اشاره
با سیری در رهنمودهای مقام معظم رهـبری(حفظه الله) بـه ایـن نکتة مهم می رسیم که کلید واژة «مقاومت»، از جایگاه ویژه ای برخوردار بوده و هست. ایشان از سالهای گذشته تـاکنون، چه دوران ریاست جمهوری و چه در مقام ولایت امری مسلمین جهان، دربارة «مقاومت» و فرهنگ آن، فـرمایشات ارزشمندی داشته اند.
در شمارۀ گـذشته بـرخی از مؤلفه های مقاومت از دیدگاه مقام معظم رهبری(حفظه الله) معرفی شد؛ مؤلفه هایی همچون: وحدت کلمه، تشکیل جبهة مقاومت، فرهنگ و مسجد. اکنون ادامۀ این موضوع ارائه می شود:
5. استکبارستیزی
از جمله مؤلفه هایی که بایسته است در زمینة مسئلة مـقاومت به آن اشاره شود، استکبارستیزی است که جزء شاخصه های مهم رهنمودهای مقام معظم رهبری(حفظه الله) می باشد. در این مجال جای چند پرسش در زمینة مفهوم شناسی استکبار و استکبارستیزی و شاخصه های این مؤلفه وجود دارد که در ادامه به آنـها مـی پردازیم:
معنای استکبار
اولین پرسش این است که: معنای «استکبار» چیست؟ مقام معظم رهبری(حفظه الله) در باب معنای این مفهوم می فرماید:
«استکبار یعنی چه؟ استکبار یک تعبیر قرآنی است. در قرآن کلمة استکبار به کار رفـته اسـت؛ آدم مستکبر، دولت مستکبر، گروه مستکبر؛ یعنی آن کسانی و آن دولتی که قصد دخالت در امور انسانها و ملتهای دیگر را دارد، در همة کارهای آنها مداخله می کند، برای حفظ منافع خود. خود را آزاد می داند، حق تحمیل بـر مـلتها را برای خود قائل است. حق دخالت در امور کشورها را برای خود قائل است. پاسخگو هم به هیچ کس نیست. این معنای مستکبر است.»[1]
معنای استکبارستیزی
پرسش دوم: مـعنای «اسـتکبار سـتیزی» چیست؟ معظم له در ارتباط با معنای استکبارستیزی می فرماید:
«نقطة مقابل این جبهة ظالم و ستمگر، گروهی هستند که با استکبار مبارزه می کنند. مبارزه بـا اسـتکبار یـعنی چه؟ یعنی در درجة اول زیر بار این زورگویی نرفتن. مـعنای اسـتکبارستیزی یک چیز پیچ و خم دار پیچیده ای نیست. استکبارستیزی؛ یعنی یک ملتی زیر بار مداخله جویی و تحمیل قدرت استکبارگر یا انسان مـستکبر یـا دولت مـستکبر نرود. این معنای استکبارستیزی است.»[2] و نیز می فرماید: «استکبارستیزی، عدم تسلیم در مقابل فشارهاست. در این زمینه هم ایستادیم. این کـار، سـخت بـود؛ اما جمهوری اسلامی توانست این کار سخت را با موفقیت انجام دهـد...»[3]
سرچشمة استکبارستیزی
پرسش سوم در مورد سرچشمه و جایگاهی است کـه ایـن مـفهوم از آن تراوش شده که البته برای خوانندة محترم بدیهی است که مولد و مـنبعث از آمـوزه های دیـن مبین اسلام می باشد. مقام معظم رهبری(حفظه الله) با تأکید بر ریشه های دینی استکبارستیزی، می فرماید:
«مـقابلة مـلت مـا با استکبار، ریشة دینی هم دارد. کلمة استکبار و مستکبر و در مقابلش استضعاف و مستضعف، در قرآن هست.»[4]
