سرویس سیاست مشرق - «وبلاگ مشرق» خوانشی روزانه در لابهلای اخبار و مطالب رسانههای کشور است. ما درباره این خوانش البته تحلیلها و پیشینههایی را نیز در اختیار مخاطبان محترم میگذاریم. هر روز 07:30 با بسته ویژه خبری-تحلیلی مشرق همراه باشید.
***
بریدن سر «انتخابات» در مقابل چشمهای وزیر کشور
«علی شکوریراد»، دبیر کل حزب اتحاد ملت به تازگی طی اظهاراتی در مصاحبه با روزنامه دولتی ایران، به صحبتهای خود در دیدار انتخاباتی چند تن از اصلاحطلبان با وزیر کشور اشاره کرده و گفته است: همچنین گفته شد 70 درصد قدرت و سازوکار فرآیند اداره کشور در اختیار نهادهای غیرانتخابی و 30 درصد در اختیار نهادهای انتخابی است، از این رو باید اجازه داده شود در این 30 درصد رقابت صورت بگیرد و رأی مردم در آن متجلی شود، به این معنی که مردم حتی اگر این 30 درصد را هم به گونه دیگری انتخاب کردند، نباید مسألهای باشد، زیرا در نهایت 70 درصد قدرت در دست نهادهای غیر انتخابی است.
او درباره اظهارات سایر حضّار جلسه نیز تصریح کرده است: شرکت کنندگان همگی به موانعی که پیش روی افزایش مشارکت مردم وجود دارد اشاره کردند. از مهمترین نکات آنان این بود که مردم نسبت به اثربخش بودن شرکتشان در انتخابات دغدغه دارند و به همین دلیل فکر میکنند جدای از اینکه انتخابات تا چه حد خوب برگزار شود، اگر رأی هم بدهند، منتخبان مردم نمیتوانند اثربخشی چندانی در بهتر اداره شدن کشور داشته باشند، به همین دلیل برخی مردم از اینکه در انتخابات شرکت بکنند، ناامید هستند.
شکوریراد اشارهای به پاسخ وزیر کشور در این زمینه نکرده است! [1]
*با استدلال عجیب شکوریراد، یعنی «تکرار میکنم» لیدر منزوی اصلاحات، آنهمه فعالیت انتخاباتی اصلاحطلبان برای آقای روحانی و مثلا آنهمه فاجعه و قتل در سال 88 فقط برای تصاحب 30 درصد قدرت بوده است!
از طرفی با استناد به آنچه که شکوریراد میگوید پس تمام ایرادات اصلاحطلبان به محمود احمدینژاد نیز کأنلمیکن خواهد شد زیرا احمدینژاد فقط 30 درصد اختیار داشته است.
جدای از این کنایهها، مردم باید در جریان باشند که شکوریراد و همقطاران او برای فرار از پذیرش مسئولیت وضع موجود و مقصّرتراشی است که به اظهار چنین اباطیلی روی آوردهاند. و گرنه آنها خود بهتر از همه میدانند که بیش از 95 درصد بودجه و اجرائیات کشور در اختیار نهاد انتخابی دولت است و تمام سهم سایر نهادهای کشور از بودجه و اجرائیات، به هیچ وجه قابل مقایسه با دولت نیست.
و از همین روست که بنا بر تجربه شاهدیم که دولت به راحتی میتواند بر مقولاتی مثل برجام یا انسان کامل اصرار کند! در مذاکرات خود حتی از خطوط قرمز نظام نیز بگذرد، بر قیمت مسکن و گوشت و غیره نظارت نکند و در هر حیطهای که خواست پا بگذارد یا نگذارد.
در این باره اشاره به صحبتهای اخیر پرویز فتاح، رئیس جدید بنیاد مستضعفان نیز خالی از لطف نیست که گفته بود: ما جای دولت را نمیگیریم، در این باره غلو شده است. همه بنیاد را روی ترازو بگذاریم نسبت به دولت یک درصد هم نیست. [2]
مقام معظم رهبری نیز در یکی از سخنرانیهای خود در همین باره میفرمایند:
«رئیس جمهور در کشور ما و طبق قانون اساسی ما، امکانات فوقالعاده زیادی در اختیار دارد. رئیس جمهور امکاناتش در قانون اساسی، امکانات وسیعی است؛ رئیس جمهور بودجهی کشور را در اختیار دارد، همهی ارکان اجرائی کشور را در اختیار دارد، ترتیب اجرای قوانین را در اختیار دارد، توانائی استفاده از همهی افراد صاحبنظر را در سراسر کشور در اختیار دارد؛ رئیس جمهور در همهی مسائل گوناگون دستش باز است. تنها محدودیتی که برای رئیس جمهور در کشور ما وجود دارد، محدودیت قانون است؛ قانون فقط به او محدودیت میدهد، که این هم محدودیت نیست؛ قانون، هدایتکننده است؛ محدودکننده نیست. قانون، راه را نشان میدهد که چگونه حرکت کنیم.»[3]
ایشان در مقطعی دیگر در سال 80 نیز در همین باره تأکید کردند:
«در قانون اساسی ما، رئیسجمهور مقام والایی است. در قانون اساسی، هم وظایف سنگینی بر دوش رئیسجمهور گذاشته شده - که در اصول مختلف آن مطرح گردیده است - هم اختیارات و امکانات زیادی در اختیار رئیسجمهور است. در مجموعه نظامِ قانون اساسی ما، این اختیارت و امکانات و وظایف، منحصر به فرد است. رئیسجمهور اختیارات فراوانی دارد: قوّه مجریّه و بودجه کشور و وزارتخانههای گوناگون در اختیار اوست. حقّاً و انصافاً جا دارد که آحاد مردم نسبت به این قضیه (انتخابات ریاستجمهوری) احساس مسؤولیت کنند.»[4]
برخی محافل تحلیلی معتقدند حد زیاد اختیارات، امکانات و دستباز بودن رئیسجمهور ممکن است باعث بروز برخی رفتارهای نامتعارف نیز بشود و از همین رو بود که دیدیم دولت محترم بدون هیچگونه خجالتی فرمان 9 مادهای رهبری پیرامون برجام را کاملا رعایت نکرد، از خطوط قرمز نظام در مذاکرات هستهای گذشت و آنهمه وعدههای سحرانگیزی که از بابت برجام به مردم داد را نیز بدون پاسخگویی و پذیرش مسئولیت واگذاشت.
گفتنیست، اظهارات مأیوسکننده و ناامید کننده چپها در قبال انتخابات آتی در چارچوب راهبرد آنها برای تحریم خاموش انتخابات و دامن زدن به آتش فتنه اقتصادی است.
***
جلالیزاده:
مردم نمیدانند دولت در اختیار اصلاحطلبان است یا اصولگرایان!
جلال جلالیزاده، فعال چپ و از نمایندگان مستعفی مجلس ششم در بخشی از یک مصاحبه با خبرگزاری ایسنا گفته است:
«در حال حاضر برای مردم سوال است که دولت و مجلس در اختیار کدام جریان سیاسی است؟ مردم نمی دانند دولت در اختیار اصلاحطلبان است یا اصولگرایان و در مجلس، کدام جریان تصمیمگیر است. آیا احمدی نژادیها هنوز در پستهای خود هستند یا اصلاحطلبان جایگرین آنها شده اند؟ این مسائل موجب سرخوردگی و یاس مردم شده است!»
او همچنین تصریح میکند: دلسردی مردم از دو جریان اصلی کشور میتواند زمینه فعالیت را برای جریان سوم فراهم کند تا آنها با شعارهای جدید و نیروهای تازه کار و چهرههای جدید وارد صحنه انتخابات شوند.[5]
او در حالی این اظهارات را مطرح میکند که زمانی گفته بود: در انتخابات اخیر ریاستجمهوری، جریان اصلاحات مردم را تشویق کرد که با حضور در انتخابات به روحانی رأی دهند. [6]
*جدای از تناقضات و آلزایمر سیاسی مشخصی که در اظهارات بالا به چشم میخورد؛ شبهه مطروحه از سوی جلالیزاده هم شبهه صحیحی نیست و مردم دیرگاهیست که فهمیدهاند تمامیت دولت و مجلس و شورای شهر از آن اصلاحطلبان و اصلاحطلبشدگان است. زیرا اینهمه ناکارآمدی، گرانی و تصویب برجام ظرف 20 دقیقه در مجلس بدون وجود جریان نامعتقد به کار جهادی ممکن نبود.
همچنین است که حالا حتی کودکان هم با دیدن امثال ربیعی و ظریف و نوبخت و جهانگیری و زنگنه در اطراف رئیسجمهور روحانی به روشنی درمییابند که با دولتی با تفکر چپ و اصلاحطلب مواجه هستند.
معالوصف حتی با وجود فرض «آلزایمر و نسیان عمومی»! هم این وظیفه امثال آقای جلالیزاده است که به صحنه بیایند و با پذیرش مسئولیت به مردم بگویند که اوضاع فعلی و مشکلات موجود، ثمره برنامهریزیهای همین افراد در ستاد جریان چپ است و به هیچکس دیگر هیچ ربطی ندارد.
