به گزارش ایسنا، روزنامه دنیای اقتصاد نوشت: «از ذوب آهن که به پرسپولیس آمد کسی تصور نمیکرد پرسپولیس شاهد ظهور یک نابغه جوان باشد. پرسپولیس همانجایی است که در آن میتوان یک «بازیبلد» را به یک «ستاره» تبدیل کرد. پیام صادقیان از روی زمین فوتبال به آسمان آن پرتاب شد. نابغهای که بسیاری او را با ناصر محمدخانی، هافبک خارقالعاده قرمزها در دهه شصت مقایسه کردند. همان که توپ را از زمین خودی برمیداشت و با دریبلهای بلند و سرعت شگرفش آن را تا قلب دفاع حریف پیش میبرد. همان کسی که برای اولین بار شماره 8 را در پرسپولیس به یک شماره مهم تبدیل کرد. تا آنجا که وارثانی همچون مجتبی محرمی، مهدی هاشمینسب وحتی علی کریمی هم با فروتنی خود را در حد و اندازه او ندانستند. اما پیام صادقیان در قوارههای این مقایسه بود؟
پسر جوان شهرستانی در ویترین قرمزها میدرخشید اما داستانهای عجیبی از زندگی خصوصی او نقل محافل فوتبالی میشد. صادقیان عالی بود اما فوتبال ایران بهشدت نگران سوختن یکی دیگر از استعدادهای بیبدیلش بود که دروازههای شهرت و محبوبیت و ثروت را یکشبه پیموده بود. روایتهای یک خبرنگار که برای یک گفتوگوی اختصاصی به منزل پیام صادقیان رفت، شوکهکننده بود. سبک زندگیای که او با چشمهای خود دیده بود کیلومترها با آداب ورزشکار حرفهای فاصله داشت. سالها بعد سردار رویانیان، مدیرعامل وقت باشگاه پرسپولیس اعتراف کرد برای او یک «بپا» گذاشته است که با موتور سایه به سایه پشت سر ستاره تیم حرکت کند و هر جا دست از پا خطا کرد آن را به مدیر عامل گزارش دهد. اما این پلیس بازیها هم برای مهار ستاره افاقه نکرد.
علی دایی پرسپولیس را ترک کرد و حمید درخشان هرگز نتوانست او را همانگونه که بود، حفظ کند. تصاویر خمیازههای صادقیان روی جلد روزنامهها رفت و انواع و اقسام هشدارها و تذکرها برای این که صادقیان یک خذیراوی دیگر نشود به راه افتاد. حضور برانکو ایوانکوویچ هم در پرسپولیس برای حفظ این الماس نتراشیده فایده نکرد و در حالی که سقوط در نمودار فنی او بهشدت مشهود بود برانکو هم قید ستاره جوان را زد. بعد از آن دیگر زندگی پیام صادقیان به یک نوار ضبط شده تکراری میماند که اول و آخر هر فصل «Play»میشود. فایلهای صوتی که در آن صادقیان میگوید تلاشش برای بازگشت به پرسپولیس بیثمر بوده و به همین دلیل فلان تیم را انتخاب کرده و قول میدهد که دوباره همان ستاره تاثیرگذار شود و با قدرت به تیم محبوبش برمیگردد. اما نشد که نشد. نه علیرضا منصوریان توانست او را احیا کند، نه علی کریمی و نه حتی علی دایی. او حتی سر از لیگ ترکیه درآورد اما باز هم هیچ «پیام» امیدوارکنندهای به ایران مخابره نشد تا... .
بهت و حیرت در لایو!
حیرتانگیز بود! پیام صادقیان مقابل گوشی موبایلش نشسته بود و در لایو اینستاگرامش حرفهایی میزد که فوتبال ایران را شوکه کرد. او رسما اعلام کرد یک سایت پیشبینی و شرطبندی نتایج مسابقات فوتبال به راه انداخته است و به هواداران و فالوئرهایش اطمینان میداد با تمام اعتبارش آن را پشتیبانی میکند و با خیال راحت میتوانند آنجا پیشبینی کنند و لذت ببرند. پیام اصرار داشت که مسئولیت این سایت صفر تا 100 با خود اوست و از آن حمایت میکند. او سخاوتمندانه از علاقهمندان شرطبندی خواست که شانس خود را امتحان کنند و هر چیزی هم که بردند نوش جانشان! متوجه باشید که قوانین فوتبال میگوید هیچکس از دستاندرکاران فوتبال خصوصا بازیکنان نه خودشان و نه خانوادهشان مستقیم یا غیر مستقیم نباید با بنگاههای شرطبندی در تماس باشند. حتما ماجرای اتهام به محسن فروزان را به یاد دارید که چه بلوایی به راه انداخت و سر آخر هم او را خانهنشین کرد. حالا و با این تصمیم جدید، پیام صادقیان دیگر نمیتواند در میادین فوتبال بهعنوان بازیکن نقشی داشته باشد و به این ترتیب او رسما و در 27 سالگی از دنیای فوتبال خداحافظی کرد.
موفق نمیشوی؛ شرط میبندی؟
بیستوهفت سالگی دقیقا زمان کنار گذاشتن فوتبال است وقتی پیام صادقیان باشی. وقتی در زمان اندوختن شروع به خرج کردن خودت کنی و در جایی که باید اوج پختگی و برداشت داشتههایت باشد به نقطهای برسی که به جای زدن تو دهنی به آنهایی که میگویند تمام شدهای، خودت هم دیگر امیدی به خودت نداشته باشی. بیستوهفت سالگی دقیقا زمان خداحافظی است وقتی تو قدر آن چه فوتبال به تو بخشیده، ندانی. وقتی همه آن چه را از پول و اعتبار به تو داده، پای قمار بریزی. بله. نشستن پای سایت و کلیک کردن و پول حماقت دیگران را به جیب ریختن از دویدن دنبال توپ و تکل زدن و عرق ریختن به مراتب آسانتر است. شاید وقت آن رسیده باشد که قصه تکراری و نخنمای «ما ارزش استعدادهایمان را نمیدانیم» را دور بریزیم. حداقل پیام صادقیان مثال نقض آن است. کسی که نمیخواهد و حتی نمیگذارد که گامی برای حفظ او برداشته شود. کسی که تمام فوتبال ایران بسیج شدند و هشدار دادند. تمام بزرگان پا پیش گذاشتند تا شاید بتوانند او را به ریل موفقیت بازگردانند. منتقدان نوشتند. روزنامهها تیتر زدند و پیشکسوتان مصاحبه کردند. اما گوش او بدهکار این «پیام»ها نبود. او حالا میگوید اعتبارش را در این سایت ریخته. یعنی قرار است آنچه از تتمه این استعداد جمع کرده را هم در این قمار ببازد.»