سینماسینما، شهرام اشرف ابیانه
دایان کیتون، بازیگری که حضورش بر پرده سینما فرهنگ لباس پوشیدن را تغییر داد. کمدین خلاق فیلم های دوره اول وودی آلن. ترکیبی از گیجی و معصومیت دخترانه که بر حسب اتفاق چه هماهنگی بی نظیری هم دارد با شخصیتی که وودی آلن از خود در فیلم های دهه 70 اش ترسیم کرد. کسی که همچون آلن یک معما است. حاضر است همپای آلن تا مرز جنون هم برود اما سرخوشی کودکانه اش را حفظ کند. اگر دنبال وجه زنانه فیلم های وودی آلن در دوره اول کاری اش می گردید، کیتون را در فیلم های دهه 70 آلن دنبال کنید. او کمدینی است که همپای آلن دنیا را به سخره گرفته.
زنان فیلم های اینگمار برگمان، فیلمسازی که آلن عاشقانه سرسپرده اش بود، رنج می کشند. آنان محکومند به زیستن در دنیایی که اولین قربانی آنند. دنیای که تنهایی و مرگ و روحی زخم خورده در آن مولفه های اصلی است. کیتون، اولین پرسونای زنانه جدی فیلم های آلن تا آستانه این دوزخ می رود اما همراه شخصیت های فیلم های آلن وارد آن نمی شود. او قرار نیست آنا کارنینا دوم باشد. در فیلم عشق و مرگ(1975) وقتی آلن را پشت پنجره بعد مرگش، همراه فرشته مرگ می بیند تنها دغدغه اش اینست که از آلن مرده بپرسد مردن چه مزه ای دارد و جواب بشنود به بدمزگی فلان غذایی است که در فلان رستوران محله خورده اند.
کیتون یک دهه به سینمای آلن عمق داد. تصور آنی هال بدون حضور دایان کیتون مشکل است. فیلمی که انگار در ستایش زنی ساخته شده که آلن را در آن دوره شیفته خود کرده بود. حضورش در آنی هال دنیای مد را هم تحت تاثیر قرار داد. تن پوش او چیزی بود شامل کلاه و و جلیقه و کروات و کمربند مردانه همراه انگشتر و زنجیر و عینک و کفش زنانه. چیزی غریب و دیوانه وار که بازتاب شخصیت آنی هال در آن فیلم بود. الوی سینگر با بازی خود آلن جذب همین معجون دیوانه وار آنی هال شده بود.
به این می مانست که آنی هالی که جلوی الوی سینگر ایستاده مستقیما از یکی از تابلوهای جکسون پولاک بیرون پریده باشد. تلفیقی از همه رنگ ها و دنیاها. زن سربه هوایی که دنیا و تمام قوانین مسخره آن را به هیچ گرفته. کسی که می توان همراهش زیر باران نیویورک دوید و به موزه ستاره شناسی رفت. او سیاره جدید زنانه ای است که آلن کشف کرده هر چند که جایش پشت شیشه های موزه نباشد.
الوی سینگر با بازی آلن در آنی هال به دنبال رسیدن به چنین زن آرمانی ای به گردابی از جنون و دیوانگی محض می غلطد؛ چیزی که دقیقا بازتاب درونیات خود اوست. آنی هال پژواک صدایی است که کسی چون الوی سینگر همواره در طول زندگی فریاد می زده و حال در قالب زنی چون آنی هال با بازی دایان کیتون تجسم یافته.
حضور کیتون در سینمای وودی آلن اما فقط این شمایل روشنفکرانه غریب زنانه محدود نمی شود. در اولین حضورش در فیلمی از آلن، خواب آلود ( 1973) ، یک کمدی علمی تخیلی ناب از دنیایی که در آن مسخره گی حرف اول را می زند، فقط یک شریک زنانه برای وجه کاریکاتور منشانه وودی آلن نیست. کیتون در خواب آلود به آینه ای می ماند که هر چه در شخصیت آلن می بیند را به خلاقانه ترین شکل باز آفرینی می کند. انگار کل فیلم بهانه ای باشد برای دو کودک سر به هوا که در میانه این دنیای جنون زده از علم و سودای قدرت در دنیایی در آینده گیر کرده اند.
کیتون بیشتر از هر کس وجه مسخره گونه فیلم های آلن را فهمیده. حضورش تنها به کمدی های بزن بکوب اولیه پیشا برگمانی آلن محدود نشد. در یکی از معدود فیلم های تراژیک وودی آلن پیش از (Mach point ( 2005 ، داخلی ها( 1977) ، او برداشتی تراژیک از یکی از شخصیت های نمایشنامه سه خواهر چخوف ارائه داد. نمایشنامه ای که برداشت کمدی آلن از آن سالها بعد در هانا و خواهرانش( 1986) به روی پرده رفت.
