ماهان شبکه ایرانیان

خلبانی که انتقام سیلی به وزیر ایرانی را گرفت

خبرگزاری میزان: دفاع مقدس ملت ما در برابر ارتش بعث عراق و حامیان غربی و شرقی او 39 ساله شد. 39 سالی که دفتر خاطرات انقلاب را پُر از برگ‌های حماسی و غرورانگیز کرده است.

8 سال دفاع مقدس ملت ایران در برابر استکبار جهانی که صدام را پیش انداخته بودند تا از طریق او به اهدافشان برسند، حماسی‌ترین روز‌های تاریخی این مملکت را رقم زده است. روز‌هایی با نقش‌آفرینی مردانِ مردی، چون «باکری‌ها»، «صیاد شیرازی‌های»، «باقری‌ها»، «فلاحی‌ها»، «همت‌ها»، «آبشناسان‌ها» و ...

به همین منظور بر آن شدیم که به سراغ یکی از خلبانان شاخص دوران دفاع مقدس که امروز هم مشاور عالی فرمانده نیروی هوایی ارتش است برویم.

امیر سرتیپ خلبان «سیاوش مشیری» متولد سال 1332 در خیابان شهید هادی تهران و بزرگ شده محله نازی‌آباد در ضلع جنوبی پادگان قلعه مرغی است. او در سال 1323 به استخدام نیروی هوایی ارتش در آمد و یک سال بعد با گذراندن دروس زبان و آموزش‌های نظامی مقدماتی، برای طی دوره آموزشی به مدت دو سال به آمریکا رفت و نشان خلبانی خود را در آنجا گرفت. او پس از بازگشت به ایران در سال 1356، خلبان جت جنگده اف 4 شد و بعد از انقلاب نیز با پرواز‌های خود در ماجرای غائله کردستان و هشت سال دفاع مقدس، بار‌ها و بار‌ها از کیان نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران حفاظت و حراست کرد.

متن کامل مصاحبه با امیر سیاوش مشیری به قرار زیر است:

ریشه‌های همراهی نیروی هوایی ارتش با امواج انقلاب از همان دوران حضور خلبانان در آمریکا وجود داشت
میزان: یکی از استدلال‌های کسانی که در ابتدای انقلاب شعار انحلال ارتش را سر می‌دادند این بود که «ارتشی‌ها در آمریکا دوره نظامی گذرانده‌اند و به نظام جمهوری اسلامی وفادار نیستند». شما که 2 سال در آمریکا حضور داشتید و آنجا هم با خلبان‌های ایرانی زیادی رفت و آمد داشتید، بگویید که جَو فکری حاکم بر نیرو‌های نظامی ما که در آمریکا تحصیل کرده بودند چگونه بود؟


امیر مشیری: من سال 1353 ارباب جمعی نیروی هوایی ارتش شدم و یک سال بعد به آمریکا رفتم. بچه‌هایی که برای دوره به آمریکا می‌رفتند گاه تعدادشان به 300 نفر می‌رسید البته همه این 300 نفر در یک پایگاه هوایی آمریکا متمرکز نمی‌شدند بلکه به چند پایگاه می‌رفتند. ریشه‌های همراهی نیروی هوایی ارتش با امواج انقلاب اسلامی از همان دوران حضور خلبانان در آمریکا وجود داشت و ملموس بود. شهیدان بابایی، یاسینی، اردستانی، دوران و... هم همگی در آمریکا دوره دیده بودند. به خاطر دارم در یکی از کلاس‌های تئوری‌مان در آمریکا روی تخته سیاه یک علامت خلبانی با نوشته «بسم الله الرحمن الرحیم» نوشته شده بود. متوجه شدم که این علامت و نوشته را آقای سبزواری که بعد‌ها در دفاع مقدس به شهادت رسیدند، از خود روی آن تخته به یادگار گذاشته است. حتی خود آمریکایی‌ها هم برای این «بسم الله» حرمت قائل بودند و آن را پاک نمی‌کردند. یک بار هم در ایام محرم، تعدادی از خلبانان دور هم جمع شده بودیم، یکی روضه می‌خواند و بقیه اشک می‌ریختند و سینه می‌زدند؛ یک مرتبه پلیس آمریکا آمد به ما ایست داد و گفت دستهایتان را ببرید بالا. دست‌ها را که بالا بردیم از ما پرسیدند شما چرا خودزنی می‌کنید؟ ما هم قضیه را برای آن‌ها روشن کردیم و آن‌ها فهمیدند که این موضوع، یک موضوع مذهبی است و ریشه در باور‌های دینی ما دارد. وقتی که خلبان‌های نیروی هوایی در سال‌های میانی دهه 50 پس از طی دوره از آمریکا به کشور باز می‌گشتند به وضوح نارضایتی مردم از وضع موجود و عدم همراهی آنان با رژیم را مشاهده می‌کردند.

آمریکایی‌ها قصد داشتند ما را عقده‌ای کنند
میزان: خلبانان نیروی هوایی ارتش در زمان رژیم گذشته از حق و حقوق نسبتا بالایی برخوردار بودند. آیا این حقوق بالا باعث نمی‌شد که شما با موج انقلاب مردم همراهی نکنید؟
امیر مشیری: نیروی هوایی چشم و چراغ محمدرضا پهلوی بود. فرمانده نیروی هوایی تیمسار «خاتم» شوهر خواهر شاه بود. اصلا در مخیله شاه نمی‌گنجید که روزی نیروی هوایی ضدّ او شود. با وجود اینکه حق و حقوق خلبانان در زمان قبل از انقلاب وضعیت خوبی داشت، اما این موضوع، خلبانان را اشباع نمی‌کرد. ما طرح‌های زیادی در نیروی هوایی برای اجرا داشتیم که آمریکایی‌ها مانع به ثمر رسیدن آن‌ها می‌شدند. همه کار‌ها از صفر تا صد باید با هماهنگی آمریکایی‌ها انجام می‌شد. آن‌ها اجازه نمی‌دادند بچه‌های ایرانی قطعات هواپیما که مشکل پیدا کرده بود را تعمیر کنند. قطعه را برای تعمیر به آمریکا می‌فرستادند، اما اجازه نمی‌دادند بچه‌های فنی نیروی هوایی حتی به آن قطعات نزدیک شوند. ما عقده‌ای نداشتیم، اما ظاهرا آمریکایی‌ها قصد داشتند ما را تحقیر و عقده‌ای کنند. آن‌ها مانع از انجام کاری می‌شدند که ما توانایی آن را داشتیم. در نهایت شرایط به گونه‌ای پیش رفت که از ابتدای سال 57 تا زمان پیروزی انقلاب که در بهمن ماه اتفاق افتاد، افعال و اقوال امام خمینی (ره) در نیروی هوایی زبان به زبان می‌گذشت. به خاطر دارم ابتدای سال 57 من در گردان 11 مهرآباد تهران مشغول گذراندن دوره خلبانی اف 4 بودم و حول و حوش شهریور 57 پس از پایان این دوره، به پایگاه سوم شکاری همدان منتقل شدم. در همدان مسئول غذای پایگاه، هم غذا را گران کرد و هم از کیفیت آن زد. ما خلبانان که حدود 40 نفر بودیم تصمیم گرفتیم در اعتراض به این اقدام، غذای رستوران را نخوریم. همافران پایگاه هم که حدود 400 نفر بودند وقتی این کار خلبانان را دیدند تصمیم گرفتند آن‌ها هم غذای رستوران را نخورند. فردای آن روز شنیدیم که بی‌بی‌سی گفته همافران پایگاه سوم شکاری دست به اعتصاب زدند. برای خودمان هم جالب بود. ما دست به اعتصاب نزدیم، اما خبر کاری که کرده بودیم با عنوان اعتصاب در کشور پخش شد و البته که ما هم از انتشار این خبر ناراحت نشدیم. یک روز هم تصمیم گرفته شد در پایگاه راه‌بندان ایجاد کنیم. همه ماشین‌های خود را روشن کردیم و به خیابان اصلی پایگاه آمدیم و شروع کردیم به بوق زدن. فرمانده پایگاه تعجب کرده بود که چه اتفاقی افتاده تا اینکه متوجه شد نیرو‌های پایگاه هم همراه با مردم انقلابی دست به اعتراض زده‌اند.

