سرویس سیاست مشرق - عبدالناصر همتی رئیس کل بانک مرکزی مهمان برنامه این هفته دست خط بودند.
مهمترین محورهای این گفتگو بدین شرح است:
آنچه در بانک مرکزی به ما ارث رسید، مشکلات زیادی دار
تلاش میکنیم روز به روز ارزش پول ملی تقویت شود
ماجرای تغییر مقصد از ژاپن به چین و بانک مرکزی
شش ماه اول حضور در بانک مرکزی، شبها خوابم نمیبرد
میگویند حذف چهار صفر هیچ تاثیری بر رشد اقتصادی، تورم و ساختار بانکی ندارد؛ مگر ما گفتیم تاثیر دارد!؟ ما میگوییم باید به عرف جامعه احترام گذاشت
اگر دریافتکنندگان ارز «رفع تعهد ارزی» نکنند، حتماً محدودیتهای جدی برایشان ایجاد میشود
اسامی 150 شخصیت حقیقی و حقوقی را که 4 میلیارد دلار ارز را نیاوردهاند، به دادستان دادهایم
بانک مرکزی دیگر منفعل نیست و از همه حساب میکشد
به بهانه «صادرات ریالی» ارز میگرفتند و در خارج ویلا میخریدند!
«ربح مرکب» شبهه ربا دارد؛ آییننامه استمهال وامها تا هفته آینده به شورای پول و اعتبار میرود
بانکهای ناتراز را امسال جمع میکنیم
5 بانک وابسته به نیروهای مسلح در بانک سپه ادغام میشوند
رئیس جمهور فرمانده اقتصادی دولت است و تصمیم نهایی را میگیرد
با سیف رفاقت دارم
قرار بود طیبنیا به بانک مرکزی بیاید، با رئیسجمهور جمعبندی کردند و به این نتیجه رسیدند صلاح نیست
نرخ تورم سالانه 40 درصد و نقطه به نقطه 57 درصد است
تورم نقطه به نقطه روند کاهشی دارد
ماجرای ارائه درخواست 10 بندی به جلسه سران قوا
درباره FATF اجازه بدهیم مجمع خودش تصمیم بگیرد
هربار به دیدار رهبر انقلاب میروم، ایشان آنقدر مطالب مهمی میفرمایند که روحیه میگیریم
مرحوم هاشمی میگفت هر کاری در کشور بخواهم انجام دهم، از مسیر آقا انجام میدهم
ماجرای مصاحبه همزمان با بنی صدر و شهیدان رجایی و بهشتی
امام (ره) اجازه نمیدادند شعارهای تند علیه بنیصدر از تلویزیون پخش شود
ماجرای مشورت با امام درباره نحوه پخش سخنان منتظری، دیدار با شواردناتزه و حکم سلمان رشدی
فتنه 88 به اقتصاد و همه چیز لطمه زد
ماجرای برکناری از بیمه مرکزی به دلیل مخالفت با یک تصمیم
مدتی در کارگزاران بودم و بیرون آمدم؛ از کار حزبی خوشم نمیآید
در ادامه مشروح گفتگوی محمدحسین رنجبران با عبدالناصر همتی رئیس کل بانک مرکزی از نظرتان میگذرد:
*سلام، خیلی خوش آمدید.
سلام علیکم. متشکر از اینکه این فرصت را در اختیار بنده قرار دادید. خدمت بینندگان عزیز هم سلام عرض میکنم.
*سه تا نظر درباره آقای همتی در بانک مرکزی وجود دارد. یکسری معتقد هستند شما موفق بودید و سکان را در بدترین شرایط در دست گرفتید و به ثباتی رساندید. یکسری هم معتقد هستند که اینطور نیست و اتفاق خاصی رخ نداده و شما پول تزریق میکنید و از روشهایی استفاده میکنید که شاید بعداً ثبات ندارد و کوتاهمدت است. یک نظر دیگر هم این است که آقای همتی به دلیل اینکه سابقه رسانهای دارد، رسانهها را کلاً سرخط کرده و با یک کار رسانهای پیش میرود. کدام را قبول دارید؟
اول و آخری را قبول دارم. ابتدا مورد سوم را بیان کنم که برخط نکردم، محبت رسانهها است. شرایط کشور را درک میکنند و این خیلی مهم است. قسمت اول که خوب کار کردییم یا نه، این قضاوت مردم و کارشناسان است و من هر چه توان داشتم گذاشتم. روز اول که آمدم گفتم تمام داشتههای علمی و تجربی خود را میگذارم که انشاالله در این مسیر موفق باشیم.
همین که من اطلاع دارم مقام معظم رهبری، ریاست محترم جمهوری و همه از کارهایی که ما میکنیم رضایت دارند... البته مطلوب نیست. من هیچ زمانی نگفتم مطلوب است، ابزارهای ما محدود است، توانائیهای ما محدود است، شرایط و آن چیزی که به ما به ارث رسیده است مشکلات زیادی دارد و ما بتوانیم در این مشکلات، در این شرایط، در این فشارها کاری بکنیم که به نفع مردم باشد، فکر میکنم آن حدی که لازم بود انجام داده ایم ولی کارهای مهمی باقی مانده که انشاالله انجام دهیم ولی قسمت دوم گفتید که پول تزریق میکنیم، اینچنین نیست. بعداً قضاوت خواهند کرد چون اطلاعات این مسائل را نمیتوانم بیان کنم چون کسانی که مخالف هستند از این سوءاستفاده خواهند کرد، ولی مطمئن باشند من تدبیری به کار نمیگیرم که خدای ناکرده مشکل داشته باشد و روز به روز سعی میکنیم ارزش پول ملی را تقویت کنیم.
*از آنجایی شروع کنم که دوباره بیمه مرکزی رفتید، به خاطر قصه حقوقهای نجومی، بعد از آن شنیده شد که سفیر ایران در ژاپن میشوید و بعد شنیده شد سفیر ایران در چین هستید. چطور شد که یکباره رئیس بانک مرکزی شدید؟ خود شما فکر این را میکردید؟
درست است. قرار بود به ژاپن برویم و تصمیم هم گرفته بودیم. یک روز آقای ظریف با من تماس گرفتند که آقای رئیسجمهور امروز فرمودند چین برای ما مهمتر است و شما به چین بروید. گفتم برای من فرقی ندارد؛ هر جایی بتوانیم خدمت کنیم میرویم؛ اگر فکر میکنید چین میتوانم موفق شوم میروم. کارهای خودم را کردم و خداحافظی هم کردیم 10 روز هم در چین بودیم. استوارنامهها را دادیم و مشغول به کار شدیم. ده روز بعد سمینار سفرا بود. به سمینار آمدیم و یکی دو روز اول را هم شرکت کردیم، خانواده هنوز نیامده بودند. خانمم وسایل را آماده میکردند تا جمعه بعد آنها هم به چین بیایند که آقای رئیسجمهور من را خواستند و مطرح کردند که برای ارز چه کاری انجام دهیم؟ گفتم اگر منظور شما این است که این مسئولیت را من بر عهده بگیرم، اگر مشکلی در ارتباط با چین پیدا نمیکنید من مشکلی ندارم. اگر فکر میکنید من میتوانم کمک کنم من آمادگی دارم هر کمکی نظام بخواهد انجام دهم فقط از آقا عذرخواهی کردم. وقتی خدمت آقا رسیدم گفتم قبل از اینکه به چین بروم وقت شما را نیم ساعت گرفتم و رهنمود از شما گرفتم که بروم آنجا اجرا کنم، ولی هیچ کدام را فرصت نکردم انجام بدهم؛ ببخشید. خلاصه به بانک آمدیم و آن هم دستور رئیسجمهور بود. ایشان فرمودند مهم نیست، همین جا هم جدی کار کنید مطلوب حاصل است.
*برخی میگویند آقای همتی به خاطر تخصصی که داشت، خیلی دوست داشت به بانک مرکزی بیاید ولی در بدترین شرایط آمد. خود شما هم این ریسک را پذیرفتید.
این به نظر من قدری جفاست که بگویند دوست داشت بیاید. من دوست نداشتم. خیلیها به من میگفتند چرا شما نمیروید، مطرح هم میکردند و دوستان دیگر هم پیگیری میکردند. من خودم که پیگیری نمیکردم ولی میدانستم اگر بروم ایدههایی دارم که میتوانم یک کارهایی کنم.
*از این جهت میگویم که میداند آنجا میتواند موثر باشد.
الان فکر میکنید من اینجا زندگی میکنم؟ چه دوست داشتنی است؟ از این یک سالی که گذشته است واقعاً میتوانم بگویم 6 ماه اول را شبها نمیتوانستم بخوانم. این چه دوست داشتنی است؟ اینکه فشاری که وجود دارد را کنترل کنیم، خود مردم میدانند نیمه تابستان 97 به بعد چه اتفاقی در صحنه اقتصادی و سیاسی کشور افتاد. در آن شرایط چرا باید دوست داشته باشید شخصیت و حیثیت خودتان را بگذارید. من دوست داشتم کاری برای کشور کنم. الان خوشحال هستم که احساس میکنم مردم راضی هستند. مطلوب نیست ولی راضی هستند که توانستیم این مهمیز را بکشیم و کنترل کنیم. انشاالله بتوانیم کارهای بعدی را هم انجام دهیم.
