روزنامه همشهری - الناز عباسیان: برخلاف نقشهای جدی و هنرنماییهای دراماتیک خود، شوخطبع است و گویی ترسیم لحظه به لحظه لبخند بر لبان هر آن کسی که با او دیدار دارد، جزئی از رسالت اوست. از هم نشینی با این مرد 75 ساله تئاتر ایران سیراب نشده و متوجه نمیشویم کی زمان را از دست دادهایم. در عوض چیزهایی زیادی بهدست آوردهایم؛ منش و جهانبینی خاصی که او را در رده برترین پیشکسوتان تئاتر ایران قرار داده است.
حتما هنرنمایی او در سریالهای «امامعلی» (ع) و «کت جادویی» را به یاد دارید. حسن دیگر همصحبتی با بهزاد فراهانی شنیدن اشعار زیبایی است که به گفته خودش چاشنی حرفهایش است. بیجا نگفتهایم اگر بگوییم که 50 سال در هنرهای نمایشی ایران خاک صحنه خورده است و در تئاتر، تلویزیون و سینمای ایران از معدود پدران هنرمندی است که همه اعضای خانوادهاش از همسر گرفته تا 3 فرزند و یک نوه، هنرمند هستند. ساعاتی مهمان این هنرمند پیشکسوت شدیم و از دغدغههای این روزهایش پرسیدیم. او که رئیس هیأت مدیره انجمن بازیگران تئاتر کشور هم هست با روی گشاده به سؤالات ما پاسخ داد.
شما در آخرین نشست خبریتان که مربوط به سریال «دلدار» میشد از وضعیت دستمزد هنرمندان در سینما و تلویزیون ایران انتقاد کردید. کمی در این باره برایمان بگویید.
متأسفانه همکاران رسانهای شما کملطفی کرده و به جای انتشار کامل منظور من، فقط هر آنچه برای برجستهکردن خبر خودشان مهم بود تدوین و منتشر کردند. این بار اول نیست و بارها از صحبتهای افراد مختلف جامعه چه سرشناس چه غیرسرشناس این کار را کردهاند. بهنظر من اینجا شعر زیبای محمد علی افراشته مصداق پیدا میکند که میگوید: «بشکنیای قلم،ای دست اگر/ پیچی از خدمت محرومان سر.» در آن نشست بحث بر سر مدیریت کلان هنر در جامعه بود. اعتقاد من این بود و هست که در کل تاریخ هنر ایران منهای چند برهه زمانی، نادانی و کمدانی بوده و به هنر لطمه وارد کرده است. در تحلیل این معنا به این موضوع پرداختم که این ضعف در مدیریت موجب میشود تا همکاران هنری ما وارد یک میدان تجارت و کاسبیشده و این بسیار غلط است.
در مثال به آقای نوید محمدزاده که از دوستانم است اشاره کردم. من به این پسر ارادت و علاقه خاصی دارم و اصلا خودم نخستین جایزه فعالیت هنریاش را اهدا کردم. بازی نوید را دوست دارم. پسر بااستعداد و صاحب سبکی در هنرماست. حتی در سفر اخیرمان در سلیمانیه همسفر بودیم و کلی گپ و گفت کردیم. شنیده بودم تهیهکنندهای گفته است دستمزد او در فلان فیلم بالای یک میلیارد است.
من گفتم اگر چنین چیزی راست باشد و دستمزد من نوعی 20 میلیون است چطور میتوانیم با هم کار کنیم. مگر میشود من که او را در بسیاری از محافل و کلاسهای هنری بهعنوان الگو و نمونه معرفی میکنم نسبت به او دید بدی داشته باشم. اما اصحاب رسانه به جای انتقال کل پیام و انتقاد من به مدیریت هنر، متأسفانه حق مطلب را ادا نکرده و فقط مثال صحبتهای من را رسانهای کردهاند. منظور من در این نشست اشاره به وضع نابسامان حقوق و دستمزدها بود که هیج تناسبی با شرایط اقتصادی و معیشتی اکثریت مردم کشورمان ندارد.
شما بارها به وضعیت معیشتی مردم و نحوه پرداخت حقوق کلان به برخی هنرمندان انتقاد داشتید. چرا باید هنر ما به این سمتوسو برود؟
تعارف که نداریم وضعیت معیشتی بسیاری از شهروندان هماکنون در مضیقه است و دستمزد یک کارگر زحمتکش چیزی حدود یک تا 2میلیون تومان درماه است. تضاد طبقاتی نان را از سفره زحمتکشان دریغ میکند. ادامه پرداخت حقوقهای کلان لطمه زننده است و هنر را از قامت متعهد خود خارج میکند؛ هنری که باید در خدمت مردم باشد تبدیل به یک پدیده ناهنجار میشود. علت هم مشخص است؛ در کارزاری که همه چیز به گیشه و بهتر است بگویم کیسه (کیسه پول) ختم میشود این وضعیت پیش خواهد آمد.
من مخالف این پرداختها به برخی هنرمندان نیستم، اما باید حواسمان به وضع معیشت، بیمه و مسکن سایر هنرمندان و دیگر افراد جامعه باشد. پس نتیجه میگیریم ما نیازمند یک دگرگونی و انقلاب در حوزه هنر هستیم. در همین زمینه به مسئولان بارها پیشنهاد تشکیل اتاق فکر هنری دادهایم، اما نتیجهای در برنداشته.
شما در فرانسه تحصیل و نگارش دهها نمایشنامه و فیلمنامه را در کارنامه کاری خود ثبت کردهاید. وضعیت تئاتر کشورمان را چگونه میبینید؟
تئاتر یکی از ابزارهای بزرگ فرهنگی و تمدن بشری است و سابقه کهنی در جهان دارد. تئاتر زبان هشدار و چشم و گوش گستاخ این مردم است و اگر گستاخ نباشد باید مماشات کرده و به دولتمردان تعظیم کند. هنرمند نباید به مسئول تعظیم کند بلکه باید به مردم سر تعظیم فروآورد. هنرمند تئاتری درآمد چندانی ندارد و اگر میخواهیم که تئاتر داشته باشیم باید حمایت کنیم. نهادهای فرهنگی وظیفه دارند که به اهالی هنر و از جمله تئاتر کمک کنند و تا به روی صحنه برود. بهتر است این حمایت از طریق نهادهای تئاتری کشورها و با کمک به هنرمندان واقعی و دارای کارنامه صورت گیرد.
اتفاقی که در کشور ما رخ داده این است که هر نهادی بهطور خودمختار برای خودش تئاتر روی صحنه میبرد؛ حمایت نهادهایی که پول دستشان است از تئاتر هیچ ایرادی ندارد، اما این حمایتها باید از طریق ضوابط و منطبق با تعامل با صنوف تئاتر صرف گروههایی شود که یا استعداد خاصی دارند یا تجربیات شگرفی داشتهاند وگرنه اینکه بودجههای کلان عمومی را صرف آثاری بیخاصیت کنند که کمترین ماندگاریای ندارند هیچ فایدهای نخواهد داشت. تئاتر با سینما که یک صنعت است تفاوت داشته و آمیخته با دهها هنر است. امیدوارم دولتمردان این موضوع را درک و حمایت کنند. ناگفته نماند اخلاق، حرف اول را در تئاتر میزند و چشم هنرمند حوزه تئاتر باید به نوامیس مردم بسته باشد.
همسر شما بانوی تحصیلکرده و هنرمندی است که فعالیتهای مشترک هنری متعددی با هم داشتید. از ازدواج با خانم فهیمه رحیمینیا برایمان بگویید.
اعتراف میکنم که فهیمه مسیر زندگی من را عوض کرد و موفقیتهایم را مدیون او هستم. سال1346 تقریبا 23 ساله بودم که با او آشنا شدم. او برای این ازدواج چند شرط پیشروی من قرار داد. فهیمه بانوی باسواد و فهیمی است که به داشتن علم، تحصیلات و تخصص اصرار دارد. آن زمان برای ازدواج شرط کرد که دیپلم بگیرم، دانشگاه شرکت کنم و همچنین سیگارکشیدن را ترک کنم. به عشق او هر 3 شرط را عملی کردم و کمکم به ادامه تحصیل در مقاطع بالاتر مشتاق شدم. تا جایی که پسر مکتبرفته روستایی سر از کلاسهای تئاتر فرانسه درآورد. ناگفته نماند او شاگرد آقایان عباس جوانمرد و بهرام بیضایی بوده و 1348 زن اول تئاتر ایران شد. همسرم دکتری نقاشی داشته و فارغ التحصیل رشته هنرهای تجسمی از دانشگاه D.E.A علومانسانی استراسبورگ فرانسه است.
