برترینها: هالیوود به چهرههای جوان علاقهای وسواسگونه دارد. همانطور که در فیلم کلاسیک «همه چیز درباره ایو» (All About Eve) دیدیم همواره یک ستاره جوانتر منتظر گرفتن جای ستارههای دیگر است، اما خوشبختانه این رویه در حال تغییر است. بسیاری از چهرههای افسانهای هالیوود که شروع قوی داشتهاند ثابت کردهاند که گذشته بهترین دوران آنها نبوده بلکه روزبهروز بهتر میشوند.
برخی بازیگران بزرگترین نقشآفرینیها و بهترین دستاوردهایشان را چند دهه پس از آغاز کار در هالیوود بدست آوردهاند که با تحسی منتقدان، جوایز و فروش خوب در باکس آفیس نیز همراه بوده است. برخی بازیگران از قدرت و جذابیت خود برای جلب توجه به بحرانهای سیاسی و اجتماعی استفاده میکنند.
این چهرهها در حرفه خود تلاش کرده و سعی دارند دنیا را به جای بهترین تبدیل کنند. در ادامه این مطلب میخواهیم به سلبریتیهایی اشاره کنیم که دهههاست آنها را میشناسیم، اما هر سال بهتر از قبل میشوند. چیزی که در مورد این چهرهها مشترک است این است که به نظر میرسد روزهای خوب هنوز پیش روی آنان باشد.
1. الی مک فرسن یک امپراطوری ساخته است
الی مک فرسن با ورود به دنیای مدلینگ در دهه 80 بسیاری را شیفته خود ساخت. به سرعت عکس او پشت مجلات بسیاری دیده شد و همه از فیزیک او به عنوان یکی از بهترینها یاد میکردند.
ورود او به بازیگری نیز موفقیتآمیز بود و توانست اولین بازی خود را در فیلم «حوریها» (Sirens) در سال 1994 انجام دهد. اما بازی او در فیلمهای «جین ایر» (Jane Eyre) و «بتمن و رابین» (Batman & Robin) در کنار جرج کلونی چندان به مذاق منتقدان خوش نیامد. اکنون، اما مک فرسن دو فرزند داشته و علاوه بر مادر بودن یک فعال اقتصادی با یک خط تولید لباس و مکملهای غذایی است.
او همچنان در صنعت مد و زیبایی فعال بوده و به عنوان مجری اولین هفته مد و فشن نیوزیلند در سپتامبر 2019 نیز انتخاب شد. در دهه ششم زندگیاش نیز مک فرسن هنوز زیباییهای ظاهری یک مدل خارقالعاده را دارد.
2. لئوناردو به شکلی واقعی در حال نجات جهان است
لئوناردو دی کاپریو خیلی زود وارد هالیوود شن و به عنوان یک کودک-بازیگر در سریال «دردهای بزرگ» (Growing Pains) و فیلمهای مانند «مخلوقات 3» (Critters 3) بازی کرد. وی 19 ساله بود که برای بازی در فیلم «چه چیزی گیلبرت گروم را آزار میدهد» (What's Eating Gilbert Grape) نامزد دریافت جایزه اسکار شد و سپس با «تایتانیک» (Titanic) پرفروشترین فیلم تاریخ سینما در دوران خود را تجربه کرد.
دی کاپریو از قدرت باکس آفیسی خود برای بازی در نقشهای چالش برانگیزی در فیلمهایی مانند «ساحل» (The Beach)، «دارودستههای نیویورکی» (Gangs of New York)، «اگه میتونی منو بگیر» (Catch Me If You Can) و «هوانورد» (The Aviator) استفاده کرد، اما همواره جایزه اسکار از دستان او فرار میکرد.
در نهایت بازی خیره کننده و تاثیرگذار دی کاپریو در فیلم بقامحور «از مرگ بازگشته» (The Revenant) بود که جایزه اسکار را در سال 2016 برای وی به ارمغان آورد، اما دی کاپریو با بازی در «روزی روزگاری در هالیوود» (Once Upon a Time in Hollywood) نشان داد که همچنان به دنبال نقشهای چالش برانگیز است.
اما دی کاپریو تنها به دنبال جایزه بردن نیست بلکه میخواهد زمین را نیز نجات دهد و از سخنرانی اسکار خود برای اشاره به خطر تغییرات اقلیمی استفاده کرد: «ساختن از مرگ بازگشته در مورد رابطه یک مرد با دنیای طبیعی بود، دنیایی که همه ما آن را در سال 2015 به عنوان گرمترین سال در تاریخ ثبت شده تجربه کردیم. تغییرات اقلیمی واقعی است.
همین الان در حال رخ دادن است. این مهمترین خطری است که تمام گونهها با آن روبرو هستند و باید با هم کار کنیم و از به تعویق انداختن دست برداریم. بیایید این سیاره را همیشگی ندانیم. من امشب را همیشگی نمیدانم». او موسسهای به نام «اتحاد زمین» تاسیس کرده که هدف آن مبارزه با تغییرات اقلیمی است و تاکنون 5 میلیون دلار برای مبارزه با آتشسوزیهای جنگلهای آمازون جمعآوری کرده است.
3. آنجلینا جولی هم کارگردانی میکند و هم خیلی کارهای دیگر
آنجلینا جولی حرفه خود را با بازی در نقش دخترهای ساده در فیلمهای نوجوانانهای مانند «هکرها» (Hackers) و فیلمهای کمدی-رمانتیکی مانند «بازی با قلب» (Playing by Heart) آغاز کرد. بازی او در فیلم «دختر، از هم گسیخته» (Girl, Interrupted) جایزه اسکار را برای جولی در پی داشت.
در ادامه وی به یک قهرمان زن در فیلمهای اکشنی مانند «سرقت در 60 ثانیه» (Gone in 60 Seconds)، «لارا کرافت: مهاجم مقبره» (Lara Croft: Tomb Raider) و «آقا و خانم اسمیت» (Mr. and Mrs. Smith) تبدیل شد و موفقیت تجاری فیلمهایش او را به سمت کارهای بشردوستانه و فرزندخواندگی سوق داد.
جولی در سال 2002 مدوکس را به عنوان فرزند خوانده پذیرفت، کسی که هنگام بازی در فیلم «لارا کرافت» با او آشنا شده بود و این اولین و نه آخرین بچهای بود که او پذیرفته و از مناطق آسیب پذیر نجات داد. جولی در تمام طول دوران فعالیتش در هالیوود از قدرت ستارگی و جذابیت باکس آفیسیاش برای گسترش مقاصد بشردوستانه استفاده کرد و پس از انتخاب شدن به عنوان سفیر حسن نیت یونیسف، همراه با برد پیت یک بنگاه خیریه راهاندازی کرد.
در هنگام نوشتن این مقاله، جولی هنوز هم به کامبوج کمک کرده و هر از چندگاهی به این کشور سر میزند و حتی در این کشور نیز خانهای دارد. علاوه بر این وی در نقش کارگردان نیز ظاهر شده و فیلمهایی مانند «در سرزمین خون و عسل» (In the Land of Blood and Honey) را ساخته تا آگاهی عمومی نسبت به جنگ بوسنی را افزایش دهد.
4. متیو مک کانهی به دنبال نقشهایی میرود که او را میترسانند
متیو مک کانهی در اولین فیلم خود با نام «مات و مبهوت» (Dazed and Confused) یک تکیه کلام داشت: «خیلی خوب، خیلی خوب، خیلی خوب» و به همین سادگی و پس از کمتر از 5 سال ورود به دنیای بازیگری و پس از بازی در فیلم «زمانی برای کشتن» (A Time to Kill) به یک ستاره تبدیل شد.
در ادامه مک کانهی به بازی در فیلمهای کمدی-رمانتیک روی آورده و تجربیات خوبی در این زمینه کسب کرد. سپس رنسانس مک کانهی رخ داد و این بازیگر با بازی در فیلمهای «گل و لای» (Mud)، «مجیک مایک» (Magic Mike)، «باشگاه خریداران دالاس» (Dallas Buyers Club) که برای آن جایزه اسکار گرفت و سریال «کارآگاه حقیقی» (True Detective) مسیر حرفهای در سینما را تغییر داد.
او به بازی در نقش مردهای دوستداشتنی پایان داده و نیمه تاریک خود را به نمایش گذاشت. وی در مورد نقشهایی که در سالهای اخیر پذیرفته چنین گفته است: «من سرم را پایین میاندازم و به دنبال نقشهایی میروم که مرا میترسانند». اگر چه فیلمهای اخیر او در باکس آفیس موفقیت چندانی نداشتهاند، اما منتقدان سینمایی همچنان او و بازیهایش را دوست دارند.
5. جرج کلونی از تلویزیون به سینما و سپس کارگردانی و در ادامه سیاست رفت
تمام دوران کاری جرج کلونی بر اساس تجربه او شکل گرفته است. قبل از بازی در سریال درام «بخش فوریتهای پزشکی» (ER) در سال 1994، کلونی در سریالهای کوتاه عمر بسیاری بازی کرده بود. بزرگترین موفقیتهای وی برای بازی در سریالهای «حقایق زندگی» (The Facts of Life) و «روزان» (Roseanne) بدست آمده بود، اما این «بخش فوریتهای پزشکی» که او را به یک ستاره در سینما تبدیل کرد.
تنها تجربه سینمایی قابل توجه او قبل از این سریال، فیلم «از گرگ و میش تا سحر» (From Dusk Till Dawn) به نویسندگی کوئنتین تارانتینو و کارگردانی رابرت رودریگز بود. او بعدها در فیلم «بتمن و رابین» (Batman & Robin) در نقش این ابرقهرمان نیز بازی کرد هر چند این روزها این نقشآفرینی و آن فیلم را خوب نمیداند.
در ادامه کلونی در نقشهایی بسیار جدیار بازی کرده و با «اعترافات یک ذهن خطرناک» (Confessions of a Dangerous Mind) اولین تجربه کارگردانی خود را کسب کرد و به خاطر کارگردانی فیلم «شب بخیر و موفق باشید» (Good Night and Good Luck) نامزد دریافت جایزه اسکار نیز شد.
وی همان سال برای بازی در فیلم «سیریانا» (Syriana) جایزه اسکار دریافت کرد و بعدها برای فیلمهای دیگر نیز نامزد اسکار شده و جوایز متعدد دیگری دریافت کرد. او همچنین وارد دنیای سیاست شده و از قدرت ستارگیاش برای پاسخگو کردن کشورها استفاده میکند. کلونی در سال 2003 به انتقاد از جنگ عراق پرداخت و در ادامه دست به تلاش برای بلوکه کردن داراییهای جنایتکاران جنگی سودانی و جلوگیری از ادامه درگیریها در این کشور زد.
6. ساندرا بولاک با یک پیام وارد عرصه سینما شد
ساندرا بولاک در دهه 90 با فیلمهای خوششاخت و موفق اکشنی مانند «سرعت» (Speed) و «مرد خرابکار» (Demolition Man) به اوج هالیوود رسید و در ادامه به ملکه فیلمهای کمدی-رمانتیکی مانند «وقتی تو خواب بودی» (While You Were Sleeping) و «جادوی عملی» (Practical Magic) تبدیل شده و در فیلمهای درام جدی مانند «زمانی برای کشتن» نیز بازی کرد.
وی در سالهای بعد نیز بازی در ژانرهای مختلف را تجربه کرد. در سال 2009 فیلم «پیشنهاد» (The Proposal) نشان داد که بولاک هنوز هم جذابیت لازم برای نقشهای کمدی-رمانتیک را دارد.
بولاک در همان سال برای بازی در فیلم «نقطه کور» (The Proposal) اولین جایزه اسکارش را بدست آورد. از آن سال به بعد بولاک توقفناپذیر بوده و با فیلمهای «گرما» (The Heat)، «جاذبه» (Gravity) و «جعبه پرنده» (Bird Box) جذابیت و قدرت بازیگری خود را به رخ کشیده است.
7. رابرت داونی جونیور کنترل زندگیاش و هالیوود را در دست گرفت
رابرت داونی جونیور یک ستاره جوان در دهه 80 بود که با فیلمهای «علوم عجیب» (Weird Science)، «بازگشت به مدرسه» (Back to School) و «کمتر از صفر» (Less than Zero) به شهرت رسید. در ادامه، علیرغم بازی در فیلمهای تحسین شدهای مانند «چاپلین» (Chaplin) و «قاتلین بالفطره» (Natural Born Killers)، اعتیاد داشت او را به سمت بیراهه میبرد و زندگیاش در آستانه نابودی قرار داشت.
بعد از دست کشیدن از اعتیاد، جونیور نه تنها ثبات را به زندگیاش بازگرداند بلکه موفقیتش در هالیوود به نهایت حد ممکن رسید. او در فیلمهای ابرقهرمانی دنیای مارول مانند سری «انتقامجویان» (Avengers) نقش اول را داشته و بسیاری از او به عنوان بزرگترین بازیگر دنیای سینمای حاضر یاد کردند. علاوه بر دنیای سینمایی، جونیور در دنیای واقعی نیز قهرمان بوده همواره به کودکان بیمار سر زده و سعی در خوشحال کردن آنها دارد.
8. کیانو ریوز تا زمانی که توان دارد به فعالیت ادامه میدهد
«ماجراجویی فوقالعاده بیلی و تد» (Bill and Ted's Excellent Adventure) از کیانو ریوز یک ستاره ساخت و بعد از آن بود که او در فیلمهایی بازی کرد که نه تنها پرفروش و تحسین شده بودند بلکه یک سنگ بنای فرهنگی را بنیان نهادند، فیلمهایی مانند «نقطه شکست» (Point Break) و «سرعت». بعد از آن به نظر میرسید که «ماتریکس» (The Matrix) اوج او در هالیوود باشد، اما اینطور نبود.
فیلمهای «جان ویک» (John Wick) اکشنهای بسیار پیچیدهتری نسبت به «ماتریکس» بوده و گاهی اوقات در آنها از حیوانات و خودروهای سریع به شکلی خلاقانه نیز استفاده شده است. علاوه بر این وی فیلم «مبارز تای چی» (Man of Tai Chi) را کارگردانی کرد که از زندگی دوستش، تایگر چن، الهام گرفته شده است.
در تمام طول این مدت ریوز با خود روراست بوده و از دنیای بیل و تد دور نشده به طوری که قرار است در دنباله این فیلم در سال 2020 نیز بازی کند. هر بار که ریوز را میبینید میفهمید که فهمیدهتر از قبل شده است و زیاد خودش را زیاد جدی نمیگیرد. علاوه بر این سادهزیستی و احترامش به حریم خصوصی افراد و به خصوص زنان نیز بر محبوبیت این بازیگر دوستداشتنی افزوده است.
9. وایولا دیویس منتظر بهترین نقشها بود که به سراغش بروند
مدت زمان زیادی طول کشید تا هالیوود استعداد وایولا دیویس را بشناسد. در تمام طول دهه 90 و دهه پس از آن، دیویس نقشهای تلویزیونی بازی کرده و در نقشهایی ظاهر میشد که نامشان از شغل آنها گرفته شده بود. آن مددکار اجتماعی در «ترافیک» (Traffic) یا آن زن پلیس در «کیت و لئوپولد» (Kate & Leopold) را به یاد دارید؟
حتی نقشهایش در «سولاریس» (Solaris) و «آنتوان فیشر» (Antwone Fisher) نیز او را از این قالب خارج نساخت. اما بازی در فیلم «تردید» (Doubt) که نامزدی اسکار را برایش به ارمغان آورد همه چیز را تغییر داد. شخصیتهایی او شروع به نام داشتن رده و برای بازی در فیلمهای بزرگی مانند «شوالیه و روز» (Knight and Day) و «بخور، عبادت کن، عشق بورز» (Eat Pray Love) با او تماس گرفته شد.
او برای فیلم «کمک» یک بار دیگر نامزد دریافت جایزه اسکار شد، اما موفقیت اصلی او با بازی در سریال «چگونه پس از قتل قسر در برویم» (How to Get Away with Murder) رخ داد. در ادامه دیویس در «جوخه انتحار» (Suicide Squad) بازی کرده و بالاخره برای «حصارها» (Fences) برنده جایزه اسکار شد.
منبع: nickiswift