*واقعاً شبها نمیتوانستید بخوابید؟
بله. ساعت دو نصفه شب بیدار میشدم و به این فکر میکردم که باید چه کار کرد. شرایط واقعاً سخت بود. فشار روانی بسیاری بود. تجربه در این زمینه خیلی مهم است. بالاخره من نهاد نظارتی مانند بیمه قبلاً بودم، کار سیاسی کرده بودم، کار تبلیغاتی کرده بودم. 50 درصد کار ما کار روانی بود. به هر حال با کار روانی قدری کار را پیش بردم. برخی میگویند چرا متن مینویسید و در ایسنتاگرام میگذارید.
*قشنگ هم مینویسید. خودتان مینویسید؟
بله. همه را خودم مینویسم چون خبرهایی از بازار میشنوم که کارهای روانی را میخواهند شروع کنند. برای اینکه پاتک بزنم این کار را میکنم. خیلیها نمیدانند چرا اینها را مینویسم، چه زمانی مینویسم، چرا برخی مواقع مینویسم. این تصمیمی است که خودم میگیرم.
*این تجربه رسانهای در صداوسیما چقدر به شما کمک کرد؟
خیلی. احساس میکنم چیزی تکمیل مییابد که جو ایجاد کنند، جلوی این را میگیرم.
*چند روز پیش یا هفته پیش بود که هیات دولت لایحهای را برای حذف 4 صفر تصویب کرد و خیلیها سوال دارند. قاعده این است که به مجلس برود و مجلس در دستور پیگیری قرار دهد، بحث کنند. ولی برخی سوالاتی مطرح میکنند که در این شرایط که تورم داریم، اصلاحات اقتصادی لازم را انجام ندادهایم این طرح کمکی به ما میکند؟
ببینید اولاً شرایطی که اصلاحات اقتصادی انجام ندادیم، اصلاحات اقتصادی یک شب و یک روز نیست. ما تلاش میکنیم و الان هم شروع کردهایم. هم در سیستم بانک مرکزی روشهای سیاستهای پولی را اصلاح میکنیم. سوالاتی را میبینم که برخی مواقع دوستان مطرح میکنند اعم از اینکه هیچ تاثیری بر رشد اقتصادی ندارد، هیچ تاثیری بر تورم ندارد، هیچ تاثیری در ساختار بانکی ندارد و غیره. ما اینها را میدانیم. مگر گفتیم تاثیر دارد؟ ما میگوییم باید به عرف جامعه احترام گذاشت. شما الان به عنوان فرد وقتی خرید میکنید چک پولهای بانک مرکزی که بالاترین پول است، وقتی میدهید میگویید یک چک پانصد هزار ریالی به شما میدهم؟ یا فروشنده میگوید پانصد هزار ریال میشود؟ میگویید 50 تومان میشود. چک پول 50 هزار تومانی را همه به همین نام میشناسند. این عرف شده است.
مسکوکات در کشور ما از بین رفته است. قیمت ساخت یک سکه 500 تومنی که بزرگترین سکه ما است قیمت ساختش 880 تومان است. در حالی که در دنیا سرانه سکه بالای 100 تا 120 تا برای مردم است. باید اینها را احیا کنیم. بالاخره وظیفه بانک مرکزی فقط این نیست که نگاه کند. هر جایی میروید بخواهند ببینند این رقم چقدر است دست روی یک صفر میگذارند که ببینند چقدر تومان میشود. اصلاً کسی ریال نمیگوید. چرا اصرار داریم کسی که هیچ کدام از مردم از آن اسم نمیبرند، ما بخواهیم به عنوان واحد پول ملی در نظر بگیریم.
مثلاً در جایی نوشته بودند چندین هزار میلیارد تومان هزینه این کار است؛ اصلاً چنین چیزی نیست. برای امحای اسکناس سالی چندین میلیارد تومان هزینه میکنیم. اسکناسهای فراوان 100 تومانی و هزار تومانی که خیلی هم برد در جامعه ندارد؛ اینها را منهدم میکنیم. ما هم گفتیم اینها که به تدریج از صحنه خارج میشوند اینها را اندک اندک جایگزین کنیم. همین الان داریم پول جدید چاپ میکنیم، به جای جدیدها، آن را چاپ میکنیم.
*اگر به مسائل چند وقت اخیر هم نگاه کنیم، نامه شما به آقای رئیسجمهور درباره تخلفات ارزی خیلی سروصدا کرد و آقای رئیسجمهور هم به 4 وزیر نوشتند که پیگیری کنند که این ارزهایی که گرفتند، چه شده است. الان مشخص شده چه کسانی تخلف کردند؟
اول توضیح دهم که ما تخلف را بیان نکردیم. سامانه رفع تعهد ارزی واردکنندگان را از چند ماه پیش راهاندازی کردهایم. این سامانه نشان میدهد اگر کسی ارزی گرفته است به موقع به این تعهد را عمل کرده یا خیر و 6 ماه هم فرصت دارند این تعهد را ایفا کنند. برخی از شرکتها هستند، ممکن است کالایشان را آورده باشند ولی رفع تعهد ارزی نکردهاند. رفع تعهد ارزی به این مفهوم است که باید از گمرک تسویه بگیرند، از بانکی که از آن گشایش انجام دادهاند تسویه بگیرند و در سامانه وارد شود و تیک بخورد.
چیزی که در نامه به رئیسجمهور عرض کردم، این بود که این شرکتها علیرغم اینکه مهلت قانونی آنها گذشته، در سامانه رفع تعهد ارزی نشده است. این باید بررسی شود که چرا نشده است. الان هم سیستم را جلو میبریم و شامل همه خواهد شد. اگر رفع تعهد ارزی نکنند حتماً محدودیتهای جدی را برای آنها ایجاد خواهد کرد.
*اینکه نامه به رئیسجمهور زدید به نوعی اخطار است. درست است؟
ما پیگیری کردیم و جواب نمیدادند و خواستیم از آقای رئیسجمهور ...
*یعنی پیگیریهای مقدماتی را کردید؟
بله. هی گفتیم اینها را پیگیری کنید، اما عقب میاندازند و دوباره میگویند ارز بدهید. ما هم بالاخره نمیتوانیم، اینها هم عمدتاً کالاهای اساسی میآورند، دارو میآورند و نمیتوانیم محدودیت ایجاد کنیم. اگر محدودیت ایجاد کنیم میگویند بانک مرکزی ارز نمیدهد.
ما میگوییم عیبی ندارد. اگر همان طور انتظار دارید همانند ساعت کار کنیم و به موقع انجام دهیم، تقاضای ما هم این است که شما رفع تعهد کنید. از این به بعد فعال خواهیم شد. در واقع اگر دوستان فکر میکنند بانک مرکزی منفعل خواهد بود، دیگر اینچنین نیست. از این به بعد بانک مرکزی فعال است. از همه هم حسابکشی میکند و هر کسی دیر تحویل کند زور ما برسد به آنها میگوییم و اگر زور ما نرسد به آقای رئیسجمهور بگوییم و اگر جلو برود و نشود، بالاخره از مراجع نظارتی که لازم است پیگیری خواهیم کرد.
*چرا رفع تعهد ارزی را دولت اجرا نمیکند؟
همین است دیگر
*آن چیزی که صادرکنندگان میبرند و ارز آن را میدهند. به آن پیمانسپاری میگفتند.
بله. آن را هم اجرا میکنیم.
*الان میگویند از سال 1317 این اجرا میشده و اولین باری که نقض شده زمانی بود که وزیر صنایع دولت اصلاحات این را نقض کرده و گفته نیاز نیست این انجام شود. بعد دوباره دولتهای نهم و دهم این را احیا کردند. گفته میشود در دولت یازدهم و دوازدهم این به نوعی رها بود.
بله؛ رها بود. از موقعی که من آمدم این را برقرار کردم. تقریباً میتوان گفت از نیمههای پارسال به گمرک بخشنامه و ابلاغ کردیم. از دوستان خواهش کردیم حتماً تعهد بگیرند.
*چند درصد این کار را انجام دادهاند؟
الان خیلی بهتر شده است. اوایل فکر کردند ما خیلی جدی نیستیم، ولی بعد دیدند جدی هستیم و حتی کسانی که پیگیریهای ما را جواب ندادند، الان 150-140 اسم شخصیت حقیقی و حقوقی به دادستانی محترم دادهام و علیه آنها شکایت کردهایم که ارزهای خود را نیاوردهاند. رقمی حدود 4 میلیارد دلار است. اینها باید بیاورند. دلایلی میآورند که اینها کارت یک بار مصرف استفاده کردهاند. اینها باید برچیده شود. کارت یکبار مصرف چه معنی دارد!؟
*جلوی شما که استاد اقتصاد هستید توضیح دادن سخت است ولی من خودم خوشحال شدم. من اقتصادی نیستم ولی این را یاد گرفتم خیلی خوشحال شدم. مردم عامه هم که بیننده ما هستند این را بیان کنم که کار مهمی که آقای دکتر در این یک ساله انجام دادند، همین است که بیان میکنند. صادرکنندگانی که از مزایای مملکت استفاده میکنند و صادرات انجام میدهند باید آن ارزی که در کشوری که کار صادرات آن را انجام میدهند یا هر کشور دیگری به دست آوردند باید به چرخه تولید داخلی منتقل کنند، یعنی این کار اکثراً نمیشده و به جاهای دیگر میرفتند و ملک میخریدند و در کشورهای دیگر کارهای دیگری میکردند و این خودش یک کمک... ک.
