نگاهی به زیارت اربعین سید و سالار شهیدان
هر ساله با فرارسیدن ایام اربعین سیدالشهدا جوش و خروش توصیف ناپذیری در میان دوست داران حسینی موج می زند. در کشور عراق از اقصی نقاط مختلف زائران حسینی پای پیاده راهی حریم عشق می شوند و عاشقانی دیگر کمر ارادت به خدمتگزاری آنان می بندند. هرچه در طول سال اندوخته اند در طبق عشق خالصانه خود می گذارند و در کمال تواضع و خاکساری تقدیم ارادتمندان حسینی می کنند. پس از سرنگونی صدام و صدامیان این سنّت حسنه که دچار محاق تهدید و ارعاب بعثیان شده بود، دوباره جوشیدن گرفت و به همگان نشان داد حرارت این عشق مکنونهی الهی در سینهی مؤمنان بالله نه سردشدنی است و نه خاموشی پذیر.
در چند سال اخیر غریو لبیک گویان حسینی به کشورهای مجاور به ویژه ایران عزیزمان رسید و جمعیت های انبوهی از دیار سلمان فارسی خود را در صفوف زائران سید و سالار شهیدان جای دادند و میهمان میزبانان آستان حسینی شدند. حضور پرچم ها، چهره ها، رنگ ها و آداب و رسوم گوناگون از کشورهای مختلف پنج قارّهی جهان، در مسیر راه پیمایی اربعین جلوه های زیبا، شگفت و وصف ناپذیری از عشق الهی حسین (سلاماللهعلیه) به رخ می کشاند که گویا تمام امواج شوم رسانه های سردمداران جاهلیت نوین را درمی نوردد و همراه آوای «حبّ الحسین یجمعنا» آبی بر آتش نمرودی شان می ریزد تا گلستان کربلا، لالههای خونین خود را در برابر چشم حقجویان عالم قرار دهد و معنای وحدت کلمه و ائتلاف شکافها و تفرقهها مصداقی حقیقی یابد. «سید جواد شُبَّر» در توصیف حال و هوای جان فزای اربعین حسینی حدود پنجاه سال پیش می نویسد که در این روز شمال و جنوب عراق همدیگر را در آغوش می گیرند و نغمهی سرودها به زبانهای عربی، ترکی، فارسی و اردو از مواکب به گوش می رسد. وی جمعیّت حاضر در این اجتماع را متجاوز از یک میلیون تن تخمین می زند. (1) اکنون پس از گذشت حدود پنجاه سال سخن از سیل جمعیتی افزون از بیست میلیون زائر حسینی در اربعین سید و سالار شهیدان است.
زیارت، میثاقی الهی
اصل اصول دین اسلام توحید و کلمهی توحید ذکر شریف «لا اله الاّ الله» است که از دو باور مهم شکل گرفته؛ نفی و طرد تمام معبودها، معشوقها، و محبوبهای عالم و بیزاری از آنها، و اثبات تنها معبود و معشوق عرصهی هستی و دلبستن به او. از این رهگذر است که اولیای الهی و ائمهی هدی، دین و ایمان را چیزی جز همین دو مفهومِ لازم و ملزوم هم، یاد نکردند و مکرّراً فرموده اند: آیا ایمان جز عشقورزی و بیزاریجویی است؟(2) دین همان عشق ورزیدن و عشق همان دین است. (3) ایمان همان حبّ و بغض است.(4) آیا دین جز محبّت است؟(5) بنابراین یکی از مظاهر دینداری و دینمداری رفتار و اعمال عاشقانه ای است که متدینین از سَر عشق و محبت الهی انجام می دهند و زیارت قبور و مضاجع شریفه بی شک یکی از نشانههای ابراز محبّت و عشقورزی به اولیای خدا و خداست. یکی از مظاهر دینداری و دینمداری رفتار و اعمال عاشقانه ای است که متدینین از سَر عشق و محبت الهی انجام می دهند و زیارت قبور و مضاجع شریفه بی شک یکی از نشانه های ابراز محبّت و عشقورزی به اولیای خدا و خداست.