استقبال چشمگیر و کیلومتری مردم خاش و زاهدان از خلبانان تبعیدی
میزان: برخورد حفاظت اطلاعات ارتش با نیرو‌های انقلابی حاضر در نیروی هوایی ارتش چگونه بود؟
امیر مشیری: در ابتدا مسئولان حفاظت اطلاعات ارتش و فرماندهان برخورد محکم با نیرو‌های معترض و انقلابی را در دستور کار خود قرار دادند، اما خیلی زود فهمیدند که این شیوه برخورد آن‌ها غلط است و نمی‌تواند برای آن‌ها حاصلی داشته باشد. به همین خاطر تصمیم گرفتند از دریچه دوستی با نیرو‌های معترض وارد شوند و یکی یکی آن‌ها را اعتراضات خود منصرف کنند. اما در آن روز‌ها اعتراض‌ها از یک پایگاه به پایگاه دیگر می‌رسید و دیگر کسی نمی‌توانست جلوی آن را بگیرد. اعتراض‌ها از پایگاه همدان به پایگاه تبریز رفت و از آن پس دیگر کنترل آن ممکن نبود. وقتی که رژیم متوجه شد نمی‌تواند با این موج ایجاد شده در نیروی هوایی مقابله کند تصمیم به مقابله جدی گرفت و تعدادی از خلبانان و همافران معترض را سوار هواپیمای 130- C کرد تا آن‌ها را به خاش ببرد. شنیده شده بود که حتی حکم اعدام تعدادی از این افراد از جمله آقایان زندی و ابیانه را هم داده بودند. اخبار تبعید این خلبانان به گوش مردم خاش رسید و از آنجا هم این خبر به زاهدان رسید. سرانجام پس از آزادی این خلبانان، استقبال چشمگیر و کیلومتری مردم خاش و زاهدان جلوه‌ای بسیار زیبا را برای انقلاب اسلامی ایران ایجاد کرد.

با دستور مستقیم حضرت امام خمینی (ره) پرواز‌های ما بر فراز کردستان انجام می‌شد
میزان: نخستین ماموریت نیروی هوایی ارتش بعد از پیروزی انقلاب چگونه و با چه کیفیتی انجام شد؟
امیر مشیری: غائله کردستان یک روز بعد از پیروزی انقلاب اسلامی آغاز شد و تبع همین موضوع، ماموریت نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران هم از 23 بهمن شروع شد. 23 بهمن سال 57 پادگان مهاباد سقوط کرد. تمام پادگان‌های مجاور پادگان مهاباد یکی یکی در حال سقوط بودند. در شرایط خاص روز‌های ابتدای انقلاب که خیلی‌ها سر پُست و مسئولیت خود نبودند، اشرار و ضدانقلاب به راحتی می‌توانستند پادگان‌های مرزی را تصاحب کنند. تنها نیروی فعال در روز‌های آغازین غائله کردستان نیروی هوایی بود. نزدیک‌ترین پایگاه هوایی به مهاباد، پایگاه هوایی تبریز بود، ولی، چون پایگاه تبریز تنها هواپیمای اف‌5 در اختیار داشت و اف 5 هم هواپیمای مناسبی برای پرواز در شب نبود، تصمیم گرفته شد که از هواپیما‌های دارای رادار اف 4 در پایگاه سوم شکاری همدان استفاده شود. گر چه در آن روز‌ها سیستم ارتش خیلی به هم خورده بود، ولی با دستور مستقیم حضرت امام خمینی (ره) پرواز‌های ما بر فراز کردستان انجام می‌شد. در چند روز اول با توجه به اینکه خبر‌های ضد و نقیضی از اوضاع کردستان مخابره می‌شد سعی می‌کردیم بی‌گدار به آب نزنیم و حرکات خشونت‌آمیز نداشته باشیم. بر همین مبنا تصمیم گرفته شد که خلبانان پایگاه سوم شکاری با پرواز بر فراز کردستان و انجام حرکات آکروباتیک، در دل ضدانقلاب رعب و وحشت ایجاد کنند. وقتی هم که خبر‌های تحرکات ضدانقلاب در کردستان بیشتر به ما می‌رسید و ما بیش از گذشته متوجه افزایش سلاح‌ها و تجهیزات آنان می‌شدیم، تصمیم گرفتیم که سازماندهی بهتری برای مقابله با آنان در خود ایجاد کنیم.

خلبانان پایگاه سوم شکاری بعضی شب‌ها تا 32 سورتی پرواز در کردستان انجام می‌دادند
میزان: عمده تحرکات و جابجایی‌های نیرو‌های زمینی و چریکی ما در کردستان، شب هنگام صورت می‌گرفت. نیروی هوایی ارتش چگونه به این مهم کمک می‌کرد؟
امیر مشیری: هواپیما‌های پایگاه همدان شب تا صبح منطقه را روشن نگه می‌داشتند. هواپیمای اف 4 قادر است 16 فِلِر یا همان «منور» را با خود حمل کند که هر کدام از این‌ها 24 هزار شمع قدرت دارد. برای اینکه منطقه روشن نگه داشته شود 2 هواپیما با هم به راه می‌افتادند و هر کدام به مدت نیم ساعت منطقه را روشن نگه می‌داشتند. گاهاً پیش می‌آمد که ستون‌های زمینی ما 2 قسمت می‌شدند و به 2 سمت حرکت می‌کردند که در این شرایط هواپیما‌های ما باید 2 منطقه را به صورت همزمان روشن نگه می‌داشتند تا نیرو‌های زمینی بتوانند عملیات یا جابجایی خود را انجام دهند. هر وقت که به دلیل بدی شرایط جوی یا خراب شدن تجهیزات فنی هواپیماها، قادر به پشتیبانی از نیرو‌های زمینی نمی‌شدیم متاسفانه ستون‌های زمینی ما در کمین‌گاه‌های ضد انقلاب گیر می‌افتادند. گاهاً در مواقع تاریکی هوا در یک شب، خلبانان پایگاه سوم شکاری همدان تا 32 سورتی پرواز انجام می‌دادند که آمار بسیار بالایی است. جا دارد یای کنم از شهیدان آبشناسان و صیاد شیرازی که حقیقتاً عملکرد درخشانی در جریان فرماندهی مبارزه چریکی با ضد انقلاب کردستان داشتند. البته یادمان نرود که غائله کردستان تا سال 63 ادامه داشت و همواره بخشی از توان نیروی هوایی معطوف این منطقه بود. در دوران دفاع مقدس هر کجا که صدام کم می‌آورد از توان ضدانقلاب‌های نفوذی در کردستان استفاده می‌کرد. هر چه از خیانت‌های ضدانقلاب در کردستان بگویم باز هم کم گفته‌ام. در دوران دفاع مقدس وقتی که هواپیمای نیروی هوایی توسط پدافند هوایی عراق مورد اصابت قرار می‌گرفت و خلبان مجبور بود برای حفظ جان خود ایجکت کند و از هواپیما بیرون بپرد، عناصر خائن ضدانقلاب در کردستان این خلبان‌ها را که در محدوده آن‌ها به زمین می‌رسیدند را دستگیر کرده و تحویل صدام می‌دادند.

شهید نوژه با زبان روزه به شهادت رسید
میزان: شهید «محمد نوژه» اولین شهید نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران است که هواپیمای او در منطقه کردستان مورد اصابت قرار گرفت. در خصوص نحوه شهادت شهید نوژه اگر اطلاعاتی دارید برای ما بیان کنید.
امیر مشیری: هواپیمای شهید نوژه وقتی مورد اصابت ضدانقلاب کردستان قرار گرفت که برای شناسایی منطقه‌ای که ضدانقلاب در آنجا حاضر بود به پرواز درآمده بود. ما در آن روز‌ها هنوز نمی‌دانستیم که استقرار ضدانقلاب و اشرار در کردستان چگونه است. وقتی که هواپیمای شهید نوژه مورد هدف قرار گرفت ما تازه متوجه شدیم که ضدانقلاب حاضر در کردستان، تجهیزات ضدهوایی هم دارد. «سید عبدالله بشیری موسوی» از رفقای من در کابین عقب هواپیمای شهید نوژه قرار داشت. هر 2 شهید بزرگوار با زبان روزه به شهادت رسیدند.

شهید نوژه می‌توانست فرمانده پایگاه شود، اما گفت از من ارشدتر هم وجود دارد
میزان: خاطره‌ای از مواجهه خودتان با شهید نوژه دارید؟
امیر مشیری: شهید نوژه انسانی بسیار محترم، خانواده‌دوست، انقلابی و باشخصیت بود. وقتی که انقلاب به پیروزی رسید، شهید نوژه با توجه به سوابقی که داشت می‌توانست معاون عملیات پایگاه سوم شکاری شود، اما گفت در این پایگاه از من ارشدتر وجود دارد و بهتر است که این مسئولیت به آن‌ها سپرده شود. مهر ایشان زمانی بر دل من نشست که تازه وارد پایگاه همدان شده بودم. فرمانده عملیات پایگاه همدان در آن زمان فردی به نام سرهنگ ستاری بود. هنگامی که خودم را به او معرفی کردم به لهجه ترکی و با عصبانیت به من گفت «این چه وضعی است که تو داری؟ برو موهایت را از ته بزن». انصافاً هم مو‌های من آنچنان بلند نبود که در ذوق بزند و به چشم بیاید. آن زمان هم تازه نامزد کرده بودم و نزدیک ازدواجم بود. رفتار آن سرهنگ باعث شد به غرور من بر بخورد و با دل شکسته و حالت ناراحت و عصبانی از اتاقش بیرون بیایم. همین‌که بیرون اتاق ایستاده بودم، دیدم که یک سرگردی من را صدا زد و آرام به من گفت «برو دور موهات رو بزن و بیا، من به سرهنگ ستاری می‌گم کوتاه کردی». آن سرگرد «شهید نوژه» بود.

کودتای نقاب توسط خود عوامل نیروی هوایی لو رفت
میزان: هسته اصلی کودتای نافرجام نقاب در پایگاه سوم شکاری همدان کشف شد. شما به عنوان کسی که آن مقطع در پایگاه هوایی همدان حضور داشتید، مشاهدات خود را از آن روز‌ها بگویید.
امیر مشیری: من در تاریخ 18 تیر 58 ازدواج کردم. یک سال بعد برای سالگرد ازدواجم به تهران رفتم و وقتی داشتم به پایگاه سوم شکاری همدان برمی‌گشتم مصادف شده بود با کودتای نقاب. در منطقه رزن ماشین‌های کمیته جلوی من را گرفتند و پرسیدند «کجا می‌روی» گفتم «پایگاه سوم شکاری» گفتند «حتما خلبان هستی» گفتم «بله» سپس دو ماشین را پشت سر من فرستادند و آن‌ها تا داخل پایگاه من را مشایعت و همراهی کردند. وارد پایگاه که شدم تازه فهمیدم ماجرا چه بوده است. الحمدالله کودتای نقاب توسط خود عوامل نیروی هوایی لو رفت. بعد از کودتای نافرجام نقاب که منجر به دستگیری تعدادی از پرسنل ارتش اعم از زمینی، هوایی و دریایی بازداشت شدند، عده‌ای به اعدام محکوم شدند. 6 نفر خلبان از پایگاه همدان اعدام شدند. هدف دشمن از اجرای این کودتا براندازی نظام بود و علت انتخاب پایگاه همدان، نزدیکی آن به تهران بود.

اطلاعات «ستاد بزرگ ارتش‌داران» در زمان دفاع مقدس اطلاعات سوخته محسوب می‌شد
میزان: پس از دفاع مقدس، برخی این موضوع را مطرح کردند که نیرو‌های مسلح ایران می‌توانستند با استفاده از اسنادی که از زمان رژیم گذشته به جای مانده از جمله نقشه‌های هوایی و اطلاعات نظامی کشور‌های منطقه، در برابر هجوم ابتدایی صدام دچار غافلگیری نشود. نظر شما در این زمینه چیست؟
امیر مشیری: من این موضوع را قبول ندارم. در زمان طاغوت یک ستادی با عنوان «ستادِ بزرگ ارتش‌داران» وجود داشت که رئیس این ستاد خود شاه بود. کسانی که در این ستاد بودند فرماندهان ارشد ارتش خودمان و فرمانده ارتش چند کشور دیگر بودند. موساد و سیا هم در این ستاد نماینده داشتند. اطلاعات و اخبار در این ستاد به سهولت رد و بدل می‌شد. این ستاد با پیروزی انقلاب اسلامی دیگر تشکیل نشد و اطلاعات به جا مانده از آن، در ماه‌های اولیه پس از پیروزی انقلاب اسلامی نتوانست چندان به کار بیاید چرا که همه آن اطلاعات رمزگذاری شده بودند. البته اگر به آن اطلاعات هم دسترسی پیدا می‌کردیم به نظر من نمی‌توانست در زمینه جنگ علیه دشمن بعثی، کمک چندانی به ما کند چرا که از زمان سقوط حکومت شاهنشاهی تا وقوع جنگ یک سال و نیم طول کشیده بود و بسیاری از اطلاعات «ستاد بزرگ ارتش‌داران» اطلاعات سوخته محسوب می‌شد. این را هم تاکید می‌کنم که ارتش می‌دانست که جنگ آغاز خواهد شد، اما زمان و مکان دقیق را نمی‌دانست. از چند هفته و بلکه چند ماه قبل از شروع جنگ، تحرکات مشکوک مرزی صدام در حریم هوایی ایران و پاسگاه‌های مرزی برای ارتش به اثبات رسیده بود. در نقشه‌هایی که از عراق به دست ما می‌رسید می‌دیدیم که صدام ملعون روی نقشه خوزستان را از ایران جدا کرده است. ما می‌دیدیم که صدام رادیو فارسی راه‌اندازی کرده است. ما در جریان بودیم که بسیاری از ایرانی‌های مقیم عراق توسط صدام اخراج شده بودند.

بنی‌صدر گفت «نه، ان‌شاءالله جنگ نمی‌شود»
میزان: در خاطره‌ای که یکی از فرماندهان پیشکسوت نیروی هوایی نقل کرده، آمده است که شما یکی از کسانی بودید که در هنگام بازدید بنی‌صدر از پایگاه سوم شکاری همدان پیش از آغاز جنگ تحمیلی، به وی گزارش تحرکات دشمن را داده‌اید. گزارش شما به بنی‌صدر چگونه ارائه شد و واکنش او نسبت به تحرکات ارتش بعث چه بود؟
امیر مشیری: من 3بار قبل از شروع جنگ با هواپیما به همراه سروان عمادی و سروان رضایی وارد حریم هوایی عراق شدیم و اطلاعات جمع‌آوری کردیم. در آخرین مورد از این گشت‌زنی‌های هوایی که در 40 - 50 مایلی خاک عراق انجام شد دیدیم تعداد زیادی تانک در حال حرکت به سمت مرز‌های ایران هستند. حدود شش روز به آغاز جنگ باقی مانده بود. ما هر آنچه را که دیدیم در قالب یک گزارش کتبی نوشتیم. سرهنگ گلچین که فرمانده پایگاه همدان بود به من گفت «آقای مشیری، گزارشت را ننویس، الان آقای بنی‌صدر دارد به پایگاه می‌آید، همین جا یک گزارش ارضی به او بده.» من هم در گزارش شفاهی که به بنی‌صدر دادم گفتم که من نزدیک 2هزار تانک را شمردم که به سمت مرز‌های ما در حال حرکت بودند. تانک‌ها در ردیف‌های 25 تایی و با حالت مثلثی شکل در حال حرکت بودند و شمارش آن‌ها نسبتا کار راحتی بود. حدود 4 - 5 کیلومتر امتداد این تانک‌ها بود. بنی‌صدر از من و فرمانده‌ام چند پرسش در خصوص نحوه استقرار تانک‌های عراقی انجام داد و دست آخر هم گفت «نه، ان‌شاءالله جنگ نمی‌شود».

سیلی حسین لشکری بر صورت یک غول تَشن بعثی
میزان: شهید حسین لشکری یکی از کسانی بود که در جریان همین گشت‌زنی‌های هوایی در مرز ایران و عراق، به علت سانحه‌ای که برای هواپیمایش پیش می‌آید مجبور به ایجکت کردن از هواپیما می‌شود و به اسارت دشمن درمی‌آید. از حسین لشکری، رفاقتی که با او داشتید و پایمردی و ایستادگی‌اش در دوران اسارت برای ما بگویید.
امیر مشیری: من و حسین لشکری هم‌دوره دانشکده خلبانی بودیم. با هم سردوشی گرفتیم و درس را ادامه دادیم. یک دوره قبل‌تر از من برای طی دوره‌های خلبانی به آمریکا رفت و وقتی به کشور بازگشت خلبان اف 5 شد و نیروی تاکتیکی پایگاه هوایی دزفول شد. او بسیار وطن‌پرست بود و قد و قامت بلند و هیکل ورزشکاری داشت. خاطرم هست که وقتی از اسارت به ایران بازگشت بازوی دست او از ران پای من بزرگ‌تر بود. حسین لشکری از جمله خلبانانی بود که قبل از تهاجم ارتش بعث چند بار برای اقدامات شناسایی و جمع‌آوری اطلاعات با هواپیما وارد حریم هوایی عراق شده بود. آنچه مسلم این است که هواپیمای حسین لشکری قبل از شروع جنگ در خاک عراق سقوط نکرده است. یا در مرز سقوط کرده بود یا در داخل خاک خودمان. شهید لشکری هم در همان حول و حوش سقوط هواپیما بیرون پریده بود. متاسفانه در جریان سقوط هواپیما شهید لشکری تعدادی از عناصر خیانت کردند و او را تحویل صدام دادند. صدام هم روی حسین لشکری حساب ویژه‌ای باز کرد که با استناد به دستگیری او در زمان پیش از 31 شهریور بگوید «ایران خواستار آغاز جنگ بوده است». دشمن سعی می‌کرد از هر دریچه‌ای وارد شود و حسین لشکری را برای خود بخرد. دائماً محل استقرار حسین را عوض می‌کردند. یک مدت در هتل به او جا دادند و لباس‌های خوبی را بر تن او کردند. حتی حسین را به یک مراسم عروسی بردند و در آنجا چند دختر را به او پیشنهاد دادند که حسین دست رد به آن‌ها زد. یک مدتی فشار‌ها را بر او در زندان دو چندان کردند، اما باز هم به نتیجه‌ای نرسیدند. حسین می‌گفت: یک روز وقتی در زندان‌های مخفی بعثی‌ها بودم، دیدم یک آدم بسیار گنده و غول تَشَنی که با قدم‌هایش زمین زندان می‌لرزید، به پیش من آمد و گفت «من جاسم هستم، من همانی هستم که با دستانم آنچنان سیلی به وزیر شما زدم که نقش بر زمین شد. از این به بعد من مسئول نگهداری از تو هستم». من زیاد متوجه نبودم که او راجع به کدام وزیر صحبت می‌کند. بعد از مدتی بالاخره فهمیدم که منظورش شهید تندگویان است. فکر انتقام آن سیلی دائماً در فکر و ذهنم بود. دائماً ورزش و نرمش خودم را بیشتر می‌کردم تا به حد قابل قبولی از آمادگی جسمانی برسم. بعد از گذشت 5 - 6 ماه، یک روز که آن بعثی برای من غذا آورد به او گفتم این چه غذایی است؟ تا او سرش را پایین برد تا ببیند مشکل غذا چیست، چنان کشیده‌ای به او زدم که او را به عقب پرتاب کرد و به دیوار خورد. بعد هم نفس راحتی کشیدم و خیالم از بابت اینکه انتقام سیلی به شهید تندگویان را گرفتم، راحت شد.

مأموریت یک استخباری ارتش بعث در لباس معلم قرآن
میزان: در زمان اسارت حسین لشکری، به او گفته بودند که خانواده‌اش به یکی از کشور‌های خارجی پناهنده شدند؛ واکنش شهید لشکری نسبت به این دروغی که به او گفته بودند چگونه بود؟
امیر مشیری: متاسفانه این حرف دروغ را به حسین گفته بودند، اما او با توکلی که به خدا داشت متوجه مکر دشمنان شد و تن به خواسته‌های آنان نداد. بعد از بازگشت حسین لشکری به کشور پس از 18 سال، مراسمی در ستاد نیرو‌های هوایی گرفته شد. حسین هم به این مراسم آمده بود. به سبب رفاقت قدیمی که با حسین داشتم از او پرسیدم که در زندان‌های بعثی با تو چه می‌کردند؟ حسین گفت: من حفظ کردن قرآن و یاد گرفتن سوره‌ها به انگلیسی را در زندان‌های عراق شروع کردم. استاد من یک عراقی بود. بعد‌ها فهمیدم او استخباراتی است. بعد از اینکه چند سال با هم بودیم و من قرآن حفظ کردم او آمد به من گفت «یک خبر برایت دارم، شنیده‌ام زن و بچه‌ات پناهنده شدند» من خیلی غصه خوردم که چرا این اتفاق افتاده و من در عراق هستم و کاری از دستم برنمی‌آید. در آن لحظات و آن روز‌ها خیلی با خودم آیات قرآن را مرور کردم و تقریبا به این نتیجه قطعی رسیدم که این‌ها دروغ می‌گویند. از آن روز به بعد تا 10 - 12 سال هیچ خبری از زن و بچه خود نداشتم و اولین خبر‌ها از همسر و فرزندم را بعد از آزادی چند تن از اسرا و نامه نگاری‌هایی که صورت گرفت، به دست آوردم. پس از آن نامه‌نگاری‌ها دیگر چهره آن نانجیبی که خبر پناهندگی را به من داده بود ندیدم تا اینکه بعد از 18 سال اسارت در هنگام آزادی او را با درجه سرهنگی مشاهده کردم.

از همان اول فهمیدیم که صدای غرش هواپیما، مربوط به هواپیما‌های ما نیست
میزان: ساعت 2 بعد از ظهر روز 31 شهریور سال 1359 که ارتش بعث با دستور صدام تجاوز هوایی و زمینی خود را به حریم کشورمان آغاز کرد، شما کجا بودید و واکنش‌تان نسبت به این تهاجم چه بود؟
امیر مشیری: در لحظه آغاز تهاجم هوایی ارتش بعث به کشورمان من در همدان بودم. حدود ساعت 2 بعد از ظهر بود. روبروی صندوقدار بانک نشسته بودم و مشغول گرفتن حقوقم بودم که آن زمان حدود 8 هزار تومان بود. یک‌دفعه صدای غرش چند هواپیما را شنیدم. آن صدای غرش برای من که خودم خلبان بودم چندان آشنا نبود. همان لحظه فهمیدم که این صدا نمی‌تواند صدای هواپیما‌های ما باشد. صدای گلوله‌های آن هواپیما هم مثل صدای گلوله‌های هواپیما‌های ما نبود. بیرون رفتم و استتار هواپیما را دیدم و فهمیدم که اصلا استتار آن، مثل استتار هواپیما‌های ما نیست. بچه‌های پایگاه به سرعت به سمت پست فرماندهی هجوم بردند و پدافند را آغاز کردند.

صدام زبده‌ترین نیروهایش را برای شروع جنگ بکارگیری کرد
میزان: چرا پدافند پایگاه هوایی همدان نتوانست در هنگام آغاز تهاجم هواپیما‌های بعثی آن‌ها را شکار کند؟
امیر مشیری: بعثی‌ها در حمله به ایران از اصل غافلگیری، اختفا و استتار استفاده کردند. آن‌ها با استفاده از عوارض طبیعی مثل کوه‌ها وارد خاک ما شدند و بمباران‌های خود را انجام دادند. پدافند همدان در ابتدای ورود این جنگنده‌های متجاوز نتوانست هیچ کدام از آن‌ها را بزند لذا در موقع برگشت 2 - 3 هواپیمای عراقی در منطقه مرزی بین 2 کشور ساقط شدند. از کنار این موضوع هم نباید به سادگی بگذریم که صدام شروع جنگ را چندین بار تمرین کرده بود و زبده‌ترین نیروهایش را برای آن فرستاده بود.

حال و هوای پایگاه سوم شکاری همدان در هنگام شروع تجاوز هوایی صدام
میزان: فضای حاکم بر پایگاه هوایی همدان در هنگام آغاز تهاجم صدامی‌ها چگونه بود؟
امیر مشیری: بمب‌های جنگنده‌های بعثی که به پایگاه سوم شکاری همدان اصابت کردند، به باند و هواپیما‌های ما خسارتی نرساندند. برای همین ارتش بعث این حمله را دو مرتبه تکرار کرد و سعی کردند نقاطی از پایگاه همدان را بزنند. قبل از حمله دوم ارتش بعث به پایگاه همدان اعلام شد که خانواده‌های پرسنل و خلبانان پایگاه سوم شکاری باید پایگاه را ترک کنند. خبر رسید که خانواده‌های پرسنل و خلبانان پایگاه‌های هوایی دزفول، بوشهر، همدان و تبریز پایگاه‌ها را تخلیه کردند تا هم فضا برای‌شان امن‌تر شود و هم خلبانان با فراغ بال بیشتری به انجام وظایف خود بپردازند. همزمان با خروج خانواده‌ها از پایگاه همدان، یک دسته پروازی آماده شدند تا طرح البرز را اجرا کنند که اجرای این طرح، عملیات «اولین پاسخ» را شکل داد. در حین اینکه خلبانان ما مشغول آماده‌سازی خود برای شروع عملیات و انتقام‌گیری از بعثی‌ها بودند، هواپیما‌های جنگنده عراقی یک بار دیگر آمدند و باند پایگاه سوم شکاری و یک هواپیمای ما را زدند. این کار آن‌ها به این دلیل انجام شد که در یورش نخست خود، نتوانسته بودند خسارت چندانی به مناطق حساس و تجهیزات پایگاه بزنند. قرار شد در عملیات «اولین پاسخ» که از آن به عملیات «انتقام» هم یاد می‌شود، 2 دسته پروازی هواپیمای اف 4 از پایگاه‌های بوشهر و همدان عمیات را انجام دهند. اولین دسته تقریباً 3 ساعت و نیم بعد از تجاوز هوایی ارتش بعث، از پایگاه بوشهر بلند شدند و «شعیبیه» در جنوب بصره را زدند. بچه‌های پایگاه همدان هم «کوت» در استان الاماره را زدند. دسته‌ای که از بوشهر بلند شد و عملیات را انجام داد، همگی سالم به پایگاه خود برگشتند، اما یک فروند از هواپیما‌هایی که از پایگاه همدان بلند شدند متاسفانه دچار حادثه شد و در جریان این حادثه شهید صالحی و شهید حیدری به شهادت رسیدند. پایگاه سوم شکاری همدان آن زمان 120 خلبان داشت و من هم یکی از این 120 خلبان بودم. همه ما در همان 31 شهریور آماده پرواز بودیم، اما اجازه پرواز به ما داده نمی‌شد. بعد از اجرای عملیات انتقام، ما برای اجرای طرح البرز یل همان عملیات «کمان 99» آماده شدیم. ما از قبل با طرح البرز آشنا بودیم و می‌دانستیم که باید بمب‌ها را به هواپیماهایمان متصل کنیم و نقاط از پیش تعیین شده داخل خاک عراق را بزنیم. طرح البرز یک طرح جامع جنگی برای 3 نیروی زمینی، دریایی و هوایی بود. شب که شد صدام در تلویزیون اعلام کرد که جنگ ما با ایران شروع شده و به زودی تهران را خواهیم گرفت. ما با مشاهده این پیام تصویری فهمیدیم طرف روبروی‌مان یک آدم ابله و احمق است که دنبال اسم و آوازه می‌گردد. با مشاهده این پیام، تصمیم اجرای طرح البرز و حمله به خاک عراق قطعی شد. ساعت 12 شب به ما مخابره شد که طرح البرز با نهایت توان پایگاه سوم شکاری انجام شود. من هم چهل و ششمین خلبانی بودم که باید با هواپیمای خود در بامداد یکم مهر از پایگاه همدان به سمت مناطق حساس و نظامی عراق پرواز می‌کردم.