بازی کدام هنرپیشهها را میپسندید؟
بازی هنرمندان زیادی را میپسندم، اما سعیدپورصمیمی در آقایان و ترانه علیدوستی در خانمها را میتوانم نام ببرم.
شما بارها گفتهاید ستارگان سینما وقتی میخواهند به تئاتر بیایند باید به خانه تئاتر بیایند و اسم بنویسند. میشود درباره این اصرار خود به ثبت بازیگران در خانه تئاتر توضیح بدهید؟
ما کار سختی نخواستهایم. جامعه ما به سمت فرهنگ سرمایهداری میرود و افرادی که وضع مالی خوبی داشته باشند میتوانند به راحتی وارد حوزه هنر و بهویژه سینما و تلویزیون شوند. این امر ارزشهای این کار هنری را تحتتأثیر قرار میدهد. ما معتقدیم باید هر فردی در هنرهای نمایشی براساس رشته خود از کارگردانی و طراحی دکور و... گرفته تا بازیگری وارد خانه تئاتر شود و ثبتنام کند. ورود به حوزه هنرهای نمایشی باید ضوابط و شرایطی داشته باشد.
من هیچ نیستم. یک بازیگر ساده و یک درامنویس هستم که افتخار شاگردی بهرام بیضایی و عباس جوانمرد را داشتهام. حداقل 30 نمایشنامه نوشتهام و بازیگر روی صحنه بردم، اما یک نمایشنامه فرنگی کار نکردم، چون معتقدم پرچم تئاتر ملی برای من مقدستر از تئاتر خارجی است. من آرزو دارم همیشه آثاری از بزرگان ایران آقایان بیضایی، رادی فرسی، خجستهکیا، غلامحسین ساعدی، بیژن مفید و خلج را به صحنه ببرم و همه اقشار مختلف جامعه را به سالنهای نمایش بکشانم؛ از قشر کارگر و دانشجو گرفته تا افراد مرفه. اما متأسفانه گاهی قیمت بلیت بدون ضوابط چنان زیاد میشود که افراد متوسط جامعه هم توان رفتن به سالن را ندارند. واقعا 250 هزار تومان برای یک شب نمایش تئاتر منصفانه است؟ ریشه این مشکل به موضوع خصوصیسازی در تئاتر برمیگردد که من همیشه به آن انتقاد داشتم و بهتر است در فرصتی دیگر به آن بپردازیم.
توصیهای به جوانهایی که تازه این مسیر را شروع کردهاند دارید؟
سواد، سواد، سواد. بازیگر باید سواد داشته و رمانهای بزرگ دنیا و کشور را خوانده باشد. شعر و انواع آن را بشناسد، تمام نمایشنامههای نوشته شده را بخواند و از نظر من بازیگر باسواد کسی است که دائما در حال خواندن و مطالعه باشد. هنرمند بیسواد موفق نخواهد بود.
از تفریح و اوقات فراغتتان برایمان بگویید.
از نوجوانی اهل فوتبال و کاپیتان تیم جوانان در محله دولاب بودم. یادش بهخیر سر این فوتبالرفتنها حتی از داییام هم کتک خوردم (باخنده). خانواده اصرار داشتند به جای فوتبال، دنبال درس و دانشگاه باشم که در آن مقطع هیچ کدام را بهنحو دلخواه نتوانستم ادامه بدهم و سمت تئاتر رفتم. ورزش مورد علاقهام شطرنج است و کسی حریف من در کیش و مات نمیشود. تماشای فوتبال هم اکنون بیشتر اوقات فراغتم را پرکرده تا جایی که صدای همسرم بهخاطر تماشای همیشگی فوتبال بلند شده است. اگر روزی همسرم بخواهد از من جدا شود شک نکنید که بهخاطر تماشای زیاد فوتبال است. تیم آرسنال تیم محبوب من است. در فرانسه هم مارسی و پاریسنژرمن را دوست دارم.
الان هم فوتبال بازی میکنید؟
تا 52 سالگی فوتبال بازی میکردم. هماکنون بهخاطر مصدومیت از ناحیه ساق پای راستم، ورزش و فوتبال چندانی نمیتوانم بکنم.
از آرزوهایتان برایمان بگویید؟
من به جایگاهی که میخواستم رسیدم و آرزوی چندانی برای خودم ندارم. بعد از عمری به یک واقعنگری رسیدم که دیگر نه با کسی کاری دارم نه کنایه و انتقادی شخصی میکنم. اگر هم موضوعی را مطرح میکنم دغدغه شخصی نبوده و نگرانیام از وضع کنونی جامعه است. بهخاطر دغدغهای که در هیأت مدیره انجمن بازیگران تئاتر دارم این مسائل نابسامان را مطرح میکنم. آرزوی من زندگی در جامعهای است که در آن تمامی قشرهای اجتماع سهمی برابر در سود همگانی داشته باشند. خدا را شکر کموکسری در زندگی ندارم و تلاش و آرزویم برای مردم جامعهام است.
هنرمند متعهد باید چشم و گوش مردم جامعه باشد و این شعار نیست. من وقتی به خانه یک کارگر میروم میبینم که دیگر حتی توان آوردن یک چای را هم ندارند... نمیخواهم وارد مسائل سیاسی شوم. درد من هم درد بخش اعظمی از هنرمندان است. یک هنرمند بااستعداد سالها در خانه میماند و کسی به او پیشنهاد کار نمیدهد. هنرمند دیگر در یک سال در چندین فیلم و نمایش کار میکند. من طعم تلخ فقر را کشیدم و نداریهای مردم را درک میکنم.
خاطرهای شنیدنی از سالها فعالیت هنریتان دارید؟
خاطره که بسیار دارم، اما اجازه بدهید از آخرین خاطره که به تازگی اتفاق افتاده برایتان بگویم. در سریال دلدار که کاری از برادران محمودی در ماه مبارک رمضان بود من نقش پدری را بازی کردم که فرزندش را از دست داده است. بسیاری با داستان این مجموعه تلویزیونی ارتباط عاطفی برقرار کرده بودند. حتی یک نفر از لرستان به من پیام فرستاد که آقای فراهانی باید آرش، قاتل پسرت را ببخشی و اگر خواستار قصاص او شوی به تهران میآیم و تو را با تفنگ کشته و خودم را به پلیس معرفی میکنم (خنده).
خانواده شما، همسر، فرزندان و حتی نوه و فرزندخوانده شما همگی اهل هنر و بهویژه هنرهای نمایشیاند. از تأثیری که فعالیت شما روی خانواده گذاشته برایمان بگویید.
شخصیت باسواد، صاف و دوستداشتنی همسرم بیتأثیر در تربیت فرزندانم نبوده است. اما بد نیست به این نکته اشاره کنم که من در خانهای بزرگ شدم که در آن پدربزرگم سخن از مولانا و حرف از لحظات عاشقانه نظامی میزد. از انوری میگفت و سعدی و حافظ میخواند. من در این فضای ادبی بزرگ شده و سعی کردم فرزندانم را هم با ادب و هنر ایرانی آشنا کنم. من خودم 3 سال در مکتبخانه درس خواندم و گلستان را از بر کردم. خلاصه در یک خانواده شعردوست و فرهنگی بزرگ شدم ودر بدترین شرایط درسم را ادامه دادم. همیشه تلاش کردم بزرگان اهل و ادب به خانه من رفتوآمد کنند و فرزندانم از کودکی با این افراد تعامل داشته و با منش و سواد این افراد آشنا شدند.
پس از رفتن یکی از فرزندانتان به خارج از کشور حاشیههای بسیاری برای خانواده شما در ایران ایجاد شد. اگر تمایل دارید در اینباره توضیح دهید.
بد یا خوب هر چه هست برای خودش هست و مستقل از خودش با کارگردان بزرگ کار میکند. آن زمان متنهایی جعلی مبنی بر طردکردن گلشیفته از سوی من منتشر شد که من همه آنها را رد میکنم. من بارها گفتهام که به همه فرزندانم افتخار میکنم.
سخن پایانی؟
مجددا خواهشم از اصحاب رسانه و مطبوعات این است که وجدان کاری داشته باشند. من یکبار گفتم رئیسجمهور وقت دکتر احمدینژاد در ساخت خانه تئاتر کمک کردند. بعد از آن یک روزنامه به ناجوانمردی با این جمله من بازی کردی و تیتر زد؛ «احمدینژاد برای ساخت خانه به هنرمندان کمک کرده است.» بهنظر من این کار بیشرمانه بود. من و بسیاری از هنرمندان برای ساخت خانهمان از دولت پول نگرفتهایم و این تیتر ممکن بود ذهنیت دیگران را نسبت به ما خراب کند. البته آرزوی من این است که تا زمانی که در انجمن تئاتر سمت دارم کاری برای خانهدار شدن مستأجران هنرمند و بهویژه زنان سرپرست خانوار بکنم.
الان مشغول چه کاری هستید؟
درحال حاضر در تدارک ساخت اولین فیلم خود هستم که در مرحله پیش تولید است. البته پیشتر اقدام کرده بودم، اما بنا به دلایلی متوقف شد. این فیلم که سناریوی آن را خودم نوشتهام و به امید خدا کارگردانی اش را انجام خواهم داد با همکاری یک کادر زبده و خوب آغاز شده و امیدوارم محصول خوبی تولید کنیم. اجازه بدهید جزئیات و اسم فیلم را نگویم. در کنار آن بازی در یک مجموعه تلویزیونی از سوی آقای راما قوی دل پیشنهاد شده که در ماههای آتی انجام خواهم داد.
کوتاه از فراهانی
بهزاد فراهانی یکم بهمن 1323 در روستای درمنک از توابع فراهان واقع در استان مرکزی (اراک) به دنیا آمد. او از نوجوانی به تئاتر علاقهمند شد و به صحنه نمایش و بازیگری قدم گذاشت وفعالیت هنری خود را از 16سالگی با بازی در تئاتر نزد خسرو مفید آغاز کرد. سپس به گروه شاهین سرکیسیان بنیانگذار تئاتر نوین ایران پیوست و بهطور جدی تئاتر را دنبال کرد. پس از چند سال به سینما روی آورد و با بازی و نگارش فیلمنامه فیلم «تجاوز» به کارگردانی حمید مصداق، در سال1349 به جمع اهالی هنر هفتم پیوست. او همچنین سابقه فیلمنامهنویسی و کارگردانی را در کارنامه هنری خود دارد. فراهانی دورههای آموزشی تئاتر را در فرانسه گذرانده و در رشتههای کارگردانی، بازیگری و نویسندگی تحصیل کرده و فارغالتحصیل شده است.
در زمینه تئاتر هم اغراق نکردهایم اگر از او به عنوان پرکارترین تئاتری ایران که بازی در بیش از هزار نمایشنامه را در کارنامه کاری خود ثبت کرده است، یاد کنیم. فهیمه رحیمینیا همسر او و 3 فرزندش به عرصه بازیگری قدم گذاشتهاند: شقایق فراهانی فرزند بزرگتر خانواده، گلشیفته فراهانی فرزند کوچک خانواده و آذرخش فراهانی که نقاش، نوازنده و خواننده راک گروه موسیقی کوچنشین است و در فیلم سینمایی «مالاریا» نیز بازی کرده است.
بهزاد فراهانی هنرمند پیشکسوت و مشهور ایرانی، علاوه بر فرزندان هنرمندش، فرزندخواندهای هم دارد که وی نیز همچون دیگر اعضای خانواده فراهانی، بازیگر و هنرمند است. اردشیر رستمی، شاعر، کاریکاتوریست و بازیگر با بازی در سریال «شهریار» بین عموم مردم به شهرت رسید. فراهانی در کارنامه کاری خود فیلمهای سینماییای به نامهای «پرچمهای قلعه»، «یک وجب از آسمان»، «تردست»، «مظفرنامه»، «زن بدلی»، «قلبهای ناآرام»، «سگکشی»، «شیدا»، «ابراهیم خلیلالله» و «چپ دست» و 10 عنوان دیگر را ثبت کرده است. از دهها مجموعه تلویزیونی او هم میتوان به سـریالهای «زیر پای مادر»، «پشت بام تهران»، «مدینه»، «خانه پدری» و «پس از باران» اشاره کرد.