من دو نکته را توضیح بدهم. دو مسئلهای را که وجود داشت که با آن مخالف هستم و تا الان هم جلوی آن ایستادهایم و دولت هم کمک کرده است. یکی بحث «صادرات ریالی» است. ما که آمدیم همه میگفتند ما صادرات ریالی انجام میدهیم، ارز نداریم بدهیم. من گفتم این چه معنی دارد؟ مگر میشود صادرات به ریال کرد؟ شما به کشور دیگری میفرستید و ارز آن کشور را باید وارد کنید. عراق صادر میکنید باید دینار بیاورید. ترکیه صادر میکنید باید لیر بیاورید. افغانستان میآورید پول ملی خودش را بیاورید. اینها میگفتند ریالی است. گفتم ریالی به معنی نشت کشور است. همانند کشوری که خونریزی دارد روز به روز ضعیفتر میشود. وقتی صادرات ریالی میکنید یعنی تولید کشور، ارزش افزوده کشور را به کشور دیگری میفرستید. یا باید در ازای این کالا بیاید یا باید در ازای آن ارز وارد شود. غیر از این باشد شما اقتصاد را روز به روز ضعیفتر میکنید.
استدلال داشتند که در عوض اشتغال در کشور ایجاد میکنیم. گفتم اشتغال به مفهوم اینکه ارزش افزوده از کشور خارج شود و رشد ملی کاهش یابد که هنر نیست. بنابراین در آمارها هم صادرات میآمد و همه فکر میکردند ...
*که آن محدودیتها را شما گذاشتید.
الان اصلاً صادرات ریالی را اجازه نمیدهیم. اصلاً قبول ندارم. باید تعهد ارزی خود را ایفا کنند. این هم یک کلکی بود که عدهای از این کارتهای یک بار مصرف میخریدند و از داخلیها میخریدند و آنها صادر میکردند و با کارتها همینها بود. 4 میلیاردی که میگویم شاید خیلیها همین افراد باشند.
نکته دوم ثبت سفارش است. یک چیزی در کشور راه افتاده بود که واردات بدون انتقال ارز بود. هر کسی هر چیزی میخواست به کشور وارد میکرد و میگفت من ارز از دولت نمیخواهم چرا جلوی من را میگیرید. میگویم شما تقاضای ارز در بازار ایجاد میکنید. این همه فشار در بازار ارز بود و شما هی ارز تزریق میکردید برای این بود که واردات بدون انتقال ارز داشتید. تا میگفتیم ارز شما کجا است؟ میگفت ارز در خارج داریم و خودمان میآوریم. درست است ولی این ارز در خارج از کشور را از کجا آوردید؟ شما به عنوان ایرانی ارز در خارج از کشور از کجا داشتید؟ یا صادرات قبلی بوده، کسی از آن طرف به شما اعتبار نمیدهد. اگر اعتبار میدهد به من معرفی کنید من خوشحال میشوم که از او اعتبار بگیرم. میگفتند نه، پول دارند میخواهند به خارج بیاورند. گفتم اینها را قبول نداریم. باید منشا ارزی که میخواهید کالا بیاورید، مشخص شود و باید ثبت سفارش انجام شود. باید ببینیم این کالا مورد نیاز ما هست یا خیر.
الان گروه چهارم که الان ممنوع شده است و وحشتناک به کشور وارد میشد، تولید داخلی را نابود کرده بود. الان تولید داخلی اندک اندک شکل میگیرد. نباید اجازه دهیم هر کسی هر چیزی خواست وارد کند. هیچ جای دنیا اینطور نیست که این قدر آزاد باشد و واردات کنند. در شرایطی که در تحریم سنگین درآمدهای نفتی هستید، به ما میگویند اجازه بدهید بدون انتقال ارز را باز کنیم. بدون انتقال ارز یعنی بیاید کف میدان را جمع کند. یعنی تقاضا را بالا ببرد. بعد به من میگویند آقای همتی امده محدودیت رد تقاضای ارز ایجاد کرده است. باید ایجاد کنیم. وظیفه بانک مرکزی همین است. صادرات ریالی انجام میدادند، ارز را آن طرف میبردند و ویلا میخریدند و جاهای مختلف در کانادا میخریدند. خبر این را من دارم. بنابراین جلوی اینها را گرفتیم، محکم هم هستیم، ادامه هم میدهیم.
*اینکه میگویید خانه و ویلا خریدند چقدر سرمایه از کشور رفته است؟
خیلی. دهها میلیارد دلار! رفته است.
*در عرض چند سال بود؟
همین سالهای گذشته. همیشه این را داشتهایم. ما تا میگوییم پاسخ میدهند چرا مخالفت با تولید میکنید؟ چرا مخالفت با صادرات میکنید؟ من مخالف صادرات نیستم. من مخالف تولید نیستم. اقتصاد خواندهام و میدانم تولید چیست. تولیدی که ارزش افزوده برای کشور کند، ارز برای کشور بیاورد، صادراتی که ارز برای کشور نیاورد توسعه ایجاد نمیکند.
*الان چند صرافی داریم؟
فکر کنم بالای 600 تا 650 صرافی داریم.
*یک چیزی شنیدم و خیلی ناراحت شدم، نمیدانم تائید میکنید یا خیر. میگویند قبل از آن بحران 96، یک ماه قبل از آن بحران بود که از بانک مرکزی وقت آمار صرافیها را خواستند و نداشته است. این درست است؟
من خبر ندارم؛ اینها بالا و پائین میشود. تقریباً هر دو هفته یکبار دو سه صرافی را لغو مجوز میکنیم. یعنی تعداد آن متغیر است ولی الان یک چیزی نزدیک به 650 صرافی است.
*الان بانک مرکزی سامانه مطمئنی برای نظارت روی صرافیها دارد؟
سامانه تشکیل دادهایم. الان تمام خرید و فروشهای آنها اگر ثبت کنند کنترل میشود. ولی اگر یک صرافی ثبت نکند 600 صرافی در اقصی نقاط کشور وجود دارد، من نمیتوانم 600 نفر هر روز آنجا بگذارم که آیا اینها دلار را ثبت کردهاند یا خیر.
*ملزم هستند ثبت کنند؟
بله. اگر ثبت نکنند تخلف است و با آنها برخورد میشود.
*اخیراً مجلس مصوبهای داشت که درباره معوقات بانکی که زیر دو میلیارد تومان برای افراد حقوقی و یا زیر 200 میلیون تومان برای اشخاص حقیقی بود که مشمول ربح مرکب نشوند. میگویند این دست بانک مرکزی است و چرا مجلس باید مصوبهای بدهد که یک بار شورای نگهبان رد کرده، دوباره تصویب کند؟ در واقع برخی میگویند چراغ سبز شما را گرفتهاند و این کار را کردهاند.
نه. ببینید ما موافق بودیم، دولت هم موافق بود. نظر خود را دوباره موافق اعلام کردیم. بالاخره دوستان مجلس این نظر را دارند که یکسری افراد در گذشته وامهای گرفتهاند و برخی از بانکها آمدهاند جریمه و اینها را اضافه کردند و روی اینها دوباره سود گرفتهاند. این از نظر بانکداری اسلامی خلاف است و نباید اتفاق بیفتد ولی چون افراد قرارداد امضا کردهاند، فرض کنید شما بدهکار بودهاید و بدهی خود را نمیتوانستید بدهید و با بانک توافق کردید و قرارداد جدید استفاده کردید. بانک مرکزی این را نمیتواند دوباره بهم بزند. اگر بهم بزنیم باید قانون باشد.
حالا شورای نگهبان هم استدلال دارد حتی قانون هم نمیتواند این را بهم بزند چون قرارداد خصوصی بین بانک و شخص است. قدری موضوع پیچیده شده بنابراین از نظر مصلحتی ما میگوییم مصلحت است این کمک شود که بیایند تسویه کنند. شورای نگهبان میگوید از نظر شرعی ما این را شرعی نمیدانیم. بنابراین در هر دو مورد شورای نگهبان نظر به رد آن دادند. یک دلیل هم که شورای محترم نگهبان مطرح میکند این است که این بار مالی برای بانکها دارد. ما هم موافق هستیم این انجام شود، باید پشتوانه قانونی داشته باشد که بانکها را بگوییم این را اجرا کنند.
*ربح مرکبی که من گفتم - شما متخصصتر هستید تا من - برخی میگویند شبهه ربا دارد. درست است؟
بله. الان در شورای فقهی بانک مرکزی اتفاقاً نحوه امهال و استمهال را تصویب کردهایم.
*جدیداً تصویب کردید؟
بله، تقریباً یک ماه میشود. اعضای محترم شورای فقهی بانک مرکزی که همه با پیشنهاد بانک مرکزی و با تائید شورای نگهبان منصوب شدهاند، علمای بزرگواری هستند که کمک به ما میکنند. خوشبختانه آئیننامه را آماده کردهایم و به زودی یعنی فکر کنم تا هفته دیگر در شورای پول و اعتبار مطرح خواهیم کرد و از این به بعد بر اساس این سیستم جدید بانکها تقریباً حق ندارند خارج از این کار کنند.
*یکی از تاکیدات حضرت آقا جلوگیری از بنگاهداری بانکها بوده و همیشه اشاره کرده است. البته در این یک سال به قدری فشار کاری و سرشلوغی داشتید که نمیتوان توقع داشت همه اینها را سامان بدهید، ولی کاری کردید یا کاری خواهید کرد؟
بله، پیگیر هستیم. بخش نظارت بانک مرکزی این کار را انجام میدهد و بانکها هم اقداماتی کردهاند و واگذاریهایی انجام دادهاند ولی من هنوز راضی نیستم. علت هم میدانید چیست که گیر میکند؟ شرکتداری را بانکها دوست دارند و مدیران شرکتها هم بودن شرکتها و ادامه کار آنها را دوست دارند، بالاخره حل کردن این پیچیده شده است.
*دوست دارند یعنی چه؟ یعنی برای آنها سود دارد؟
میخواهند باشند دیگر، مدیرعامل باشد، هیات مدیره باشد. خوب است دیگر. بد نیست. اگر در بخش خصوصی باشند معلوم نیست آنها را بگذارند، کسان دیگری میگذارند. اعمال نفوذهایی در شرکتها میکنند. من اینها را به عینه دیدهام. خیلی هم تلاش کردیم. راهکارهایی با وزیر محترم اقتصاد صحبت کردیم و ایشان هم در این امر جدی هستند به خصوص در ارتباط با بانکهای دولتی که زیرنظر ایشان است.
ما با هم کار میکنیم که انشاالله کارهای مهمی کنیم. بانکهای ناتراز را جمع و جور میکنیم. بانکهای وابسته به نیروهای مسلح را ادغام میکنیم و به زودی نهایی میشود، یعنی کارها در حال نهایی شدن است.
*همه در بانک سپه ادغام میشود؟
بله. هر 5 بانک در بانک سپه ادغام میشود.
* چه زمانی عملیاتی میشود؟
عملیاتی شده و الان به سمتی میرود که مجامع فوقالعاده را بگذارند و رسماً ادغام شوند. الان تحت مدیریت بانک سپه هستند و راهبرد را آن تعیین میکند که چطور کارها را انجام دهند، ولی بپذیریم که من خدمت مقامات عالی کشور هم توضیح دادم، شرایط و مشکلاتی که الان در سیستم بانکی ایجاد شده است یک شبه ایجاد نشده که بتوانیم یک شبه رفع کنیم. اینکه انتظار داشته باشیم یک شبه انجام دهیم ... یکی از این موارد اصلاح نظام بانکی است که انجام میدهیم. شبانه روز درباره این فکر میکنیم ولی نمیگوییم ولی اطلاعرسانی نمیکنیم چرا که سیستم بانکی حساس است. به چه دلیل باید اطلاعرسانی کنیم؟
*با آقای سیف رفاقت داشتید؟
بله. الان هم داریم.
*میگویند کل کلهایی با هم داشتید؟
نه. ما هیچ کل کلی با کسی نداشتیم. سابقه طولانی دوستی با ایشان داشتیم و الان هم با ایشان دوست هستیم. بالاخره ما بانک ملی بودیم و ایشان بانک مرکزی بود و ممکن بود برخی مواقع اختلاف نظراتی باشد، با هم مطرح میکردیم.
*بحث طلبگی است.
بله؛ بحث کل کل نیست. بانک مرکزی بانک ناظر است و بانک ملی هم یکی از بانکهای تجاری بود. به هر حال ممکن بود اختلاف نظراتی با هم داشته باشیم ولی نهایتاً نظر بانک مرکزی را میپذیرفتیم. این را میگویم که بقیه بانکها بدانند چه خبر است. (میخندد)
*سیاستورزانه است.
الان هم با آقای سیف تماس داریم. ایشان هم زحمت کشیدند.
*این را که میگویم هم آقایان اقتصادی و هم کارشناسان اقتصادی میگویند و هم آدمهای اقتصادی رسانهای میگویند که هیچ وقت رابطه خوبی در هیچ دورهای بین رئیس کل بانک مرکزی و رئیس سازمان برنامه و بودجه نبوده است. الان هم میگویند خیلی رابطه خوب نیست. درست است؟
نه. اتفاقاً با آقای نوبخت رابطه خوبی دارم ولی نوع کار ما طوری است که همواره باید آنها یک چیزهایی بگویند و ما مخالفت کنیم. بالاخره دوستان سازمان برنامه و بودجه سیاستهای مالی را پیش میگیرند، بودجه را مینویسند، بانک مرکزی باید مراقبت کند کسری بودجه نداشته باشد، چون وقتی کسری بودجه شود در نهایت فشار به بانک مرکزی میآید. ما از اینجا اختلاف کارشناسی داریم. اختلاف شخصی نیست. برای همین هر کسی را بانک مرکزی بگذارید و هر کسی هم سازمان برنامه بگذارید در نهایت در تقابل سیاستهای مالی و پولی با هم ممکن است با هم مخالف باشند.
ما اقتصادیها وقتی با حسابدارها صحبت میکنیم، میگوییم به اصول شما کار نداریم و شما هم به خرد و کلان ما کار نداشته باشید. الان هم به سازمان برنامه میگوییم به سیاستهای مالی شما کار نداریم، ولی در حریم سیاستهای پولی وارد نشوید. یعنی وقتی سیاستهای مالی به حریم سیاستهای پولی وارد شود تاوانش را مردم باید بدهند.
*چه شد که آقای طیب نیا به دولت نیامد؟ میگویند همه چیز تمام شده بود. آقای طیب نیا یکی از رفقا و نزدیکان شماست. میگویند همه چیز تمام شده بود که آقای طیب نیا بیاید. چه شد نیامد؟
ایشان گفتند اگر شما به بانک مرکزی بیایید من هم میآیم. ما قبول کردیم و گفتیم. بعد در نهایت دیدیم ایشان نیامد. یک روز هم گله کردیم که شما گفتید برو و من میآیم ولی نیامدید ولی تصمیمی بود که با آقای رئیسجمهور ارزیابی کردند و جمعبندی آنها این بود که صلاح نیست بیایند. از خودشان بپرسید بهتر است.
*الان تیم اقتصادی چقدر در دولت هماهنگ است؟
ما مشکلی نداریم، الحمدالله کار میکنیم. ولی مشکلات اقتصادی زیاد است. این دو موضوع مجزاست. یک زمانی هست که مشکلات اقتصادی طوری است که آدم را به جاهایی میکشاند که باید با هم چالش کنیم بنابراین شخصی یعنی روابط شخصی هماهنگ است و با هم کار میکنیم. هر سه نفر این هدف را داریم که از این وضعیتی که به خاطر تحریم و مشکلاتی که برای درآمدهای کشور ایجاد شده، این مسیر و این مقطع را رد کنیم.
*یعنی فرمانده اقتصادی خود آقای رئیسجمهور است؟
اگر با این تعبیری که شما بیان میکنید، بله. آقای رئیس جمهور تصمیمات نهایی را میگیرند. البته این را هم بیان کنم در این مدتی که من هستم، آقای رئیسجمهور به نظرات کارشناسی که قوی و محکم باشد، احترام میگذارند. خیلی موارد در بانک مرکزی دیدم که پیش کشیدیم و جلو بردیم و با ایشان مطرح کردیم و ایشان پذیرفتند و حمایت کردند. بنابراین قدری به خود ما برمیگردد که نظرات قوی و محکم خدمت آقای رئیسجمهور بدهیم.
*الان تورم ما چقدر است؟
تورم دو تا است. یک تورم نقطه به نقطه است؛ یک تورم 12 ماهه است. 12 ماهه الان تا تیرماه با 12 ماهه تیر ماه 97 مقایسه میشود که بالای 40 درصد است. 40 و خردهای درصد است ولی نقطه به نقطه که در واقع 57-56 درصد است کاهنده میشود.
*پائین میآید؟
بله. وقتی نقطه به نقطه پائین میآید، چون در ماههای قبل رشد داشته آن 12 ماهه فزاینده میشود، ولی نقطه به نقطه کاهنده میشود. الان نقطه به نقطه بهتر نشان میدهد. نشان میدهد تیرماه نسبت به تیر ماه سال گذشته چقدر است. حالا به مرداد برویم، میگوییم مرداد نسبت به مرداد سال گذشته چقدر بود. جلوتر که میرویم این کاهنده میشود و نشان میدهد نرخ رشد تورم کاهنده شده است. در واقع کاهنده شده است ولی اشتباه نشود، تورم هنوز وجود دارد. وقتی میگوییم به دو ماهانه رسیده است یعنی ماهی دو درصد تورم را داشتیم. یعنی ماهی یک و نیم درصد تورم را داشتیم. ولی ماهی 5 درصد تورم را نداریم که سال پیش چند ماهمان این چنین بود.
*امارات یکسری از صرافیها را که تعطیل کرد دوباره راه انداخت. درست است؟
اینطور شنیدم. یکسری بسته بود دوباره راه انداخت. خبرهایی که میشنوم احساس میکنم از تصمیمات قبلی دارند عقبنشینی میکنند و این خبر مثبت و خوبی است. امیدواریم در بقیه زمینهها هم این کار را انجام دهند.
*الان کشورهای مختلفی رفتید و مردم سفرها را میبینند. هم پستهای اینستاگرامی شما را میبینند از سفرهای مختلف توضیح میدهید. کره رفتید ترکیه رفتید، عراق رفتید. یک زمانی آقای طیبنیا میگفتند این جنگ اقتصادی به شکلی شده که هر جایی میرویم قبل از ما آمریکاییها رفتهاند و کار کردهاند. همین طور است؟
حالا قبل از ما رفتند که هیچ، بعد از ما هم میروند. وقتی میرویم بعد از ما هم میروند که کاری نکنیم. ولی ما کار خود را میکنیم. بانک مرکزی در دنیا این وظیفه را ندارد که هر روز پیگیری کند ولی شرایطی است که شخصاً من و همکارانم عراق، ترکیه، کره، هند، روسیه، چین میرویم. جاهایی که ارتباط تجاری و پولی داریم میرویم و میآئیم، صحبت میکنیم، راضی میکنیم. در واقع فشار روی آنها خیلی زیاد است. آنها فشار حداکثری را گذاشتند و ما هم مقاومت حداکثری میکنیم، ببینیم تا انتها چطور میشود. تا حالا الحمدالله موفق بودهایم.
*الان بانک مرکزی چقدر مستقل است. صریحتر این که چقدر دولت دست در جیب شما میکند؟
نمیکند. مستقل بودن را ابتدا تعریف کنیم. برخی گمان میکنند مستقل بودن یعنی من به عنوان رئیس بانک مرکزی بنشینم و هر چه دولت و رئیس جمهور و مجلس بگویند، قبول نکنم و بگویم من مستقل هستم و شما کارهای نیستید. مفهوم این نیست. در دنیا هم چنین مفهومی ندارد. مستقل را این گونه تعریف میکنم که تحت دستورات غیرکارشناسی نباید بانک مرکزی باشد. بانک مرکزی باید بر مبنای نظرت کارشناسی باشد و دفاع کند. اگر مواردی وجود دارد به موجب قانون باشد.
اگر فرض کنید چیزهایی هم به بانک مرکزی تکلیف میکنیم همه بر مبنای قانون است. بر روی اینها ایستادهایم. من نمیتوانم اینها را به مردم بگویم. در یک جاهایی تند برخورد کردهایم، در یک جاهایی اجرا نکردیم، در یک جاهایی که ضروری بود اجرا کردیم. بنابراین این قول را به مردم میدهم تا زمانی که بانک مرکزی هستم تلاش میکنم از گزندهایی که ممکن است ماهیت کارشناسی بانک مرکزی را آسیب بزند، محافظت کنم.
*این جلسات هماهنگی سران قوا چقدر به شما کمک میکند؟
خوب است؛ خیلی خوب بوده است. کمکهای خوبی کرده است. به خصوص سال گذشته به من خیلی کمک کردند. در کنترل بازار ارز اختیارات خوبی دادند و به پشتوانه این عزیزان توانستیم بازار را کنترل کنیم.
*خاطره آن روز را بیان میکنید که یک چیز 10 بندی آماده کردید و همکاران را روز جمعه جمع کردید تا برای روز شنبه جمعبندی کنید.
بله، شرایط خیلی بد بود. بالاخره ارز به 19 هزار و خردهای رسید و دیدیم با شرایط عادی نمیتوان کنترل کرد. قبلاً برنامهریزیهایی کرده بودیم ولی احساس کردم نیاز به پشتوانه و قدرت بیشتری دارم که در همان روز جمعه این کار را کردم.
واقعاً روزهای تلخی بود. مردم قدری به عقب برگردند و آن شرایط را مرور کنند میفهمند شرایط واقعاً بدی بود. دوستان هیات عامل را در بانک مرکزی خواستیم و تا ساعت 4 بعد از ظهر نشستیم 10 بند را آماده کردیم که کارشناسی شده بود که اگر این ده بند را بتوانیم اختیارات بگیریم جدی وارد عرصه کنترل نرخ ارز شویم. صبح رفتم این را جلوی روسای قوا گذاشتم و اول به ما اعتراض کردند که بالاخره این را قبلاً ندادیم بررسی شود.
گفتیم اصلاً وقت نداریم. حتی برخی از اعضای محترم و روسای قوا گفتند ما امروز کار داریم. گفتم هیچ کدام کاری مهمتر از این ندارید و مسئله ارز مسئله مهم کشور است و اگر نتوانم این را کنترل کنم همه کشور به هم میریزد. حتی برخی از دوستان گفتند 10 به بعد جلسه داریم. گفتم تا این تمام نشود هیچ کسی از این اتاق بیرون نمیرود. اینها را چون واقعیت داشته بیان میکنم، جسارت به بزرگواران نباشد. همان روز به ما دادند و همان روز اعلام کردیم و بانکها را وارد صحنه کردیم که بعد از آن سقوط ارز بود که صداوسیما خیلی کمک کرد. الحمدالله توانستیم فشار روانی را بشکنیم و بعد کنترل بازار ارز را به تدریج به دست بگیریم که الان الحمدالله روز به روز وضع بهتر میشود.
*یکی از مشکلات ما دولتیها و نمایندگان هستند که با مصاحبهها تصمیمات ما را خراب میکنند؛ این را شما بیان کردید. الان که این طور نیست؟
همیشه هست. من میگویم مسائل ارزی و اینها تخصصی است و اجازه بدهید بانک مرکزی درباره اینها نظر بدهد. برخی از دوستان هم میگویند درباره ارز چه بگوییم، میگوییم هر زمان خواستید مصاحبه کنید بگویید مسائل ارز را بانک مرکزی خودش اعلام میکند. اینطور بهتر است.
AFTF* به کجا رسید آقای دکتر؟
فعلاً در مجمع است، در دستور کار مجمع است. خبر ندارم و چیز جدیدی از آنها نشنیدهام.
*همینطور مراعا میماند؟ چه خواهد شد؟
نظر من این است که تائید کنند، مثبت است. نگرانی که برخی دوستان دارند ندارم ولی اجازه بدهیم مجمع خودش تصمیم بگیرد. انشاالله تصمیمی به نفع کشور میگیرند.
ما هیچ راهی را نباید ببندیم. راههای دیگر هم ادامه میدهیم. مگر الان اطلاعات ما را کسی میگیرد؟ اینطور نیست. وقتی شرایط به این مرحله برسد ما هم راههایی داریم که آنها را دور بزنیم.
*وضعیت صندوق توسعه چطور است؟
توسعه ملی؟
*بله.
مشکلی ندارد. خوب است.
*اینکه میگویند زیاد برداشت میکنیم درست است؟
زیاد برداشت نمیکنیم. به هر حال صندوق توسعه ملی برای چه زمانی هست؟ اولین بار خودم پیشنهاد تاسیس این صندوق را دادم.
*در دولت اصلاحات.
بله. هدفم این بود که مازاد درآمد از یک حدی به بعد، البته الان درصدی شده است، آن زمان نرخی پیشنهاد داده بودم، گفته بودم آن زمان 14 دلار بود، گفتم قیمت هر بشکه نفت 14 دلار بالاتر رفت آن را به صندوق بریزیم. الان گفتند درصدی را به صندوق بریزیم. حالا ایراداتی به این دارم ولی چون قانون است کاری به آن ندارم، درآمدهای نفتی کاهش داشته است، درآمدهای ارزی دولت کاهش داشته است، در چنین وضعیتی پول صندوق توسعه را نگه داریم چه کار کنیم؟ واجبتر از این چه زمانی است؟ روز مبادا همین است و باید استفاده کنید. این حرف درستی نیست. صندوق توسعه ملی از کجا آمده است؟ از صادرات نفت ما و تلاشهای دولت به وجود آمده است. الان دولت خودش نیاز دارد باید بتواند استفاده کند ولی پیشبینی شده که به موجب قانون باشد یا با اجازه مقام معظم رهبری باشد که دولت همه اینها را رعایت میکند.
*این فروش نفت چطور است؟ فکر میکنید بتوانیم سامان بدهیم؟
بله. داریم انجام میدهیم. به صفر نرسیده است، تلاش داشتند به صفر برسد و هیچ زمانی به صفر نرسید، الان هم به تدریج افزایش مییابد. هر مقطعی که میبندند کاهش دارد ولی باز افزایش مییابد. راههای غیرمتعارف دارند و دوستان تلاش میکنند، کارهایی را انجام میدهند. انشاالله اتفاق بیفتد.
*آخرین دیدار شما با حضرت آقا چه زمانی بوده؟
تقریباً یک ماه پیش بود.
*چطور بود؟
خیلی عالی بود. ما هر دفعه میرویم ایشان آنقدر مطالب مهمی میفرمایند که روحیه میگیریم. کار اگر مثبت باشد ایشان همیشه حمایت میکنند. ما هم به امید حمایت ایشان تلاش میکنیم، کارهای بهتری انجام بدهیم.
*راضی بودند؟
بالاخره ایشان ابراز رضایت فرمودند ولی ما فکر میکنیم هنوز برای رضایت بیشتر باید کار بیشتری انجام دهیم.
*آقای همتی متولد کبودرآهنگ هستید؟
بله.
*استان همدان میشود؟
بله. افتخار ماست.
*سال 1337؟
17 مهرماه 1337.
*پدر و مادر در آن زمان چه کاره بودند؟ یعنی پدر چه کار میکردند؟ مادر حتماً خانه دار بودند.
پدرم مغازه در کبودرآهنگ داشتند.
*ایشان هم آن زمان اقتصادی بودند.
بله. البته دلرحم بودند و خیلی قسطی میدادند و پولها را برنمیگرداندند.
*مغازه چی داشتند؟
فروشگاه لوازم عمومی بود.
*چند خواهر و برادر بودید؟
ما 7 نفر بودیم.
*چند خواهر و چند برادر؟
4 برادر و 3 خواهر بودیم.
*برادران دیگر هم مانند شما اهل اقتصاد هستند یا خیر؟
هستند. برق خواندند، مالی هستند. همه نوع را داریم.
*چه سالی ازدواج کردید؟
من سال 63 ازدواج کردم. موقعی که بخش خبر بودم.
*26 ساله بودید؟
بله.
*خانم کرمانی هستند؟
خانم من در واقع تهرانی هستند ولی پدر ایشان کرمانی بودند و موقعی که ازدواج کردیم کرمان بودند.
*چطور آشنا شدید؟
مادربزرگ ایشان همسایه ما در تهران بودند.
*چند فرزند دارید؟
من 3 فرزند دارم.
*پسر یا دختر؟
یک پسر و 2 دختر دارم.