می‌خواستیم از استقرار آفتاب در آسمان به نفع خودمان سود ببریم
میزان: دلیل اینکه عملیات کمان 99 در هنگام سحرگاه انجام شد چه بود؟
امیر مشیری: ما با انجام عملیات در آن موقع زمانی، هم می‌خواستیم از خنکی هوا استفاده کنیم و هم از استقرار آفتاب در آسمان به نفع خودمان سود ببریم. با توجه به اینکه آفتاب از سمت شرق طلوع می‌کند، در آن مقطع زمانی صبحگاهی، پدافند عراق برای زدن هواپیما‌های ما کار بسیار سختی پیش رو داشت.

بسیاری از پایگاه‌های نظامی عراق در عملیات کمان 99 هدف قرار داده شدند
میزان: هواییمایی که شما در عملیات کمان 99 خلبان آن بودید، کدام اهداف بعثی‌ها را منهدم کرد؟
امیر مشیری: هواپیمایی که من در آن بودم پایگاه هوایی کوت را زد. مخازن سوخت، رمپ، باند و همچنین محل نگهداری هواپیماها، از جمله مناطق حساس هر پایگاه هوایی هستند که زدن آن‌ها بسیار مهم است. در جریان عملیات کمان 99، هواپیما‌های نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران، بسیاری از مناطق حساس و پایگاه‌های نظامی عراق را هدف قرار دادند.

دلیل اطلاق 2 نام به عملیات هوایی بامداد 1 مهر
میزان: چرا عده‌ای به اجرای طرح البرز توسط نیروی هوایی ارتش در روز یکم مهر ماه، نام عملیات «کمان 99» و برخی دیگر نام عملیات «140 فروندی» را اطلاق می‌کنند؟
امیر مشیری:، چون در این عملیات 140 فروند هواپیما با هم روی هوا پرواز می‌کردند، این عملیات را عملیات 140 فروندی نیز می‌نامند. دلیل اطلاق نام «کمان 99» بر عملیات 140 فروندی علیه ارتش بعث هم این بود که آن قسمت از طرح البرز که مخصوص نیروی هوایی بود «کمان» نام داشت و، چون این طرح در 99 صفحه بوده است، به آن کمان 99 می‌گویند.

صدام یقین داشت که ایران به لحاظ هوایی فلج شده است
میزان: صدام تصور می‌کرد که قدرت هوایی ایران با توجه به خروج مستشاران نظامی آمریکا از کشور تا این حد بالا باشد؟
امیر مشیری: خیر، به هیچ وجه. با توجه به پاکسازی‌های انجام‌شده در نیروی هوایی که ابتدای انقلاب به خصوص بعد از کودتای نافرجام نقاب صورت گرفت و همچنین با درنظر گرفتن خروج برخی خلبانان از نیروی هوایی و تحریم هوایی ایران از سوی آمریکا، صدام یقین داشت که ایران به لحاظ هوایی فلج شده است، اما وقتی که دید هواپیما‌های ایران به فاصله کمتر از 24 ساعت بسیاری از پایگاه‌های نظامی عراق را بمباران کردند وحشت بسیار زیادی در دلش افتاد.

چرایی انجام عملیات حمله به اچ 3
میزان: بسیاری از صاحب‌نظران، عملیات حمله به اچ 3 را متهورانه‌ترین عملیات هوایی تاریخ نبرد‌های دنیا می‌نامند. پیش‌زمینه‌های این عملیات چه بود و طراحی‌های آن به چه شکل انجام شد؟
امیر مشیری: صدام به دلیل ترس از حمله مجدد هواپیما‌های ایرانی، هواپیما‌های نظامی خودش را تا جایی که می‌توانست از مرز‌های ایران دور کرد و به منطقه الولید در نزدیکی خاک اردن برد. منطقه الولید، 3 پایگاه با نام‌های اچ 1، اچ 2 و اچ 3 داشت. با توجه به اخباری که از استقرار این هواپیما‌ها به ایران می‌رسد، تصمیم گرفته می‌شود که هواپیما‌های ایرانی در یک عملیات برق‌آسا و ضربتی، پایگاه اچ 3 را بزنند. بعد از بحث‌ها و تبادل‌نظر‌های بسیار میان فرماندهان، تصمیم گرفته می‌شود که طرح عملیات مخفی بماند. شهید فکوری که آن زمان فرمانده نیروی هوایی بود گفت که عملیات فقط توسط هواپیما‌های اف 4 صورت بگیرد. مقرر می‌شود که عملیات از پایگاه همدان آغاز شود و مسیر حرکت به سمت منطقه الولید نیز قسمت شمالی عراق تعیین می‌شود. سرهنگ گلچین فرمانده پایگاه همدان مسئولیت لیدری این عملیات را به امیر «فرج‌الله برات‌پور» که آن زمان درجه سرگردی داشت می‌دهد. البته سرهنگ گلچین اصرار داشت که خودش لیدر عملیات باشد که این موضوع با مخالفت فرمانده نیرو روبرو شد، اما سرهنگ گلچین بالاخره به هر نحوی که بود خودش را وارد دسته پروازی کرد و در عملیات حضور داشت. ما رسم نداریم که فرمانده پایگاه در دسته پروازی باشد چرا که اطلاعات فرمانده پایگاه اطلاعات گرانبهایی است و نباید این اطلاعات در معرض خطر قرار بگیرد. امیر برات‌پور چیدمان‌های لازم را برای انجام عملیات حمله به اچ 3 انجام داد. او به این نتیجه رسیده بود که 8 فروند هواپیما این عملیات را انجام دهند. تمام عناصر شرکت‌کننده در عملیات را امیر برات‌پور شخصا انتخاب کرد. تعداد هواپیما‌های سوخت‌رسان و محل سوخت‌گیری هوایی هم مشخص شد. تصمیم گرفته شد که 10 فروند هواپیمای شکاری اف 4 از پایگاه همدان بلند شوند که 2 فروند از آن‌ها هواپیما‌های جایگزین باشند تا اگر هر کدام از هواپیما‌های اصلی تا روی دریاچه ارومیه دچار مشکل شدند هواپیمای جایگزین وارد عمل شود. در جریان عملیات حمله به اچ 3، هشت هواپیمای ما از شمال عراق وارد خاک آن‌ها شدند. این هواپیما‌ها بعضا وارد مرز ترکیه هم می‌شدند، اما به دلیل ارتفاع بسیار کم پروازی توسط پدافند هوایی ترکیه شناسایی نمی‌شدند. سرانجام این 8 فروند از نوار مرزی عراق و ترکیه وارد خاک سوریه می‌شوند و از آنجا به سمت پایگاه اچ 3 یورش می‌برند. در جریان عملیات حمله به اچ 3، 48 فروند هواپیمای عراقی از بین رفت که از همه مهمتر زدن 2 هواپیمای میراژ بود که بعثی‌ها تازه آن‌ها را از غرب گرفته و مهیای عملیات کرده بودند.

حمله به اچ 3 دو مرتبه ناکام ماند و بار سوم موفقیت‌آمیز شد
میزان: عملیات حمله به اچ 3 قبل از اجرا در تایخ 15 فروردین سال 60، دو بار دیگر هم اجرا شد، اما ناکام ماند. دلیل آن ناکامی‌ها چه بود؟
امیر مشیری: بله؛ عملیات حمله به اچ 3 در دو مرتبه اول ناکام ماند. در مرتبه اول ریزگرد‌ها مانع دید خلبان شدند و عملیات کنسل شد و در مرتبه دوم هم عملیات لو رفت. در 2 مرتبه اول من در یکی از 8 هواپیما‌های شکاری که قرار بود به اچ 3 حمله کنند حضور داشتم، ولی در مرتبه سوم من برای طی دوره کابین جلو، خارج از پایگاه بودم و خیلی هم غصه خوردم که نتوانستم در عملیات حاضر باشم.

دلیل سوخت‌رسانی 2 هواپیمای 747 به 8 فروند اف 4
میزان: با توجه به طول مسافت ایران تا سوریه، بفرمایید که سوخت‌گیری‌های مجدد جت‌‎های جنگنده در جریان عملیات حمله به اچ 3 چگونه انجام می‌شد؟
امیر مشیری: 2 فروند هواپیمای 747 سوخت‌رسان ما در حریم سوریه، عملیات سوخت‌رسانی را به هواپیما‌های شکاری انجام دادند. به این دلیل 2 هواپیمای سوخت‌رسان را به کارگیری کردیم که هرکدام از آن‌ها به‌خاطر کمبود وقت، 4 هواپیمای شکاری را سوخت‌رسانی کنند و زمان کمتری از عملیات برای این موضوع اتلاف شود. سوخت‌گیری کردن در آن ارتفاع پایین و آن اوضاع و احوال، اصلا کار آسانی نیست. بالاخره سوخت‌گیری انجام شد و هواپیما‌ها رفتند و بمباران‌هایشان را با موفقیت انجام دادند و برگشتند و پس از یک بار سوخت‌گیری مجدد از همان مسیری که آمده بودند به کشور بازگشتند.

حمله به اچ 3 آنقدر مخفیانه بود که برخی خیال کردند خلبانان فراری شدند
میزان: در میان صحبت‌هایتان درباره عملیات حمله به اچ 3، از مخفی ماندن تمام اطلاعات این ماموریت تا قبل از انجام آن گفتید. این مخفی ماندن در چه حدی بود؟ به عنوان مثال آیا نیرو‌های پایگاه همدان که شما در آن بودید از این عملیات باخبر بودند؟
امیر مشیری: به هیچ عنوان خبر نداشتند. عملیات حمله به اچ 3 به حدی مخفیانه انجام شد که موقع انجام عملیات برخی از بچه‌های ما در پایگاه همدان خیال کرده بودند خلبانان، هواپیما‌ها را برداشته و فرار کردند. بعد که اخبار حمله همه جا پخش شد در پایگاه غوغای زیادی به پا شد. موقع برگشت خلبانان به پایگاه هم تمامی بچه‌ها به سراغ‌شان رفتند و آن‌ها را قلم دوش کردند و دور پایگاه چرخاندند.

تنها مردی از اعراب که در دفاع مقدس به ما خیانت نکرد حافظ اسد بود
میزان: در خصوص همراهی سوریه با ایران در عملیات حمله به اچ 3 بیشتر برای ما صحبت کنید.
امیر مشیری: خدا آقای «حافظ اسد» پدر «بشار اسد» را رحمت کند. تنها مردی از اعراب که در زمان دفاع مقدس با ما یار و همراه شد و به ما خیانت نکرد حافظ اسد بود. وقتی که ما به او گفتیم می‌خواهیم با استفاده از خاک شما علیه صدام عملیات انجام دهیم به ما گفت «ما هم پشت‌مان را به شما می‌کنیم و چیزی نمی‌بینیم». حتی حافظ اسد پای آن یک هواپیمایی از ما که در جریان عملیات اچ 3 آسیب دیده و مجبور بود در فرودگاه پالمیراس سوریه بنشیند تا تعمیر شود، مردانه ایستاد. البته این را هم بگویم که نیروی هوایی سوریه در آن زمان، بعضا چشم دیدن ما را نداشت و حتی گاهی اطلاعات ما را هم می‌فروخت.

حرکت متهورانه خلبان اسکندری
میزان: هواپیمای آسیب دیده ایران در جریان عملیات حمله به اچ 3، هنگام بازگشت از سوریه به کشورمان مستقیم از فراز آسمان بغداد عبور می‌کند و وارد ایران می‌شود. این کار به چه دلیل انجام شد؟
امیر مشیری: یکی از هواپیما‌های ما در جریان عملیات حمله به اچ 3 دچار آسیب شد. این آسیب به این دلیل بود که بمب رها شده از سوی هواپیمای جلوتر، به هواپیمای پشت سری که در ارتفاع بسیار پایین پرواز می‎‌کرد، آسیب برساند. وقتی بمب به زمین اصابت کرد، تکه‌های حاصل از انفجار به آسمان بلند شدند و موجب بروز خسارت به هواپیمای پشت سری شدند. تصمیم گرفته می‌شود هواپیمای آسیب‌دیده که شهید خضرایی خلبان آن بود، در فرودگاه پالمیراس سوریه بنشیند. 2 ماه طول کشید که هواپیمای ما در آن فرودگاه دوباره آماده پرواز شد. مرحوم محمود اسکندری مامور برگرداندن آن هواپیما به کشور شد. او تعریف می‌کرد که برخی از نیرو‌های ارتش سوریه که بالای سر هواپیمای اف 4 ما بودند، مسخره می‌کردند که مثلا این چه هواپیمایی است شما دارید؟ با این هواپیما که نمی‌شود عملیات انجام داد و. مرحوم اسکندری هم که این صحبت‌ها را شنید، هنگامی‌که می‌خواست موتور اف 4 را تست کند، از قصد کم سوخت‌گیری کرد تا در ارتفاع کم پرواز کند. او با پرواز پرشتاب و پرغُرش خود در ارتفاع بسیار کم باعث شد تمام آن ارتشی‌های سوریه‌ای که هواپیمای او را مسخره می‌کردند از ترس و از موج هواپیما، روی زمین بیفتند و کلاه‌شان از سرشان به بیرون پرتاب شود. پس از پایان پرواز تستی مرحوم اسکندری، همان سوری‌ها به او می‌گویند این هواپیما را به ما بدهید و به جای آن 2 - 3 هواپیمای ما را ببرید؟ مرحوم اسکندری هم به آن‌ها فهماند که آنچه مهم است خلبان است نه هواپیما. مرحوم اسکندری هنگام بازگرداندن هواپیما از سوریه به داخل کشورمان، یک حرکت متهورانه، جسورانه و هوشمندانه انجام داد. او در ابتدا طوری وانمود کرد که می‌خواهد از همان مسیر آغازین عملیات یعنی از قسمت شمالی عراق که هم مرز با ترکیه است به ایران برگردد، اما به یکباره مسیرش را عوض کرد و با هواپیما از روی بغداد رد شد و از مرز‌های غربی وارد خاک کشورمان شد. این کار مرحوم اسکندری انصافا خیلی جگر می‌خواست. هرکسی نمی‌توانست چنین ریسک بزرگی را انجام دهد. او بو برده بود که ارتش سوریه گزارش حضور او را به پدافند عراق داده است و به همین خاطر از نوار شمالی عراق به کشورمان برنگشت.

دلیل ماندن خلبان خضرایی در ایران و نرفتن به سوریه برای بازگرداندن هواپیما
میزان: با توجه به آنکه شهید خضرایی در جریان عملیات حمله به اچ 3، خلبان این هواپیمای آسیب‌دیده بودند، چرا ایشان برای بازگرداندن هواپیما به کشورمان عازم سوریه نشدند؟
امیر مشیری: دلیل اینکه شهید خضرایی برای بازگرداندن هواپیما به سوریه نرفت این بود که وقتی او از عملیات حمله به اچ 3 به کشور بازگشت، به عنوان فرمانده پایگاه سوم شکاری همدان انتخاب شد و بالطبع دیگر با توجه به مسئولیت حساسی که داشت نباید برای بازگرداندن هواپیما به سوریه می‌رفت.

سوار بر اف‌4 از صیاد که در هلی‌کوپتر بود محافظت می‌کردم
میزان: در پایان جنگ شما در عملیات مرصاد هم چندین سورتی پرواز انجام دادید. ماموریت‌تان در این عملیات چه بود؟
امیر مشیری: من در عملیات مرصاد سوار بر هواپیما‌های اف 4 بودم و از شهید صیاد شیرازی که در هلی‌کوپتر بود و کار را رهبری می‌کرد محافظت می‌کردم و او را پوشش می‌دادم. آن زمان شهید صیاد در حالی مسئولیت هدایت عملیات مرصاد را برعهده گرفته بود که هیچ مسئولیتی در حوزه نظامی نداشت. صیاد شیرازی مرد بسیار بزرگی بود که همه کارهایش با اخلاص انجام می‌شد.

عملیات‌های نهاجا علیه تکفیری‌ها قبل از سوریه در عراق انجام شد
میزان: با توجه به اینکه شما مشاور عالی فرمانده نیروی هوایی پیشین ارتش بودید و همچنان این مسئولیت را در دوران جدید فرماندهی این نیرو دارید، بفرمایید که حضور هواپیما‌های نیروی هوایی در جبهه مقاومت و نقش‌آفرینی علیه تروریست‌های تکفیری چگونه کلید خورد؟
امیر مشیری: داعش یک خطر جدی برای جهان اسلام است. اعضای این گروهک از هر کشوری دور هم جمع شده‌اند و با نام و نشان اسلام، فقط رنگ خون را می‌شناسند. طبیعی است که ما آن‌ها را دشمن بدانیم. قبل از آنکه بچه‌های نیروی هوایی در ماجرای بحران سوریه نقش‌آفرینی کنند، اقدامات نهاجا در عراق انجام شد و هواپیما‌های اف 4 ما بمباران‌های خود را علیه مواضع داعش در خاک عراق انجام دادند. در آن زمان سردار سلیمانی شخصا حضور امیرشاه صفی فرمانده وقت نیروی هوایی رسید و از ایشان تشکر کرد. وقتی که مشخص شد نمی‌توان تنها از طریق زمین با داعش در سوریه مقابله کرد، سردار سلیمانی خواستار حضور بیشتر عناصر هوایی در سوریه شد. هواپیما‌های ما در سوریه بمباران انجام نمی‌دادند و فعالیت‌شان در حوزه بارریزی و ترابری بود.

4 هزار سورتی پرواز هواپیما‌های ارتش در سوریه
میزان: اینگونه شنیده می‌شود که بارریزی‌ها و ترابری‌های هواپیما‌های نیروی هوایی ارتش در سوریه، از سخت‌ترین و پرمشقت‌ترین عملیات‌ها در این حوزه بوده است. شما این موضوع را تایید می‌کنید؟
امیر مشیری: بله دقیقا همین است. ارتش بیش از 4 هزار سورتی پرواز بارریزی و ترابری در سوریه انجام داد. بارریزی‌ها و ترابری‌های ما در سوریه توسط هواپیما‌های 707، 747 و C 130 انجام می‌شد. بسیاری از عناصری که در سوریه حضور داشتند اذعان کردند که اگر بارریزی‌های هواپیما‌های ارتش در سوریه انجام نمی‌شد خیلی‌ها جان خود را از دست می‌دادند. در خاطرات خلبانانی که طی سال‌های گذشته در سوریه عملیات انجام داده‌اند آمده است که گا‌ها مجبور بودند در هنگام تاریکی شب و رعد و برق آسمان و هوای بارانی عملیات انجام دهند به خاطر اینکه تروریست‌های تکفیری اصلا فکر نمی‌کردند در آن شرایط آب و هوایی هواپیمایی بتواند پرواز کند.

برد 50 کیلومتری به موشک‌های هوایی خود داده‌ایم
میزان: برای ما کمی در خصوص پیشرفت‌های فنی نیروی هوایی ارتش در حوزه تسلیحات بکارگیری شده بر روی جنگنده‌ها صحبت کنید. بیشترین برد موشک‌های هوایی ما در حال حاضر چقدر است؟
امیر مشیری: نیروی هوایی ارتش امروز در عرصه بمب‌های پرنده، موشک، موشک‌های نقطه‌زن، موشک‌های حرارتی و موشک‌های راداری بسیار پیشرفت کرده است. موشک سجیل نهاجا که جای «هاگ» را گرفته است تقریبا مثل موشک فونیکس عمل می‌کند. ما امروز می‌دانیم که باید جایی موشک خود را از هواپیما شلیک کنیم که دشمن ما را نبیند و نتواند بزند. ما امروز بمب 2 هزار پوندی خود را با موشک ماوریک ترکیب کردیم و 36 کیلومتر در حالت ایستا به آن بُرد دادیم و با سرعتی که هواپیما در حین حرکت دارد، این موشک‌های هوایی قریب به 50 کیلومتر برد خواهد داشت.

سیستمی را چک کردیم که پهپادهایمان بتوانند با بمب‌های سنگین هم کار کنند
میزان: توجه نیروی هوایی ارتش امروز به مقوله پرنده‌های بدون سرنشین چقدر جدی است؟
امیر مشیری: سرمایه‌گذاری‌های نیروی هوایی ارتش در موضوع هواپیما‌های بدون سرنشین بسیار عالی پیش می‌رود و همه یگان‌های نیروی هوایی امروز دارای گردان‌های هوایی بدون سرنشین هستند. این هواپیما‌ها قبلا کارشان محدود به شناسایی و عکسبرداری و جمع‌آوری اطلاعات بود، اما امروز در حال تبدیل شدن به پهپاد‌های ضربتی هستند و اخیرا هم سیستمی را چک کردیم که هواپیما‌های بدون سرنشین‌مان بتوانند با بمب‌های سنگین هم کار کنند.

میزان: مجددا از وقتی که در اختیار ما قرار دادید، تشکر می‌کنم.
امیر مشیری: بنده نیز از شما و همکارانتان در خبرگزاری موفق میزان تشکر و برایتان آرزوی موفقیت روزافزون می‌کنم.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان