ژانر وسترن هنرهای گوناگونی را که نشانگر سبک زندگی وسترن است را به تصویر کشیده و داستانهایی را از نیمهی دوم قرن 19 میلادی در غرب وحشی روایت میکند. این ژانر معمولا زندگی یک کابوی یا تفنگدار را جلوی دوربین میبرد.
همچنین بخوانید:
بررسی ژانر وحشت و هرآنچه باید درباره اش بدانید
وسترن عموما زمختیهای این سرزمینها را نشان داده و معمولا صحنههای اکشن آن در صحراها و کوههای متروک و خشک اتفاق میافتند. عموما این چشماندازهای وسیع نقش مهمی را در فیلم داشته و دید خارقالعادهای را از دشتها و صحراهای غرب وحشی آمریکا ارائه میکنند. از میان مشخصههای ظاهری خاص این طور صحنهها میتوان به مزارع، شهرهای کوچک مرزی، مشروبفروشیها، خطوط راهآهن و مناطق نظامی ایزوله اشاره کرد.
داستانهای معمول این ژانر عبارتند از:
· ساخت راهآهن یا خطوط تلگراف در سرزمینهای مرزی
· گلهدارانی که از گلههای خانوادگیشان در مقابل دزدها و زمینداران پولداری که در حال ایجاد امپراطوری از گلهها هستند، محافظت میکنند.
· داستانهای انتقام؛ که عموما در مورد تعقیب و گریز کسی است که به اشتباه متهم شده است.
· داستانهایی در مورد نبردهای سوارهنظامان آمریکاییان بومی
· نقشههای گروههای یاغی
· داستانهایی در مورد یک کلانتر یا شکارچیان جایزهبگیر bounty hunters که به دنبال فرد خاصی میگردند.
· بیشتر وسترنها ابتدا وقوع یک جرم را نشان داده و سپس تعقیب و جست و جوی خلافکاران را به تصویر کشیده و در نهایت با انتقام و مجازات که معمولا همراه با تیراندازی و یا دوئل است، پایان مییابد.
ژانر وسترن از اوایل قرن بیستم و تا دههی 60 میلادی در هالیوود محبوبیت زیادی داشت. دردههی 30 بود که فیلمهای این ژانر در گیشه به فروش خوبی دست یافتند. فیلم مشهور وسترن جان فورد، «دلیجان» به یکی از بهترین فیلمهای سال 1939 تبدیل شده و جان وین را به یک ستاره تبدیل کرد. محبوبیت فیلمهای وسترن تا دههی 40 میلادی ادامه داشته و به دنبال آن کلاسیکهایی مثل «رودخانهی سرخ» (1948) ساخته شدند.
ژانر وسترن دههی 50 تا 60 میلادی نیز محبوبیت زیادی داشتند. بسیاری از فیلمهای مشهور این ژانر در این دوران بر روی پرده رفتند که از میان آنها میتوانیم به «نیمروز» (1952)، «شین» (1953)، «جویندگان» (1956)، «کت بالو» (1965)، «این گروه خشن» (1969)، «بوچ کسیدی و ساندنس کید» (1969) اشاره کرد. کلاسیکهای وسترن الهام بخش آثار بسیاری در قرن بیست و یکم بوده، آثاری که شخصیتهای وسترن را در دنیاهای امروزی به تصویر کشیدهاند که مثال خوب آن «جونیور بانر» (1972) در دههی 1970 و «سه خاکسپاری ملیکیادس استرادا» (2005) است.
مشخصهها
بنیاد فیلم آمریکا فیلمهای وسترن را اینطور تعریف میکند:” فیلمهایی که در غرب وحشی آمریکا روایت شده و روحیه، کشمکشها و سقوط غرب وحشی را به تصویر میکشد.” به نظر میرسد عنوان وسترن که برای یک ژانر روایی فیلم به کار میرود، اولین بار در جولای 1912 در مقالهای در مجلهی “دنیای موشن پیکچر” استفاده شده باشد. بیشتر مشخصههای فیلمهای وسترن، بخشی از داستانهای وسترن محبوب قرن 19 بوده و پیش از آن که فیلم تبدیل به یک نوع هنر محبوب شوند، به کمک این داستانها جا افتاده بودند.
