روزنامه جوان: پسر جوان به خاطر 43 هزار تومان شوهر عمه اش را کشت تا در زندان سرنوشت سیاهی داشته باشد. این قاتل بخشیده شد، اما، چون پولی برای پرداخت دیه ندارد در زندان مانده است. وی از قضات دادگاه درخواست کمک کرد و خواست با تقسیط دیه موافقت کنند.
عزیز 22 ساله دوم شهریور سال 93 پس از درگیری با شوهر عمه 40 ساله اش به نام احمد، وی را با ضربه چاقو مقابل خانه شان در سه راهی آذری کشت و گریخت.
همسر احمد به ماموران گفت: یک سال قبل من و همسر و فرزندانم به همراه برادرم و فرزندانش از افغانستان به ایران آمدیم. قرار بود شوهرم کارهای مربوط به اقامت برادرم و اعضای خانواده اش را درست کند، اما برادرم و پسر بزرگش عزیز سر همین موضوع با شوهرم درگیر بودند تا این که عزیز مقابل خانه ما آمد و با شوهرم درگیر شد.
من صدای فریاد شوهرم را شنیدم و وقتی مقابل در خانه رفتم همسرم را دیدم که غرق خون روی زمین افتاده بود. به دنبال اظهارات این زن، تلاش برای ردیابی پسر جوان آغاز شد تا این که عزیز چند ساعت بعد خودش را تسلیم پلیس کرد و قتل را گردن گرفت. وی به بازسازی صحنه جرم پرداخت و در شعبه چهارم دادگاه کیفری یک استان تهران میز محاکمه ایستاد.
در جلسه دادگاه فرزندان قربانی از قصاص گذشتند و گفتند با دریافت دیه اعلام رضایت میکنند. اما چون عزیز توان پرداخت دیه را نداشت پنج سال در زندان ماند. وی که حالا 27 سال دارد دیروز بار دیگر در دادگاه حاضر شد و درخواست اعسار را مطرح کرد.
وی در تشریح جزئیات ماجرا گفت: خانواده ما و عمه ام به امید زندگی بهتر و با سختی زیاد به ایران آمدیم. ما خانهای را در حوالی میدان آذری اجاره کرده بودیم و در آن جا زندگی میکردیم. قرار بود پدرم کارهای مربوط به اقامت مان را انجام دهد، اما شوهرعمه ام به دروغ گفته بود آشنایی دارد که میتواند کارهای اقامت را زودتر انجام دهد به همین دلیل مبلغ 43 هزار تومان از من پول گرفت.
وی ادامه داد: دو ماه از این ماجرا گذشت، اما احمد هیچ کاری نکرد. چند بار از او خواستم تا پیگیر کارمان شود، اما با بی اعتنایی جوابم را میداد. آخرین بار از او خواستم تا 43 هزار تومان را به من پس بدهد، اما سرم فریاد کشید و من به خانه برگشتم. چون وضع مالی خوبی نداشتیم و به پول نیاز داشتیم بار دیگر مقابل خانه عمه ام رفتم و با شوهر عمه ام درگیر شدم.
وقتی شوهر عمه ام به من فحاشی کرد و کنترل اعصابم را از دست دادم با چاقویی که در جیب داشتم یک ضربه به سینه او زدم. وی در حالی که سرش را پایین انداخته بود گفت: فرزندان عمه ام اعلام کردند با دریافت دیه گذشت میکنند، اما من توان پرداخت دیه را ندارم. خانواده ام هم هیچ دارایی ندارند تا بتوانند دیه را به فرزندان احمد بدهند. به همین دلیل از قضات دادگاه تقاضا دارم با تقسیط دیه موافقت کنند. اگر آزاد شوم قول میدهم کار کنم و مبلغ دیه را به اولیای دم بپردازم.