رکسانا خوشابی؛ کارشناس ارشد مشاوره
بسیاری از والدینی که همراه با فرزندان نوجوان خود، به مراکز مشاوره یا به روانپزشکان مراجعه میکنند، اظهار میدارند که فرزندشان تا قبل از سن بلوغ، کودکی آرام و سربراه بوده و هیچ نشانهای از افسردگی، پرخاشگری، اضطراب و سایر اختلالات یا بیماریهای روانشناختی، از او دیده نشده است.
اینک هم حیرت زدهاند که چطور کودک آرام آنها، مبدل به نوجوانی شده که مشکلات و اختلالات غیر قابل پیش بینی داشته است؟
اگر کمی واقع بینانه تر به این موضوع نگاه کنیم متوجه میشویم که بسیاری از اختلالات و حتی بیماریهای روانی هستند که در سنین بلوغ خود را برای اولین بار نشان میدهند و لازم است والدین آنها را بشناسند و هر چه سریعتر برای درمان آنها اقدام کنند.
خوشبختانه هر چه زودتر درمان را آغاز کنیم، زودتر به نتیجه خواهیم رسید و فرار از مشکل و اختلال، باعث درمان نمیشود و پاک کردن صورت مسئله، نتیجهای ندارد.
بلوغ به چه معناست
بلوغ در لغت به معنی رسیدگی و پختگی است و مشخصه دورانی از زندگی محسوب میشود که فرد از دنیای کودکی فاصله میگیرد و در مسیر تکامل جسمی و روحی قدم برمی دارد.
در حال حاضر، بهداشت بلوغ و مناسبات اجتماعی و رفتاری آن، به یکی از شاخصههای مهم برای سنجش میزان رشدیافتگی جوامع تبدیل شده و کنوانسیونهای بینالمللی و قوانین عالی برای آن به تصویب رسیده است.
اما متاسفانه فرهنگ عرفی ما، موضوع بلوغ را با احتیاط شدید و به صورت خاموش برگزار میکند و حتی آن را پدیدهای خجالتآور میشناسد.
گروهی از نوجوانان که از سوی والدین، مربیان و اطرافیان خود، با تغییرات دوران بلوغ آشنا نشدهاند، از بلوغ خود دچار ترس، اندوه و حتی افسردگی میشوند و از خود میپرسند این چه اتفاقی است که برای من میافتد، آیا طبیعی است؟ آیا برای همه اتفاق می افتد؟ مبادا برایم مشکلی ایجاد کند.
در حقیقت نوجوان به دلیل ناآگاهی، دوره بلوغ را با ترس و اضطراب طی میکند و بتدریج قدرت تطبیق با شرایط متغیر آن را از دست میدهد.
اینجاست که آسیبهای رفتاری در کمین نوجوان قرار میگیرد. آسیبهایی که حتی میتواند آیندهی یک نوجوان سالم را هم به تباهی بکشاند.
در نتیجه، والدین با زبانی ساده و بدون پیچیدگی باید شرایط بلوغ را برای نوجوان تشریح کنند و به او اطلاعاتی متناسب با سن و پیشرفت مراحل بلوغ ارائه کنند.
نوجوان تازه بالغ باید پیش از شروع تغییرات عمده جسمی به آنها آگاه باشد و بداند دیگر کودکی خردسال نیست و برای خود بزرگسالی شده که جامعه و اطرافیان او نیز، انتظارهایی متناسب از او دارند. از آنجا که بسیاری از والدین به دلیل موانع فرهنگی یا براساس شرمی نابه جا از ارائه توضیحات کامل و جامع در این باره خودداری میکنند، آموزشهای اجتماعی درباره بلوغ اهمیتی دو چندان مییابند.
