هفته نامه همشهری جوان: هر روز صبح وقتی از خواب بلند می شوم، با خودم می گویم چه لذتی بالاتر از اینکه مثل «سالوادور دالی» باشی؟! و سریع از خودم می پرسم امروز چه کار شگفت انگیزی خواهد کرد این سالوادور دالی؟!» این جملات را کسی درباره نقاش، مجسمه ساز و گرافیست اسپانیایی «سالوادور دالی» نگفته است. اینها اظهارنظرهای خود او درباره خودش است! دالی فردی خیال پرداز بود که برای جلب توجه دیگران کارهای عجیبی می کرد و حرف های عجیبی می زد. همین تفاوت شخصیت هم باعث می شد تا توجه بیشتری به نقاشی های او نشان داده شود.
او در یک اتوبیوگرافی به نام «زنندگی پنهان سالوادور دالی» حقایق بسیاری را درباره زندگی شخصی اش فاش کرد که تعجب بیشتری را برانگیخت و البته انتقادهایی را هم به دنبال داشت.
«جورج اورول» بسیاری از اعترافات او د راین کتاب را غیرواقعی و در ادامه رفتارهای توجه برانگیز او دانست اما به هر حال حقیقت غیرقابل انکار این است که نقاشی های عجیب و متفاوت دالی در دهه های اولیه قرن 20 نمی تواند زیاد از شخصیت متفاوت او فاصله داشته باشد. شاید شما هم با خواندن حقایقی که کمتر به آنها پرداخته شده است، تصویر جدید یا حتی متفاوتی از سالوادور دالی پیدا کنید.
1- دالی اینجا، آنجا، همه جادرست 9 ماه قبل از تولد دالی، برادر بزرگترش که اسم او هم سالوادور بود، در روزهای اول تولد مرد و اسم او را برای دالی معروف انتخاب کردند. بعدها به دالی گفتند که او ادامه زندگی برادرش است. آنطور که خودش در کتاب زندگینامه اش نوشته، هر وقت در بچگی عکس برادرش را توی قاب عکس می دیده، ترس عجیبی تمام وجودش را فرا می گرفته و احساس می کرده تنها یک بخش از کلیتی چهارگانه از سالوادور است: سالوادور پدر، سالوادور برادر، خودش و سالوادور مسیح (سالوادور در زبان لاتین به معنای نجات دهنده است که در فرهنگ کاتولیک به معنای همان عیسی مسیح است). جالب است که «ونگوگ» هم قصه ای مشابه سالوادور دارد. هر دو اسم برادر بزرگتر متوفی را به ارث برده اند.
2- خودمدرسه پنداریدالی چند بار از مدرسه اخراج شد و هیچ وقت در امتحان نهایی شرکت نکرد. به نظر او لیاقت و توانایی خودش از برگزارکنندگان امتحان به مراتب بیشتر بود. او بعدها تحصیلات خود را در مدرسه متافیزیک «کارلوکارا» ادامه داد.
3- ترس های عجیب برای آدم های عجیبملخ و کثیفی از ترس های همیشگی دالی بودند. ترس مریض شدن او از ملخ به قدری بود که در بسیاری از منابع این موضوع را جزو اطلاعات اولیه زندگی او آورده اند.
4- خفاش خواردالی در کتابش به اسم «زندگی پنهان سالوادور دالی» نوشته است که در پنج سالگی با یک خفاش مرده که دور تا دورش را مورچه گرفته بود، مواجه شده و آن را توی دهانش گذاشته و محکم گاز گرفته تا خفاش مرده از وسط نصف شود.
5- دوست آن است که گیرد دست دوستسالوادور و پیکاسو دوست های خوبی بودند و بعد از اینکه پیکاسو از نمایشگاه کارهای دالی در سال 1925 بازدید کرد و سبک کاری اش را پسندید، از او دعوت کرد تا به آمریکا برود و هزینه سفر او را هم تمام و کمال پرداخت کرد.
6- از سورئالیسم تا طراحی انیمیشندالی در سفر دومش به آمریکا در یک پروژه ساخت انیمیشن با والت دیسنی همکاری کرد و بخشی از نقاشی های کار را طراحی کرد. البته این پروژه در مرحله از کار متوقف شد چون عمو «والت» نقاشی های دالی را برای بینندگان بیش از حد سیاه و تاریک تشخیص داد.
7- وقتی از «نسبیت» حرف می زنمیکی از معروفترین نقاشی های دالی «تداوم حافظه» نام دارد که در آن چند ساعت جیبی در حال آب شدن هستند. بسیاری معتقدند او این نقاشی را تحت تاثیر نظریه نسبیت انیشتین درباره ماهیت «زمان» خلق کرده در حالی که خود او در خاطراتش نوشته است که وقتی یک روز به پیک نیک رفته بوده با دیدن صحنه آب شدن پنیر زیر آفتاب، ایده اولیه خلق اثر معروفش کلید خورده است.
8- هنر سیاسی یا سیاست هنری؟!قبل از شروع جنگ جهانی دوم، دالی در جایی گفته بود: «من بیشتر اوقات «هیتلر» را یک زن تصور می کردم» و سال ها بعد و پس از تجربه جنگ دوم جهانی، در کتاب خاطراتش نوشته است هیتلر او را بسیار شگفت زده کرده و تحت تاثیر قرار داده است.
او به خاطر این شگفت زدگی یکی از نقاشی هایش را «معمای هیتلر» نامگذاری کرد. بعد از این ابراز علاقه، سورئالیست ها از جمله «آندره برتون» او را سرزنش و در نهایت از گروهشان اخراج کردند. در طول جنگ های جهانی دالی خود را هوادار هیچ یک از دو طرف جنگ اعلام نکرد اما پس از پایان جنگ جهانی دوم، طرفدار پروضا قرص ژنرال «فرانکو» (دیکتاتور اسپانیا) شد.
9- دلبستگی تخم مرغیدر اکثر نقاشی های دالی، تصویر تخم مرغ به چشم می خورد که بسیاری علت آن را علاقه وافرش به مفهوم زایندگی و وجود می دانند. این علاقه آنقدر زیاد بود که باعث شد او بعدها خانه ای بسازد و سقف آن را با شمایل تخم مرغ های بزرگ و سفید بپوشاند.
10- دالی و بروبچه های «بارسلونا»«ساگیباریا» و «جوزف سامیتیر» از دوستان کودکی سالوادور بودند که بعدها فوتبالیست های باشگاه «بارسلونا» شدند. این سه نفر در کودکی با هم فوتبال بازی می کردند.