی میکند با بازیهای زبانی معنای احتمالی را شکل دهد. اما تفاوت این کوشش پنجهای با شعر رویایی این است که پنجهای از کلمه به کلمه یا مفهوم میرسد اما رویایی از کلمه به گزارههای پدیدارشناسانه میرسد.
یکی از مهمترین ویژگی شعر پنجهای دخالت تداعی به مثابه یک مکانیسم در شعر است. پنجهای ساختار انسجامی شعر خود را، هم با تداعی میسازد و هم با تداعی کنترل میکند. اما تداعی در شعر پنجهای افسارگسیخته عمل نمیکند بههمین دلیل در شعر پنجهای برخلاف شعر زبانی، معنا از دست نمیرود. پنجهای با اینکه بسیار میکوشد زبان متفاوتی برای بازنمایی شعرش کشف کند اما هرگز به باور پستمدرنی تن نمیدهد که زبان را چنان اتوماتیزه و ناآگاه کند تا معناهایی احتمالی در ذهن مخاطب شکل گیرد. شعر پنجهای در موضوعات مختلف ساحتهای زبانی مختلف دارد. او در شعرهای عاشقانه به شکل الهامی و در شعرهای اجتماعی از انواع ساختهای روایی و حتی از زبان گفتاری کمک میگیرد بنابراین خواننده عادی بیشتر با شعرهای الهامی او تمایل پیدا میکند. از آنجا که شعر پنجهای ساخت چندوجهی و غیرتصویر و ناملموس را با کوششهای زبانی همراه میکند، خوانندگانی که دوست دارند تجربه رمانتیک را در اولین خوانش دریافت کنند نمیتوانند با شعر او ارتباط احساسی برقرار کنند. برای فهم شعرهای زبانشناختی شعر پنجهای باید شعرش را چندبار با دقت دید و خواند. خود شاعر هم بارها اشاره کرده، شعرم بیشتر دیداری - شنیداری است تا شنیداری محض که با یک بار شنیدن بتوان به التذاذ زیباییشناختیاش دست یافت.»
بهزاد عشقی، منتقد هنری نیز از سینمای دیگر و فیلمهایی که در زمان جوانیاش زبانزد بوده بهعنوان سینمای روشنفکری یاد کرد که به گفته او بعدها، از خیل آن سینما جزء فیلمهای ماندگار سینما یاد نشد. او سپس به شعرهای دیداری دکتر طاهره صفارزاده در اواخر دهه 40 اشاره کرد که مدعی کشف نوعی شعر مصور بود.