در فیلمهای وسترن عموما یک شخصیت اصلی مثل کابویها، تفنگدارها و یا شکارچیان جایزهبگیر وجود داشته که عموما یک جا ساکن نبوده و کلاههای استتسون، دستمال گردن، مهمیز و پوست گوزن همراه خود داشته و از هفت تیر یا تفنگ به عنوان ابزار روزمره برای زنده ماندن و ابزاری برای پیاده کردن عدالت در غرب وحشی استفاده میکنند. شخصیتهای اصلی از میان شهرهای خاکی رد شده و بر روی اسبهای مورد اعتمادشان گاوها را در دشتهای وسیع می چراندند.
فیلمهای وسترن در دورهی فیلمهای صامت (1894-1927) شهرت زیادی داشتند.
با اضافه شدن صدا در سالهای 1927-1928 استودیوهای بزرگ هالیوودی ژانر وسترن را رها کرده و این ژانر را به استودیوها و تولیدکنندگان کوچکتر واگذار کردند. این استودیوهای کوچک فیلمها و سریالهای زیادی را در دههی 30 میلادی تولید کردند. تا اواخر دههی 30 فیلمهای وسترن به عنوان ژانری محبوب در هالیوود شناخته شده بود اما در سال 1939 با آثار استودیوهای بزرگی مثل «شهر داج» با بازی ارول فلین، تایرون پاور در نقش جسی جیمز، «اتحادیهی اقیانوس آرام» جوئل مککری، «دستری دوباره میراند» با بازی جیمز استوارت و مارلنه دیتریش و همچنین با پخش ماجراجویی وسترن جان فورد، «دلیجان» که یه یکی از پرفروشترینهای آن سال تبدیل شد، دوباره جان گرفتند.
«دلیجان» که توسط یونایتد آرتیستس بعد از یک دهه فیلمهای وسترن معمولی پخش شده بود، جان وین را به ستارهی سینما تبدیل کرد. وین ده سال پیش از آن و در نقش اصلی فیلم صفحه عریض The Big Trail به کارگردانی رائول والش که در گیشه فروش خوبی نداشت، وارد دنیای سینما شد.
البته بخشی از این عدم موفقیت مربوط به ناتوانی پخش کنندگان این فیلم در مهیا کردن صفحه نمایش عریض برای پخش این فیلم در دوران رکود بزرگ میشود. بعد از اینکه فیلمهای وسترن در اواخر دههی 30 میلادی دوباره محبوب شد، تا دههی 50 به اوج خود رسیدند. این زمانی بود که تعداد فیلمهای وسترنی که تا به آن زمان تولید شده بودند بیشتر از مجموع تمام فیلمهای سایر ژانرها بود.
فیلمهای وسترن عموما کشمکشها و درگیریها با سرخپوستان آمریکایی را به تصویر میکشند. با اینکه وسترنهای اروپایی عموما سرخپوستان آمریکایی را به عنوان شخصیتهای منفی پست داستان جلوه میدهند، آثار بعدی و میانهروتر نسبت به سرخپوستان آمریکایی دیدگاه دلسوزانهتری داشتند.
از دیگر حال و هواهای مشترک این ژانر میتوان به سفرهای وسترن (The Big Trail) یا ماجراجوییهای خطرناک («دلیجان»)، یا راهزنانی که شهرهای کوچک را به خطر میاندازند («هفت دلاور») اشاره کرد. ضد وسترنهایی revisionist westerns مثل «من سر به راهم» (1970) که دوئل کلانترها را به تصویر کشیده است را نیز نباید از یاد برد.
وسترنهای اولیه، درست مثل فیلمهای هالیوودی اولیه، عموما در استودیوها فیلمبرداری شدهاند. اما بعد از دههی 30 که تصویربرداری در لوکیشنهای مختلف مرسوم شد، تهیهکنندگان فیلمهای وسترن از مناطق متروکی از آریزونا، کالیفرنیا، کلرادو، کانزاس، مونتانا، نوادا، نیو مکزیکو، اوکلاهاما، تگزاس، یوتا یا وایومینگ برای فیلمبرداری استفاده کردند. این مناطق فیلمسازان را قادر میساخت دشتهایی وسیع، کوهستانهایی مرتفع و درههایی بینظیر را به تصویر بکشند.
معمولا چشماندازهای فیلم بیشتر از یک تصویر پس زمینه بوده و تبدیل به جزئی از فیلم میشدند. بعد از اوایل دههی 50 فرمتهای تصاویر گستردهی مختلفی از جمله سینمااسکوپ (1953) و ویستا ویژن از عرض افزایش یافتهی صفحهی نمایش برای به تصویر کشیدن تصاویر و چشماندازهای بینظیر وسترن استفاده کردند. جان فورد با استفاده از مانیومنت ولی در فیلمهایش از «دلیجان» (1939) گرفته تا «پاییز قبیلهی شاین» (1965)، تصاویر افسانهای از صحراها و دشتهای غرب آمریکا در ذهن همهی ما حک کرده است.
وسترنهای کلاسیک
با این که از «سرقت بزرگ قطار» (1903) ادوین اس. پورتر با بازی برانکو بیلی اندرسن به عنوان اولین فیلم وسترن یاد میشود، با این حال جورج ان. فنین و ویلیام کی. اورسون اشاره کردهاند که :” کمپانی ادیسون چندین سال پیش از «سرقت بزرگ قطار» با این ژانر سر و کار داشته است.” با این حال همه قبول دارند که فیلم پورتر بود که الگوی جنایت، تعقیب و گریز و مجازات را برای ژانر وسترن تعیین کرد.” محبوبیت این فیلم اندرسون را به اولین ستارهی کابوی سینما تبدیل کرد؛ او پس از آن در صدها فیلم کوتاه وسترن حضور پیدا کرد. این ژانر آنچنان محبوب شد که طولی نکشید که اندرسون رقبایی مثل تام میکس و ویلیام اس. هارت پیدا کرد.”
با آثار چند کارگردان که از میان آنها جان فورد («کلمنتاین عزیزم»، The Horse Soldiersو «جویندگان») تاثیر بیشتری نسبت به بقیه داشت، دوران طلایی وسترن آغاز شد. از دیگر کارگردانان این دوره میتوان به هاوارد هاکس («رودخانهی سرخ»، «ریو براوو»)، آنتونی من(«مردی از غرب» و «مردی از لارامی»)، باد بتیکر («هفت مرد از حال»)، دلمر دیوز (The Hanging Tree و «3:10 به یوما»)، جان استرجس («هفت دلاور» و «آخرین قطار گان هیل») و رابرت آلدریچ ( «ورا کروز» و Ulzana’s Raid) اشاره کرد.
اسید وسترن
منتقد فیلم جاناتان رزنبام تغییرات این ژانر از دههی 60 تا 70 میلادی را Acid Western
می نامد که آثاری از دنیس هاپر، جیم مکبراید و رودی ورلیتزر را در بر میگیرد. فیلمهای Acid Western جدیدتر شامل «واکر» الکس کاکس (1987) و «مرد مرده» جیم جارموش (1995) میشوند.
وسترن معاصر
این ژانر که نئو-وسترن نیز نامیده میشود، آثاری با صحنهها و حال و هوای آمریکای مدرن داشته و حال و هوای غرب وحشی را غنی کرده و آن را تغییر میدهد (فیلمهای با ضدقهرمان سرکش، تصاویر صحراها و دشتهای وسیع و تیراندازی). در بیشتر مواقع اکثر این فیلمها باز هم در غرب روایت شده و از پیشرفت تفکرات و حال و هوای غرب وحشی در اواخر قرن بیستم و اوایل قرن بیست و یکم میگویند. این زیرگروه عموما پر از شخصیتهای غرب وحشی بوده که در یک دنیای مدرن گیر افتادهاند، دنیای که روش قدیمی آنها برای برقراری عدالت را نمیپذیرد.
مثالهای این ژانر عبارتند از: (The Lusty Men (1952 نیکلاس ری؛ «روز بد در بلک راک» (1955) جان استرجس؛ «سوارکاری میآید» (1978) آلن جی. پاکولا؛ «جی. دبلیو. کوپ» که کارگردانی و نوشتن فیلمنامهی آن را کلیف رابرتسون برعهده داشته و در آن به ایفای نقش نیز پرداخته است؛ «ال ماریاچی» (1992) و «روزی روزگاری در مکزیک» (2003) رابرت رودریگز؛ «ستاره تنها» (1996) جان سلیس؛ «سه خاکسپاری ملیکادس استرادا» (2005) تامی لی جونز؛ «کوهستان بروکبک» (2005) انگ لی؛ (Don’t Come Knocking (2005 ویم وندرس؛ «جایی برای پیرمردها نیست» (2007) برادران کوئن.
سریال تلویزیونی «برکینگ بد» که در زمان معاصر روایت میشود، المانهای زیادی از ژانر وسترن را در خود دارد. بنا به گفتهی تهیهکنندهی آن وینس گیلیگان :” بعد از اولین قسمت «برکینگ بد»، متوجه شدم که میتوانیم با این سریال یک وسترن معاصر خلق کنیم. به همین خاطر است که صحنههایی پر از تیراندازی میبینید که والت و شخصیتهای دیگر شما را به یاد کلینت ایستوود و لی وان کلیف میاندازند.”
وسترن حماسی
وسترن حماسی یکی از زیرگروههای این ژانر است که داستانهای غرب وحشی آمریکا را در ابعاد وسیع به تصویر میکشد. بسیاری از وسترنهای حماسی عموما در زمانهای گذار، به ویژه جنگها، به تصویر کشیده شدهاند. مثال خوب آن «خوب، بد، زشت» (1966) سرجو لئونه است که در زمان جنگ داخلی آمریکا و «این گروه خشن» (1969) سام پکینپا که در دوران انقلاب مکزیک به تصویر کشیده شده است، میباشند. یکی از مهمترین فیلمهای این ژانر «روزی روزگاری در غرب» (1968) لئونه است که درگیری قدرتهای مختلف را بر سر کنترل یک شهر نشان میدهد. این فیلم در بازههای زمانی طولانی تصاویر گستردهای از لوکیشنهایی در مانیومنت ولی را به تصویر کشیده است.
سایر مثالهای برجستهی این ژانر شامل «جدال در آفتاب» (1946)، «جویندگان» (1956)، «غول» (1956)، «دروازههای بهشت» (1980)، «رقصنده با گرگها» (1990)، «قتل جسی جیمز به دست رابرت فورد بزدل» (2007)، «جنگوی زنجیرگسسته» (2012) و «بازگشته» (2015) میشوند.
وسترن ترسناک
یک زیرگروه در حال رشد که در فیلمهایی مثل (Curse of the Undead (1959 و Billy the Kid vs. Dracula، که داستان تفنگدار افسانهای بیلی را دنبال کرده که علیه خونآشامی بدنام میجنگد، ریشه دارد. مثال دیگر این ژانر The Ghoul Goes West فیلمی ساخته نشده از اد وود است که قرار بود در آن بلا لاگوسی در نقش دراکولای غرب وحشی به ایفای نقش بپردازد. مثالهای تازهتر آن فیلم «تاریکی نزدیک» (1987) به کارگردانی کاترین بیگلو که داستان انسانی که عاشق یک خونآشام میشود را روایت میکند، «از گرگ و میش تا سحر» (1996) رابرت رودریگز که مبارزات خونآشامها را آن سوی مرز به تصویر میکشد و «آبراهام لینکلن: شکارچی خونآشام» (2012) است.
وسترن علمی تخیلی
وسترنهای علمی تخیلی المانهای علمی تخیلی را در بستر مرسوم وسترن قرار میدهد. مثالهای آن شامل Jesse James Meets Frankenstein’s Daughter (1965)، The Valley of Gwangi 1969 که گاوچرانها و دایناسورها را در کنار هم به تصویر میکشد، است. “سیارهی شش تفنگ” جان جیک در آینده و بر روی سیارهای روایت شده که انسانهایی که بر روی آن ساکن هستند در تلاش برای بازسازی غرب وحشی در آن جا هستند(کابویها سوار بر اسبهای رباتی میشوند…). فیلم «وست ورلد» (1973) و دنبالهی آن «دنیای آینده» (1976)، «بازگشت به آینده قسمت 3» (1990)، «غرب وحشی وحشی» (1990)، «کابویها و بیگانگان» (2011) و سریال تلویزیونی «وست ورلد» (2016، که بر اساس فیلم ساخته شده است) نیز در این گروه قرار میگیرند.
وسترن اسپاگتی
بین دههی 60 و 70 میلادی موجی از وسترن وارد ایتالیا شد که به “وسترن اسپاگتی” و یا “وسترنهای ایتالیایی” Italo-Westerns شهرت پیدا کرد. معروفترین اثر این دوره «خوب، بد، زشت» (1966) است. بسیاری از این فیلمها با بودجههای محدود و با گروه عواملی با دستمزدهایی اندک و هزینههای تولید پایین در لوکیشنهایی (مناطق صحرای اسپانیایی در آلمریا) که شباهت زیادی به جنوب غرب ایالات متحده داشتند، ساخته میشدند. وسترنهای اسپاگتی از روی اکشن و خشونت بیشترشان نسبت به وسترنهای هالیوودی تمییز داده میشوند. علاوه بر این شخصیتهای اصلی معمولا انگیزههای شخصیتر و خودخواهانهتری (که پول یا انتقام معمولترین آنها هستند) نسبت به وسترنهای کلاسیک دارند. برخی وسترنهای اسپاگتی تغییراتی در رسم و رسومهای وسترنهای آمریکایی پدید آورده و برخی فیلمهای این ژانر به عنوان وسترنهای تحریف شده شناخته میشوند.
از نظر برخی افراد فیلمهای وسترن به کارگردانی سرجو لئونه لحن متفاوتی نسبت به وسترنهای هالیوودی دارند. بازیگران کهنهکار آمریکایی چارلز برانسون، لی وان کلیف و کلینت ایستوود با بازی در وسترنهای اسپاگتی شهرت یافتند. با این حال این فیلمها بازیگران برجستهی دیگری مثل جیمز کابرن، هنری فوندا، راد استایگر، کلاوس کینسکی و جیسون روباردز را نیز به شهرت رساند. ایستوود که پیش از آن بازیگر نقش اصلی سریال تلویزیونی Rawhide بود، با بازی در «به خاطر یک مشت دلار» به چهرهی اول این صنعت تبدیل شد.
عوامل تاثیرگذار و الهامبخش
از آنجایی که هر دو ژانر وسترن و سامورایی آثار درام مربوط به دورانی خاص هستند، در تمام این سالها از نظر حال و هوا و استایل تاثیر زیادی بر روی یکدیگر گذاشتهاند. به طور مثال «هفت دلاور» بازتولید فیلم «هفت سامورایی» آکیرا کوروساوا بوده است. «به خاطر یک مشت دلار» نیز برگرفته از «یوجیمبو» کوروساوا بوده که خود آن نیز از «خرمن سرخ»، رمان کارآگاهی آمریکایی نوشتهی دشیل همت، الهام گرفته بوده است. کوروساوا از وسترنهای آمریکایی الهام میگرفته و طرفدار این ژانر و به خصوص کارهای جان فورد بوده است.
حتی با وجود جنگ سرد، ژانر وسترن تاثیر زیادی بر روی سینمای بلوک شرق داشته است. این سینما دیدگاه خاصی نسبت به این ژانر داشته که به “وسترن سرخ” یا “اوسترن” شهرت یافته است. به طور کلی از دو ساختار برای این دست فیلمها یاد میشود: یا وسترنهایی که در بلوک شرقی فیلمبرداری میشدند و یا فیلمهای اکشنی که حوادث انقلاب روسیه، جنگ داخلی روسیه و قیام باسماچیها را به مخاطب عرضه میکردند.
یکی از شاخههای ژانر وسترن “وسترن پسا رستاخیزی” نامیده میشود. در این شاخه داستان در آینده و جامعهای که تلاش برای ساخت دوبارهی خودش بعد از یک فاجعه دارد، روایت میشود. این داستانها شباهت زیادی به غرب وحشی قرن 19 دارد. مثالهای آن شامل «پستچی» و مجموعه فیلمهای «مکس دیوانه» میشود.
اخیرا نیز سریال اپرای فضایی «فایرفلای» از حال و هوایی وسترن برای به تصویر کشیدن دنیاهای مرزی و همسایه استفاده کرد. انیمههایی مثل «کابوی بیباپ»، «ترایگای» و «اوتلاو استار» نیز ترکیب آشنایی از المانهای وسترن و علمی تخیلی در خود داشتهاند.
شخصیتهایی که هامفری بوگارت در فیلم نوآرهایی مثل «کازابلانکا» و «داشتن و نداشتن» جلوی دوربین برد نیز شباهت زیادی به قهرمانهای وسترنهای کلاسیک داشت.
فیلمهای «جنگ ستارگان» جورج لوکاس نیز المانهای وسترن زیادی را در خود جای دادهاند و لوکاس گفته است که قصد داشته «جنگ ستارگان» اساطیر سینمایی را دوباره زنده کند، نقشی که پیش از آن ژانر وسترن برعهده گرفته بود. شخصیت جدای که نام خود را از جیدای گکی گرفته است، از ساموراییها الهام گرفته شده که خود نشانگر تاثیر کوروساوا است. شخصیت هان سولو نیز شبیه یک تفنگدار لباس میپوشد و بار Mos Eisley نیز شبیه بارهای غرب وحشی است.
در این بین فیلمهایی مثل «لبوفسکی بزرگ» که سام الیوت را از دنیای غرب وحشی بیرون کشیده و وارد یک سالن بولینگ در لس آنجلس کرده و «کابوی نیمهشب» که در مورد یک پسر جنوبی است که وارد نیویورک میشود، با هدف احترام گذاشتن و در عین حال تقلید از این ژانر، حال و هوای وسترن را وارد صحنههایی مدرن کردهاند.
کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریهها، وبلاگها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.
Post Views:
78