*چه میکنند؟ درس چه خواندهاند؟
پسرم که معماری خوانده است و الان هم درس میدهد و کار میکند. دخترم هم تخصص کودکان میخواند و رزیدنت است. دختر دیگرم که کوچکتر است معماری میخواند.
*دو معمار و یک پزشک دارید.
بله.
*ازدواج کردند؟
دختر بزرگم ازدواج کرده است.
*نوه هم دارید؟
بله. یک نوه کوچولو داریم.
*دختر یا پسر؟
دختر است.
*پس کلی با نوه خود کیف میکنید؟
من بله ولی بقیه اذیت میشوند، ولی چون ما کمتر میبینیم در حال کیف کردن هستیم. نوه شیرین است.
*آقا داماد؟
ایشان هم ارتوپد هستند.
*ازدواج سیاسی بود یا عادی؟
همان بیمارستان آشنا شدند. ایشان ارتوپد و جراح ارتوپد هستند.
*اهل کمک کردن به حاج خانم در خانه هستید؟
اگر فرصت کنیم بله. الان کم شده ولی قبلاً بله. الان واقعاً وقت نمیکنیم. حتی خانه هم میرسیم دائم کارهای جوابگویی کار است.
*غذا بلد هستید درست کنید؟
بله. غذای جدی خیر. مثلاً در حد نیمرو میتوانم. غذای جدی خیلی بلد نیستم.
*پس برای خانواده غذایی درست نکردهاید؟
خیلی نبوده است.
*تفریح با خانواده چیست؟
خیلی کم شده است. قبلاً میرفتیم. الان هم محدودیت کاری داریم و هم محدودیت اجتماعی داریم، تفریح ما خیلی کمتر شده است. یعنی میتوان گفت تقریباً قطع شده است.
*اهل ورزش هم هستید.
بله. ورزش هم خیلی میکردم و اخیراً باز کم شده است.
*میگویند حرفهای کاراته کار میکنید.
بله.
*کمربند چی دارید؟
من الان کمربند مشکی دارم، دان 4 هستم. البته از دوران دانشگاه من کار میکنم. سبکهای مختلف کار کردیم. یک زمانی که ... بود.
*خلاصه رئیس بانک مرکزی کشورهایی که بدهکار هستند بدانند. پول دادند که هیچی، اگر ندادند میخورند.
از یک زمانی سبک شوتوگان کار کردیم و الان سبک کیوکوشین است که بالاخره زیر نظر رئیس سبک جناب آقای دانشور کار میکنیم.
*خیلی خوب است؛ هنوز هم تمرین دارید.
قدری در بانک مرکزی وقفه افتاد ولی تلاش میکنم شروع کنم ولی فرصت نمیشود. توصیه خیلیها است که اگر نکنید ممکن است در ادامه کار دچار مشکل شوید.
*چقدر این حس کار کردن و تلاش، وقت گذاشتن برای کار، به ورزش برمیگردد که از قبل داشتهاید؟
خیلی مهم است. هم روحیه را عوض میکند و هم مقاومت آدم را بیشتر میکند. خیلی مهم است. الان هم بتوانم انجام بدهم حتماً برای کارم مفیدتر خواهد بود.
*شما خواهرزاده مرحوم آیتالله هاشمی هستید؟
نه. من هیچ نسبتی با خانواده آقای هاشمی ندارم.
*خیلی جدی گفتند.
شایعه بود. هنوز هم خیلیها فکر میکنند هستم. البته ارادت به آیتالله هاشمی داشتم. ایشان همیشه به من محبت داشتند. آقای محمد هاشمی هم رئیس صداوسیما بودند و سالها معاون ایشان بودم. شاید به این دلیل بود و هم اینکه خانم من از کرمان آمده بودند خیلیها تصور فامیلی داشتند. من هیچ نسبتی با خانواده آیتالله هاشمی ندارم. ارادت ویژهای به خانواده ایشان دارم.
*آخرین خاطره و گفتوگوی شما با آقای هاشمی چه زمانی بود؟
اتفاقاً نکات مهمی بود. اتفاقاً یک بار آخرین روزها من را خواستند. من هنوز در بیمه مرکزی بودم و ایشان گفتند نقدینگی برای من مسئله شده است چون همه میگویند بنگاههای تولیدی نقدینگی ندارند ولی همه میگویند نقدینگی به شدت دارد رشد میکند. از من خواستند توضیح بدهند که من یک ساعتی خدمت ایشان بودم و توضیح دادم و خیلی برای ایشان خوب بود.
گفتند قبلیها آمدند و توضیحاتی دادند خیلی متوجه نشدم ولی این خوب بود. چون من رفتم کلاً ترازنامه بانک مرکزی را باز کردم و توضیح دادم که رشد نقدینگی ناشی از چیست؟ عمده به دلیل سود بانکی است که اضافه به شبه پول میشود و نقدینگی ایجاد میکند ولی مفهومی پولی نیست که خیلی دست تولیدکننده برسد. اینها را توضیح دادیم بعد از آن فرصتی نشد خدمت ایشان برسیم و فوت کردند. این آخرین دیدار ما بود.
*به ایشان انتقاد هم میکردید؟
بله؛ انتقاد هم میکردیم. یک جمله به یاد دارم که حیف است نگویم. یک روز من خدمت ایشان گفتم شرایط این است، شما که به آقا نزدیک هستید اینها را بیان کنید و مطرح کنید و این مسائل را در جامعه بگویید. ایشان به من یک جمله گفت که این را بدانید من هر کاری در کشور بخواهم انجام دهم از مسیر آقا انجام میدهم. ایشان باید بپذیرد و خیلی جدی بود که اگر ایشان نپذیرد من هیچ موضعی در جامعه نمیگیرم. خیلی اعتقاد به این داشتند و صریح هم به من گفتند. من آنجا احساس کردم نظر ایشان درباره آقا چیست و ارتباط آنها چقدر صمیمی و نزدیک است.
*به 37 یا 36 سال قبل رفتیم. سال 62 بود.
بله. 33 یا 32 سال پیش بود. دوران خوبی بود.
*چطور به صداوسیما آمدید؟
وقتی انقلاب فرهنگی شد و دانشگاهها تعطیل شد، ابتدا مسئول کمیته اقتصادی جهاد دانشگاهی شدم. دوستان گفتند صداوسیما نیرو میخواهد. من آن زمان 21 ساله بودم. با بچههای انجمن اسلامی دانشکده اقتصاد بودیم، گفتند صداوسیما بروید و آنجا بیشتر نیاز هست. من هم به صداوسیما آمدم. آقای کرباسچی گفتند نیاز نداریم. من هم قبول کردم و خداحافظی کردم. گفتم تا اینجا که آمدم زنگی هم به آقای نوری بزنیم. آقای نوری گفت اتفاقاً بیایید و کمک کنید. در خبر آمدیم و همان زمان آقای علی لاریجانی رئیس کنونی مجلس، رئیس واحد مرکزی خبر بودند. ایشان گفتند دستیار ما در واحد مرکزی خبر بشوید. حاشیه خبر را میدیدیم و کنترل میکردیم. بلافاصله چند ماه بعد مدیرعامل صداوسیما شدم. گفتند کمک کنید و آن زمان من قائم مقام پخش اخبار شدم.
*دوران سختی هم در صداوسیما بودید.
خیلی شرایط سختی بود.
*شرایط پیچیده و سختی بود. فکر میکنم 59 وارد شدید.
بله.
*دوران اوج بنی صدر بود.
بله؛ مرداد 59 وارد شدیم. خیلی شرایط سختی بود. یک ماه بعد جنگ شروع شد. به صداوسیما آمدم جنگ شروع شد. بعد هم عضو ستاد تبلیغات جنگ شدیم. جبهه و خود جنگ و درگیری مربوط همه چیز بود. دوران خیلی سختی بود.
*با این پیچیدگی که داشت بنی صدر برای خود یک سازی میزد و یک فضایی داشت، آقای دکتر شهید بهشتی هم رئیس شورای عالی قضائی بودند و نخست وزیر شهید رجائی بودند.
بله.
*چطور تنظیم میکردید؟ اینکه در فضای جنگ و مردم هم نگران بودند، که بتوانید نگرانیها را کنترل کنید. ما رسانهایها به خصوص شما که استاد رسانه هستید چطور حرکت میکردید که روحیه مردم حفظ شود؟
بالاخره شد دیگر. احتمالاً اشتباهاتی هم داشتیم. بالاخره 21 سال سن داشتیم و تجربه چندانی نداشتیم ولی خوب اداره کردیم و الان هم از دوستان قدیمی در صداوسیما بپرسید، جزو دوران خوب صداوسیما بود. دورهای که من خودم در خبر و معاونت سیاسی بودم.
*آن مصاحبهای که از سه نفر گرفتید. از بنی صدر، شهید بهشتی و شهید رجائی گرفتید که امام گفته بودند بیایند. برای ما تعریف میکنید؟
بله؛ یکی از گزارشها همین بود. اتفاقاً خیلی توجه جلب کرد. مصاحبه بود که به بنی صدر گفتم شما چه کار کردید امام دوباره شما را خواست. یک طوری گفتم که چرا اذیت میکنید. گفت حالا آمدیم، ببینیم چه میشود. با لحن محکم و بالایی گفت. خیلی جدی نمیگرفت. عیناً همان موقع مصاحبه با شهید رجائی و شهید بهشتی و آقای هاشمی داشتم. هر سه بزرگوار با چه ملایمت و رفتار خوبی جواب دادند. مصاحبه را پخش کردیم، معلوم شد چه کسی مشکل دارد و چه کسی مشکل ندارد و حق با چه کسی است.
*روزی که مجلس رای به عدم کفایت بنی صدر داد را چطور مدیریت کردید؟
خیلی سخت بود. اتفاقاً بد نیست شما و مردم بدانید که امام چقدر صبور بودند. آن زمان مسئول پخش خبر بودم، مردم در خیابانها علیه بنی صدر راه افتادند، تا ساعت 8 و 8:30 دقیقه شب که اخبار شد ما به کرات زنگ میزدم و میگفتیم این خبرها و شعارهای مردم پخش شود؟ امام اجازه نمیدادند. امام میگفت ایشان رئیس جمهور است.
*مردم علیه بنیصدر بودند؟
بله؛ تا ساعت 8:30 شب میدان فردوسی و جاهای مختلف تهران خیلی شلوغ شده بود. آنقدر شد که ساعت 8:15 بود که حاج احمد آقا زنگ زدند و گفتند امام به جمعبندی رسیدند که شعارهای مردم را پخش کنید. احساس کردند که دیگر فراگیر است.
*این برای چه زمانی بود؟ چند روز مانده به عدم کفایت بود؟
همان دو سه روز مانده بود. خیلی طول نکشید و سریع اتفاق افتاد. ما 8:30 پخش کردیم. یک نکته هم بد نیست بیان کنم. اخباری که نیمه شب معمولاً پخش میشد اخبار تلویزیون را آن زمان میگرفتند و از صدای آن استفاده میکردند. لابلای شعارها یک شعار بدی بود. یعنی شعار خوبی نبود و توهینآمیز بود. این پخش شده بود. شهید بهشتی آن زمان در آبادان بودند، از همان جا به ما زنگ زدند و عصبانی بودند و گفتند درست است که ایشان مخالف است و مردم هم شعار دادند ولی نباید توهین شود. یعنی از نظر اخلاقی این کار درست نیست.
*در مورد جنگ و پوشش هایی که در علمیاتهای مختلف میدادید چیزی از شما خواندم که روز آزادسازی خرمشهر بود و میخواستید ساعت 14 پخش کنید موافقت نشد چون هنوز تکمیل نشده است. برای نهاری بیرون رفتید و مردم آرام بودند، ما چیزهایی میدانیم که مردم نمیدانند. این را تعریف کنید.
آن روز خیلی خاصی بود. تقریباً نزدیک ظهر فهمیدیم خرمشهر آزاد شده، ولی جناب رضایی و بقیه فرماندهان سپاه و ارتش این نظر را داشتند که تا تثبیت نشده، اعلام نشود. تثبیت مهمتر از فتح است، باید بتوانند نگه دارند. گفتند قطعی شد به شما اطلاع میدهیم. ما اطلاع داشتیم و گفتیم بچهها آماده شوند تا اعلام کنیم. گفتند بعید است زودتر از ساعت سه بتوانیم اعلام کنیم.
برای همین نهار را معمولاً رستورانی نزدیک صداوسیما میرفتیم و آنجا نهار میخوردیم. با همین تیم آنجا رفتیم و واقعاً اینطور بود که احساس کردم مردم روحیهای ندارند و اگر شما میدیدید، بین رنگی و سیاه و سفید ببینید، احساس میکردید همه سیاه و سفید میدیدید. خاکستری میدیدید، ولی ساعت سه آمدیم. بین آقای کریمی و کاشانی میخواستیم انتخاب کنیم. آقای کاشانی گوینده خبر بودند. آقای کریمی گوینده رادیو بودند. اختلافنظر بود که چه کسی اعلام کند. خبر مهمی بود و تاریخی میشد.
ما آشتی دادیم و به توافق رسیدیم که یک جمله ایشان بگوید و دوباره جمله بعدی را ایشان بگوید. یعنی با هم بگویند. تلفیقی بگویند که اعلام کردند و بعد از آن جلسهای بیرون داشتم و میخواستم بروم که تقریباً ساعت 4:30 یا 5 عصر بود. مردم در خیابان شاد بودند، گفتم چقدر خبر خوب میتواند روحیه مردم را بالا ببرد.
*یک چیز دیگری این بود که یک عملیاتی ارتش انجام داد و اطلاعیهای که صادر شد به نوعی اسمی از ارتش برده نشد و به شما هم چنین چیزی را منتقل کردند.
فکر کنم عملیات ارتفاعات «الله اکبر» بود. اسم عملیات را به یاد ندارم. یک روز حاج احمد آقا زنگ زد و گفت شهید سرلشگر فلاحی خدمت امام آمده عصبانی هستند که این عملیات را کلاً ارتش انجام داده ولی اطلاعیهای طوری بود که به اسم سپاه درآمده است. امام خیلی حساس بودند به اینکه اختلافی پیش نیاید و همیشه به ما تذکر میدادند. برای همین من به آقای فلاحی زنگ زدم، ساعت 8 شب بود. گفتم شما چکار میتوانید بکنید. میتوانید کمکی به ما کنید که تیم بفرستیم؟ قبول کردند. آنجا دوستان مصاحبهای گرفتند و گزارشی تهیه کردند و آن زمان ویدئو نبود.
*خودتان مصاحبه گرفتید؟
بله؛ آن زمان ریورسال بود. از این فیلمها بود. سریع لابراتوار آمدیم و آماده کردیم و شب پخش کردیم. آقای فلاحی خیلی تشکر کردند و حاج احمد آقا هم زنگ زدند و تشکر کردند. گفت اصلا روحیه ارتش عوض شد.
*یک سفر هم با حضرت آقا به کره شمالی داشتید. به عنوان خبرنگار رفته بودید؟
نه، آن زمان مسئولیت در خبر داشتم. به عنوان سرپرست تیم خبری همراه آقا بودم. جزو سفرهای خیلی خوبی بود.
*همان سفری بود که نقل شد امام دیدند و ...
یک گزارشی ما تهیه کردیم و به بچههای خبر گفتم من این را میفرستم و مستقیم روی آنتن بروید؛ من اینجا دیدم. آن رژهای که میرفتند، استناد کردند که وقتی امام این گزارش را دیدند فرمودند اصلاً رهبری به ایشان برازنده است. همان گزارش معروف بود که از آنجا فرستادیم.
*یکی دیگر از روزهای حساس ایام ارتحال امام (ره) بود. ایام ارتحال امام را چطور مدیریت میکردید؟
روزهای سختی بود. اولاً روزی که این اتفاق افتاد، ما اطلاعیه را از شب در جریان بودیم و آماده کردیم. صبح ساعت هفت میخواستیم اعلام کنیم، من اصرار داشتم آقای افشار بخوانند؛ خدا ایشان را رحمت کند. ایشان گفت من نمیتوانم این خبر را بخوانم. هر کاری کردم قبول نکردند. بعد آقای حیاتی را صدا کردم و گفتم شما این را بخوانید. گفتند سخت است و نمیتوانم. اصلاً هیچ کسی نمیتوانست این خبر را بخواند. گفتم مهم نیست چطور بخوانید ولی فقط این خبر را بخوانید. آن خواندن معروف شد که همه دیدند که وسطها بغض گرفت و نمیتوانست بخواند.
*روز آخر یعنی یک روز جلوتر متوجه شدید؟
نه، همان شب که رفتیم، به ما زنگ زدند، ما آنجا بودیم.
*خود شما هم رفتید؟
بله. همان جا بودیم. تصمیم گرفتند کجا پیکر را دفن کنند و چطور اطلاعیه صادر کنند، کسانی که باید اطلاعیه صادر کنند. کسانی که باید دنبال کار فضایی که باید آماده شود. ما هم شب خانه نرفتیم و به تلویزیون آمدیم که صبح خبر را اعلام کنیم.
*حس و حال خودتان چطور بود؟
مثل بقیه مردم بودیم. شرایط خوبی نبود. روزهای خیلی بدی بود.
*یکی هم درباره قائم مقام آقای منتظری که اطلاعیهای برای برکناری ایشان آمد. آن چطور بود؟ از چه زمانی اینها شروع شد و صحبتهای آقای منتظری را پخش نکردید؟
من که خیلی مسائل داخل آنها را نمیدانستم. آن چیزی که به عنوان مسئول خبر میدانستم این بود که این هی دارد تشدید میشود. صحبتهایی که آقای منتظری میگفتند تند شده بود و این ادامه داشت. بالاخره وقتی میخواهیم خبر را پخش کنیم اگر مسائلی به بالاتر مربوط میشود با خود امام (ره) چک میکردیم. آخرین مورد که خیلی تند بود روز نیمه شعبان بود که خبر آمد و من دیدم اگر پخش کنیم حتماً سروصدا میشود، لذا گفتیم حتماً مشورت کنیم. اینقدر میفهمیدیم که این خبر باید پخش شود یا خیر. من با حاج احمد آقا مشورت کردم و با امام صحبت کردم و امام گفتند اصلاً پخش نکنید. ما هم این وسط مانده بودیم. دوستان دفتر ایشان میگفتند پخش کنید و امام میگفتند پخش نکنید. حتی حاج احمد آقا گفت اگر شک دارید اینجا بیایید، خود امام به شما دستور بدهند.
*یکی هم دیدار امام با شواردناتزه بود.
البته از این چیزها زیاد داریم. بالاخره در صحنه خبر 13 سال بودم. آن هم نکته جالبی داشت. این نشان میدهد امام خیلی به مسائل کارشناسی اهمیت میداد. خبر که آمد، دیدار اینطور بود که ایشان دیدار گورباچف را خواند، امام فرمودند من میخواستم دریچه جدیدی برای ایشان باز کنم. ایشان اصلاً نفهمیده من چه گفتم. چنین چیزی امام فرمودند، حالا دقیق جمله امام را یادم نیست. ایشان نفهمیدند و بلند شدند و رفتند.
امام هم دیدید که نه دست میدهند و نه حال و احوال میکنند. به ما گفتند این را کامل پخش کنید. من گفتم این خوب نیست. بالاخره شوروی ابرقدرت است و نماینده آن آمده است. الان این را پخش کنیم انعکاس منفی دارد و کلی معرکه روی این میگیرند. حاج احمد آقا گفتند کامل پخش کنید. گفتم من مخالف هستم، اینطور پخش نکنیم. شما نظر من را به امام بگویید. 10 دقیقه بعد برگشت و گفت من با امام مطرح کردم و امام گفتند من به مصلحت خودم عمل کردم و صداوسیما هرچه خود مصلحت میداند عمل کند. در پیام ایشان درباره سلمان رشدی هم همین کار را کردم که یک جملهای را که درست نیست بگویم صلاح ندانستم ولی کارشناسی شده را بهتر میدانستم و به ایشان عرض کردم امام فوری فرمودند اصلاح کنند ولی سریع پخش کنند. هر چه خود میدانند را اصلاح کنند. من حتی در پیام امام درباره سلمان رشدی یک کلمهای را اصلاح کردم. یعنی ایشان نظر مثبت داشتند و اجازه میدادند این کارها را انجام دهیم.
این روند در دوره مقام معظم رهبری که من چند سال معاون سیاسی بودم، ادامه داشت. مقام معظم رهبری، رهبری کشور را داشتند همینطور بود. خیلی مسائل را مطرح میکردیم.
*آقای لاریجانی که مجدد به سازمان آمد، شما نماندید؟
آقای لاریجانی که در سابق با ایشان بودم و الان هم جزو دوستان و ارادتمندان ایشان هستم، حتی ایشان گفتند بینالملل بیایید و برون مرزی را با هم ادغام میکنم و شما مسئول شوید. قبول نکردم و گفتم اجازه بدهید در رشته تخصصی خودم بروم چون قبلاً هم به من پیشنهاد بیمه مرکزی داده بودند. یک فصل جدید زندگی را آنجا بروم. ایشان هم اجازه دادند.
*که بیمه مرکزی رفتید و پدر بیمه خصوصی ایران شدید.
بله. آنجا هم دوران طولانی بود. آنجا هم 13 سال شد. یعنی دقیقاً اندازه صداوسیما بود.
*در دولت آقای هاشمی و در دولت آقای خاتمی و یک سال آقای احمدینژاد را بودید.
بله؛ هر سه رئیسجمهور را بودم. 5 وزیر اقتصاد آمدند و رفتند و من رئیس بیمه مرکزی بودم. دوران خوبی بود. آخری هم با آقای احمدینژاد اختلاف نظری پیدا کردیم والا مشکلی نداشتم و کار خودم را میکردم.
*سر چه چیزی بود؟
سر یک پرداخت بود. ایشان میگفتند مبلغی به نیروی انتظامی بدهید که کمک به کاهش خسارتها کنند. نظر ایشان شاید در این زمینه خیر بود ولی من گفتم از بیمه مرکزی پول نمیتوانم کمک کنم مگر اینکه قانون باشد. ایشان میخواستند صد میلیارد کمک شود. گفتم اصلاً این میزان نداریم. ان زمان صد میلیارد خیلی زیاد بود. گفتم صد میلیارد نداریم ولی بیست میلیارد میتوانیم ولی قانونی باشد. ایشان گفتند باشد قانون میگیریم. بعد دو سه روز بعد مصوبه دولت آمد که 20 میلیارد تومان به نیروی انتظامی بدهید. من گفتم مصوبه دولت قانون نیست. مصوبه دولت نمیتواند من را مجبور کند پول بدهم. یک روز آقای دانشجعفری وزیر اقتصاد بود، شب از دولت زنگ زدند. 11 شب بود. گفتم تا الان در دولت چه کار میکنید. گفت جلسه داریم. گفت آقای احمدینژاد اصرار دارد این را پرداخت کنید. گفتم شما رئیس مجمع بیمه مرکزی هستید. صورتجلسه مجمع با دولت فرق میکند. گفتم صورتجلسه مجمع کنید من پرداخت کنم. گفت نه همان، چون مسئولیت گردن خودشان میافتاد. گفتند همان مصوبه دولت را پرداخت کنید. من هم قبول نکردم و گفتم قانون میخواهد.
فردا معاون اجرایی رئیسجمهور زنگ زدند و جملهای که به من انتقال دادند این بود که آقای احمدینژاد گفتند آقای همتی باهوش است و بگویید خودشان یک راهحلی پیدا کنند. گفتم به آقای احمدینژاد سلام برسانید و بگویید همتی چون باهوش است از این کارها نمیکند. خلاصه فردا آقای دانش جعفری به ما زنگ زد و گفت شرمنده هستیم، باید کسی را جای شما در بیمه مرکزی بگذاریم. گفتم خیلی خوب است و استقبال میکنم. مدتی است در بیمه مرکزی هستم و خسته شدم ولی سه روز بیشتر نمانده بود، دوره چهار ساله من تمام شود. گفتم میتوانید سه روز صبر کنید و اگر میخواهید عزل کنید همین امروز انجام دهید. گفت نه. آقای دانش جعفری چون خود تصمیم نگرفته بود و روابط ما با هم خوب بود. گفتند این سه روز را تحمل میکنیم که دوره شما تمام شود.
*عضو کارگزاران شدید؟
من یک مدتی بودم، ولی خیلی وقت است دیگر...
*اوایل تاسیس بود؟
اوایل بود و به اصرار برخی از دوستان بود. خیلی کار حزبی دوست ندارم. روی رودربایستی رفتیم و مشغول شدیم و دیدم خیلی علاقهمند نیستم.
*چقدر ماندید؟
خیلی کوتاه بود. تعداد جلساتی که رفتم فکر نکنم 12-10 جلسه بیشتر باشد.
*به توصیه آقای محمد هاشمی بود؟
بله. ایشان تاکید کردند. هر زمان هم خواستیم بیرون بیاییم گفتند حالا شما نیایید و باشید. من عضو فعال نبودم. همین طور حضوری بود.
*چرا بیرون آمدید؟
خیلی علاقه نداشتم. کلاً به این نتیجه رسیدم که در ایران کار حزبی به درد نمیخورد و از استقلال فکری هم خارج میشوید. خارج از حزب مستقلتر هستید و بهتر میتوان نظرات خود را بیان کرد.
*آن زمان هم با ایشان اختلاف نظر داشتید؟
با برخی داشتیم.
*با چه کسانی بود؟ نمی توانید اسم ببرید؟
حالا نگوییم بهتر است.
*76 به چه کسی رای دادید؟
به آقای خاتمی رای دادم.
*سال 84 چطور؟
آقای هاشمی.
*موافق بودید آقای هاشمی وارد عرصه شوند؟
آقای هاشمی حتماً بهتر بود. حتماً میآمدند بهتر بود.
*فکر میکنید سال 88 و اتفاقاتی تلخی که در فتنه 88 رخ داد چقدر به اقتصاد ما لطمه زد؟
خیلی! به همه چیز لطمه زد. هنوز هم داریم هزینه میدهیم. اصلاً بد شد. خیلی از اختلافات از همان زمان ایجاد شد. باید سعی کنیم یواش یواش این اعتماد و سرمایه اجتماعی که سنگ بنای توسعه کشور است، اندک اندک برگردد. الان بهتر میشود و باید کمک کنیم بهتر از این شود.
*چقدر آن تحریمهایی که سراغ ما آمد، به خاطر همین اتفاقات بود؟
حتماً تاثیر دارد. وقتی دشمن ببیند شما اختلاف دارید آنها هم فشار را بیشتر میکنند.
*بعد از برکناری از بیمه مرکزی آقای احمدی نژاد را ندیدید؟
آقای احمدینژاد را دو بار دیدم. یک بار در هواپیما دیدم و یک بار هم اخیراً در دیدار مقام معظم رهبری در حیاط دیدم. حال و احوال کردم. فقط ایشان به من گفت من میدانم الان چه میکشید، چقدر کار شما سخت است. من هم گفتم شما هم بالاخره کمک کنید و انتقادی نگیرید. گفتند من باید دفاع کنم. گفتم هرطور دوست دارید ولی من توصیه میکنم کمک کنید.
*خیلی لطف کردید. شما را خسته کردیم.
تشکر میکنم از وقتی که به بنده دادید.
*من از محضر ملت شریف خداحافظی میکنم. پایان برنامه به رسم برنامه، با دستخط جناب آقای همتی که به یادگار برای ما مینویسند به پایان خواهد رسید.
«بسمه تعالی
امروز در جریان برنامه "دستخط" فرصتی برای مرور تاریخ حضور حقیر در صداوسیما، روزهای حماسه و موفقیتها و پیروزیها با همه تلخیها و شیرینیهای آن! از دست اندرکاران برنامه تشکر میکنم. خصوصاً که امروز مصادف با روز خبرنگار و روز تاسیس بانک مرکزی است. امیدوارم به کمک عزیزان رسانه، سیاستهای بانک مرکزی برای تقویت ارزش پول ملی و رونق تولید و رشد اقتصادی کشور را پی بگیریم. بیشک بدون کمک رسانههای مختلف رسیدن به این اهداف ممکن نیست.
با آرزوی سربلندی هر چه بیشتر ملت ایران».