در زمان حیات شریف خود امامان معصوم دوستداران آنها با تحمّل مشقّات بسیار مسافت های طولانی را طی می کردند تا به زیارت آن پاکان برسند و عشق خود را ابراز دارند. مثلاً وقتی امام باقر(علیه السّلام) پاهای چاک خوردهی شخصی خراسانی به نام «زیاد» را دیدند و از باب دلجویی از علت آن پرسیدند، آن شخص گفت: قربانت شوم! همهی راه را با شتری پیر و لنگ آمدم و هیچ چیز مرا بر این کار وانداشت جز عشق و شوقی که به شما داشتم. (6) و یا وقتی امیرالمؤمنین از مالک اشتر می پرسند چه باعث شد این موقع نزد من بیایی؟ پاسخ می دهد: عشق و شوقی که به شما داشتم. (7) بر همین مبناست که زیارت قبور امامان معصوم نشانهی پایبندی به عهد و میثاق الهی است و ثمرهی آن در دیار جاودانگی نیل به شفاعت آن بزرگان است. (8) رسول خدا (صلّیاللهعلیهوآله) افرادی را که به زیارت قبور ائمهی معصومین مشرّف می شوند و این سرزمین های برجسته و ممتاز را که باغ و استراحتگاهی بهشتی است، آباد و محافظت می کنند، مخصوصین به شفاعت جناب خویش معرفی کرده اند و خطاب به امیرمؤمنان فرموده اند: «خدا قلوب برگزیدگان خلق و بندگان خالص و زبده اش را سوی شما مهربان می کند و آنان در راه شما متحمّل خواری و اذیت می شوند ولی قبرهای شما را آباد می کنند و برای نزدیکی به خدا و ابراز عشق و علاقه به رسولش بسیار شما را زیارت می کنند. یا علی! اینان ... وارد حوض من خواهند شد و فردا در بهشت زائران من خواهند بود.» رسول خدا کسانی که قبرهای امامان پاک را آباد کنند و از آنها مراقبت و محافظت می کنند به کسانی تشبیه کرده که سلیمان پیامبر را برای ساخت بیت المقدس کمک و یاری دادند. (9) از میان همهی این امامان پاک زیارت حسینبنعلی (علیهماالسّلام) از ویژگی های منحصر به فردی برخوردار است. همانطور که ابراز عشق سیدالشهدا به ساحت ربوبی کردگار هستی بی نظیر و خاصّ بود، زیارت این ولیّ خدا نیز ویژگی های بی نظیر و خصائص برجسته ای دارد. قیام و شهادت سیدالشهدا از آن جهت که نجات دهندهی جهان اسلام از دو آفت و بیماری دهشتناک جهل و گمراهی بود، لذا عشق ورزی به آستان رفیع ابرمردی که منجی اسلام و مسلمین از تحریف و دگرگونی دین الهی بود، نه بر شیعیان که بر تمام مسلمانان جهان در طول اعصار و ازمنه، فرض و واجب است. لذا حسینبنعلی (علیهماالسّلام) نواده و فرزند رسول خدا (صلّیاللهعلیهوآله) حق بزرگی بر گردن تمام مسلمین جهان دارد،(10) چه آنکه جریان حیات در کالبد اسلام مرهون خون پاک سیدالشهداست که در رگهای آن دوانیده شده است. حضور انواع اقوام، ملل، ادیان و فَرَق مختلف اسلامی در زیارت سیدالشهدا مخصوصا زیارت اربعین نشاندهندهی این حقشناسی حقجویان جهان از زنده نگهداشتن پاکترین معنای عشقورزی یعنی اسلام عزیز است. فوائد و اثرات مثبت زیارت اباعبدالله الحسین (علیه السّلام) آنقدر فراوان است که شیخ جلیل القدر «ابن قولویه» در کتاب شریف «کاملالزیارات» فصول متعددی را مختص به زیارت سیدالشهدا قرار داده است. یکی از غُرر احادیث در این باب که دلالت بر کثرت ثواب و اجلال و بزرگداشت این زیارت دارد، روایت شریفی از امام رضا (علیه السّلام) است که فرمودند: هرکس قبر اباعبدالله را در شطّ فرات زیارت کند مانند کسی است که خدا را مافوق عرشش زیارت کرده است. (11)
زیارت امامان معصوم از کربلا
علامهی امینی در کتاب شریف «سیرتُنا و سُنَّتُنا سیرةُ نَبیِّنا و سُنَّتُه» روایات بسیاری دالّ بر اقامهی عزای سیدالشهدا توسط رسول اکرم (صلّیاللهعلیهوآله) آورده و از این طریق گریه بر امام حسین (علیه السّلام) و زیارت تربت ایشان را یکی از سنتهای رسول خدا (صلّیاللهعلیهوآله) برمی شمرد. آمدن 12 فرشته سرخ گونه و خبر دادن از شهادت حسین (علیه السّلام) در اولین سال میلاد حضرتش، خطبهی جانسوز رسول مکرم اسلام در دومین سال میلاد اباعبدالله و ضجه و نالهی صحابه در سوگ ایشان، آوردن مقداری از تربت کربلا برای پیامبر توسط جبرئیل و گریهی ایشان در خانهی امّسلمه، سپردن تربت کربلا به امّسلمه و خبر دادن به او از شهادت حسین وقتی که خاک مبدّل به خون شود، و نمونههای دیگر نشاندهندهی اهمیت گریه بر اباعبدالله و زیارت تربت شریف آن امام است. امیرمؤمنان (علیه السّلام) وقتی همراه یارانش از کربلا گذرکردند، گریستند و یاران گرامش نیز در سوگ اباعبدالله اشک ریختند. در احوالات زینالعابدین (علیه السّلام) نیز آمده که پس از شهادت اباعبدالله تا چندین سال بیاباننشین بودند و ناشناس به زیارت اباعبدالله و امیرالمؤمنین (علیهماالسّلام) می رفتند. امیرمؤمنان (علیه السّلام) وقتی همراه یارانش از کربلا گذرکردند، گریستند و یاران گرامش نیز در سوگ اباعبدالله اشک ریختند.(12) در احوالات زینالعابدین (علیه السّلام) نیز آمده که پس از شهادت اباعبدالله تا چندین سال بیاباننشین بودند و ناشناس به زیارت اباعبدالله و امیرالمؤمنین (علیهماالسّلام) میرفتند.(13) چه بسا در همین سفرهای ناشناس و بیابان گردیها امام باقر (علیه السّلام) نیز پدر را همراهی می کردند و به زیارت اباعبدالله نائل میآمدند.(14) امام صادق (علیه السّلام) نیز در سفرهای متعدّدی که از مدینه به عراق داشتند قبر امیرالمؤمنین و اباعبدالله الحسین (علیهماالسّلام) را زیارت می کردند.(15) از امام صادق (علیه السّلام) به بعد خبری دال بر زیارت امامان از کربلای معلی به دست نیامد، چه بسا ائمهی هدی بطور ناشناس، خود را به زیارت اباعبدالله میرساندند ولی از آنجا که تحت شدیدترین تدابیر حکومتی بودند، زیارت کربلا به طور علنی برایشان میسور و مقدور نبود.
زیارت با پای پیاده
در ایام اربعین یکی از زیباترین شاه راه های عالم، مسیر نجف اشرف به کربلای معلی است که زائران بسیاری این طریق را عمود به عمود پای پیاده ره می پویند و برخی پای برهنه مشق عشق می کنند. این سنّت حسنه از دیرباز در میان شیعیان مرسوم و معمول بوده و امامان برای چنین زیارتی و چنین زوّاری اثرات و مواهب بسیاری ذکر کرده اند. با توجه به اینکه قبر مطهّر امیرالمؤمنین (علیه السّلام) در زمان امام صادق (علیه السّلام)، یعنی بعد از سرنگونی بنیامیه، افشا شد(16) قاعدتاً طریق و جاده ای که رهنمای زائران باشد وجود نداشت. از طرف دیگر خوف و تهدید جانی برای زائران علوی و حسینی همواره امری محتمل بود، بهویژه زائران حسینی که در ادوار گوناگون هم مضجع شریف مورد حملات حکام مختلف از هارون عباسی(17) تا متوکل قرار می گرفته و هم زائران با تهدیدهای شدید جانی و ناموسی مواجه بودند.(18) با توجّه به این دو نکته زیارت این دو امام همام آن هم به صورت پای پیاده همراه با مخاطرات فراوانی بود، لذا دربارهی زیارت امیرالمؤمنین بطور پیاده فرمودند به هرگام یک حج و عمره و در برگشت هم به هرگام دو حج و عمره برای زائر ثبت می شود.(19) فوائد و اثراتی که در اخبار اهلبیت (علیهمالسّلام) برای زائر پیادهی اباعبدالله ذکر شده بسیار است که به برخی از آنها اشاره می شود:
1- به هرگام حسنه ای برای زائر نوشته می شود.
2- در هرگام گناهی از گناهانش محو و پاک می شود.
3- وقتی به حائر حسینی رسید، خدا او را در زمرهی نجات یافتگان ماندگار و پیروزمندانِ به آرزو رسیده می نویسد.
4- پس از زیارت از جملهی رستگاران قرار خواهد گرفت.
5- رسول خدا(صلّیاللهعلیهوآله) بر او سلام و پیام می فرستد.
6- از قول رسول خدا (صلّیاللهعلیهوآله) به او وعده داد می شود که کارت را از نو شروع کن که همهی گناهان گذشته ات آمرزیده شد.(20)
7- در نخستین گام گناهانش آمرزیده می شود.
8- به ازاء هر قدم که بر می دارد پاک و پاک تر می شود.
9- خداوند او را خطاب قرار می دهد و با او مناجات می کند.
10- دعا، درخواست و حاجت او از جانب خدا برآورده می شود. (21)
11- به ازاء هر گامی که بر می دارد و می گذارد ثواب آزادی یک برده از فزندان اسماعیل نبی برایش نوشته می شود. (22)
12- به ازاء هر گام هزار درجه بر او افزوده می شود و بالا می رود. (23)
13- وقتی به کربلا رسید خدا دو فرشته را موکل زائر پیاده می کند تا اگر سخن خیری گفت برایش بنویسند و حرف های دیگری که می زند نوشته نمی شود.
14- موقع بازگشت از زیارت، فرشتگان با او وداع می کنند.
15- او در میان حزب خدا و حزب رسول خدا و حزب اهلبیت رسول خدا قرار می گیرد.
16- نه آتش دوزخ را به چشم می بیند و نه آتش طمعی به سوزاندن او خواهد داشت. (24)
روز رستاخیز همهی محشر آرزو دارند که از زائران حسین (علیه السّلام) باشند و زائران اباعبدالله بر سر سفرههای نور نشسته و از کرامات خدا متنعماند. (25)
اربعین از خصائص سیدالشهدا
فرهنگ اسلامی با عدد چهل بسیار مأنوس است و همین انس، بزرگان را واداشته تا به سنّت «اربعین نگاری» روی آورند. سخن از این ویژگیها مجال دیگر میطلبد. کمتر کسی است که از میقات چهل شبانهی موسی با خدا، بلوغ چهل سالهی جسمی و عقلی انسان، بعثت رسول خاتم (صلّیاللهعلیهوآله) در چهل سالگی و از این دست اربعینیات نشنیده باشد. در باب سیدالشهدا و سوگواری بر ایشان و زیارت امام نیز ویژگی های منحصری در چهل بروز یافته که توجّه به آنها فهم علّت اربعین گرفتن برای سید و سالار شهیدان را تسهیل می کند. دربارهی سیدالشهدا و سوگواری بر ایشان و زیارت امام نیز ویژگیهای منحصری در چهل بروز یافته که توجّه به آنها فهم علّت اربعین گرفتن برای سید و سالار شهیدان را تسهیل می کند.
