به گزارش مشرق، زمانیکه جدا میشوی از خودت، از تعلقاتت؛ آنجاست که خدا آغوش گشاده و با تمام وجود پذیرای توست. باز آ هرآنچه هستی باز آ... و تو میمانی و بُهت و حیرتی که مدام در خونت تزریق میشود. تو میمانی و انبوه سؤالاتی که پیشتر بیتعلل جوابشان را میدادی...
در این رمان دخترانه از «مریم بصیری» همراه با «ماهی» میشوی و از زاویه آبیِ چشمانش، به سفر حج میروی. دختری مستقل و یکدنده که حالا به نیت پایاننامهاش، برای عکاسی از منارهها و معماری شهرهای مدینه بار سفر بسته. مقید به دین و مذهب نیست ولی پابهپایش در مدینه قدم میزنی و از لنز دوربینش عربستان را به نظاره مینشینی. همراهش میشوی در این وادی، در این مسیری که خودش هم نمیداند به کدام ناکجا آباد منتهی میشود. دل میبُری از «پیمان» از «ارمغان» و دلتنگ مادرت میشوی. مادری که در «اقلید» چشم به در مانده و تو بیتوجه به دلتنگیاش سر به کورهراههای تهران گذاشتهای. غافلی و حواست نیست! انتهای راه آن نیست که تو میپنداری. انتهای راه آن است که خدا برایت تدارک دیده است. زمانی که به غایتی که خدا میخواهد برسی، درمییابی که «ماهیها پرواز میکنند» و تو تمام عمر را بیهوده مشغول غواصی در بیراهههایت بودهای... اینجاست که سبکبار میشوی و آرامشِ آبیِ چشمانت را با تمام وجود احساس میکنی.
«ماهیها پرواز میکنند» رمانی سفرنامهای است، از دید یک معمار جوان که به لطف صاحبخانهاش به حج مشرف میشود. او که برای پایاننامهاش به آلبومی از معماریهای جهان نیاز دارد، بر خلاف همسن و سالانش، عربستان را جایگزین کشورهای مشهور میکند. در 14 فصل این کتاب که شوط نامیده میشود، همراه دختر جوان اقلیدی میشویم و ده روز را با او سپری میکنیم. روایتهای این سفر در عین داشتن گرههای فراوان، روان است و مخاطب را با خود همراه میکند.
این کتاب در سال 95 و در 312 صفحه از سوی انتشارات کتاب جمکران منتشر شده و تاکنون به چاپ سوم رسیده است. دخترانهترین سفرنامه حج را در این کتاب بخوانید و لذت ببرید.