ماهان شبکه ایرانیان

مشرق گزارش می‌دهد:

شهید زدایی، فصلی از پروژه‌ بی‌تاریخ‌سازی / ماجرای حذف نام شهدا از معابر چیست؟

این فاجعه و در واقع این «جنایت» علیه خاطره جمعی و هویت یک ملت، مربوط به امروز و دیروز نیست و از همان فردای پذیرش قطعنامه آغاز شد!

سرویس سیاست مشرق - مدتی است که بحث زدودن نام مقدس «شهید» از تابلوهای خیابان‌ها و کوچه‌ها و معابر، به یکی بحث‌های اجتماعی داغ و مجادله‌انگیز، به ویژه در بین جوانان انقلابی، تبدیل شده است. نوع توضیحات شهردار اصلاح‌طلب تهران، پیروز حناچی، که بعد از جنجال‌های ایجاد شده بر سر حذف نام شهید در برخی تابلوهای شهری، مجبور به واکنش شد و این توضیحات دامنه‌ای از انکار حذف تا «دلایل فنی» را در بر می گرفت، تنها بر ابهامات موجود افزود. پیش از این که خبر حذف نام مقدس «َشهید» از برخی تابلوهای شهری تهران جنجالی شود، خبرهایی از سایر شهرها (مثلا شیراز و مشهد) هم با همین مضمون «شهیدزدایی» از تابلوی معابر، منتشر شده بود، که البته به اندازه تهران، خبرساز نشد.

اما روز 8 مهرماه، خبرگزاری فارس از ساری خبر داد که ظاهرا حذف عنوان «شهید» از تابلوی معابر، در این شهر شمالی هم اتفاق افتاده است. [1] این‌بار، ذهن برخی از اهل نظر به این سمت و سو رفت، که ماجرای حذف نام «شهید»، بسیار گسترده‌تر و ریشه‌دارتر از تصیمات شهرداری شهرها یا مناطق شهر تهران است و از قرائن بر می‌آید که این «پروژه»، دامنه‌ای گسترده‌تر دارد و فعلا در مرحله «آزمایش» و سنجش واکنش‌ها و حساسیت‌های عمومی است.

اما واقع ماجرا این است که ماجرای «شهیدزدایی»، از چند سال قبل، و از زمانی که در آرامستان‌های عمومی شهرها، به بهانه زیباسازی و نظم‌بخشی، به جان ویترین‌ها و سنگ قبرهای قطعه شهدا افتادند و تلاش کردند به سبک گورستان‌ سربازان آمریکایی (معروف‌ترین آن‌ها گورستان آرلینگتون) ردیف‌های منظم و هندسی بدون هویت از قبرهای یک شکل، بدون ویترین و علایم ممیزه قبور شهدا، بسازند، کلید خورد.

این در حالی بود که قطعه شهدا در آرامستان هر شهری از شهرهای ایران اسلامی، بخشی از میراث هویتی و اعتقادی کشور و نظام بود و ویترین بالای سر هر قبر (که مجموعه‌ای از یادگاری‌های شهید و عکس‌هایی عمدتا مربوط به آخرین اعزام‌ها به جبهه در آن بود)، مثل برگی از کتاب تاریخ ایثار و خون و شهادت در این سرزمین.

قبرستان ملی آرلینگتون در ایالت ویرجینیا

نکته قابل‌تامل این که، بزرگ‌ترین مخالف و منتقد این نوع ویران‌سازی میراث هویتی انقلاب اسلامی و ایران، رهبر معظم انقلاب بوده و هست. برای نمونه، ایشان در 10 بهمن 97، پس از زیارت مزار شهدای بهشت زهرای تهران در اعتراض به طرح یکسان‌سازی قبول شهدا فرمودند:

"یکی از کارهای بدی که بعضی از مدیران گلزارهای شهدا انجام میدهند، این کار غلط یکسان‌سازی قبور شهدا است. این [جا] خوب است؛ همین درست است، بیایند صاحبان این شهدا، پدرانشان، مادرانشان، فرزندانشان، ‌ همسرانشان، علامتی داشته باشند، عکسی داشته باشند، این خوب است. این شکل، شکل طبیعی است. هیچ لزومی ندارد که ما این [علامت‌ها] را صاف کنیم، به خیال اینکه میخواهیم زیباسازی کنیم. زیبایی هر جایی و هر چیزی به حَسَب خودش است؛ زیبایی انسان، ‌ زیبایی باغ، ‌ زیبایی قبرستان، زیبایی هر چیزی را باید به حَسَب خودش محاسبه کنیم. "[2]

ظاهرا این که تاکنون، دست‌های پنهان که حتی ابایی ندارند که خلاف منویات رهبر کشور عمل کند، به سراغ طرح «یکسان‌سازی» قطعه شهدای «بهشت زهرا» نرفته است، از بابت دیدارهای منظم حضرت آیت‌الله خامنه‌ای از این قطعه و نهی صریح ایشان است، ولی آن‌ها در شهرهای دیگر کشور، بولدوزر تخریب را روی نام و خاطره «شهید» انداخته‌اند و پیش می آیند.

البته این فاجعه و در واقع این «جنایت» علیه خاطره جمعی و هویت یک ملت، مربوط به امروز و دیروز نیست و شاید حیرت‌آور باشد که بگوییم از همان فردای پذیرش قطعنامه آغاز شد! هنوز نسل بسیجیان فعال سال‌های 69 و 70 به یاد دارند که چگونه، در زمانه‌ای که هنوز می‌شد عطر گرم اعزام‌ها و بدرقه‌ها و وداع‌ها در خیابان‌های تهران و دیگر شهرهای کشور استشمام کرد و هنوز جبهه‌های جنوب و غرب، بوی باروت جنگ را می‌داد، «جبهه زدایی» آغاز شد و دستورالعمل برچیدن سنگر بسیج از مقابل مساجد، ابلاغ گردید، چرا که «دولت» جدیدی روی کار آمده بود که به دنبال «فضای» جدید بود و تحمل «خاطرات» جنگ را نداشت.

در همان حال و هوا بود که با انواع کارشکنی‌ها، جلوی ادامه کار گروه «روایت فتح» مانع تراشی کردند و کار تا مرز تعطیلی کامل پیش رفت که پیام رهبر معظم انقلاب به شهید سید مرتضی آوینی و گروه روایت فتح برای از سر گرفتن روایت دفاع مقدس توسط این گروه در حوالی سال 69، روح حیات دوباره به روایت فتح دمید. شاید فقط رزمنده‌ها و بسیجی‌های سینه‌سوخته درک می کنند این کلام «سیدناصر حسینی‌پور» (نویسنده کتاب «پایی که جا ماند») را که در تیرماه 95، دراولین کنگره شهدای دانشجوی استان بوشهر، گفت:

" در دهه ٧٠ گویا «بنیاد حفظ آثار دفاع مقدس»، عملأ تبدیل به «بنیاد حذف آثار دفاع مقدس» شده بود که تمام تانک ها و نفربرها و پی ام پی های به جا مانده از دفاع مقدس از حد فاصل دُب حردان تا خرمشهر را بار تریلر کردند و کیلویی 45 تومان به ذوب آهن اهواز فروختند. "[3]

حوض خونین بهشت زهرا، از نمادهای برجسته دهه 60 و محل ثبت عکس یادگاری بیشتر شهدای تهران، از اولین قربانیان «شهیدزدایی» بود

و قدیمی‌های تلویزیون شاید به یاد دارند که آرشیو غنی تصاویر و فیلم‌های جنگ، به بهانه خالی کردن آرشیو بعد از 10 سال، سوزانده شد و از بین رفت، تا همچنان بعد از بیش از 30 سال از پایان جنگ، به مناسبت هفته دفاع مقدس، ما تصویر همان رزمنده دلاوری را ببینیم که موقع آر پی جی زدن تیر می خورد. تو گویی، کل آرشیو تصویری جنگ معدود در همین صحنه‌های محدود است که هر سال به صورت روتین از تلویزیون پخش می شود.

مساله اساسی‌تر این است که شهیدزدایی، ذیل «جبهه زدایی» است که هدف غایی آن «بی‌تاریخ» کردن است. ملتی که «بی‌تاریخ» شود، بارها دور می‌خورد و بارها از یک سوراخ گزیده می‌شود. و البته همان «محفل» قدرتمند یا دست پنهان، با دیگر خاطرات تاریخی ملت ایران هم همین کار را کرده‌اند، چنان‌که از کل جنایت عظیم استعمار انگلیس، بزرگ‌ترین نسل‌کشی تاریخ بشر، یعنی قحطی جنگ جهانی اول در ایران که طبق گزارش‌های خود غربی‌ها، تا 9 میلیون نفر از مردم ایران را از گرسنگی و بیماری از بین برد و دست خبیث و جنایتکار انگلیسی‌ها مستقیما در ان دخیل بود، سهم نسل‌های امروز از آگاهی، تنها دو کتاب دکتر «محمدقلی مجد» و یک فیلم سینمایی «یتیم‌خانه ایران» (ابوالقاسم طالبی) است.

نسل دهه هشتادی ما که نداند انگلیسی‌های موبور و چشم آبی خبیث، با انبار کردن گندم و کشیدن رزق مردم ایران از حلقوم زن و بچه‌های ایران و خارج کردن ان از کشور، 9 میلیون انسان را از گرسنگی و بیماری کشتند، به راحتی فریب می خورد که «بی بی سی فارسی» و «من و تو»، خیر و صلاح او را می خواهند، یا حقیقتا داغدار و دلسوز خودسوزی «دختر آبی» هستند.

مرحوم «سید ضیاء الدین دری»، کارگردان فقید سینما، در آخرین مصاحبه منتشرشده خود با تسنیم، از فشارها و کارشکنی‌هایی که از درون خود صدا و سیمای جمهوری اسلامی برای جلوگیری از ساخت و پخش سریال به یادماندنی «کیف انگلیسی» صورت می گرفت، روایت‌ها داشت. نسل‌هایی را که چیزی از یادگارهای مقاومت تاریخی و جانانه ملت ایران در جنگ تحمیلی نبیند و روح حماسه و سلحشوری و «مقاومت» در وجودش فرومرده باشد، به راحتی می توان از «سایه جنگ» و «همه گزینه‌های روی میز» ترساند و در بزنگاه‌هایی چون انتخابات، با سرمایه‌گذاری روی این هراس‌ها، رای آنان را به نفع خود بسیج کرد.

جای آن است که نسل باهوش، آگاه و باسواد جوانان انقلابی، در کمال هوشیاری در برابر این پروژه فرهنگی مشکوک و همسو با بیگانه، برای «بی‌تاریخ» کردن ملت ایران ایستادگی کنند و داغ زدایش نام مقدس «شهید» را (که به حق مایه استواری و برقراری خیابان‌ها و معابر ماست) بر دل ایادی استعمار و استکبار بگذارند.

 

[1] https://www.farsnews.com/mazandaran/news/13980707000394

[2] http://dana.ir/1454275

[3] http://sobhezagros.ir/News/63063.html

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان