رضا ساکی
احسان شریعتی امروز مصاحبهای کرده و این جمله را بر زبان جاری کرده است: «امثال مریم میرزاخانی از کشور میروند و آنچه باقی میماند نیروهای فرتوت یا کماستعداد و مطیع هستند.»
نخست یادی بکنیم از دانشمند معاصر سرزمینمان مرحوم میرزاخانی که عکسش را بعد از مرگ با فتوشاپ منتشر کردند.
دوم خیلی شفاف مشخص کنیم که با کلمه فرتوت این جمله ابدا کاری نداریم. پس میرویم به سراغ کماستعداد و مطیع.
البته آقای شریعتی کلمههای دیگری نیز در ذهن داشتهاند اما به همین کماستعداد و مطیع پرداختهاند که حرفشان شنیده بشود و به حاشیه نرود.
پس ما هم از همین دو واژه استفاده میکنیم که بحث به حاشیه نرود و از میان کماستعداد و مطیع هم فقط با مطیع کار داریم چون آدم میتواند کماستعداد باشد اما مطیع نباشد و در اخبار است که کماستعداد مستقل بهتر از مطیع بااستعداد است.
بدیهی است که مطیع بااستعداد چون مطیع است هیچوقت از استعداد خود نمیتواند استفاده کند اما کماستعداد مستقل لااقل زیر بار هر کاری نمیرود.
حالا فکر کن طرف در جایی معاون باشد و ازقضا کماستعداد و مطیع باشد. این آدمها همانها هستند که اگر رئیس بگوید الان شب است به کل سازمان یا اداره یا وزارتخانه یا نهاد یا موسسه یا ارگان نامه میزنند که به فرموده الان شب است پس چراغها را روشن کنید.
راستش حرف آقای شریعتی مصداق همان جوک است که میگوید دیگر بحث فرار مغزها نیست بحث ماندن ...هاست.
راستی شما که ماندهاید از کدام دستهاید؟ من خودم کماستعدادی هستم که همیشه سعی کردهام مستقل باشم.
باقی بقایتان