در نظر داشته باشیم که نوجوان عادی، اگر دوره بلوغ را با آگاهیهای لازم طی کند دچار اختلال نخواهد شد اما اگر آموزشها و آگاهیهای لازم به او داده نشود ممکن است دچار عدم موفقیت در تحصیل و ازدواج و اشتغال یا مبتلا به برخی اختلالات رفتاری شود.
اما غیر از این، مشکلات و اختلالات روانیای هم هستند که در زمان بلوغ خود را نشان میدهند و اینک به برخی از آنها اشاره میکنم.
افسردگی
نوجوان افسرده اکثراً غمگین است. گاهی گریه میکند، میل به غذا ندارد، دچار یأس و بدبینی است. درباره خود احساس حقارت و بی ارزشی دارد، سعی دارد خود را گناهکار احساس کند.
کارهایش به کندی انجام میشود و.... در نوجوانان افسرده، حالاتی شبیه پریشانی حواس، بیقراری و اضطراب مشاهده میشود و حتی گاهی میل به خودکشی و یا لااقل ژست خودکشی را هم در او میبینیم.
علائق تحصیلی در این نوجوانان کاهش پیدا میکند.
دچار بیخوابی و بیاشتهایی میشوند و اگر این حالت در آنها تعدیل و یا اصلاح نشود عوارض نامطلوبتری بر جای میماند. در مواردی ممکن است علت افسردگی جنبههای زیستی باشد.
نارسائیهای ناشی از کمی ترشح برخی از غدّهها خود در ایجاد این حالت مؤثر است، مثل غده تیروئید. که در آن صورت ضروری است پزشک متخصص نظر دهد.
افراد افسرده نمیتوانند توجه خود را به امری جلب نماید. نمیتوانند در یک اتاق راحت بنشینند و قرار بگیرند. در مطالعه کتاب برایشان تمرکز حواس نیست.
دائماً از خستگی شکایت دارند حتی پس از استراحتی طولانی و حتی صبح پس از خواب طولانی.
آنها در مواردی احساس ناکامی دارند و از مسائل اجتماعی سرخوردگی پیدا میکنند.
حال پرخاشگری به آنها دست میدهد و از این طریق دست زدن به برخی اعمال میکوشند خود را رهائی دهند.
آنها در مواردی دست به اعمال جنسی میزنند تا سکون و آرامشی بیابند. برخی از نوجوانان که از حدود 15 سالگی دچار افسردگی شود ممکن است نسبت به والدین خود، حالت خصومت آمیز پیدا کنند.
برخی حافظهشان ضعیف میشود. طوری که ناچار میشوند چند بار مطالب درسی را بخوانند تا یاد بگیرند.
بیماری مالیخولیا
این بیماری از یک جهت نوعی افسردگی است و از حدود سنین 15 تقریباً عارض افراد میشود.
نشانه آن احساس غم و اندوه بی علّت و خستگی سبک است. انتظاری آمیخته با دلواپسی و اضطراب او را رنج میدهد.
گاهی فرد مبتلای به آن فکر میکند عمرش تلف شده است، یا مرگش نزدیک است. برگذشته تأسف میخورد که چرا چنین و چنان کرده و یا فلان موقعیت را از دست داده است از برخورد با آینده هراس دارد و در مواردی خود را مرده میانگارد.
برای جبران ناکامیها گاهی شاعر منش میشود و زمانی نویسنده. این بیماری قبل از سنین نوجوانی به چشم نمیخورد و هم در سنین بزرگسالی وجود ندارد.
شیوع آن در بین افراد همین سن است. و البته اختلالی است زود گذر و قابل درمان بشرطی که در افراد عمیق و ریشه دار نگردد و یا بیمار به آن حالات عادت نیابد.
هیستری
جوانانی که به این بیماری مبتلا میشوند علاقه به تظاهر و خودنمائی پیدا میکنند. آنچنان که گوئی در تئاتری دارند بازی میکنند و در آن میخواهند حالات مختلفی را نشان دهند، و یا وضعشان بگونهای است که بنظر میرسد از شخصیت معینی تقلید میکنند و در آن میخواهند بخشی از آرزوی خود را محقق ببینند.
از تجلیات این بیماری در افراد بیمار فراموشی است و همچنین پیدایش بحران خشم و وجود هیجانات تند و ناراحت کننده.
میتومانی
وضعیتی است که در آن علاقهای بسیار به دروغ پردازی در فرد پدید میآید، سرگرم بافتن دروغ و پرداختن آن است.
مسألهای را بزرگ میکند و از آن طریق سعی دارد اعجاب و تحسین دیگران را برانگیزاند.
همچنین تخلفاتی در آنان دیده میشود مثل دزدی، بدون اینکه او را احتیاجی به آن مال دزدی شده باشد.
در مواردی اغلب به جلب نظر دیگران و ارضای حالت مهرطلبی در آنان دیده میشود که صورت بسیار زشت آن در فحشاء و خودفروشی است.
ترس و اضطراب
از دیگر مشکلات و اختلالات سنین نوجوانی، میتوان ترس و اضطراب را نام برد. نوجوانان مضطرب اغلب در وضعیتی هستند که قرار و آرام ندارند.
حتی کتاب را باز میکنند ولی از فهم آن و سپردن مسائل آن در ذهن عاجزند.
در کلاس وضعشان بگونه ای است که باید گفت از درس سر در نمیآورند.
این اختلال بویژه در آغاز بلوغ بسیار بچشم میخورد و وضع آنچنان پیچیده و در هم است که خود آنان نیز از این حالت خود در شگفت و تعجّبند.
بیماری آشفتگی آنان را در مواردی از پای درمی آورد. ترس نوجوانان اغلب بیحساب و نگرانیشان از آیندهای است که بنظرشان مبهم میآید.
تأسف و تأثر از گذشته و از اینکه نتوانستند آمادگی لازم را برای آینده فراهم کنند موجب میشود نوجوان از انجام وظایف فعلیاش هم باز بماند.
اسکیزوفرنی
اسکیزوفرنی که برخی آن را اسکیزوفرنی نامیدهاند از سنین نوجوانی آغاز میشود و مبتلایان به آن معمولاً بین 20 تا 30 سالهاند. اسکیزوفرنی دارای فرمها و صورتهای مختلف است که مهمترین آنها عبارتند از:
الف- پارانویا
مبتلای به این نوع بیماری دچار توهّم و افکار موهوم است.. گاهی این بیمار خیال میکند که مورد حمله دیگران است و یا او را دزدیدهاند.
در مواردی تصور میکند که علیه او توطئهای چیدهاند بهمین نظر در مورد خفیف این بیماری سعی دارد از جامعه کناره بگیرد، انکار واقعیت کند، اعمال خود را به دیگران نسبت دهد و... گوئی در حال حمله است، گاهی هم به همه امور و جریانات بی اعتناست بی عاطفه است، دچار نومیدی است، در برابر دیگران حساسیتی از خود بروز نمیدهد، در برابر ضوابط اجتماعی بی تفاوت و بی اعتناست.
او غالباً عصبانی است، لبانش باریک و کشیده میشود. نگاهش سرد و مات است. دچار انجماد روانی است، عضلات صورتش بی حرکت و بی نشاط است.
در مواردی گرفتار منم منم زدن است. دم از استقلال میزند، به آنکس که خودخواهی او را ارضا نکرده اعلام جنگ میدهد، انکار واقعیت میکند، به هم جنس میل پیدا میکند و...
ب- بیماری کاتاتونی
این بیماری هم نوعی از اسکیزوفرنی است. چنین فردی از جمع گریزان و گاه متنفر میشود و حتی سعی دارد در گوشهای دور از چشم دیگران بخوابد و حرکتی از خود نشان ندهد.
درباره امور و مسائل دیگران و حتی خودش بی اعتناست. آنچنان که به دنبال غذا نمیرود و حاضر است در گرسنگی بسر برد. به نظافت خود بی توجه است و چرک از سر و رویش میبارد و او بدان توجهی نمیکند.
به نشانه تعرض گاهی به دیگران حمله میکند. خرابکاری در او بوضوح دیده میشود و یا کارهائی از او سر میزند که از افراد عادی بسیار بعید است دیگران را قبول ندارد و گاهی عملی انجام میدهد که مورد قبول خود او هم نیست و چنان بنظر میرسد که فردی از بیرون کارهای او را رهبری میکند. ولی در کل رفتارش نسبت به دیگر مبتلایان عادیتر و امکان درمان برای او بیشتر است.
ج- بیماری هبرفرنیک
این هم نوعی از بیماری اسکیزوفرنی است. مبتلای به این بیماری اعمال و رفتارهای بی دلیل دارد.
مثلاً بی دلیل میخندد و بی حساب گریه میکند. بدلایلی پوچ و ساده خشمگین میشود و یکپارچگی شخصیت خود را از دست میدهد.
جنبه عقلانی این بیمار ضعیف میشود آنچنان که در برابر دیگران احساس بی تفاوتی میکند و حتی اگر لباس خود را درآورد هم ناراحت نیست و آن را برای خود آزاردهنده نمیداند.
گاهی ادا و اطوار مضحکی از او سر میزند آنچنان که گوئی شدیداً در عالم توهم است و در عالم خیال و رؤیا بسر میبرد کلمات همصدا و هم آهنگ و یکنواخت را تکرار میکند و آنچنان است که گوئی با عالم خارج قطع رابطه کرده است. در برابر مرگ عزیزانش بی تفاوت است آنچنان که مرگشان دل آنها را نمیسوزاند.
درمان این بیماریها
گاهی این بیماریها علل جسمانی دارند. علتهایی مانند اختلال عملکرد غدد، که در این صورت، اغلب دارودرمانی الزامی است.
گاهی ناشی از استفاده از موادی مانند مشروب و مرفین و هروئین، و گاه ناشی از عوامل اجتماعی مانند نابسامانی خانواده و یا نابسامانی اجتماع و...اند که در هر یک از این موارد مراجعه به روانپزشک ضرورت دارد.
همچنین اقدام به روان درمانی، تجویز داروهای آرامش بخش قوی، استفاده از غذای متناسب، خواب و استراحت کافی، تفریح و دیگر سرگرمیهای مفید در این امر مؤثرند.
جلوهها و علائم اضطراب عبارتند از
عرق کردن، فشار عضلانی، ضربان قلب، خستگی بیحساب، خودخوری، تشنجات جسمی، نفس زدنهای تند، عدم احساس گرسنگی و تشنگی، بهانه جوئی برای ترس، احساس نیاز فوق العاده به امور جنسی خودداری از انجام وظیفه، احساس وجود اجبار و کراهت و...وجود نشانه هائی چون لرزیدن، گریه در حال افسردگی بسیار، بیخوابی های بسیار، جستن از خواب در وسط شب، تمایل به انقیاد و تسلیم، علاقمندی به کسب قدرت، اعمال قدرت در جائی که توان آن را دارد، عزلت گزینی و... از دیگر علائم آن است.
فرد مضطرب گاهی ممکن است پرخوری کند و از شدت نگرانی تن به خور و خوراک بسیار دهد و از این طریق خود را آرامش میبخشند و این خور و خوراک ضروری مورد نیاز او نیست.
همچنین او نه توان نشستن دارد و نه توان ایستادن و نه امکان استراحت عادی! در صورت بروز اضطراب یا ترس لازم است نوجوان خود را به مشاور و روانشناس ارجاع بدهیم و به او کمک کنیم تا با استفاده از روشهای علمی بر ترس و اضطراب غلبه کند.
بیشتر بخوانید: