این شاعر و روزنامهنگار که 27 مردادماه پنجاه و هشتساله شد، در گفتوگو با ایسنا، دربارهی سابقهی فعالیت خود در عرصهی رسانه اظهار کرد: مثل هر کس که در حوزهی علوم انسانی فعال میشود، من هم تجربهی روزنامهنگاریام را در دورهی راهنماییتحصیلی با روزنامهدیواری برای مدرسه آغاز کردم. آن زمان ما با جدولهایی که طراحی میکردیم، سعی داشتیم اسامی نویسندگان و آثار ادبی مورد نظر خود را در ذهن همکلاسیهایمان تسری دهیم و آنها را به سمت دغدغههای خودمان معطوف کنیم. در دههی 50، ما دفترهای 100 و 200 برگ میگرفتیم و با تعیین موضوعات مختلف مانند زندگی، عشق، پنجره، بهار، پاییز ، امید، و... آرایمان را زیر تیترها مینوشتیم و آنها را به دوستانمان میدادیم تا آنها هم نظر خود را بنویسند. از همین فعالیتها بود که ما نسبت به فعالیتهای هنری، ادبی و روزنامهنگاری تمایل پیدا کردیم. من اولین کتابم را در سال 57 پیش از انقلاب منتشر کردم، شعرهای این مجموعه را از میان همین تکههای شاعرانه که در دفتر عقاید مینوشتم، برگزین کردم.
سردبیر دوهفتهنامهی «دوات» سپس به فعالیت خود در چند نشریهی هنری، ادبی، فرهنگی و اجتماعی از جمله: روزنامهی «معین»، فصلنامهی «گیلانزمین»، «گیلهوا» و اکنون که سردبیر دوهفتهنامهی «دوات» است اشاره کرد و گفت: این روزها دیگر شمارگان نشریات و مطبوعات بسیار ناچیز شده چرا که فضای مجازی روی کار آمده است و «خاله جون» و «عمه جون» و «دایی جون» همه شدهاند روزنامهنگار، بی آنکه بدانند یک اثر ادبی یا یک خبر و گزارش باید چه مراحلی را تا انتشار طی کند و دارای چه موازینی باشد، در صدم ثانیه پُست رسیده را برای دیگران فوروارد میکنند. فضای مجازی باعث شده مردم جهتدهی نشوند و در همان سطحی که هستند بمانند و از جریانسازیای که روزنامهها و نشریات در گذشته انجام میدادند و برای جامعه بسترهای جدید فرهنگی ایجاد میکردند سد جدیای بهوجود آید. البته مبحث پررنگ شدن خط قرمزها در رسانهها بهموازات تسری فضای مجازی مانع رشد نشریات و سقف مطالعهی کتاب شده است.
شاعر «تو را به اندازهی تو دوست دارم» افزود: چه خوب میشد بین وزارت فرهنگ و ارشاد و وزارت امور خارجه همکاری جدی در خصوص تسری فرهنگ، هنر و ادبیات جدی و نخبهگرایانه صورت میگرفت. البته بحث خودی و غیرخودی سبب شده تا اهل قلم مستقل کمتر به بدنهی دستگاه دیپلماسی و ارشاد نزدیک و جذب آنها شوند؛ هم از اینرو وزارتخانههای موصوف برای تسری فرهنگ، ادبیات و هنر معاصر ایران نتوانستهاند بهطور هدفگذاریشده از شاعران و نویسندههای طراز اول و مستقل استفاده کنند، که اگر به مقولهی فرهنگ و هنر ایدئولوژیستی نگاه نمیشد امروز شاهد گسترش بیش از پیش فرهنگ، هنر و ادبیات ایران در سطح جهان میشدیم. اگر دقت کنیم میبینیم آندره مالرو نویسندهی «ضدخاطرات» وزیر فرهنگ فرانسه بود. اگر در وزارت خارجه یک نویسنده یا شاعر به عنوان رایزن فرهنگی باشد و شبهای شعر مشترک بین زبانهای مختلف برگزار کنند و فستیوالهای فرهنگی و هنری ایجاد کنند، وضعیت ما در جهان بهبودی چشمگیری مییابد. ادبیات باید در اتمسفر آزاد و با هویت مستقل در جلوهی شکوه ایران نقش بیافریند.
او در ادامه بیان کرد: معلوم است که گزارش جنگ توسط همینگوی بیشتر در خاطر ما میماند تا توسط یکی از خبرنگاران صداوسیما. بیستوچند سال زحمت کشیده شد تا کسی مانند عادل فردوسیپور برای مردم به عنوان چهرهای نافذ و محبوب ساخته شود، اما در اوج علاقهی مردم، او را برداشتند، بدون اینکه مردم را شایستهی توضیح قانعکنندهای بدانند، تازه معاونت تولیدیشان به بخش روشنفکری در خصوص ساخت یک اثر بیارزش برای پایین کشیدن غول زیبای شعر سپید کُری هم میخواند که حالا کجایش را دیدهاید! یعنی که کار ما در تخریب پیکرههای تاریخساز ادامه دارد. این یعنی ما تعیین میکنیم کی در تاریخ باید بماند کی نماند! آنهم با پول نفت شما مردم که در برابر قدرت ما لابد کاری از دستتان برنمیآید! مگر در درآمد کشور همهی هموطنان سهیم نیستند؟ خب نظرسنجی کنید ببینید چند درصد از مردم و نخبگان جامعه راضی به ساخت چنین فیلمهای بیکیفیت و متخاصمانهای هستند؟ در این میان اغلب نمایندگان مجلس و کمیسیون فرهنگی مجلس که در سکوت و بیتفاوتیاند. چرا باید مردم را نامحرم بدانند؟ من به شخصه به نقد همهی پدیدهها و باورهای جوامع بشری معتقد هستم. چالش نیاز جامعهی خواستار توسعهی پایدار است. شاعر معصوم نیست، هیچ هنرمندی هم، اما این فقط مختص هنرمندان بوده؟ نکند موجب این همه آبروریزی و خیانت و ارتشاء و اختلاس شاملو و امثال او بودهاند؟ زمانی کلی جوان از نان خوردن انداخته شد، با بستن روزنامههایی که در آنها با عشق کار میکردند و خودشان را به نان بخور و نمیر هم قانع کرده بودند. اما نتیجه چه شد؟ برخی نماندند و رفتند. کجا؟ همان جایی که مزدک میرزایی شایعه است رفته و جاهای مشابه. لابد همهی این تدبیرها امیدبخش خواهد بود برای مملکت! ما با شعر احمد شاملو به خیابان رفتیم، با شعر او شاه را از تختش پایین آوردیم، با آی عشق آی عشق او عاشق شدیم، با شبانههای او دَرِ زندانها را باز کردیم، و فرزندان آگاه جامعه را از بند آزاد کردیم. اما برعکس دیدیم که 19 سال سنگ قبر چنین شاعری را شکستند و بعد فیلمی از او ساختند که به جز تخریب شاعر و چهرهای بزرگ، از این همه هزینه برای مردم و صداوسیما عایدیای دربر نداشته است.
این منتقد ادبی با اشاره به اهمیت حضور کارشناسان سطح بالا در نشریههای ادبی اظهار کرد: در هر نشریهای اگر صرفا سرمایهگذاری وجود داشته باشد که پول بدهد تا نشریه خیلی شکیل منتشر شود، کافی نیست. اگر آن نشریه شورای سیاستگذاری و تحریریهی کارآمد نداشته باشد و جریانسازی نکند و کارشناسان خوبی نداشته باشد و برای کمان ابروی فلان شاعره کارش را چاپ کنند، فایدهای برای جامعه دربر نخواهد داشت؛ چون باید به قصد قربت به حقیقت وجودی اثر و درنظرگیری سطح زیباییشناسیاش، آن را منتشر کنند. زمانی مسوولان صفحات نشریات، احمد شاملو، نصرت رحمانی، هوشنگ گلشیری و علی باباچاهی بودند و به همان نسبت کارهایی هم که در آن نشریات چاپ میشدند، کارهای نخبهای بودند. اما الان متاسفانه مافیاهایی در مملکت ایجاد شده است که هر گروه و دستهای، صرفا برای خودشان کار میکنند. چنان که اغلب انتشاراتیهای بزرگ و نامدار هم با آثار سطحی و ضعیفی که چاپ میکنند، دارند سطحینگری را رواج میدهند، چون اثر پابلیک بازار فروش دارد. وقتی هیچ حمایتی از ناشر و مولف مستقل و خلاق نمیشود و فقط کتابهای خاصی خرید حمایتی میشود، کار نورچشمیها به کتابهای درسی راه باز میکند، در حالی که ادبیات کاری خلاقه و مستقل از سیاست و ایدئولوژی است. در ادبیات به غربت عجیبی مبتلا هستیم. این نکته نباید فراموش شود که آثار بزرگ دنیا هرگز پرمخاطب و پابلیک نبودهاند.
شاعر «از خویش میدوم» و «کوچه چهرزاد» در ادامه گفت: شایسته است وزارت ارشاد، فرهنگ، ادبیات و هنر را اشاعه دهد، یعنی خودش برای ترویج آن پا پیش بگذارد. نه اینکه وقتی وظیفهی ذاتیاش اشاعه دادن است، وجه ممیزیاش بیشتر تو چشم جامعه و هنرمند بزند. مگر تاریخ به ما نشان نداد که هرچه ماند هنر و هنرمند بود؟ در حوزهی فرهنگ، هنر و ادبیات ما نباید به هیچ عنوان مناسبات شخصی، ایدئولوژیستی و حزبی را در نظر گیریم، چرا که ایران بهقول شعارهای انتخابات ریاست جمهوری و مجلس برای همهی ایرانیان است. اگر شعر و داستان خوب و زیباییشناسانهای را از دشنمان که حتی نمیخواهد رویمان را نگاه کند هم دیدیم، ترویجش دادیم، آن وقت بدانید ما ملت رو به رشدی هستیم، چرا که یک اثر سرانجام به فرهنگ ایرانزمین متعلق است ولاغیر.
پنجهای دربارهی رسانهدار بودن یک طیف خاص از شاعران و در مقابل آن، رسانه نداشتن شاعرانی دیگر که باعث کمرنگ شدن آنها میشود، اظهار کرد: در نهایت جوهره و ذات تعیینکننده است. تبلیغات در زودبازدهی موثر است البته؛ در برخی مواقع این مشکل فقط برای شاعران نسل ما نیست. برخی از این شاعران نوآمده و حتی در سنین بالا توهم هم دارند و فکر میکنند شعرهای درخشانی دارند اما فقط برخی از آنها برحقاند و واقعا شعرهای خوبی دارند. البته اذعان باید کرد که اکنون شاعرانی هستند که 60، 70 سال سن دارند و هنوز آنگونه که باید دیده نشدهاند، چرا که قوانین مافیا را رعایت نمیکنند! و قائم بهذات اثر هنری اظهارنظر میکنند. مافیا به جای اینکه به اثر نگاه کند، به مناسبات افراد با خود نگاه میکند و در نتیجه آنتولوژی و شعرهای جهتداری بیرون میدهند که از کمترین موازین علمی و پژوهشی برخوردارند. متاسفانه اخیرا خواندهام که در ادبیات برخی پدرخواندهها را داریم که سبب میشوند آدمهایی مثل کورش اسدی داستاننویس دق کند و سرانجام کارش به خودکشی کشیده شود.
او ادامه داد: متاسفانه فضایی ایجاد شده است که شما به عنوان مخاطب شعر نمیدانید دنبال کدام شعر بروید. وقتی وارد کتابفروشی میشوید، یکدفعه چندصد عنوان کتاب با اسامی ناآشنا در جلو چشمتان است که باعث میشود نتوانید یک کتاب خوب جدید انتخاب کنید، کتابفروشها هم اغلب تابع مافیای توزیعاند و همه خود لزوما کارشناس نیستند، چون محتویات اغلب این کتابها قبلا در نشریات منتشر میشد و افراد بزرگی هم کارهایشان را انتخاب میکردند اما اکنون کتابفروش هم شناخت مطلوبی از اثر و خالقش ندارد. متاسفانه اغلب نوآمدهها فقط پول دادهاند و کتاب چاپ کردهاند بی هیچ کارشناسیای از سوی صالحان آن رشته.
شاعر «عشق اول» و «شب هیچ وقت نمیخوابد» در پایان گفت: من به سهم خودم اعلام میکنم هر جوانی اثری دارد برای من بفرستد. من در تمام عمرم یکی از کارهایم معلمی رایگان زیباییشناسی ادبی و شعر بوده است. متاسفانه یکی از زشتیهای جامعهی ما این است که برخی از هر طریقی گدایی نام میکنند. در مقابل شاعرانی مانند مسعود احمدی هستند که در طول زندگی برای نام گدایی نکرده و سعی کردهاند به عنوان یک آدم منصف در حوزهی فرهنگ و ادب شرافتمندانه کار کنند. جامعه باید سپاسدار زحمتکشان فرهنگ خود باشد، چرا که روزگار سپاسدار را سپاس خواهد داد.