به گزارش مشرق، روز جمعه حول و حوش ظهر بود که فراخوانی در صفحه اینستاگرام دستبهدست میشد. منبع فراخوان، صفحه اینستاگرامی رضا امیرخانی نویسنده بود؛ فراخوانی عجیب برای تجمع مقابل سفارت نیجریه. البته همه کسانی که امیرخانی را میشناسند، میدانند که او صفحهای در اینستاگرام ندارد و ادمین این صفحه را اداره میکند، اما همان اسم رضا امیرخانی باعث شد تا خیلیها این مطلب را بازنشر بدهند.
فراخوانی برای مردم نیجریه
در پست مذکور آمده بود: «آیا کسی هست حسین(ع) را یاری کند؟؟!!
مگر نه اینکه هدف نهضت عاشورا یاری مظلوم است... اگر حسین(ع) و یارانش بودند، بر ظلمی که در عاشورا بر مردم مظلوم شیعه نیجریه رفت سکوت میکردند؟ بارها در مسائل مشابه در جایجای دنیا هموطنان عزیز همدردی خودشان را نشان دادهاند. همان وقت و بعدتر سر مسائل مشابه دوستان انقلابی و مذهبی بارها بعد از مصیبتهای وارده بر مظلومان اسلام و شیعه داد سخن برآوردیم که همراهی و همدردی حداقل کاری است که از دست ما برمیآید.
بسمالله یاعلی!!
حالا روی سخنم با خودمان است که چرا خود ما با اینان همدردی نمیکنیم؟!! الان که در عزای اباعبدالله(ع) جمعی از شیعیان مظلوم نیجریه به خاک و خون کشیده شدهاند، ما هم به حرمت اباعبدالله(ع) حرکتی کنیم. از همه دوستان میخواهم در این همدردی جمعی شرکت کنند و دوستان و دیگر آتشبهاختیارها را به این جمع دعوت کنیم. قرار ما فردا شب (جمعه) ساعت 21 روبهروی سفارت نیجریه... هرکس با خود شمع بیاورد و یک کاغذنوشته در مظلومیت شیعیان نیجریه... دست خالی هم بیایید کافی است... دوستان خود را در این یاری به کمک بخوانید.»
ما همه با هم هستیم
حوالی ساعت 9 شب، جلوی سفارت نیجریه رفتم. چند نفری ایستاده بودند و سربازهای سفارت هم در کنار آنها بودند و به قول خودشان خبر را از عکاسانی شنیدهاند که برای عکاسی آمده بودند. کمکم که ساعت از 9 میگذرد، تعداد سربازان بیشتر میشود. آقایی نزدیک میشود و میپرسد شما هم برای این تجمع آمدهاید؟ سری به نشان تایید تکان میدهم و میگوید: «چند نفر هستید؟» چون صدایش بلند است، باعث میشود همه کسانی که در کوچه هستند یا روی موتورشان نشستهاند یا توی ماشین، جوابش را بدهند که ما همه با هم هستیم. جمعیت به 30 نفر رسیده است.
برای حسین و شیعیان حسین(ع)
روی پلاکاردهایی که دستشان گرفتهاند، نوشته شده است: «حبالحسین یجمعنا»، «شیعیان تنها نیستند، در هیچ کجای دنیا» و... . بعضیها میخواهند شمعهایی را جلوی سفارت و روی پله روشن کنند که نیروی انتظامی اجازه نمیدهد و برای همین مجبور میشوند روبهروی سفارت و کنار یک پست برق شمعها را روشن کنند. در حال روشن کردن شمعها، تعداد جمعیت زیاد میشود، زن و شوهری با دو کودک که یکی دست پدر و یکی دست مادر است، به جایی که همه ایستادهاند نزدیک میشوند. دختر کوچکشان که اسمش کوثر است، سراغ شمعها میرود و بعد هم پلاکارد «حسین یجمعنا» را دست میگیرد و میخواهد کنار پدرش بایستد، از زنی که کودکی را بغل کرده میپرسم: «چرا آمدهاید؟» زن نگاهی به همسرش میاندازد و میگوید: «ظهر فراخوان را یکی از دوستانمان برایمان فرستاد و واقعا هم برایمان همیشه این مظلومیت شیعیان نیجریه و اینکه کسی به آنها نمیپردازد، مساله بود. ما بچههایمان را از همین کودکی هیات میبریم تا در این فضا بزرگ شوند. این اعتراض امشب هم همین است، این مظلومیت باید به گوش همه برسد.»
سکوت جایز نیست
حرفهایش که تمام میشود، دختر گوشه چادر مادرش را میکشد و میخواهد شمعی را که در دستش دارد روشن کند. نگاهم به جمع چند جوانی میافتد که پلاکاردها را تقسیم میکنند، وقتی میپرسم چرا الان اینجا هستید؟ یکی از آنها که مشخص است سر پرشوری هم دارد، سریع جواب میدهد: «امشب هیات نرفتیم، وقتی دیدیم آقای امیرخانی در صفحهشان این مطلب را گذاشتند، تصمیم گرفتیم بیاییم، چون اینجا هم هیات است، فرقی نمیکند. ما دهه اول محرم را هیات رفتیم و هر شب شنیدیم که خیلیها امام حسین(ع) را تنها گذاشتند، حالا که وضعیت مردم نیجریه را میبینیم، نمیتوانیم ساکت باشیم.»
چرا نباید اینجا باشیم؟
زن و مردی هم با دختر نوجوانشان آمدهاند و دختر همه شمعها را روشن میکند و گاهی هم به سمت سرگرد نیروی انتظامی که اصرار دارد زودتر متفرق شوند، برمیگردد و میگوید: «آقا شما برو فیلمهارو ببین که چه جوری این آدمهارو میکشن، بعد بگو ما بریم. ما که کاری نمیکنیم، فقط شمع روشن کردیم. تازه باید جلوی سفارت روشن میکردیم، ولی شما نذاشتید.»
همه تقریبا همین حرفها را به ماموران نیروی انتظامی میزنند، اما یکی از اعتراضها شدیدتر است و آقایی میگوید: «ما اینجا برای اباعبدالله(ع) اومدیم. چرا جلوی فلان سلبریتیهارو که هر روز برای سگ و گربهشون شمع روشن میکنن نمیگیرید، اما این تعداد کمی که اینجا هستن و کار خاصی هم نمیکنن رو اجازه نمیدید که همین اعتراض آرومشونرو به گوش صاحب این سفارت برسونن و همش میگید: برید برید؟»
مردم همیشه مظلوم
شمعها در حال خاموش شدن هستند و با تذکرهای مداوم نیروی انتظامی کسانی که آمدهاند به سمت ماشینهایشان میروند. کارتم را ضبط میکنند، بعد هم با کمک کسانی که آنجا هستند کارتم را میگیرم و به قول یکی از کسانی که آنجاست، انگار مردم و شیعیان نیجریه همیشه مظلومند؛ اینجا هم نمیگذارند از مظلومیتشان بگوییم.
رضا امیرخانی و چرایی فراخوان
چون این فراخوان در صفحه رضا امیرخانی منتشر شده بود و با اینکه میدانیم خودش صفحه ندارد، با او تماس گرفتم تا از این مطلب بپرسم، میگوید: «صفحه برای من نیست، اما تماس گرفتند و گفتند چنین مطلبی را میخواهیم در صفحه بگذاریم، من هم تایید کردم و مطلب را در صفحه گذاشتند. دیدم مطلب بدی نیست یا یک جورهایی هم خوب است، برای همین ایرادی نگرفتم.»
در مورد حضورش جلوی سفارت نیجریه پرسیدم و اینکه از ابتدا اعلام کرده بود میآید یا نه؟ میگوید: «اتفاقا کسی که تماس گرفت تا مطلب را در صفحه ا م بگذارد پرسید و گفتم احتمالا نمیرسم این کار را انجام بدهم، اما کار خوبی است.»
در انتهای صحبتهایمان از حضور علاقهمندانش مقابل سفارت نیجریه گفتم و بعد از اینکه دیدم مشتاق شنیدن است تا حرف زدن، از خانوادههایی گفتم که با بچههایشان آمده بودند. از پسران جوان و نوجوانی که به خاطر همین فراخوان منتسب به او آمده بودند، گفتم. به قول خودش این بار و در این گپ و گفت خودمانی بیشتر میخواست بشنود و از اتفاقاتی که افتاده است تا نظرش را بگوید و من هم گفتم و گفتم از این مظلومیت چندینساله.
*فرهیختگان