انتظار است که آقای جلالیزاده همچون آن معدود اصلاحطلبانی که صدایشان شنیده نمیشود! بر مسئولیت اصلاحطلبان در اوضاع موجود تأکید کنند و به مردم بگویند که راه حل چیست؟
لازم به توضیح است که این از خصائل تقلا برای شکل دادن به یک آشوب عمومی است که شنوای حرفهای عجیب و غریب و اکاذیب شاخدار در ساحت سیاسی کشور هستیم.
نقش خواص و روشنگریهای آنها در این میان میتواند بسیار تأثیرگذار باشد و جلوی بروز آشوب و فتنه اقتصادی را بگیرد.
***
"تأکید نظام اسلامی بر مواجهه دیالکتیک و کرسی آزاداندیشی به جای برخورد امنیتی"
علویتبار از احتمال برخورد امنیتی با فرماندهان فتنه اقتصادی خبر داد
علیرضا علویتبار، فعال چپ که مدتی قبل در یک یادداشت ضمن ارائه مانیفست اشغال مراکز حساس نظام در صورت بروز اغتشاش احتمالی؛ بر حمایت اصلاحطلبان از این اغتشاشات ولو با علم به مجازات شدن تأکید کرده بود [7] به تازگی طی یادداشتی در یک وبگاه اصلاحطلب از موضع آمادگی برای مجازات پا پس کشید! و در ادامه از احتمال برخورد امنیتی با فرماندهان فتنه اقتصادی خبر داد.
او در این یادداشت هشدارگون نوشته است: شواهد و قرائن نشان میدهد جریان راست تندرو یک بار دیگر در حال آمادهسازی زمینهها برای خیز به سوی یکپارچهسازی قدرت است! جریان راست تندرو که حکومت آرمانیاش نوعی حکومت تمامتخواه است، هر نوع چندگانگی و تنوع را در عرصه سیاست دشمن آرمانهای خویش تلقی میکند. ترکیب نیروهای شکلدهنده به این جریان بهطور غالب دارای سوابق نظامی، امنیتی و شبهنظامی هستند. همین ترکیب باعث شده تا هرگاه به دنبال تحقق هدفی در عرصه سیاست هستند، پیش از آن زمینهسازی کرده و به تعبیر خودشان «آتش تهیه» مناسب تدارک ببینند.
علویتبار همچنین میگوید: راست تندرو در حال خیز برداشتن برای تصرف قدرت است. حملات رسانهای آنها به منتقدان و بهبودخواهان زمینهسازی برای اقدام است. مواضع وحدتطلبانه، آشتیجویانه و فراجناحی آقایان خاتمی و نبوی به همان شدت مورد حمله قرار میگیرند که مواضع پیشروانه امثال آقای حجاریان؛ مهم نیست اصلاحطلبان چه میگویند و چه موضعی میگیرند. همه افرادی که بخشی از جناح راست تندرو نیستند، در فهرست تخریب قرار دارند: دولتمردان اعتدالی، راست محافظهکار و عملگرا، اصلاحطلبان میانهرو و اصلاحطلبان پیشرو تخریب همه جریانهای سیاسی، همراه با التهاب و نگرانیهای ناشی از فشار قدرتها سلطهطلب خارجی زمینهای فراهم میآورد که در آن راست تندرو یک بار دیگر خود را برای حذف همه رقبا از عرصه تصمیمگیری آماده کند.
این فعال چپ تصریح میکند:
«متاسفانه باید گفت راست تندرو از یک درگیری محدود و کنترل شده نیز برای دستیابی به هدف خود استقبال میکند، آنها البته خواهند کوشید تا تصرف قدرت را در قالب انتخابات انجام دهند، اما روش برای آنها اهمیت ندارد. ایجاد درگیریهای مصنوعی، متهم کردن منتقدان به راهاندازی این درگیریها و سپس برخورد و در اختیار گرفتن امور راه دیگری است که در دستور کار قرار دارد.»[+]
*یادداشت فوق و سابقه آن که در ابتدای مطلب ذکر شد به روشنی نشان میدهد که علویتبار از بیرون یا درون خود دچار متنبه شده و بر خلاف سرمستی یادداشت اول اما از احتمال چیزی به نام برخورد با فرماندهان فتنه آینده به شدت هراسان شده است.
او و دوستانش طی ماههای اخیر صراحتاً پیرامون راهبری اغتشاشات احتمالی در «فتنه اقتصادی» سخن گفتهاند، بر تهییج و تشجیع جمعیتی میلیونی در خیابانها تأکید کردهاند و حتی اظهار کردهاند که قدرت خیابانی ما باید آنقدر زیاد باشد که نیروهای نظامی جرأت رویارویی پیدا نکنند. [8]
بدیهیست که چنین افرادی در صورت بروز هرگونه اغتشاشی بعنوان فرماندهان فتنه ارزیابی خواهند شد و علویتبار که گویا چشمش به این فرایند باز شده است؛ تقلا میکند تا نام احتمالات پس از ارزیابی اشاره شده را "خیز حاکمیت به سوی یکپارچهسازی قدرت"! بگذارد.
این در حالی است که اگر حاکمیت قصدی برای یکپارچهسازی داشت؛ علویتبار هماکنون امکان راهبری فتنه آینده در یادداشتهای مطبوعاتی را نداشت، لیدر منزوی اصلاحطلبان اجازه "تکرار" نداشت و رفقای آقای علویتبار نیز بر مناصب رفیع دولتی از سخنگویی گرفته تا وزارت نفت و معاون اولی و غیره حضور نداشتند.
بیان این نکته نیز ضروریست که در مقطع فعلی نه تنها هیچ نشانهای مبنی بر برخورد امنیتی با اصلاحطلبان وجود ندارد بلکه تأکید حاکمیت هم در مواجهه با شبههپراکنی و سیاهنماییهای جریان چپ، برخوردهای امنیتی مقطعی نیست.
حاکمیت نظام اسلامی تأکید دارد که شبهات و اکاذیب مطروحه، قبل از بررسی امنیتی بودن یا نبودن؛ بایستی بوسیله ترویج کرسیهای آزاداندیشی، بیان تحلیلهای صحیح از منابر و رویارویی دیالکتیک پاسخ داده شوند و مردم نیز در معرض این گفتوگوها قرار گیرند.
از این واقعیتها گذشته، آقای علویتبار نیز مثل سایر دوستان معمّر خود در ستاد اصلاحات حکما از خوانش تاریخ و مطالعه بیبهرهاند زیرا نمیدانند که چیزی به نام قبضه کردن قدرت، امروز فقط مخصوص حکومتهای فاقد دموکراسی و بدویای مثل عربستان سعودی یا سودان شمالی است و این عزم در کشور پیشرفتهای مثل ایران اساساً وجود ندارد.
کما اینکه مجددا اشاره میشود که حضور دوستان علویتبار بر منابر دولت، شاهد مثال بزرگی برای این قضیه است.
اظهارات علویتبار و سابقه این اظهارات همچنین بوضوح نشان میدهد که اعضای هسته سخت اصلاحات و معمّرین این جریان خاص سیاسی چطور میتوانند در لحظه، جوانان اصلاحطلب را به طعمههای سیاسی تبدیل کنند و در حالی که در مقابل آنان از ضرورت نترسی نسبت به مجازات اغتشاشگری صحبت میکنند؛ اما پس از مدتی به یکباره پا پس بکشند و یواشکی از ترس خود از بابت مجازات که روزگاری برای آن هل من مبارز میگفتند سخن بگویند.
همان رخدادی که در فتنه سال 88 نیز شاهد آن بودیم و آقایان پس از مدتی اقرار و اذعان کردند که اساسا تقلبی در کار نبوده است.
گفتنیست علویتبار در یادداشت خود در حالی از حملات رسانهای به اصلاحطلبان سخن میگوید که این روزها کسی که در آماج حملات رسانهای قرار دارد؛ نه اصلاحطلبان که نظام اسلامی است که مورد انواع سیاهنماییها و مفسدنماییهای رجال جریان چپ قرار دارد و همچنان با سماحت تلاش میکند تا در کرسیهای آزاداندیشی، در مناظرات سیاسی و در مقولاتی مثل بیانیه گام دوم رهبری؛ پاسخ این سیاهنماییها را بدهد.
در بحث اشاره علویتبار به چیزی به نام "مواضع پیشروانه امثال آقای حجاریان" نیز گفتنیست که حجاریان اقلاً در یکسال اخیر موضعی غیر از تخریب رهبری، مفسدنمایی از نظام، توضیح مانیفست اغتشاشات در فتنه اقتصادی و خط و نشان کشیدن از بابت ناآرام شدن خیابانها نداشته است.
برخی تحلیلگران اذعان دارند که تئوریسینهای جریان چپ با مشکلاتی که خود با دست خود و با تکرار میکنم لیدر اصلاحات در معیشت مردم پدید آوردهاند؛ تقلا میکنند تا کشور را به ورطه «فتنه اقتصادی» بکشانند.
***
1_ http://www.iran-newspaper.com/newspaper/page/7124/1/518324/0
2_ mshrgh.ir/977972
3_ http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=22788
4_ http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=3066
5_ https://www.isna.ir/news/98051206154/
6_ mshrgh.ir/955870
7_ mshrgh.ir/979440
8_ mshrgh.ir/980638