ماهان شبکه ایرانیان

از گرنیکا، جاودانه‌ترین اثر پیکاسو چه می‌دانید؟

در ساعت ۱۶ و ۴۰ دقیقه روز ۲۶ آوریل ۱۹۳۷، به هنگام درگیری‌های شدید جـنگ‌های داخـلی اسـپانیا، هواپیما‌های بمب‌افکن نازی، به دستور ژنرال فرانکو، شهر گرنیکا، پایتخت مردم باسک در شمال اسپانیا را بمباران کـردند. پیکاسو برای نشان دادن خشم خود از این واقعه، به هنرش رو آورد.

وب‌سایت یک‌پزشک - علیرضا مجیدی: در ساعت 16 و 40 دقیقه روز 26 آوریل 1937، به هنگام درگیری‌های شدید جـنگ‌های داخـلی اسـپانیا، هواپیما‌های بمب‌افکن نازی، به دستور ژنرال فرانکو، شهر گرنیکا، پایتخت مردم باسک در شمال اسپانیا را بمباران کـردند.

جاودانه‌ترین اثر پیکاسو: گرنیکا

این واقعه اولین بمباران مردم غیرنظامی بود که هزاران قربانی گرفت و بلافاصله باعث واکـنش جهانی گردید که اثـرات آن هـنوز هم از میان نرفته است. پیکاسو برای نشان دادن خشم خود از این واقعه، به هنرش رو آورد. واکنش پیکاسو در مقابل این واقعه، واکنشی اخـلاقی بود.

جاودانه‌ترین اثر پیکاسو: گرنیکا

جاودانه‌ترین اثر پیکاسو: گرنیکا

جاودانه‌ترین اثر پیکاسو: گرنیکا

جاودانه‌ترین اثر پیکاسو: گرنیکا

پیکاسو با شروع به کشیدن این اثر بزرگ به چه مرحله‌ای از زندگی و هنر خود رسیده بود؟ چهار سال قبل از کشیدن «گرنیکا»، پیکاسو اسطوره مدیترانه‌ای بسیار شخصی خود را تکامل بخشیده بود؛ با اسطوره‌ای که پیـکر مرکزی‌اش مـینوتور و یا در حقیقت خود او بود.

پیکاسو با استفاده از این مخلوق افسانه‌ای، با زبانی مرموز و اسرارآمیز از خصوصیات زندگی شخصی و داخلی خود سخن می‌گفت. برخی از این اسرار را در حکاکی‌های «سوئیت ولار» می‌توان یافت. طراحی سال 1935 تـابلوی «مـناظره و جنگ مینوتور» شامل ترکیب جامعی از رشد این اسرار در کار‌های پیکاسوست.

در آن سال عوامل بسیاری که در نهان باعث خلق چنین زبان اسرارآمیزی شده بودند، بروز کرد: پیکاسو از همسرش، الگا کوکلووا، جدا شده و مایا، دخـتر اوازمـاری ترز والتر، که از سال 1927 با او روابط مخفیانه غیرمشروع داشت، به دنیا آمد.

در تاریخی بسیار نزدیک به خلق «گرنیکا»، تابلوی «بازی دختر‌ها در کنار دریا» (12 فوریه 1937) کشیده شد. در این تابلو اوج جریانی که از چند سـال پیـش از آن آغـاز شده بود و نشان‌دهندهٔ انسانی با شاختمانی اسـتخوان‌مانندبود نـمایش داده مـی‌شود. با دقت به این تابلو و بلوغ کامل آن می‌توان آنرا نتیجهٔ تلفیق کوبیسم با سورئالیسم دانست.

یکی از مشکلاتی که پیکاسو در موقع کـشیدن پرده «گـرنیکا» بـا آن مواجه بود، محو نشانه‌هایی بود که در قبل از آن اسـاس و بنیان زبان هنری او را تشکیل می‌داد. این عمل به خاطر دستیابی مستقیم‌تر و ساده‌تر به طبیعت، و رهایی از قید و بند‌های گذشته برای تـصویر و مـواجهه بـا تراژدی که او می‌خواست به نمایش بگذارد، لازم و ضروری بود.

رد این مـرحله سؤال دیگری مطرح است. چرا پیکاسو در این لحظه حیاتی به جای ارائه و خلق شیوه‌ای نو در هنرش، به گذشته بـازمی‌گردد. چـرا او، هـمچنانکه بار‌ها درگذشته به خاطر یک زن و یا بروز حادثه‌ای انجام داده بود، ایـن بـار الهاماتش را در قالبی کاملاً نو قرار نداد؟

به نظر من پاسخ به این سئوالات، این فرضیه را ثابت می‌کند که بـرای پیکاسو انـگیزه‌های اخـلاقی و معنوی مهم‌تر و سنگین‌تر ازملاحظات زیبایی هستند. احساس انزجار و تنفری که در این زمان پیـکاسو را احـاطه کـرده بود، چنان عمیق بود که مانع از تفکر او برای ابداع شیوه جدید کارش و یا پروردن تـفکری عابدانه دربـارهٔ زیـبایی می‌شد.