در گام اول باید دانست که اصل سوگواری بر سیدالشهدا از فضائل و اختصاصاتی برخوردار است که شامل ذوات مقدسه دیگر معصومین حتی اصحاب کسا نمی شود. در روایتی امام صادق (علیه السّلام) به این نکته اشاره فرموده اند که حضرت اباعبدالله الحسین آخرین نفر از اصحاب کساء بودند که رخت بربستن ایشان از این دنیا مانند رفتن تمام آن ذوات مقدسه از دنیاست. همچنان که وجود شریف امام حسین (علیه السّلام) و بقای حضرتش مانند بقای همهی اصحاب کساست. اباعبدالله چون از میان خمسهی طیبه آخرین فردی بودند که محضر شریف رسول خدا (صلّیاللهعلیهوآله) را درک کرده و بلاواسطه از محضرشان کسب علم کردند، حضورشان در جامعه یادآور حضور رسول خدا (صلّیاللهعلیهوآله) بود و فقدان و مصیبتشان مصیبت رسول خدا، علی مرتضی، صدیقه کبری، و امام مجتبی (علیهمالسلام) نیز بود.(26) چه بسا یکی از علتهایی که برای هیچ یک از ائمه معصومین غیر از اباعبدالله اربعین گرفته نمی شود همین نکتهی معرفتی در بیان شریف امام صادق (علیه السّلام) باشد. در گام دوّم باید عنایت داشت یکی دیگر از خصائص اباعبدالله گریهی چهل روزهی آسمان بر ایشان است. این گریه هم به صورت باریدن قطراتی سرخ گون یا گرد و خاکی قرمز خود را نشان می داد و هم به صورت طلوع و غروب خورشید در سرخی افق. (27) با این حساب اربعین سیدالشهدا آخرین روزی است که این حالت عجیب در سوگ اباعبدالله در عالم مشاهده می شد و احتمالاً اوضاع دنیا بعد اربعین به حال قبل برگشته باشد. وقتی برخی نقل کرده اند که زمین به حال مؤمنی که درگذشته تا چهل روز می گرید،(28) چرا آسمان و زمین بر احوال سیدالشهدا فرزند رسول خدا (صلّیاللهعلیهوآله) نگریسته باشد؟ همچنین نقل شده که سر سیدالشهدا چهل منزل در مسیر کوفه به شام طی طریق کرده است و چهل نفر سر شریف آن مظلوم را در این مسیر حمل کرده اند، (29) این می تواند نشانه ای از پیوند زیارت اباعبدالله و عدد چهل باشد. در گام سوّم نباید از این نکته غفلت ورزید که گرچه در اصطلاح عام، اربعین و چهلم زمانی است که چهل روز از فوت شخصی گذشته باشد، و این با توجه به تمام یا نقصان ماههای قمری ممکن است تاریخ آن دستخوش تغییر گردد، ولی اربعین سیدالشهدا روز بیستم صفر ثبت و ضبط شده است. با توجّه به شهادت اباعبدالله در روز دهم محرم در صورتی بیستم صفر چهلم اباعبدالله خواهد بود که ماه محرم 29 روزه باشد یا خود عاشورا در حساب چهلم واقع نشود. ولی هیچکدام از این ملاحظات در باب اربعین سیدالشهدا لحاظ نمی گردد و متّفقاً همگان بیستم صفر را اربعین خوانده اند. این احتمالاً از اهمّیت این روز شریف باشد که بیستم صفر با هر کیفیتی که ماه قبل داشته به عنوان اربعین حسینی مورد تکریم و سوگواری قرار بگیرد.
زیارت اربعین از منظر تاریخ
در روز بیستم صفر وقایعی در کربلا به وقوع پیوسته که مجموع آنها فضیلت این روز از جهت اقامهی عزا و زیارت قبر سیدالشهدا را فزونی می بخشد.
1- زیارت جابر: در کتاب «بِشارَةُ المُصطفی» تألیف «محمد بن ابیالقاسم طبری» عالم شیعهی قرن ششم (متوفی525) آمده که جابر بن عبدالله انصاری و اصحاب و یارانش (یا جمعی از بنیهاشم) همراه عطیهی عوفی برای زیارت سیدالشهدا وارد کربلا شدند. جابر پس از سوگواری در عزای سیدالشهدا و خواندن زیارت نامه ای با مضامین عالی، کربلا را ترک گفت.(30) شیخ طوسی در «مصباح المتهجّد» ورود جابر را در روز بیستم صفر بیان می دارد.(31) جابر از جمله کسانی است که در مدینه یا مکه قبل از خروج اباعبدالله خدمت امام رسیده(32) و عاشورا در کربلا حاضر نبوده است. بنابراین از مکه یا مدینه به همراه یاران یا شاگردانش به قصد زیارت حرکت کرده و در کوفه، عطاء یا همان عطیة با ملاقات او برای زیارت اربعین به کربلا رهسپار شده است. این در حالی است که والی کوفه هنوز عبیدالله بن زیاد است که با قرار حکومت نظامی و ارعاب و تهدید کوفیان، همانهایی را که برای حسینبنعلی (علیهماالسّلام) نامه نوشته بودند، به کربلا فرستاد تا به دست خود پسر رسول خدا (صلّیاللهعلیهوآله) را به شهادت برسانند و جرأت نکنند پیکر چاک چاکش را به خاک بسپرند. در این خفقان دهشتناک جابر و یارانش احتمالاً وارد کوفه شدند و از آنجا برای زیارت حسین (علیه السّلام) به کربلا میآیند و این یعنی خطشکنی و مخالفت علنی با حکومت خونریز وقت. لذا برخی جابر را اول زائر اباعبدالله بطور ظاهر معرفی کرده اند.(33) دور انگاریهایی که برخی بزرگان دربارهی عدم امکان حضور اهل بیت سیدالشهدا در کربلا در روز اربعین ذکر کرده اند با تحقیقات مبسوط و موشکافانهی علامهی شهید سید محمد علی قاضی طباطبائی، مُهر ابطال بر جریدهی خود دارد.
2- زیارت اهل بیت در بازگشت از شام: در «مُثیرالاحزان» تألیف ابن نماء حلی، آمده خاندان اباعبدالله وقتی از کربلا می گذشتند جابر و جماعتی از بنیهاشم را دیدند که برای زیارت به کربلا آمده بودند و این دو رویداد در یک وقت واحد صورت گرفت.(34) علامهی مجلسی بازگشت حرم حسینی به کربلا در روز اربعین را قول مشهور میخواند.(35) دور انگاریهایی که برخی بزرگان مثل علامهی مجلسی و سیدبن طاووس و محدث نوری دربارهی عدم امکان حضور اهل بیت سیدالشهدا در کربلا روز اربعین ذکر کرده اند با تحقیقات مبسوط و موشکافانهی علامهی شهید سید محمد علی قاضی طباطبائی، مُهر ابطال بر جریدهی خود دارد. ایشان با آوردن شواهد مختلف، اشکال رفت وآمد خبرها در آن دوران را با استفادهی عرب از کبوتران نامه بر حتی در جاهلیت و چاپارهایی تندرو به نام «بَرید» که مسافت های طولانی را بسیار سریع طی می کردند، حلّ و فصل می نماید. ایشان نمونه هایی میآورد که مسافتهایی طولانی تر از این در زمانهایی کوتاهتر توسط «بَرید» طی شده است. البته این دور انگاریها و استبعادها در این عصر جایگاهی ندارد، چون با سادهترین نرمافزارهای نقشه و راهیابی می توان زمان طی مسافت های گوناگون را به دست آورد. چنانچه فاصله کربلا تا دمشق بصورت پیاده حدود 8 روز تخمین زده می شود و با این احتساب هیچ دور انگاریای برای عدم وصول اهل بیت در اول ماه صفر به دمشق و رسیدن آنها به کربلا در اربعین پذیرفتنی نیست.
3- الحاق سر شریف سیدالشهدا به پیکر پاک آن حضرت: جناب ابن شهرآشوب در کتاب شریف «مناقب آلابیطالب» میفرماید سید مرتضی در پاسخ برخی مسائلی که از او پرسیدند یادآور شده که سر حسین (علیه السّلام) را که از شام میآوردند، در کربلا به بدنش بازگرداندند. شیخ طوسی گفته زیارت اربعین بخاطر همین است.(36) برخی نقل کرده اند سر حسینبنعلی (علیهماالسّلام) نخستین سری بود که بر بالای چوب رفت(37) و جسارتهای دیگری بر این سر شد که قلم را از سوز و حزن آب می کند. بازپسگیری سر مقدّس و الحاق آن به پیکر اباعبدالله یکی از علائم فتح و ظفر آلالله در سفر اسارت است. از این رو برخی روز اربعین را «مردّ الرأس» یعنی روز برگشت سر شریف خوانده اند.(38) ابوریحان بیرونی، مؤرخ و ریاضی دان نازکبین و دقیق قرن پنجم می نویسد: در روز بیستم سر حسین (علیه السّلام) را به بدنش ملحق کردند و در همانجا دفن نمودند و زیارت اربعین راجع به این روز است و بدین سبب این زیارت را اربعین گویند که چهل نفر از اهل بیت او پس از مراجعت از شام قبرش را زیارت کردند.(39) با توجه با آنچه گذشت می توان چند وجه برای زیارت اربعین ذکر کرد: 1- ورود نخستین زائران اباعبدالله به کربلا در این روز به رهبری جابر بن عبدالله انصاری صحابی نیک رسول خدا (صلّیاللهعلیهوآله). 2- بازگشت اهل بیت اباعبدالله از سفر اسارت به کربلا که تعدادشان 40 تن بود. 3- الحاق رأس شریف اباعبدالله به پیکر پاکش. 4- پایان یافتن گریهی آسمان و زمین بر حسینبنعلی(علیهماالسّلام) پس از عاشورا از مقارنت این رویدادها و علل دیگری که شاید بتوان بدست آورد می توان به بزرگی این روز در حزن و اندوه آلالله پی برد. اربعین روزی است که اهل بیت سید الشهدا به کربلا بازگشتند و تمام خاطرات عاشورا برایشان دوباره زنده شد. اربعین روزی است که زینب کبری و خاندان اباعبدالله با خاطری آسودهتر و بدون هیچ مانع و رادعی بر عزیز خدا، آزادانه گریستند و نوحه سر دادند. اربعین روزی است که زینالعابدین (علیه السّلام) با اندوهی جانکاه سر شریف پدر بزرگوارش را به بدن چاک چاکش ملحق کرد و به گریهی چهل روزهی آسمان خاتمه داد. آسمانی که چهل روز آیینه دار بغض فروخفتهی زینب کبری و اهل بیت مظلوم سیدالشهدا بود و با سربازکردن این بغض از سرخی افتاد.
زیارت اربعین از منظر روایات
مهم ترین روایتی که در باب اربعین آمده روایت امام حسن عسکری (علیه السّلام) است که یکی از علائم مؤمن را زیارت اربعین ذکر کرده اند. امام فرمودند: «علامت مؤمن پنج چیز است: پنجاه و یک رکعت نماز(روزانه، نمازهای واجب یومیه به همراه نوافل)، زیارت اربعین، انگشتر در دست راست کردن، پیشانی و جبین بر خاک ساییدن، و بسم الله الرحمن الرحیم را بلند گفتن.» برخی زیارت اربعین را به ملاقت کردن چهل مؤمن در روز معنا کردند که در غایت کج سلیقگی است،(40) زیرا در ادامه خود شیخ طوسی در شرح زیارت اربعین همان زیارت اربعین معروف را می آورد.(41) پس مسلّماً مقصود از زیارت اربعین همان زیارت سیدالشهدا در روز اربعین است. کیفیت زیارت اربعین از قول صفوان شتربان که روزگاری بخاطر ارادتش به امام صادق (علیه السّلام) تمام شترهایش را فروخت،(42) نقل شده است. این زیارت را از هنگاهی که روز بالا آمد یعنی از زمان طلوع خورشید می توان خواند. سید بن طاووس در «اقبال الاعمال» پس از نقل زیارت اربعین و نماز و دعا یک زیارت وداع مختص همین زیارت اربعین میآورد که روبروی ضریح مقدّس خوانده می شود.(43) زیارتی هم که از جابر نقل شده و با آن فرازها سیدالشهدا را در اربعین زیارت کرده دارای مضامین عالیه و حاوی مناقب و فضائل اهل بیت و سیدالشهداست.
درنگی بر کرانهی بی کران زیارت اربعین
یکی از درخشان ترین فرازهای زیارت اربعین سیدالشهدا که به تعلیم امام صادق (علیه السّلام) در این روز خوانده می شود، سیمای اجتماعی آن دوران را بیان می کند و از علّت جانفشانی اباعبدالله سخن می گوید. «وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبَادَکَ مِنَ الْجَهَالَةِ وَ حَیْرَةِ الضَّلَالَةِ وَ قَدْ تَوَازَرَ عَلَیْهِ مَنْ غَرَّتْهُ الدُّنْیَا وَ بَاعَ حَظَّهُ بِالْأَرْذَلِ الْأَدْنَى وَ شَرَى آخِرَتَهُ بِالثَّمَنِ الْأَوْکَسِ وَ تَغَطْرَسَ وَ تَرَدَّى فِی هَوَاهُ وَ أَسْخَطَکَ وَ أَسْخَطَ نَبِیَّکَ وَ أَطَاعَ مِنْ عِبَادِکَ أَهْلَ الشِّقَاقِ وَ النِّفَاقِ- وَ حَمَلَةَ الْأَوْزَارِ الْمُسْتَوْجِبِینَ لِلنَّار.»(44) در این فراز امام صادق (علیه السّلام) بیان می دارد که سیدالشهدا خون قلبش را در راه خدا بذل کرد تا بندگان خدا را از دو بیماری نجات دهد: جهالت و ضلالت. دنیا زدگان دوران حسینبنعلی (علیهماالسّلام) اگرچه میل و خواست خود را که ثمن بخس و بی ارزشی بود گرفتند و حظّ و بهرهی جاودانگی را رها کردند، ولی در این بلوای دنیاطلبانه، پیروی از سه گروه کردند. این سه گروه همان اهل ضلالت و گمراهیای هستند که مسلمانان را دچار حیرت و سرگشتگی کردند. گروه نخست اهل شقاق و تفرقه اند، کسانی که با ایجاد بدعتهای ناروا و ترسیم خیالی راهی برای رسیدن به خدا دست به تحریف دین می زنند و حق را در میان هزار راه بدعت و فرقهها و معرکههای آراء و نظرات ناصواب و گوناگون می پوشانند. اینان به تعبیر امیرمؤمنان (علیه السّلام) منفورترین افراد نزد خدایند که دل به بدعتهای خود بسته و دیگران را مفتون آن میسازند و سبب گمراهی جماعتی می شوند.(45) دومین گروه اهل ضلالت، اهل نفاقاند. منافقینی که به تعبیر امیر بیان (علیه السّلام) هم خود گمراهند و هم دیگران را گمراه می کنند، هم خود اهل لغزشند و هم دیگران را میلغزانند.(46) سومین گروه اهل ضلالت، حاکمان و پیشوایان ستمگری هستند که گناه گمراهی دیگران را به دوش می کشند و امیرالمؤمنین (علیه السّلام) آنان را بدترین مردم نزد خدا می خواند: «بدترین مردم نزد خدا پیشوای ستمگری است که گمراه است و به واسطهی او جمعی گمراه می شوند. سنتهایی که بدان عمل می شده میمیراند و بدعت های واگذاشته و متروک را زنده می نماید.»(47) این بیان شریف گویاترین تصویر از روزگاری است که کارگردانان جامعهی اسلامی، منافقان و حاکمان جائر و بدعتگزارانی شده اند که جهل را در شراشر رگهای پیکرهی جامعه تزریق کرده اند و ولیّ خدا تنها با بذل خون خود می تواند خفتگان دنیا زده و مفتونان فتنهی اهل ضلالت را تنبّه دهد و بیماری جهلشان را چاره ای سازد.
پی نوشت ها
1) ادب الطف او شعراء الحسین، سید جواد شبر، ج1، ص41.
2) الکافی، ثقةالاسلام کلینی، ج2، ص125.
3) المحاسن، احمدبن محمد البرقی، ج1، ص263.
4) تحف العقول عن آل الرسول، ابن شعبة الحرانی، ص295.
5) الخصال، شیخ صدوق، ص21.
6) تفسیر فرات، فرات بن ابراهیم کوفی، ص430؛ الکافی، ثقةالاسلام کلینی، ج8، صص79و80؛ دعائم الاسلام، قاضی نعمان المغربی، ج1، ص71.
7) الهدایة الکبری، حسین بن حمدان، ص160؛ الخرائج و الجرائح، راوندی، ج1، ص196.
8) الکافی، ثقةالاسلام کلینی، ج4، ص567؛ «إِنَّ لِکُلِّ إِمَامٍ عَهْداً فِی عُنُقِ أَوْلِیَائِهِ وَ شِیعَتِهِ وَ إِنَّ مِنْ تَمَامِ الْوَفَاءِ بِالْعَهْدِ وَ حُسْنِ الْأَدَاءِ زِیَارَةَ قُبُورِهِمْ فَمَنْ زَارَهُمْ رَغْبَةً فِی زِیَارَتِهِمْ وَ تَصْدِیقاً بِمَا رَغِبُوا فِیهِ کَانَ أَئِمَّتُهُمْ شُفَعَاءَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ.» ترجمه: «هر امامى به گردن دوستان و شیعیان خود، عهدى دارد که وفاى کامل به این عهد و به جا آوردن نیکوى آن، با زیارت قبر آنان است. پس کسانى که با رغبت و علاقه به زیارت ایشان و باور داشتن به آنچه آنان ترغیب کرده اند ، زیارتشان کنند ، امامانِ آنها در روز قیامت، شفیعشان خواهند بود.»؛ کامل الزیارات، جعفربن محمد قولویه، ص237 .
9) تهذیب الاحکام، شیخ طوسی، ج6، ص22.
10) همان، ص42.
11) کامل الزیارات، ابن قولویه، صص278و279؛ ثواب الاعمال، شیخ صدوق، ص85؛ تهذیب الاحکام، شیخ طوسی، ج6، صص45و46، در معنای چنین روایتی فرموده اند منظور آن است که خدا آنقدر به این زائر اجر و ثواب و درجه و مقام عالی می دهد که او را در زمرهی فرشتگان حامل عرش خدا قرار می دهند. (تهذیب الاحکام، ج6، صص4و5) مؤید این نظر روایات دیگری است که بیان می دارد نام زائر قبر اباعبدالله در علیین نوشته می شود. (کامل الزیارات، صص280 و281) و برخی دیگر معتقدند منظور چه بسا زیارت انبیاء و اوصیاء باشد یعنی زیارت اباعبدالله زیارت همهی انبیاء و اوصیاست که زیارت آنها نیز مانند زیارت خداست. (ملاذ الاخیار فی فهم تهذیب الاخبار، علامه مجلسی، ج9، صص116و117)
12) الهدایة الکبری، حسین بن حمدان، ص121؛ سیرتنا و سنتنا، علامه امینی، ص136.
13) اقبال الاعمال، سیدبن طاووس، ج2، ص273.
14) بصائرالدرجات، محمد بن الحسن الصفار، ص302.
15) فرحة الغری، السید عبدالکریم بن طاووس، صص89و90؛ الامام الصادق، شیخ محمدحسین مظفر، ج1، ص129.
16) الامام الصادق، شیخ محمدحسین مظفر، ج1، ص128.
17) الامالی، شیخ طوسی، ص235.
18) الکافی، ثقةالاسلام کلینی، ج1، ص525؛ الارشاد، شیخ مفید، ج2، ص367؛ الامالی، شیخ طوسی، صص325-329.
19) تهذیب الاحکام، شیخ طوسی، ج6، ص20.
20) کامل الزیارات، ابن قولویه، ص253.
21) همان، صص253و254.
22) همان، ص257.
23) همان، ص255.
24) همان، ص256.
25) علل الشرایع، شیخ صدوق، ج1، صص225و226.
26) کامل الزیارات، ابن قولویه، صص253و254.
27) همان، ص179، (باب بکاء السماء و الارض علی الحسین و یحیی).
28) الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور، سیوطی، ج6، ص31؛ تفسیر آلوسی، ج25، ص125، (هر دو به نقل از ابن عباس).
29) بحارالانوار، علامه مجلسی، ج45، ص184.
30) بشارة المصطفی، عماد الدین محمدبن ابی القاسم الطبری، صص124-126.
31) مصباح المتهجد، شیخ طوسی، ص787.
32) الثاقب فی المناقب، ابن حمزة الطوسی، ص322.
33) مصباح المتهجد، شیخ طوسی، ص787؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج98، ص334.
34) مثیرالاحزان، ابن نما الحلی، ص86.
35) ملاذ الاخیار فی فهم تهذیب الاخبار، علامه مجلسی، ج9، ص301.
36) مناقب آل ابی طالب، ابن شهرآشوب، ج3، ص231.
37) تاریخ طبری، محمدبن جریر طبری، ج4، ص297؛ بغیة الطلب فی تاریخ حلب، ابن عدیم، ج6، ص2646.
38) ادب الطف او شعراء الحسین، سید جواد شبر، ج1، ص41.
39) آثار الباقیة، ابوریحان بیرونی، ترجمه اکبر داناسرشت، ص528.
40) تحقیق درباره اوّل اربعین حضرت سیدالشهداء، شهید سعید سید محمد علی قاضی طباطبائی، ص213؛ مختصر مفید، سیدجعفر مرتضی العاملی، ج11، ص98.
41) مصباح المتهجد، شیخ طوسی، ص788.
42) معجم رجال الحدیث، سید ابوالقاسم خوئی، ج10، ص133.
43) اقبال الاعمال، سیدبن طاووس، ج3، ص103.
44) مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، شیخ طوسی، ج2، ص789، ترجمه: «خونش را به خاطر تو بذل کرد تا بندگانت را از جهالت و سرگردانىِ گم راهى ، بیرون آورد . و فریفتگان دنیا و آنان که نصیب خود را به پستترین و فروترین چیزها ، و آخرت خود را به پایینترین قیمت فروختند و کبر ورزیدند و در هوس خویش ، سقوط کردند و تو و پیامبرت را خشمگین ساختند و از میان بندگانت ، از منافقان تفرقه افکن و بر دوش کِشندگان گناه و مستحقّ آتش، پیروى کردند.»
45) نهجالبلاغة، خطبه 17، «إنَّ أَبْغَضَ الْخَلَائِقِ إِلَى اللَّهِ (تَعَالَى) رَجُلَانِ رَجُلٌ وَکَلَهُ اللَّهُ إِلَى نَفْسِهِ فَهُوَ جَائِرٌ عَنْ قَصْدِ السَّبِیلِ مَشْغُوفٌ بِکَلَامِ بِدْعَةٍ وَ دُعَاءِ ضَلَالَةٍ فَهُوَ فِتْنَةٌ لِمَنِ افْتَتَنَ بِهِ ضَالٌّ عَنْ هَدْیِ مَنْ کَانَ قَبْلَهُ مُضِلٌّ لِمَنِ اقْتَدَى بِهِ فِی حَیَاتِهِ وَ بَعْدَ وَفَاتِهِ حَمَّالٌ خَطَایَا غَیْرِهِ رَهنٌ بِخَطیئَتِهِ» ترجمه: «مسلّما دو انسان، مبغوضترین مردم نزد خداوندند: انسانى که خداوند او را به حال خود واگذاشته، تا جایى که از راه راست منحرف شده، به سخن آمیخته با بدعت، و دعوت به گمراهى، دل خوش کرده. او فتنه اى است براى فتنه جویان، ره گم کرده اى است از راه روشن گذشتگان، گمراه کننده کسانى است که به وقت زنده بودن او یا پس از مرگش از او پیروى کنند، هم بار گناهان دیگران را به دوش کشد، و هم گروگان خطاهاى خود باشد.»
46) همان، خطبه 194، «وَ أُحَذِّرُکُمْ أَهْلَ النِّفَاقِ فَإِنَّهُمُ الضَّالُّونَ الْمُضِلُّونَ وَ الزَّالُّونَ الْمُزِلُّون» ترجمه: «(و شما را) از اهل نفاق مىترسانم، چرا که آنان گمراه و گمراه کننده اند، و دچار لغزش و لغزاننده اند.»
47) همان، خطبه 164، «إِنَّ شَرَّ النَّاسِ عِنْدَ اللَّهِ إِمَامٌ جَائِرٌ ضَلَّ وَ ضُلَّ بِهِ فَأَمَاتَ سُنَّةً مَأْخُوذَةً وَ أَحْیَا بِدْعَةً مَتْرُوکَة» ترجمه: «بدترین مردم نزد خداوند حاکم ستمکارى است که گمراه است و گمراه کننده، سنّت در دست عمل را از بین ببرد، و بدعتهاى متروکه را زنده کند.»