کیتون تنها یک کمدین زن نابغه نیست. در همین فیلم داخلی ها در نقش خواهر بزرگتر، بیهوده تلاش دارد تا خانواده از هم پاشیده شان را کنار هم نگه دارد. نگاه غم زده او به تابوت مادر در خارج قاب و نگاهش در آستانه پنجره ای که رو به دریا باز می شود در نمای پایانی داخلی ها، پرده از لایه ای دیگر از سینمای آلن برمی دارد که پیش از آن ناشناخته بود. آلن آماده ورود به دنیایی است که به اندازه کمدی هایش غنی و پرمایه است. شکست فیلم اما این پروژه آلن را سالها به تعویق انداخت.
پرسونای کیتون اما برای همیشه در فیلم های آلن به یادگار ماند. در فیلم منهتن ( 1979 ) نقش دوم قدرتمندی دارد. او زنی است که آیزاک دیویس با بازی آلن از او جدا می شود تا به دختر 17 ساله ای که شیفته اش شده برسد. کیتون در این فیلم نقش راهنمایی دارد که شخصیت آلن را برای ورود به دوره جدید زندگی اش آماده می کند. منهتن وداع کیتون خلاق با دنیای آلن است. این فیلم سیاه و سفید درخشان، تلفیقی از کمدی و اندوه، کاوشی در زاویه های پنهان زندگی به سبک نیویورکی، فیلمی درباره کشکمش های انگار تمام نشدنی آلن با جنس مخالف بیشتر روی وجه خودنمایانه پرسونای کیتون در فیلم های قبلی تاکید داشت.
منهتن فیلمی بود نه درباره یک زن که اثری درباره شهری که آلن دیوانه وار می پرستیدش. شخصیت زن آنی هال از همین شهر پیدایش شد و چشم آلن را گرفت. در منهتن، آلن میخواست نمایی دورتر از این شهر در قاب بگیرد. پس گوردون ویلیس فیلمبردار را به خدمت گرفت تا تصویری از نیویورک در سینما ثبت کند که پیش از این دیده نشده بود.
کیتون در این بیوگرافی شهرنگارانه تنها یک همراه است. انگار وارد موزه ای مردم شناسانه شده باشیم و بخواهیم برای آخرین بار با دوستی قدیمی وداع کنیم. آلن ترجیح داد این وداع با تنها کمدین زن خلاق تاریخ سینما باشد که به فیلم های آلن رنگی از شور و هیجان داد. بخشی از منهتن، پاسداشت خاطرات خوش گذشته است با زنی که همراه دیوانه بازی های اولیه بود. آلن داشت خود را برای سفر تازه ای آماده می کرد. کیتون اما ردپایش در پشت پرده فیلم های بعدی باقی ماند. حضور خلاقانه اش را در سراسر فیلم های دهه هشتاد می توان حس کرد. در کمدی های سیاه و تیره ای که رنگی از سینمای برگمان در خود داشت.
در فیلم روزهای رادیو ( 1987) حضور کوتاه کیتون در نقش خواننده جذاب رادیو انگار پاسداشتی باشد از دوران خوشی که شخصیت کیتون جزء جدا نشدنی فیلم های آلن بود. زنی که در حول و حوش شکل گیری معمای آلن بر راز آمیزی این معما و جذابیت آن افزود. زنی که در آنی هال به چیزی کشف نشده شبیه بود. رازی که گویی قرار نبود هرگز باز شود.
کیتون فیلم های وودی آلن ما را تا آستانه هرج ومرج محض این دنیا منحصر به فرد برد. از آن چیزی ساخت که تنها از پس یک کمدین زن بی رقیب برمی آید؛ اینکه درباره آنچه هستی پیش رویتان گذاشته تفکر کنید. همچون کودکی سرخوشانه پیرامونش بچرخید. رندانه اما از زیر بار پذیرفتن گناه نخستین که با زاده شدن حوا با جنس زن همراه بوده شانه خالی کنید. پنجره را به روی فرشته مرگ ببندید و زندگی را با همان لاقیدی سابق از سر می گیرد. حضوری این گونه را شاید بشود به قهرمان فیلم های وسترن شبیه کرد. یکباره پیدایش می شود و ناگهان هم می رود اما تاثیرش برای همیشه برجا می ماند.