«گرنیکا» نشانگر مسئله تعهد هنری و هنر متعهد اصیلی است که جستجو برای آن، در جایی دیـگر بـیهوده است. برداشت پیکاسو از این بمباران و تابلوی آن، هر دو پاسخ درستی به این مسئله هستند.

ولی درهـرحال، پیـکاسو هنوز محدود به نشانه‌ها و علائمی بود که از طریق آنـها شـخصیت‌اش را نشان می‌داد؛ چراکه طرح‌هایی که او در اول ماه مه کشید هنوز علائمی ازآن زبان کنایه‌آمیز و اسـتهزاءگر را در خـود داشـت و پیکاسو بالاخره به تدریج و به سختی توانست خود را از قید آن برهاند. مقایسه بین گاو و اسب این کـوشش را نـمایان می‌سازد؛ در آغاز پیکاسو قصد داشت توسط این دو حیوان، به ترتیب مردم اسپانیا و فاشیسم را ارائه دهـد.

درحـقیقت فـقط تصویر اسب است که مشکل‌زاست؛ پیکاسو اسب را یا به صورت طنز و یا با طعنی بچگانه و یا بـه صـورتی نـفرت‌انگیز خصمانه و یا بالأخره در ساده‌ترین شکلش نشان می‌دهد؛ و سپس لحظه‌ای می‌آید که تنفر غـم‌انگیز از اسـب، و رجعت پیکاسو به جوانی‌اش، او را تحت فشار قرار داده، و طرح‌های قدیم او را بی‌مصرف و دگرگون می‌کند و باعث ناهمآهنگی با مـوضوع مـی‌شوند.

حالا دیگر پیکاسو از علائم و نشانه‌ها استفاده نکرده و اندام‌های لخت و بدون تزئین می‌کشد. ولی در نـهایت، گـاو و اسب، دو حیوانی که برای اسپانیا بسیار آشـنا هـستند، در تـابلو نقش مهمی پیدا می‌کنند.

بااین‌وجود، طرح‌های اولیه، نـشانی از تـصاویر نهایی تابلو ندارند. حتی طرح شماره 15 که در تاریخ 9 مه کشیده شده و از نظر تاریخ بسیار بـا تـابلو نزدیک است، اثر یاز شیوه‌های تـرکیبی کـه در طرح نـهایی بـه چـشم می‌خورد ندارد.

پرده دیواری تمام شده کاملاً بـا طـرح‌های اولیه متفاوت است، نه فقط از نظر اندازه (اندازه تابلو 394.3 سانتیمتر در 776.6 سانتیمتر است)، و ابـعاد (طـرح‌های اولیه تقریبا مربع بودند)، و یا شیوه بـیان، بلکه پیکاسو با ایـستادن در مـقابل پرده نقاشی، مسئولیت خود را احساس کـرده و از عـظمت مأموریتی که او تقریباً فقط به واسطه انگیزه‌اش شخصی قبول کرده آگاه شد.

با اسـتناد بـه عکسی که دورامار از طرح‌های اولیه برداشته، طـرح‌ها در مـرحلهٔ اول بسیار بزرگتر از طـرح‌های قـبلی هستند، و اگرچه طرح‌ها با قلم‌مو کشیده شده‌اند، ولی در هر صورت طرح هستند.

در این موقع پیـکاسو سـحر و جادویی شایان توجه از خود نشان داد؛ او تمام گـذشته خـود را به عـنوان نقاشی بـه کـار گرفته و در خدمت نیاز‌های زمـان قرار داد. ممکن است تصور گردد که با چنین عملی پیکاسو نه‌تن‌ها درخلق شیوه‌ای جدید موفق نـبود، بـلکه به عقب رجعت کرد.

جاودانه‌ترین اثر پیکاسو: گرنیکا

به عـقیده مـن شـیوهٔ او از دو جـهت قـابل تعمق و بررسی است. گـذشتهٔ پیـکاسو بسیار درخشان بود و موفقیت‌های چشمگیری را شامل می‌شد (دوره آبی، دوره صورتی، کوبیسم، پاپیه کوله، کرویزم و غیره) او تمایل داشت کـه شایسته‌ترین امـکانات خـود را در خدمت دفاع از مردم قربانی این حادثه قرار دهـد و بـهترین چـیزی را کـه مـی‌توانست بـه جبران قتل عام گرنیکا اهدا کند، گذشته‌اش به عنوان یک نقاش بود.

در لحظه آزمایش خویش، پیکاسو به خود حرکتی داده و به صورت سربازی درآمد، در نتیجه هنر او کاملاً متعهد و گذشته‌اش کـه به نظر می‌آمد فقط از نظر هنر زیبایی‌شناسی قابل اهمیت است، به صورت تعهدی در مقابل زمان حال درآمده و دارای ارزش اخلاقی گشت. ولی او این تعهد را کاملا آزادانه قبول نمود.

کاملاً واضح است که اگر مراحل تـکاملی گـذشته پیکاسو وجود نداشتند و اگر آن‌ها ثمره آزادی مطلق نبودند، هرگز «گرنیکا» به بار نمی‌نشست.

نه‌تن‌ها آزادگی و هنر متعهد ناقض یکدیگر نمی‌باشند، بلکه آن‌ها مکمل و مبین یکدیگرند؛ بنابراین پیکاسو با مهارتی شایان که تـنها در حـد شایستگی جادوگران و شبه‌خدایان می‌باشد، موفق شد که در خلق «گرنیکا» از بیان دو شیوهٔ رئالیستی و عوامل دورهٔ آبی (که در طرح‌ها و ترسیمات اولیه بر روی کاغذ آبی بوده‌اند و مانند دورهٔ صـورتی، در نـهایت به مخلوطی از یک رنگ مـنتهی می‌شدند) و آخـرین تجربیاتش در مکتب سوررئلیسم و سبک ساده استفاده نماید.

استفاده از شیوهٔ کوبیسم و نقاشی عاری از پرسپکتیو، دو عاملی هستند که به این اثر وحدت و یکپارچگی کامل می‌بخشند.

در تابلوی تمام شـده، پیکاسو از تضاد بین گاو و اسـب چشم پوشـیده و برای تمام موجودات تابلو یک طالع پیش‌بینی می‌کند-طالع یک قربانی. ولی عامل دیگری که در ابتدا مختص اسب بود از بین نرفته است؛ در حقیقت اسب به داخل پرده نقاشی و مقابل دیدگاه ما نفوذ کرده است.

اگر چـنانچه مـا «گرنیکا» را با لغاتی ملموس‌تر تجزیه و تحلیل کنیم، درمی‌یابیم که تصویر در پائین بسته، در طرفین محدود و در بالا باز است. تقریباً تمام عواملی که در طرح پرده به کار رفته‌اند به‌نحوی از انحاء در خلق نقاط خالی بالای تـابلو مـؤثرند: دم و شاخ گـاو، بازو‌های زن، شیهه اسب، و زنی که چراغ نفتی به دست دارد.

تحت تأثیر تمام این عوامل، تابلو جاذبه و اهمیتی حتی در خـارج از پرده نقاشی پیدا می‌کند؛ محلی پیدا می‌کند که ما می‌دانیم محل وقوع حـادثه اسـت، مـحلی که هواپیما‌های ویرانگری که در این لحظه از انظار مخفی‌اند، آنچه را که ما اکنون شاهدش هستیم، به وجود آورده‌اند.

ازایـن نـظر می‌توان گفت که پرده دیواری با وجودی که مستطیل‌شکل است، مرتباً بالا و بالاتر رفته و احجام ظـاهری آن خـنثی شـده و حتی به واسطه فشار و جهتی که تابلو به طرف بالا دارد، از حد عادی هم بالاتر می‌رود.

یـک نکته دیگر تابلو هم نیاز به بحث و استدلال دارد. چگونه پیکاسو توانست بین عـوامل نامتنجانسی نظیر رئالیسم، کـوبیسم، سـوررئالیسم، کرویزم و پاپیه کوله همآهنگی و حتی وحدت ایجاد نماید؟

چگونه استفاده از چنین شیوه مخلوط و درهمی، منجر به خلق هیولایی دهشتناک نشد؟ به عقیدهٔ من جواب اینست که پیکاسو با علاقه و شعله‌های درونی الهاماتش موفق شد که چنین عوامل نـامتنجانس و حتی متضاد یکدیگر را مانند آتشی که در حرارت خیلی بالا می‌تواند بیشتر مواد متغیر را ذوب کند، درهم بیامیزد.

این تجزیه و تحلیل کوتاه از شکل‌گیری و مشخصات ظاهری «گرنیکا» را نمی‌توان بدون در نظر گرفتن ارتباط خارق‌العاده آن با زندگی مـدرن، کـه به عقیدهٔ من این اثر هنری را بیشتر قابل تعمق می‌کند، به پایان رسانید.

طرح شماره 15 مورخ 9 مه که احتمالاً کامل‌ترین طرح‌های گرنیکا می‌باشد، و هم‌چنین عکس‌های دورامار از دو مرحلهٔ اول نقاشی، به خوبی نشان می‌دهند کـه در اصل پیکاسو قصد داشت دستی را با مشت گره کرده نشان بدهد. مشت گره کرده حائز اهمیت است چراکه بدین معنی است که آنچه که در تابلو اتفاق می‌افتد نمی‌تواند طالب بخشش الهی بـاشد؛ مـشت گره کرده از خدا تقاضای قصاص می‌کند.

پیکاسو پس از آنکه مشت را نقاشی کرد، از عقیده انتقام‌جوئی، به نظر من مخصوصا و عمداً صرفنظر کرد، به این ترتیب تابلو حاوی فریاد‌های ناامیدی آنهاست که در اثر این عمل وحـشیانه، نـاروا و مـخرب رنج برده‌اند، و در نتیجه تابلو مرثیهٔ پیـکاسو شـد.

جاودانه‌ترین اثر پیکاسو: گرنیکا

بعضی از تـصاویر پرده و بـسیاری از فـریاد‌های مأیوسانه‌ای که در تمام تابلو منعکس‌اند، به زبان عامیانه نت‌های ممتد و دلخراش مـوسیقی آندالوزیائی است. به نظرمن «گرنیکا» «آوای ژرف» پیکاسو به رسم آندالوزیاست. در این اثر تمام زمینه‌های فرهنگی پیکاسو-و نه فقط تـا زمـان خردسالی او، بـلکه بسیار عقب‌تر و تا زمان اجدادش-همگی ظاهر شده و یا گذشته او بـه عـنوان نقاش مخلوط شده‌اند.

من همیشه معتقد بوده‌ام که کار‌های پیکاسو به‌طوراعم بهترین بیانگر حالات و روحیات بشر قـرن بـیستم اسـت؛ چراکه هنر او، شیوه‌ها و دوره‌های مختلفی را دربرمی‌گیردکه هریک به نوعی با بشریت مـربوط و وابـسته‌اند. در دنـیای جدید، مردم تمام نقاط می‌دانند که افراد دیگری در دنیا وجود دارند که از نظر عقاید، نحوهٔ زنـدگی، شـعائر مـذهبی، عادات، زبان، رنگ پوست و سایر مشخصات با آن‌ها متفاوتند.

فقط از دو طریق می‌توان مشکلات نـاشی از ایـن اختلافات را حل نمود. اگر هرکس معتقد باشد که تنها او حق دارد و سایرین محق نیستند، زنـدگی نـزاع و سـتیزی مداوم خواهد بود.

راه دیگر، شیوه تفاهم متقابل و سعهٔ نظر است و بر قبول این حقیقت استوار اسـت کـه شیوهٔ زندگی سایر مردم به اندازهٔ شیوهٔ زندگی ما محترم است و چنانچه ما در مـحیط دیـگر و تـحت شرایط دیگری متولد می‌شدیم عقاید و ارزش‌های ما با مردمی که اکنون دشمن می‌پنداریم یکسان می‌شد.

مـن معتقدم کـه کار پیکاسو پاسخی به این تضادهاست؛ و او تا حد امکان سعی کرده است کـه اخـتلافات بـشری و تضاد‌ها رادر کارهایش بگنجاند.

از آنجا که «گرنیکا» بدون شک حاصل گذشتۀ پیکاسو به عنوان هنرمند است، شـیوه‌های مـختلف و نـقاشی و دوره‌هایی که او در این اثر به نمایش می‌گذارد، گویای این نظرند که سبک‌های غـیرمتنجانس و مـختلف می‌توانند درکنار یکدیگر قرار گرفته و به یکدیگر شکل داده و تکامل بخشند؛ بنابراین «گرنیکا» فقط تصویری از جنگ نیست؛ بـلکه تـصویری است که زندگی مشترک انسان‌ها را تبلیغ می‌کند؛ و با توجه به روند ایجاد ایـن اثـر، پیام آن این است که زنـدگی مـشترک نیاز به قدرت و علاقه‌ای دارد که پیکاسو ازطـریق آن‌ها توانست چنین کار هنری هماهنگ و یکدستی را خلق کند.

اسم این علاقه عشق اسـت، چـراکه عشق به رنج‌دیدگان و آنهاییک ه چنین بـی‌ترحم و سـنگدلانه از بین رفـته بودند، مـحرک و انـگیزۀ پیکاسو برای خلق جاودانه‌ترین اثر زندگیش بود.

منبع: پیام یونسکو – شماره 130

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان