وبسایت ایوار - صبا صفری: ماری آنتوانت به تحریک نا آرامیهایی که منجر به انقلاب فرانسه شد، کمک کرد و از کسانی بود که در آگوست سال 1792 منجر به سقوط نظام پادشاهی کشور شد.
ماری آنتوانت در سال 1755 متولد شد و آخرین ملکه فرانسه بود که به آشوبهای کشور دامن زد و کمک کرد پادشاهی در سال 1792 سرنگون شود. او به نمادی از تجمل و ریخت و پاشهای پادشاهی تبدیل شد و اغلب او را با جمله به یادماندنی «بگذارید کیک بخورند» میشناسند.
اگر چه هیچ سند و مدرکی برای اثبات گفتن این جمله از طرف او وجود ندارد. او به عنوان همسر لویی شانزدهم، نه ماه بعد از همسرش به دستور سران انقلاب فرانسه گردن زده شد. در آن زمان او تنها 37 سال داشت.
دختر ماری آنتوانت
در سال 1778 ماری آنتوانت تنها دختر خود یعنی «ماری ترز شارلوت» را به دنیا آورد. سال قبل از این، شایعههایی به گوش مادر او رسیده بود که ازدواج ملکه و پادشاه هنوز گویی رسمی نشده و آنها آمیزش نکردهاند.
به همین علت «ماریا ترزا» برادر بزرگتر ماری آنتوانت را به عنوان یک مشاور ازدواج به فرانسه فرستاد و اگر چه نمیدانیم چه صحبتهایی بین آنها رد و بدل شد، اما نتیجه مثبت بوده و اولین فرزند آنها سال بعد متولد شد.
بگذارید کیک بخورند
همانطور که گفتیم ماری آنتوانت را با این جمله میشناسند. داستان از این قرار بوده که وقتی در اوایل شکلگیری انقلاب در سال 1789 خبر گرسنگی و نبود نان برای خوردن به گوش ماری آنتوانت میرسد، ملکه میگوید: بگذارید بریوش (نوعی شیرینی فرانسوی) بخورند.
اگر چه سندی برای این ادعا وجود ندارد و بسیاری از مورخان اعتقاد دارند بیان چنین کلمات ظالمانهای از دهان ملکه فرانسه بیادبی بزرگی محسوب میشده و این جمله نمیتواند متعلق به او باشد. علیرغم سبک زندگی بسیار تجملی، ماری آنتوانت به خیریه نیز کمک میکرد و به طبقه متوسط کشورش علاقه داشت. همچنین مورخان ادعا میکنند سابقه این جمله به ملکه ماری ترز، یک شاهزاده اسپانیایی که در سال 1660 با شاه لویی چهاردهم ازدواج کرد، بازمیگردد.
خانواده و زندگی اولیه
ماری آنتوانت پانزدهمین و یکی مانده به آخرین فرزند ماریا ترزا، همسر امپراطور اتریش و «امپراطور روم مقدس، فرانسیس اول» بود. او کودکی نسبتاً بیدغدغهای داشت. آموزش او در حد معمول یک دختر اشراف زاده قرن هجدهمی بود و بیشتر روی مذهب و اصول اخلاقی تمرکز داشت. اگر چه برادران او موضوعات آکادمیک بیشتری را یاد میگرفتند.
در نتیجه جنگ هفت ساله در سال 1763، حفظ اتحاد شکننده بین اتریش و فرانسه به اولویت اول ماریا ترزا تبدیل شد و تصمیم گرفت با ایجاد یک پیوند زناشویی این اتحاد را نگه دارد که در آن زمان بین خانوادههای سلطنتی اروپایی رسمی کاملاً رایج بود.
ماری آنتوانت و لویی شانزدهم
در سال 1767، لویی دوفَن فرانسه، درگذشت. بعد از مرگ او تنها وارثش نوه یازده سالهای به نام «لویی آگوست» بود. در طی چند ماه ماری آنتوانت و لویی آگوست که بعداً همان لویی شانزدهم شد، با یکدیگر ازدواج کردند.
در 1768، شاه فرانسه، لویی پانزدهم، معلمی برای آموزش همسر آینده پسرش به اتریش فرستاد. این معلم ماری آنتوانت را بسیار باهوشتر از چیزی که بهطور معمول انتظار میرود یافت، اما اضافه کرد، به خاطر تنبلی و سبکسری آموزش به او کار آسانی نیست. ماری آنتوانت تنها 14 سال داشت و با چشمان آبی-طوسی و موی بلوند خاکستری دختر زیبایی محسوب میشد.
در میسال 1770 او به فرانسه عزیمت کرد تا به همسرش بپیوندد. در این سفر او با 57 کالسکه، 117 مرد پیاده و 376 اسب همراهی میشد. ماری آنتوانت و لویی آگوست در 16 میسال 1770 ازدواج کردند. این زن جوان نتوانست به راحتی خود را با زندگی متأهلی وفق دهد و آشکارا برای آن آماده نبود.
نامههای متعدد و منظم او حکایت از دلتنگی شدیدش برای خانواده میکردند. در یکی از نامههای او این چنین نوشته شده بود: «بانوی من، مادر بسیار عزیزم، من هیچکدام از نامههای شما را بدون ریختن اشک دریافت نکردهام».
او همچنین در این نامه از نارضایتیهایش از رسوم فرانسوی گفت و اذعان داشت «باید رژ زدن و شستن دستانم جلوی تمام مردم انجام شود». وقتی لویی پانزدهم درگذشت و لویی آگوست به تخت نشست، ماری آنتوانت 19 ساله ملکه فرانسه شد.
شخصیتهای لویی شانزدهم و ماری آنتوانت بسیار متفاوت از هم بود. لویی بسیار درونگرا، خجالتی و مردد بود و از کارهای انفرادی مانند مطالعه و آهنگری لذت میبرد و ماری آنتوانت بسیار سرزنده، برونگرا و شجاع بود و از حضور در اجتماع بسیار خوشش میآمد.
او به قماربازی، مهمانی و مد بسیار تجملی شهرت داشت. وقتی پادشاه قبل از نیمه شب به تخت میرفت، مهمانیهای شبانه ماری آنتوانت هنوز آغاز نشده بود. وقتی ملکه درست قبل از ظهر از خواب بیدار میشد، پادشاه ساعتها قبل به سر کارش رفته بود.
از سال 1780، ماری آنتوانت کمکم بیشتر وقت خود را در پتی تریانو» (Petit Trianon) قلعه خصوصیاش سپری میکرد و تقریباً همیشه از شاه دور بود. در همین زمان بود که شایعههایی مبنی بر رابطه او با یک دیپلمات سوئدی به گوش رسید.
لقب ماری آنتوانت
در دهه 1780 عدهی زیادی ماری آنتوانت را به نادانی، تجمل افراطی و روابط نامشروع متهم کردند و بعضی کاغذهایی که انتشار یافته بود با کارتونهایی او را «مادام دِفیسی» یا پرعیب خطاب میکردند.
در آن زمان حکومت فرانسه دچار بحرانهای مالی و کشت ضعیف کشاورزی باعث بالا رفتن قیمت غلات در کشور شده بود و همین امر تجمل بیحد و مرز ماری آنتوانت را به موضوعی محبوب برای تمسخر مردم تبدیل کرده بود. در سال 1785، رسوایی یک گردنبند الماس برای همیشه اعتبار ملکه را نابود کرد.
یک دزد که خود را ماری آنتوانت جا زده بود، یک گردنبند 647 الماسی را دزدیده و آن را بهصورت غیرقانونی به لندن برده بود تا قطعه قطعه بفروشد. اگر چه ماری آنتوانت هیچ ارتباطی با این فرد نداشت، اما در چشم عموم مردم گناهکار بود. او که اصلاً به نگاه انتقادی مردم اهمیتی نمیداد، شروع به ساخت تفریحگاهی در نزدیکی پتی تریانون کرد.
انقلاب فرانسه
در 14 جولای سال 1789، نهصد نفر از کارگران و دهقانان به زندان باستیل حمله کردند تا سلاح و مهمات بردارند. این امر آغاز انقلاب فرانسه بود. در ششم اکتبر همان سال، جمعیتی بیش از 10،000 نفر بیرون کاخ ورسای برای بازگشت شاه و ملکه به پاریس تجمع کردند.
در کاخ تویلری در پاریس، لویی شانزدهم که همیشه مردد بود، تقریباً فلج شد و ماری آنتوانت خیلی زود جای او را گرفت. او با ملاقات با مشاوران و سفیران و فرستادن نامههای اضطراری به سایر حکمرانان اروپایی از آنها تقاضای نجات پادشاهی فرانسه را میکرد.
در طی نقشهای که ماری آنتوانت و معشوق سوئدیاش کشیده بودند، او و خانواده سلطنتی در ژوئن سال 1791 اقدام به فرار از فرانسه کردند که در مسیر اسیر شده و به پاریس بازگردانده شدند.
در سپتامبر همان سال لویی شانزدهم با نوشتن قانون اساسی جدیدی که توسط مجلس ملی تصویب شده بود، موافقت کرد تا در ازای آن حداقل بهصورت نمادین قدرتش را حفظ کند. در نهایت در سپتامبر سال 1792 بعد از یک ماه کشتار خونین در پاریس، پادشاهی سرنگون و جمهوری فرانسه تأسیس شد.
مرگ ماری آنتوانت
ماری آنتوانت در 16 اکتبر سال 1793 زیر تیغ گیوتین رفت. ماهها قبل در ژانویه همان سال جمهوری رادیکال جدید، شاه را در یک دادگاه به خاطر خیانت به کشور محکوم به مرگ کرد. در 21 ژانویه او را نیز با گیوتین اعدام کردند. در اکتبر، یک ماه بعد از «حکومت وحشت» خونین که جان دهها هزار فرانسوی را گرفت، ماری آنتوانت به خاطر خیانت و دزدی به دادگاه رفت.
در دادگاه او را به دروغ به سوء استفاده جنسی از پسر خودش نیز متهم کردند. بعد از دو روز دادگاه، هیئت ژوری که تماماً از مردان تشکیل میشد او را گناهکار و محکوم به اعدام خواند.
در شب قبل از اعدام، او آخرین کلمات خود را برای الیزابت، زن برادرش نوشت. او اینطور نوشته بود: «من مانند مردمی که ضمیر پاک دارند، آرام هستم». در لحظاتی قبل از اعدام، وقتی کشیش به او نزدیک شد و گفت شجاعت داشته باش، ماری آنتوانت پاسخ داد، شجاعت؟ لحظهای که درد و رنجهای من به پایان میرسد لحظهای نیست که شجاعت، مرا ناامید کند.
سندروم ماری آنتوانت
سندروم ماری آنتوانت شرایطی است که تمام موی سر به ناگهان سفید میشود. شایعههایی وجود داشت که میگفت تمام موهای ملکه فرانسه شب قبل از اعدام با گیوتین سفید شده بود و همین امر باعث شد نام این سندروم نادر، ولی واقعی را در پزشکی از داستان او وام بگیرند.
ماری آنتوانت در یک نگاه
- ماری آنتوانت یک شاهزاده اتریشی بود.
- او برای تحکیم روابط با فرانسه توسط مادرش در سن 14 سالگی به همسری لویی آگوست 11 ساله درآمد.
- آن دو به لحاظ شخصیتی تفاوت فاحشی با یکدیگر داشتند.
- هفت سال طول کشید تا پادشاه آینده فرانسه و ماری آنتوانت با یکدیگر آمیزش کرده و صاحب فرزند شوند.
- ماری آنتوانت در بین نوجوانان مانند یک بت محبوب بود.
- او به مد و مهمانیهای شبانه علاقه بسیار زیادی داشت.
- در واقع جمله «بگذارید کیک بخورند» از دهان او بیرون نیامد.
- او را نه ماه بعد از پادشاه با گیوتین اعدام و بدنش را در گوری بینام و نشان دفن کردند.
- او به خاطر تجملهای افراطیاش در زمان فقر و گرسنگی مردم، به تحریک انقلابیون فرانسه کمک زیادی کرد.
منبع: history biography