بنابراین، وقتی ریشة استکبارستیزی امری مـنبعث از آمـوزه های شـریعت اسلام و سیرۀ معصومین(ع) باشد، در آن صورت عمل به این آموزۀ مهم فریضه و عبادت محسوب مـی شود و بـاید در جامعۀ اسلامی برای تقویت روز افزون آن تلاش کرد، همانگونه که رهبر معظم انقلاب(حفظه الله) مـی فرماید:
«مـبارزه بـا استکبار هم ممکن است، هم دارای آینده است و هم امروز برای ملت ایران، یک فریضه بـه حـساب می آید.»[5]
شاخصه های رفـتاری اسـتکبار
پرسـش چهارم در مورد ویژگیها یا شاخصهای رفتاری استکبار است. به تعبیر دیگر، نظامات استکباری چه خـصوصیات رفـتاریی دارند؟ در ادامـه با توجه به بیانات معظم له به چند مورد از این شاخصها اشـاره مـی شود:
1. خود برتربینی: «مجموعه های استکباری - آن کسانی که یا در رأس یک کشور یا در رأس یک نظام بین المللی [یا] مجموعه ای از کـشورها کـارها را به دست گرفته اند - وقتی مجموعة خودشان را از بقیة انسانها، از بقیة مجموعه ها برتر دانـستند، وقـتی خودشان را محور دانستند، همه چیز را فرع بـر خـودشان دانـستند، یک معادلة غلط و خطرناکی در تعاملات جهانی بـه وجـود می آید.»[6]
2. مداخله در امور سایر ملتها: «(استکبار) برای خـود حـق مداخلة در امور بقیة انسانها و بـقیة مـلتها را قائل اسـت. آنـچه بـه نظر او ارزش محسوب می شود، بایست همه در دنـیا تـسلیم بشوند و قبول بکنند؛ گردن بنهند. اگر چیزی که او ارزش می داند، دیگران قـبول نـداشتند، او به خودش حق می دهد در کار آنـها دخالت کند، به آنـها تـحمیل کند، به آنها زور بگوید، فـشار بـیاورد... خودشان را رئیس مجموعة عالم بدانند.»[7]
3. حق ناپذیری: «(دول استکباری) نه حرف حق را می پذیرند، نـه حـق ملتها را می پذیرند؛ حق ناپذیرِ مطلق. در مـباحثات جـهانی بـسیار اتفاق می افتد یـک حـرف حقی زده می شود، آمریکا بـه دلیـلی نمی پذیرد؛ با انواع شیوه ها حرف حق را رد می کنند، زیر بار حق نمی روند. حالا یک نـمونه اش مـسائل امروز ما است که مربوط بـه فـعالیتهای هسته ای و صـنایع هـسته ای اسـت. حرف حقی وجود دارد؛ اگـر چنانچه انسانی اهل حق باشد، اهل استدلال باشد، اهل منطق باشد، باید وقتی در مقابل اسـتدلال قـرار گرفت، تسلیم بشود؛ اما استکبار تـسلیم نـمی شود. حـرف حـق را مـی شنود، زیر بار حـق نـمی رود. این یکی از خصوصیات اوست.»[8]
4. حق جنایت نسبت به ملتها: «یکی از شاخصهای دیگر استعمار و استکبار ایـن اسـت کـه جنایت را نسبت به ملتها و نسبت به آحـاد بـشر مـجاز مـی شمرند و اهـمیت نـمی دهند. این یکی از بلایای بزرگ استکبار در دوران جدید است. دوران جدید؛ یعنی دوران پیشرفت علم، پدید آمدن سلاحهای خطرناک که این سلاحها هم [از وقتی به] دست مستکبرین رسید، بلای جـان ملتهای عالم شد. برای جان انسانها - هر انسانی که با آنها همراه نباشد، تسلیم آنها نباشد، تابع آنها نباشد - هیچ ارزشی قائل نیستند. مثالها الی ما شاء الله [وجود دارد]. یک مثال، بـرخورد مـستکبرین با بومیان آمریکاست... عین همین قضیه به وسیلة انگلیسیها در استرالیا اتفاق افتاد. انگلیسیها در استرالیا مردم بومی را مثل حیوانات، مثل کانگورو به عنوان تفریح شکار می کردند.»[9]
5. فریبگری و رفتار مـنافقانه: یـکی از خصوصیات استکبار که باز یکی [دیگر] از شاخصهاست، فریبگری و رفتار منافقانه است. این را توجه کنید! همین جنایاتی که گفته شد، همة اینها را در تبلیغات خـودشان سـعی می کنند توجیه کنند و جنایت را در لبـاس خـدمت نشان بدهند. این نظام استکبار که قصد سلطة بر ملتها را دارد، از این شیوه به طور متعارف و معمول در همة زندگی اش استفاده می کند. شیوة توجیه جنایت و پوشـاندن لبـاس خدمت به جنایت.»[10]
مـؤلفه های استکبارستیزی
پرسش پنجم، در زمینة مؤلفه های استکبارستیزی است؛ استکبارستیزی بر چه مؤلفه هایی استوار است؟ با نگاهی اجمالی به فرمایشات معظم له در طی سالیان گذشته تا به امروز، این مؤلفه ها را می توان برای اسـتکبارستیزی بـرشمرد:
1. فرهنگ: «فرهنگ دوری از سلطة استکبار، استکبارستیزی، میل به استقلال و در دست داشتن سرنوشت خود، در دلهای این مردم رسوخ پیدا کرده است. آنها از این ناراحتند. آنها ملتی را می خواهند که مثل برة رامی آنجا قرار گـیرد. اینـها هم رژیمـی را بر او تحمیل کنند، یا از آن سوی مرزها به او دیکته نمایند. آن ملت هم بی هیچ مقاومتی آنها را انجام دهد.[11]... بحمدالله امروز عزت مردم در کشور ما، بـر اثـر هـمین روح استکبارستیزی است و استکبارستیزی موجب انزوای هیچ ملتی نمی شود.»[12]
2. اقتدار و مصونیت: «در مقابل دشـمن مـستکبر نباید کوتاه آمد؛ بلکه باید نظام اسلامی به حدی از اقتدار، استحکام و مصونیت بـرسد کـه دشـمنان احساس کنند کاری از دست آنها بر نمی آید.»[13]
3. تسلیم ناپذیری: «استکبارستیزی، عدم تسلیم در مقابل فشارهاست.»[14]
4. نـفی ظلم و ظلم پذیری: «نظام سلطه، نظام تقسیم دنیا به ظالم و به مظلوم است. منطق انقلاب که منطق اسلام است «لا تَظلِمونَ وَ لا تُظلَمون » است؛ نباید ظلم کنید و نباید بگذارید به شما ظلم بشود.»[15]
5. اسلام ناب: «اسلام در مقابل طمع ورزیهای استکبار، یک مانع بزرگ به حساب می آید. هر جا اسلام حضور دارد، اجازه نمی دهد قدرتهای استکباری آنجا غارتگری کنند و به میل خود هـر کـاری می خواهند، انجام دهند.»[16]
6. بصیرت و بیداری امتها: «در مقابل روح سرکش و طغیانگری که امروز استکبار دارد، فقط یک عامل وجود دارد که می تواند آن را مهار کند و جلوی این طغیانگری را بـگیرد و آن، بـیداری و ارادة ملتهاست.»[17]
«ما دنبال آن چیزی می رویم که قدرتهای سلطه گر حقیقتاً باید از آن بترسند، و من اعتقادم این است الان هم از همان می ترسند و آن، بیدار کردن روح حماسه و عزت اسلامی در هـمة امـت اسلام است. آنها این را بدانند که ما این کار را خواهیم کرد.»[18]
6. نفی سلطه پذیری
