«راکی» اولین فیلم سیلوستر استالونه بود که تأثیر زیادی روی زندگی حرفهای او داشت. اما نباید فراموش کرد که مجموعه فیلمهای «رمبو» که استالونه در آنها بازی میکرد نیز به موفقیتهای زیادی دست یافت.
این مجموعه فیلمها با اقتباس از رمان دیوید مورل در سال 1972 ساخته شدهاند و مورل دو رمان دیگر در دنبالهٔ فیلم اصلی نوشت. در ابتدا قرار بود «نخستین خون» تم سیاهتری داشته باشد و شخصیت اصلی آن، جان رمبو، هم همدلی کمتری از خود نشان دهد. استیو مککوئین در لیست انتخاب بازیگر برای نقش رمبو قرار داشت.
همچنین بخوانید:
گفتگویی جالب با سیلوستر استالونه اسطوره فیلم های راکی Rocky
حتی نام داستین هافمن هم برای بازی در این نقش به چشم میخورد، اما در آخر این نقش به استالونه رسید. در فیلمهای بعدی، او به یک ابرقهرمان هیجانانگیز و میهنپرست تبدیل شده بود.
«نخستین خون» به کارگردانی تد کاچف (که مدتی بعد «Weekend at Bernie’s» را ساخت) در اصل بیش از سه ساعت بود. به گفتهٔ استالونه، این فیلم یک فاجعهٔ بزرگ و بسیار بد بود. در واقع، استالونه پیشنهاد خرید این فیلم را داد تا کسی آن را نبیند. او موفق شد فیلم را به 93 دقیقه کاهش دهد و این فیلمی است که در سینماها به روی پرده رفت. «نخستین خون» آنقدر پرسروصدا و موفق بود که امسال پس از 37 سال، پنجمین فیلم این مجموعه نیز اکران شد.
در نتیجه در این مقاله هر پنج فیلم را رتبهبندی کردهایم.
5. Rambo: Last Blood 2019
«رمبو» محصول 2008، دوباره این مجموعهٔ خفته را احیا کرد و پیش از «ربودهشده» اکران شد و موج فیلمهای اکشن هیجانی را باب کرد که بعدها شامل «بیمصرفها» نیز شد. اما حس «آخرین خون» مثل این است که استالونه میخواهد روی زیباشناسی مجموعه مهارتهای لیام نیسون را با استفاده از جنگجوهای سپهسالار خودش در برابر مجرمان مکزیکی سرمایهگذاری کند (اشتباه آنها: دزدیدن برادرزادهٔ رمبو با بازی یوت موریال و انتقال او به شرکت غیرقانونیشان). کابوس بدترین دیدگاه ترامپ در مورد همسایههای آمریکا در مرزهای جنوبی، همانطور که رمبو با آدمهای بد میجنگد، هر از گاهی برای قلب سیاه آنها تأسف میخورد که «آخرین خون» را به فیلمی نژادپرستانه تبدیل کرده است. حداقل فیلمهای قبلی نسبت به اعتقادات ابلهانهشان شجاعت به خرج میدادند، اما این فیلم تنها حسی از حماقت، تنبلی و خنجری از ناامیدی روی پیشبرد مالکیت معنوی دارد که از مدتها قبل شکل گرفته است. در تیتراژ آخر تصاویری از فیلمهای پیشین «رمبو» نشان داده میشود و آنها نسبت به این مایهٔ ننگ، یک شاهکار به حساب میآیند.
4. Rambo III 1998
با توجه به بالا رفتن هزینه ساخت فیلمهای اکشن در سه دههٔ گذشته، «رمبو 3» در زمان اکرانش با صرف هزینهٔ 63 میلیون دلار، یکی از گرانترین فیلمهای ساخته شده محسوب میشد. شاید این هزینه زیاد در تصاویر و صحنههای فیلم به چشم نیاید، با این وجود در این دنباله، استالونه در نوشتن فیلمنامه نیز همکاری داشت و این فیلم رعبآور بهوجود آمده است. استالونه به طرز غیرمعقولانهای در این فیلم ظاهر شده که او را کمتر شبیه به سرباز و کشتیگیر حرفهای که پیش از این بود میکند. فشار داستان فیلم ــ که رمبو را برای نجات فرماندهاش (ریچارد کرنا) راهی افغانستان میکند ــ بیش از هر چیز برگرفته از انتظار نفسگیر الگوبرداری شده از داستانهای قدیمی مضحک است. «زبر و زرنگها! قسمت دوم» بهطور حیرتانگیزی کل فیلم را در ژانر نقیضه (فیلم هجو یا فیلم نقیضه ژانری در سینمای کمدی است که دیگر ژانرها را هجو میکند) به سخره گرفته است. اما صادقانه بگویم، اگر امروز هر دو فیلم را همزمان و در کنار هم تماشا کنید، تشخیص آنها از یکدیگر مشکل خواهد بود.
3. Rambo: First Blood Part II 1985
فیلمی که حقیقتا کل اسطورهٔ رمبو را به تصویر کشید، «رمبو: اولین خون قسمت دوم» به کارگردانی جرج پی کوزماتوس فقید است که در اصل ایدهٔ کلی از فیلم اول دربارهٔ «کهنهسرباز عبوس که قدر او را پس از بازگشت به خانه در آمریکا نمیدانند» را به رمبو بزرگترین قهرمان آمریکا تبدیل کرد. دقت کنید که در پوسترهای این فیلم شخصیت اصلی با بالاتنهٔ برهنه ظاهر شده و یک بازوکا در دست گرفته است: پس میتوانید حدس بزنید که در این فیلم چه اتفاقاتی قرار است بیفتند. «رمبو 2» برای نشان دادن نگرانیهایش در مورد اسیرهای باقیمانده از جنگ ویتنام فریبکاری میکند، اما بیش از هر چیز میخواهد استالونه را در حال تیراندازی در حالت آهسته به تصویر بکشد. کل فیلم مسخره است به طوری که تنها در دهه 80 میشد آن را تولید کرد. صادقانه میگوییم که اینجا با یک فیلم افتضاح طرف هستیم که اصلا دوستش نداریم.
2. Rambo 2008
اولین فیلم از این مجموعه که استالونه کارگردانی آن را بر عهده داشت و تنها فیلمی که واقعا انگیزهبخش فعالیت مجدد «بیمصرفها» بود. «رمبو» چهارمین فیلم این مجموعه به سوال “چرا باید یک فیلم رمبو دیگر ساخته شود؟” با واضحترین و صادقانهترین پاسخی که کاملا قانعکننده است جواب میدهد: چون در سال 2008 امکان ساخت فیلمهای خشونتآمیزتر نسبت به سال 1988 بیشتر بود. تصاویر و صحنههای این فیلم بسیار جذاب است و کاملا مشخص است که استالونه از هر ثانیهٔ آن لذت میبرد. شاید باید از پاشیده شدن مغزها روی زمین در این فیلم رکورد تازهای ثبت شود. البته هیچ چیز نمیتواند با مشتزنیهای رمبو به سر افراد رقابت کند.
واضح است که این فیلم مناسب سلیقهٔ همه نیست. اما استالونه خشونت بسیار زیاد و دیوانهکنندهای را ارائه داده که نسبت به کارهای پیشین خودش هم بهتر بود. شاید نتوان لزوما لغت «خوب» را برای آن به کار برد، اما شکی نیست که «رمبو» یکی از آن فیلمهایی است که فراموشش نکردهایم.
1. First Blood 1982
باور کردنش سخت است، اما زمانی بود که «رمبو» مترادف با نام سیلوستر استالونه نبود و در دورهای، انتخاب استالونه برای این نقش ریسکی بهنظر میرسید. همانطور که کاچف کارگردان «نخستین خون» در سال 2016 گفت: “در آن زمان در هالیوود باور عمومی بر این بود که استالونه تنها در فیلمهای «راکی» موفق بوده است. فیلمهای دیگر او ــ «کوچه بهشت»، «مشت»، «شاهینهای شب»، فیلمهای دیگری از او به یاد ندارم ــ همگی عمرشان تمام شده بود. من گفتم: “باور عمومی برای من مهم نیست؛ او برای این نقش عالی است. او محکم است، اما همدل نیز هست و از میزان حساسیت زیادی برخوردار است. نمیتوانم کس دیگری را در این نقش متصور شوم””.
برخلاف فیلمهای بعدی این مجموعه، «نخستین خون» بیشتر مثل یک مطالعه شخصیت بود که جان رمبو از برخی پلیسهای کوتهفکر و زنندهٔ آمریکای شمالی سرپیچی میکرد که او را مجبور به جنگ برای زندگی خودش میکرد. اینجا تأکید روی تعلیق است، نه عمل، و بیشک این فیلم استثمار روح مردی-در برابرـدنیا را دارد، هر چند با یک جریان عمقی احساسی امروز هم طنینانداز میشود. در سال 1982، ویتنام همچنان یک موضوع جنجالی در سطح ملی محسوب میشد. بازی آسیبپذیر استالونه که خیلیها را متعجب کرد، ادای احترام به سربازانی بود که به خانه و کشوری بازگشته بودند که هنوز برای به آغوش کشیدن آنها آماده نبود. شاید سخنرانی بزرگ رمبو در آخر فیلم غلوآمیز بهنظر برسد، اما استالونه موفق به باورپذیر بودن سرخوردگی شخصیتش میشود. شرمآور است که فیلمهای بعدی این مجموعه چنین تفاوت ظریفی را برای موفق شدن پهلوانپنبهها حذف کردند. شاید «نخستین خون» جزو فیلمهای درجه ب مبتذل باشد، اما اصل داستان آن به طرز باورنکردنی تأمل برانگیز است.
این مقاله برگرفته از نوشتهٔ تیم گریرسون و ویل لیچ در سایت vulture.com است.
کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریهها، وبلاگها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.
Post Views:
340