نظریة مقاومت به عنوان یک نظریة رهایی بخش در قالب مدل برخورد بـا سـلطه و مـبتنی بر قدرت روایت انقلاب اسـلامی از مـتن اسـلام ناب محمدی(ص) و با هدف غربزدگی زدایی از نظام بین الملل نظریه پردازی شده است.[19] از ایـن رو، انـقلاب اسلامی که بر پایة اسلام خواهی، عدالت و مقاومت در برابر نظام سلطه شکل گرفته، نه تنها هرگز نمی تواند با نـظام سـلطه کـه به دنبال استعمار و استکبارند، همزیستی مسالمت آمیز داشته باشد؛ بلکه هـمواره به دنبال تغییر معادلة حاکم بر جهان؛ یعنی سلطه جو و سلطه پذیر است، همان گونه که در تعابیر مقام معظم رهـبری(حفظه الله) بـدان اشـاره شده است:
«ملت ایران کار بزرگی انجام داد؛ کار عظیمی انجام داد. در دنـیایی کـه مبتنی بر مدار زور و زورگویی و چپاولگری قدرتمندان و زورمندان است و ملتهای مستضعف در مناطق فراوانی از عالم دایماً در زیر فـشار ایـن زورمـندان قرار دارند، در این دنیا یک موجودی، یک هویتی سر بلند کرد کـه صـریحاً، بـدون ملاحظه، با شجاعت کامل این حرکت غلط عالم را - که حرکت سلطه گری است و ما از آنـ تـعبیر مـی کنیم به نظام سلطه - نفی کرد. این کار ملت ایران است. ملت ایران نظام سـلطه را کـه مبتنی بر سلطه گر و سلطه پذیر است، نفی کرد.»[20]
«از دورانـی کـه مـسئلة استعمار در دنیا شروع شد؛ یعنی از قرن نوزدهم که آرام آرام از حدود دویست سال قبل – تقریباً - مـسئلة اسـتعمار؛ یعنی دست اندازی به کشورهای دیگر از سوی قدرتهایی که می توانستند دست اندازی کنند، شروع شـد، نـظام سـلطه سر کار آمد؛ یعنی دنیا تقسیم شود به دو بخش؛ یک بخشِ گردن کلفت و زورگو و سلطه گر، یـک بـخشِ ضعیف و توسری خور و سلطه پذیر. انقلاب اسلامی شما در مقابل این حرکتی که به حـرکت طـبیعی دنـیای سیاست تبدیل شده بود، ایستاد. اینکه شما می بینید امروز در خیلی از کشورها صدای مرگ بر آمـریکا بـلند مـی شود، این چیز جدیدی است. این مخلوق حرکت ملت ایران است. چنین چـیزی وجـود نداشت... اینجا بود که اول، شاخِ ابرقدرتیِ ابرقدرتها را شکست؛ نظام سلطه را به چالش طلبید.»[21]
«نظام سلطه؛ یعنی نظامی که بر پایة رابطة سلطه گر و سلطه پذیر بـنا شـده؛ یعنی کشورهای دنیا یا مجموعه های بشری دنـیا تـقسیم مـی شوند به سلطه گر و سلطه پذیر؛ آن اتفاقی که امروز در دنـیا افـتاده [این است]؛ یک عده ای سلطه گرند، یک عده سلطه پذیرند.»[22]
«یـکی از آرمانهایی که من یادداشت کـرده ام، مـبارزه با نـظام سـلطه و اسـتکبار است.»[23]
ایشان دعوا و خصومت نـظامات سـلطه گر با جمهوری اسلامی را به خاطر همین آرمان مبارزه با سلطه جویان می دانند و تـأکید مـی کنند: «دعوای با ایران هم سر هـمین است؛ این را بدانید. دعـوای بـا جمهوری اسلامی این است کـه ایـن، نظام سلطه گر و سلطه پذیر را نپذیرفته؛ سلطه گر که نیست، خودش را از سلطه پذیری هم بیرون آورده و پای این حـرف ایـستاده. اگر ایران موفق شد و پیـشرفت پیـدا کـرد؛ پیشرفت علمی، پیـشرفت صـنعتی، پیشرفت اقتصادی، پیشرفت اجـتماعی، گـسترش نفوذ منطقه ای و جهانی، نشان داده می شود به ملتها که می توان سلطه پذیر نبود و روی پای خود ایستاد و پیـشرفت کـرد. نمی خواهند این اتفاق بیفتد. همة دعـواها سـر این اسـت. بـقیة حـرفها بهانه است.»[24]
«دشـمنی دشمنان ما به خاطر این است که نظام جمهوری اسلامی در مقابل نظام سلطه ایستاده اسـت. در مـقابل عادت بدِ تقسیم دنیا به سـلطه گر و سـلطه پذیر ایـستاده اسـت. بـقیة چیزها بهانه اسـت. امـروز بهانه، مسئلة هسته ای است؛ یک روز بهانه حقوق بشر است؛ یک روز بهانه یک چیز دیگر است. آنـها مـی خواهند نـظام جمهوری اسلامی را از ایستادگی در مقابل قلدرها و گردن کـلفتها و بـاج بـگیرها و زورگـویان عـالم مـنصرف کنند؛ البته این اتفاق نخواهد افتاد. ملت ایران توانایی خود را در میدانهای مختلف اثبات کرده است. ملت ایران اثبات کرده که بدون تکیه به آمریکا هم می شود پیـشرفت علمی پیدا کرد، هم می شود پیشرفت اجتماعی پیدا کرد، هم می شود نفوذ بین المللی پیدا کرد، هم می شود عزت سیاسی در دنیای بشریت پیدا کرد. این را جمهوری اسلامی اثبات کرده و آنها از ایـن نـاراحتند.»[25]
اسلام و نفی سلطه
یکی از اصول حاکم بر سیاست خارجی حکومت اسلامی و روابط بین الملل آن در تمام عرصه های سیاسی، اقتصادی و... قاعدة نفی سبیل یا نفی سـلطه اسـت که در قرآن به آن تصریح شده: (وَ لَنْ یجْعَلَ اللَّهُ لِلْکافِرِینَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلاً)[26]؛ «و خداوند هرگز راهی برای سلطة کفّار بر مسلمانان قرار نـداده اسـت.» و در صورت اجرا شدن، راه هرگونه سـلطه و نـفوذ سیاسی، اقتصادی، امنیتی و نظامی و غیره دشمن را می بندد.
امام خامنه ای (حفظه الله) در این ارتباط می فرماید: «اسلام، تفکر اسلامی و روح برخاسته از ایمان قرآنی، اجازه نمی دهد که یک ملت تـواناییهایش سـرکوب شود و استعدادهایش پامال شـود. اجـازه نمی دهد که به خاطر بی اعتنایی به توانایی ذاتی او، به حالت تخدیر شده بیفتد و دیگران بر سرنوشت او مسلط شوند.»[27]
«امروز هم یک عده ای می گویند: آقا! مـگر مـی شود در مقابل این صفِ به هم پیوستة دشمنان مسلح به پول و زور و رسانه و اقتصاد و سیاست و همه چیز ایستاد؟ مگر می شود پیش برد؟ امروز هم همان حرف است. این یک تجربه است. بله، این حرف مـا نـیست. این حـرف قرآن است. اگر برای خدا پا در میدان گذاشتید و ایستادگی کردید، پیروزی، قطعی است: (وَ لَوْ قاتَلَکمُ الَّذینَ کفَرُوا لَوَلَّوُا الْأَدْبارَ ثـُمَّ لا یجِدُونَ وَلِیا وَ لا نَصیرا * سُنَّةَ اللَّهِ الَّتی قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلُ وَ لَنْ تـَجِدَ لِسـُنَّةِ اللَّهِ تَبْدیلاً) این فقط مربوط به ماجرای جنگ صدر اسلام نیست که (وَ لَوْ قاتَلَکمُ الَّذینَ کفَرُوا لَوَلَّوُا الْأَدْبارَ)؛ سنّت الله اسـت. بـله، آن وقتی که ما حرف حساب خودمان را بلد نباشیم، ندانیم، یا بلد نباشیم بـگوییم و طـرح کـنیم، یا پای آن حرف نایستیم، یا وسط راه با وسوسه های شیطانی یا وسوسه های نفس یا تنبلیها پا سـست کنیم، مجاهدت به جایی نخواهد رسید؛ معلوم است. بحث بر سر آنجایی اسـت که: (لَینْصُرَنَّ اللَّهُ مـَنْ ینـْصُرُهُ)، دیگر از این تأکید بالاتر نمی شود. اگر نصرت خدا بکنیم؛ نصرت خدا با فکر کردن، اندوختن اندیشه های ناب، مطرح کردن درست آن در عالم، پای آن ایستادن، تدبیر برای پیشبرد آن به کار بردن، در مـقابل خطرات آن سینه سپر کردن، «لَینْصُرَنَّ اللَّهُ»؛ خدای متعال حتماً و قطعاً نصرت خواهد کرد. معنای «لَینْصُرَنَّ» این است؛ یعنی خدا حتماً و قطعاً نصرت می کند (وَ مَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ قیلاً)؛ از خدا راستگوتر کیست؟»[28]
پی نوشت
[1] بیانات مقام معظم رهبری(حفظه الله) در دیدار با دانـش آمـوزان و دانـشجویان، تاریخ: 12/08/1393.
[2] بیانات مقام معظم رهبری(حفظه الله) در دیـدار با دانش آموزان و دانشجویان، تاریخ: 12 /08 /1393.
[3] بـیانات مقام معظم رهبری(حفظه الله) در خطبه های نمازجمعه تهران، تاریخ: 15 /11/1389.
[4] بـیانات مـقام معظم رهبری(حفظه الله) در دیدار جمعی از دانش آموزان و دانشجویان، تاریخ: 12/8/1378.
[5] بیانات مقام معظم رهبری(حفظه الله) در دیدار جمعی از دانشجویان و دانش آموزان، تاریخ: 9/8/1375.
[6] بیانات مقام معظم رهبری(حفظه الله) در تاریخ: 29 /8/1392.
[11] بـیانات مقام معظم رهبری(حفظه الله) در تاریخ: 14 /08 /1376.
[12] بیانات مقام معظم رهبری (حفظه الله) در تاریخ: 1/1/1377.
[13] بیانات مقام معظم رهبری(حفظه الله) در دیدار با نمایندگان مـجلس خبرگان، تاریخ: 07/06/1387.
[14] بیانات مقام معظم رهـبری(حفظه الله) در خطبه های نمازجمعه تهران، تـاریخ: 15/11/1389.
[15] بـیانات مقام معظم رهبری(حفظه الله) در تاریخ: 26/6/1392.
[16] بیانات مقام معظم رهبری(حفظه الله) در تاریخ: 15/7/1371.
[17] بیانات مقام معظم رهبری(حفظه الله) در تاریخ: 8/5/1382.
[18] بیانات مقام معظم رهبری(حفظه الله) در تاریخ: 30/11 /1388.
[19] مجله سیاست دفاعی، نظریه مقاومت در روابط بین الملل؛ رویکرد ایرانی - اسـلامی نـفی سـبیل و برخورد با سلطه، روح الله قادری کنگاوری، ش 82، بهار 1392.
[20] بیانات مقام معظم رهبری(حفظه الله) در تاریخ: 27/11/1393.
[21] بیانات مقام مـعظم رهـبری(حفظه الله) در تاریخ: 4/4/1378.
[22] بیانات مقام معظم رهبری(حفظه الله) در تـاریخ: 20/4/1394.
[25] بیانات مقام معظم رهبری(حفظه الله) در تاریخ: 31/2/1393.
[27] بیانات مقام معظم رهبری(حفظه الله) در تاریخ: 30/11/1388.
[28] بـیانات مـقام معظم رهبری(حفظه الله) در تاریخ: 19/10/1391.