ماهان شبکه ایرانیان

در گفتگو با «مشرق» مطرح شد

سعدالله زارعی: یمنی‌ها استراتژی خود را تغییر دادند

سرویس جهان مشرق -  روز شنبه 23 شهریور مهمترین مرکز نفت عربستان به وسیله 10 پهباد تهاجمی ارتش یمن هدف قرار گرفت و پس از وقوع انفجارهای متعدد ناشی از برخورد پهپادهای انتحاری به پالایشگاه و چاه های نفت بقیق و خریص شرکت آرامکو آتش سوزی بزرگی رخ داد. دود حاصله از این آتش سوزی آسمان منطقه را فرا گرفت و نشان از وسعت آتش سوزی داشت.

این حمله هم به ذات خودش دارای اهمیت است که باید به آن پرداخته شود و هم از این باب که دشمن تلاش می‌کند توانمندی‌ها و اقتداری که انصارالله دارد، نفی کند و نادیده بگیرد دارای اهمیت ویژه ایست. «مشرق» با دعوت از سعدالله زارعی و هادی محمدی، کارشناسان ارشد مسائل منطقه، به ابعاد نظامی و پیامدهای این عملیات در آرامکو پرداخته است.

هادی محمدی: به نظر من تکنیک‌های نظامی و اطلاعات نظامی و اشراف اطلاعاتی-نظامی و هم از لحاظ تسلیحاتی این عملیات دارای ویژگی‌هایی است. انصارالله عملیات‌های زیادی را در شعاع‌های نزدیک با موشک و پهپاد انجام داده و در محیط‌هایی این عملیات‌ها را انجام داده است که خیلی ابعاد اشراف اطلاعاتی اهمیت نداشته و خیلی کار به نظر دشوار نمی‌آمده یا بهتر است بگوییم سهل‌تر بوده یا فاصله نزدیک موجب شده که مدیریت ناوبری خیلی ساده‌تر باشد.

فرض کنید عکسبرداری‌هایی که با آن شناسایی انجام می‌دهند، آنالیز می‌خواهد؛ مثلاً  کجای فلان فرودگاه را بزنند، اینها چیزهایی است که در اهداف قبلی خیلی ساده‌تر و خیلی راحت‌تر بود و برجستگی خیلی فوق‌العاده‌ای شاید در آنها نبود. مثلاً این فرودگاه است، این سالن است، این آشیانه هواپیماست، این برج مراقبت است، خیلی آنالیز آن و تعیین هدف‌گذاری‌های آن سخت نیست. ولی در پالایشگاه و در یک مرکز نفتی فوق‌العاده به تخصص بیشتری نیاز است.

اهدافی که هر کسی نمی‌تواند بیاید و بگوید آقا من می‌دانم کجای آن چطوری هست. ولی در فرودگاه همه می‌دانند این برج مراقبت اهمیت ناوبری دارد، اگر این برج نباشد مثلاً‌ هواپیماها نمی‌توانند پرواز کنند یا فرود آید. ولی در تعیین هدف مثل یک پالایشگاه حتماً افراد با یک اطلاعات ویژه و تخصصی‌تر لازم است، مثلاً بیاید و بگوید این قلب پالایشگاه است، این لوله است، این شیر فلکه آن است و کسی فکر نکند که اگر لوله‌ها را ترکاند، مواد نفتی سوخت و آتش‌سوزی شد این کفایت می‌کند یا آن هدف حداکثری را می‌تواند ایجاد کند. لذا در این بُعد، اشراف اطلاعاتی و بهره‌مندی از افراد متخصص می‌خواهد.

شما در عکس‌هایی که از این عملیات منتشر شد می‌بینید که غالباً مثل یک کار انتحاری یا موشک درست به قلب پالایشگاه خورده و در واقع آن مجموعه‌هایی که کار پالایش را انجام می‌دادند، مورد هدف قرار گرفتند.

این نیازمند هم اطلاعات میدانی است که نقطه آن هدف را مشخص کند و هم تعیین کند که کدام نقطه از این هدف می‌تواند در واقع بیشترین کارکرد و نتیجه را داشته باشد. در نتیجه در فاصله جغرافیایی بالای هزار کیلومتر کار کمی سخت‌تر است. این دوری زیاد از سرزمین همان ویژگی‌ایست که در واقع برجستگی کار را با اهمیت بیشتری همراه می‌کند.

یک نقطه دیگر این است که در واقع همانطور که اسم این عملیات «توازن بازدارندگی دوم» نام‌گذاری شده است یعنی این عملیات باید بتواند ویژگی بازدارندگی دوم را تأمین بکند.

بازدارندگی هم تعریف دارد یعنی هر عملیاتی نمی‌تواند خاصیت بازدارندگی داشته باشد یا هر ابزاری نمی‌تواند محقق کننده بازدارندگی در یک درگیری یا منازعه‌ای این‌چنینی باشد؛ لذا از همان روزهای اول شما می‌بینید که بحث از این می‌کنند که پهپادهایی که از آنجا حمله کردند، همه آنها پهپادهای ساده و معمولی نبودند برخی از آنها هم موتور جت داشتند، و برای اینکه بتواند سیستم‌های دفاعی را گمراه کند، کارکرد داشتند.

برای هر ابزار نظامی تأمین‌کننده هدف بازدارندگی نمی‌تواند باشد. یا انتخاب هر هدفی نمی‌تواند تأمین کننده بازدارندگی باشد. ببینید مثلاً به فرودگاه ابهاء حمله می‌شود و جاهای مختلف این فرودگاه زده می‌شود ولی کارکرد آن در حد یک بازدارندگی مؤثر نیست؛ یعنی جلوی اقدامات اینها را نمی‌گیرد و یا در واقع خسارت غیرقابل جبران و یا دشوار را به حریف تحمیل نمی‌کند.

در صورتی که کارکرد و نتیجه عملیات آرامکو در یک سطحی است که محاسبات دشمن را بهم زده است. حالا هر چند که داخل پرانتز بگوییم یک سری ویژگی‌هایی که عرض کردیم از جهت مسافت، اشراف اطلاعاتی و انتخاب ابزار و نحوه مانور این پهپادها،   در محاسبات جدید نظامی نه تنها عربستان بلکه فراتر از عربستان یعنی غربی‌هایی که حامی این رژیم و جنگ هستند و یا بانی این جنگ هستند نیز اثر گذاشته است.

یعنی آنها هم از این به بعد باید فکر کنند که با یک چیز ساده و یک هواپیمای پهپادی معمولی که فقط بتواند یک اهدافی را محقق کند روبرو نیستند. چگونه در حضور سیستم‌های دفاعی و راداری غربی موشک‌ها و پهپادها عبور کردند و این سیستم‌ها نتوانستند اینها را رهگیری کنند یا مقابله کنند. اینها چیزهایی است که در محاسبات بعدی این رژیم‌ها اثر می‌گذارد.

اینها قدرت بازدارندگی، تولید می‌کند؛ یعنی عملیاتی بازدارنده است که روی محاسبات کلان نظامی طرف مقابل بتواند اثر بگذارد.

مشرق: به نظر شما چرا می‌خواهند مسئولیت این عملیات را به گردن ایران بیندازند؟

سعداله زارعی: من فکر می‌کنم علت شبهه‌ای که ایجاد می‌شود در این مورد اینکه که این کار حوثی‌ها نیست و یا به تعبیر درست‌تر آن انصارالله و به تعبیر دقیق‌تر آن یمنی‌ها نبوده این برمی‌گردد به فهمی که از استراتژی انصارالله وجود دارد، به نظر من کسانی که تأکید دارند که این کار، کار یمنی‌ها نبوده، نگاه به مقوله استراتژی دارند.

اگر ما جنگ یمن را مرور کنیم می‌بینیم که جنگ یمن در یک دوره تقریباً‌ 33 ماهه یک وضعیتی داشته، و در یک دوره 9 ماهه یک وضعیت جدید دیگری پیدا کرده، آنهایی که اصرار دارند این کار، کار یمنی‌ها نیست، با استراتژی 33 ماهه این حرف را می‌زنند.

کسانی هم هستند که ادعا می‌کنند این کار ایران است، نه اینکه عامدانه اتهامی را متوجه جایی کنند به تعبیر خودشان نظر کارشناسی دارند ولی آنها به استراتژی 33 ماهه یمنی‌ها نگاه می کنند.

استراتژی 33 ماهه چه بوده؟ استراتژی 33 ماهه این بوده که برای مدیریت جنگ باید مانع توسعه جنگ شد. انصارالله تا اول سال 2019 تقریباً بر مبنای محدود نگه‌ داشتن دامنه و دایره جنگ حرکت کرده و معتقد بوده که اگر دامنه جنگ را به مراکز دیگر بکشاند و توسعه بدهد عملاً‌ نیروهایش تجزیه می‌شوند و فشار بر روی آن بیشتر می‌شود و مدیریت جنگ از دست آنها خارج می‌شود.

لذا انصارالله در داخل خود شهرهای یمن، مخصوصاً مناطقی که تحت اختیار خودش بوده، به تعبیر من در مرزهای حکومتی می‌جنگید یعنی آنجایی که تحت حاکمیتش بوده، مثلاً نِهِم یک فرمانداری هست در حد فاصل مارب تا صنعا و اینجا مورد حمله بود، انصارالله هم روی «نهم» متمرکز بود یا مثلاً حمله می‌شد به جوف و انصارالله می‌رفت و در جوف جواب می‌داد. یا اگر در تعز یا حدیده درگیر می‌شد، در اینجاها هم انصارالله توسعه میدان نداده، یعنی نیامده به یک منطقه‌ ابتدا به ساکن حمله کند.   به جوف حمله شده انصار در حد مقدوراتش رفته و جواب داده. حمله شده به نهم، انصارالله رفته و جواب داده، حمله شده به تعز که تحت سیطره انصارالله بوده، رفته و جواب داده. حمله شده به حدیده و رفته و جواب داده. اما انصارالله به مارب کاری نداشته، در حالیکه فاصله مارب تا نهم چیزی نیست. این دو استان چسبیده به هم هستند.

مارب تا چند وقت پیش تحت سیطره حزب اصلاح بود، بعد به دست امارات افتاد. انصارالله تا زمانی که دست حزب اصلاح بود یا زمانی که دست امارات بود اصلا کاری به این منطقه نداشت، تا قبل از آغاز سال 2019 اصلاً کاری نداشته، حمله‌ای نکرده، کاری به عدن نداشته، کاری به لهج نداشته، کاری به بیضاء نداشته، به بقیه جاها کاری نداشته. عملاً انصارالله در جای خودش درگیر می‌شد. براساس این استراتژی که برای مدیریت جنگ باید دامنه جنگ را محدود نگه داشت.

لذا این آقایان که می‌خواهند این صحنه را تجزیه و تحلیل کنند، براساس این بینش، برایشان قابل تصور نیست که انصاراللهی که به مارب هم حمله نمی‌کرد، که مثلاً در فاصله 10 کیلومتری آن بوده حالا آمده و 1300 کیلومتر طی کرده و آمده تأسیسات عربستان را در آنجا زده، یا 1050 کیلومتر مسیر را طی کرده و آمده منطقه دوردستی مانند خریص یا بقیق را مورد هدف قرار داده است. آن هم تأسیسات بزرگ آرامکو را، این موضوع برایشان قابل تجزیه و تحلیل نیست.

یعنی بر مبنای سنت تحلیلی خودشان می‌گویند که این نمی‌شود که کار انصارالله باشد. مثلاً انگلیسی‌ها می‌گویند این امکان‌پذیر نیست و به حساب انصارالله نمی‌شود گذاشت. حالا انگلیسی‌ها براساس یک طرح حرف می‌زنند و کاری ندارند به اینکه استراتژی انصارالله چه چیزی بوده و هست. ولی عده‌ای از تحلیل‌گران که منصف هم هستند، دوپهلو تحلیل می‌کنند، یا احتمال دخالت یمنی‌ها را کم می‌دانند، به نظر من اینها برمی‌گردانند در فضای قبل از 2019 و تجزیه و تحلیل می‌کنند.

از سال 2019 انصارالله متوجه شد که این استراتژی جواب نمی‌دهد؛ باید استراتژی خود را تغییر دهد. از حالت دفاع در درون بیاید به تهاجم در بیرون، یا از طریق تهاجم بیرونی امنیت داخلی و خارجی خود را تأمین کند و به جنگ خاتمه دهد.

این استراتژی تغییر کرده ولی تحلیل‌گران از این استراتژی انصارالله جا ماندند. اگرچه انصارالله هم در اقدامات خود و هم در بیانات خود در بیانیه‌هایش نشان داده که استراتژی‌اش را تغییر داده است.  

این اولین عملیات انصارالله نیست، از سال 2019 عملیات‌های بیرونی خود را در واقع سامان داده و دائماً شگفتی خلق کرده، یک اتفاق تازه‌ای شکل داده، اتفاق تازه‌ای که در «ینبو» افتاد اتفاق خیلی بزرگی بود، که اینها 850 کیلومتر را با پهپاد طی کردند، آمدند در مخازن نفتی سعودی در نقطه انتقال نفت به ایستگاه‌های پمپاژی سعودی حمله کردند و تقریباً یک روز صادرات نفت آنجا متوقف شد.

انصارالله بعد از آن، ماجرای جنگ فرودگاه‌ها را کلید زد، فرودگاه‌های مدنی و نظامی را مورد هدف قرار داد و عملاً بسیاری از فرودگاه‌ها تعطیل شدند. فرودگاه «خمیس مشیط» تعطیل شد که یک فرودگاه نظامی است، فرودگاه نظامی ملک خالد تعطیل شد و بعد فرودگاه‌های عسیر، جیزان و نجران که فرودگاه‌های مدنی بودند. و تئوری فرودگاه در مقابل فرودگاه را به اجرا گذاشت. و گفتند شما فرودگاه‌های ما را باز کنید تا ما کاری به فرودگاه‌های شما نداشته باشیم و این سیاست تهاجمی اینجا اتخاذ شد.

انصارالله برای آزاد کردن فرودگاه‌ها، سیاست تهاجم به فرودگاه‌های سعودی در خارج از سرزمین یمن را اتخاذ کرد. بعد، عملیات‌هایی که علیه الشیبه انجام داد، الشیبه 1300 کیلومتر فاصله دارد تا شمال خاک یمن و بعد از این عملیات، جدیدترین کاری که انصارالله انجام داد، حمله‌ای بود که به همین دو منطقه خریص و بقیق انجام دادند که البته ضربه در بقیق بود و در خریص خسارت‌ها جزئی بود، ضمن اینکه آن مرکزیت نفتی که بقیق دارد، خریص ندارد. بنابراین انصارلله براساس استراتژی جدید آمد و این عملیات را سامان داد و هدف آن هم واقعاً‌ توسعه جنگ نیست اگرچه دامنه جنگ به استان الشرقیه و مرزهای شرقی و مرزهای امارات کشیده شد (فاصله الشیبه تا امارات حدود 10 کیلومتر است).

استراتژی انصار، استراتژی تهاجم نیست؛ استراتژی استفاده از تاکتیک تهاجم به بیرون برای متوقف کردن جنگ است و نمی‌توانیم بگوییم انصار پای خود را به اصطلاح از گلیم خودش فراتر گذاشته است.

هادی محمدی:  یک راهبرد رسانه‌ای و تحقیر در طرف مقابل وجود دارد مثلاً در نام بردن از انصارلله می‌گویند حوثی‌ها و سعی می‌کنند، تحقیر کنند. و یا اینکه سعی دارند اعلام کنند انصارالله در حد کارهای پیچیده عملیاتی و نظامی نیست  و اینها یک عده افراد پابرهنه‌ای هستند که کلاس نظامی اینها تا این حد نیست. این بُعدی که آقای زارعی فرمودند ممکن است در دانشگاه‌های جنگ و یا مراکز مطالعاتی و یا مراکزی که کارشناسان زبده می‌نشینند به این زاویه نگاه کنند و شاید این گونه توجیه کنند. ولی عموماً کسانی که موضع‌گیری‌هایی درباره عملیات اخیر داشته‌ اند و معتقد بودند این عملیات کار یمنی‌ها نبود، نگاه تحقیرآمیز دارند و به دنبال کوچک کردن و ناتوان نشان دادن انصارالله هستند.

یک زاویه دیگر این است که اعتراف کردن به اینکه این عملیات کار انصارالله بوده، نه تنها سود چندانی برای آنها ندارد، بلکه خیلی برایشان اُفت پرستیژی دارد و سرافکندگی ایجاد می‌کند، که بگویند یک گروه ضعیفی آمده یک ضربه‌ی جانانه‌ای به ما زده و ما الان مستأصل شدیم و نه تنها عربستان بلکه آمریکا را به فکر و به بازنگری واداشته است. در صورتی که اگر بگویند که ایران این کار را کرده، هم منفعت سیاسی و رسانه‌ای و به چالش کشیدن ایران را می‌توانند ثبت کنند و هم بالأخره بگویند که ایران سرش به تنش می‌ارزد و از ایران چنین کاری برمی‌آید. این زاویه هم در واقع در موضع‌گیری‌ها دیده می‌شود.

خصوصاً از جهت اجرایی و کارکردی، ما بیشتر شاهد این نگاه هستیم. عربستان سعودی و امارات می‌خواهند از این جابجایی نقطه اتهام و یا کسی که عامل اینکار بوده بهره‌های جدید ببرند یعنی فشار بر روی جمهوری اسلامی؛ از یک نقطه جدید با یک بهانه جدید.

سعداله زارعی: یک سؤال اساسی می‌شود از سعودی‌ها و آمریکایی‌ها پرسید. آن هم این است که حالا شما طراحان خود را جمع می‌کنید که کار انصارالله نیست، شما احتمال نباید بدهید که فردایی انصارالله با اعلام قبلی نقطه‌ای را بزند؟ آن موقع چه کاری می‌خواهید بکنید؟ مثلاً‌ فردا بگوید که ما به زودی ریاض را می‌زنیم. ایها الناس بدانید ما می‌زنیم و بزنند و اینها می‌خواهند چه کار کنند؟

اینها در واقع یک تبلیغاتی را شروع کردند و من گمان می‌کنم یک بازی دوگانه‌ای اینجا مطرح باشد. یک بازی این است که سعودی‌ها دنبال آن هستند که ماده دشمنی علیه جمهوری اسلامی و ائتلاف‌سازی و جبهه‌سازی علیه جمهوری اسلامی کمرنگ نشود. و به قوت خود باقی بماند و از نظر آنها اجماع‌سازی علیه ایران آسان‌تر است از اجماع‌سازی علیه انصارالله. بالأخره کشورهایی در اروپا حاضرند بیایند و در ائتلاف ضد ایران شرکت کنند. ولی همانطور که آقای محمدی اشاره داشتند، به لحاظ شأنیت برای خودشان، نمی‌آیند تمام قدرت‌های ناتو و غیرناتو در یک ائتلافی که ائتلاف ضد انصار است بکار گیرند و این طبیعتاً شدنی نیست. یک جنبه دیگر برای سعودی‌ها این است که آن حساسیت‌های جهانی روی ایران و قدرت ایران را حفظ کنند و نگه دارند.

مطلب دوم هم این است که به نظرم می‌آید سعودی‌ها خودشان را ناگزیر به پایان جنگ می‌بینند. حالا درست است که تن ندادند و بمباران‌هایشان هم ادامه پیدا کرده و در ماجرای بقیق بیش از 150 بار به یمن حمله شد اما می‌بینیم پالس‌های پایان جنگ را می‌فرستند. من به نظرم سعودی ته خط است و خودش را ناگزیر می‌بیند به اینکه به این جنگ ادامه ندهد. چون الان جمع‌بندی وجود دارد هم در داخل عربستان و هم در منطقه بین عرب‌ها و هم در سطح بین‌المللی که این جنگ را سعودی نمی‌تواند ببرد.

این زمینِ سختی است و سعودی‌ هم قوی‌تر از روز آغاز جنگ نیست. پس سعودی با آن هیبت نتوانسته، سعودی گرفتار شده در این قضایا به طریق اولی نمی‌تواند این جنگ را آنطور که می‌خواهد تمام کند. پس این جنگ در فاصله زمانی نه چندان دور پایان می‌یابد.

حالا اگر عربستان بپذیرد که انصار آمده و اینجا را زده و تمام کند و این برای عربستان خیلی ضعف بزرگی است. یک نیرو در جنوب کشورش که به حساب نمی‌آورده، آمده و قلبش را مورد تهاجم قرار داده است، حالا بیاید اعتراف کنم که کار اینهاست و ضمناً‌ می‌خواهد 10 روز دیگر جنگ را تمام کنم یا یک ماه دیگر جنگ را تمام کنم یا دو ماه دیگر جنگ را تمام کنم. این موضوع خیلی برای او خسارت دارد.

بنابراین این موضوع را دو پرونده می‌کند. یک پرونده، پرونده تهاجم به بقیق و خریص است که می‌گوید این کار ایران است، یک پرونده هم پرونده جنگ یمن است و درنهایت سرنوشت جنگ یمن. که سعودی دارد با تفکیک این دو، هزینه‌های تن دادن به پایان جنگ را به نظر من کاهش می‌دهد و مدیریت می‌کند.

مشرق: درباره ابعاد نظامی این عملیات توضیحاتی بفرمایید.

سعداله زارعی: روی ابعاد نظامی این قضیه چند  نکته وجود دارد، این عملیات و عملیاتی از این جنس که در یک فاصله مثلاً‌ هزار کیلومتری آن هم با دقت بخواهد انجام شود، حتماً‌ ترکیبی از چند نوع عملیات است. چند نوع عملیات، اقدام و برنامه باید کنار هم بیایند تا یک چنین اتفاقی بتواند در بقیق یا خریص بیفتد.

اولین اتفاق، اتفاق مخابراتی است. یعنی می‌بایست یک سیستم مخابراتی بسیار قوی‌ و مخابرات الکترونیک بسیار قوی وجود داشته باشد که از لحاظ مخابراتی بتواند این مسیر هزار کیلومتری را درست مدیریت کند. اگر اشتباه نکنم، بی بی سی گفته بود، آن اپراتوری که فرضاً در صنعا نشسته یا در اتاق جنگ داخل حجه یا داخل صعده نشسته این را مدیریت می‌کند، باید آنقدر توان مخابراتی داشته باشد که هزار کیلومتر را مدیریت کند. این یک مخابرات قوی می‌خواهد. در حد یک قدرت مسلط نظامی.

نکته دوم عملیات اطلاعات هست؛ که در واقع می‌بایستی کل این مسیر هزار کیلومتری را از نظر وضعیت چشم‌های سیستم‌های جاسوسی، چشم‌های سیستم‌های دفاعی، پاتریوت‌ها و امثال اینها، این مسیر را به لحاظ اطلاعاتی دقیق چک کرده باشند و از این دالان پرترافیک اطلاعاتی بتواند عبور دهند. این یک اطلاعات معمولی نیست. یک اطلاعات ویژه‌ است.

و نکته سوم که مکمل نکته دوم هست این است که اساساً‌ نشاندن این پهپاد یا هدایت به سمت نقطه‌ای در بقیق، غیر از سیستم‌های الکترونیکی قوی، نیاز به سیستم سنتی هم دارد. یعنی کسانی باید خانه‌های خالی الکترونیک را پر کند که در بیانیه انصارالله به این نکته اشاره کرده که نیروهای با شرافتی در آنجا به ما کمک دادند. به هر حال این هم خود یک مقوله‌ای است. تنظیم سیستم‌ اطلاعات الکترونیک و اطلاعات انسانی، ترکیب این یک کار پیچیده‌ای است.

و عدم کشف و حفاظت از این اطلاعات خود می‌شود مسأله چهارم؛ اینکه در طی این مدت از نقطه تصمیم‌گیری تا اجرا چگونه عملیات لو نرفته چون این پروژه، پروژه‌ای است که از حدود شش ماه پیش شروع شده یعنی از شش ماه پیش یک تیم عملیاتی روی این موضوع کار می‌کردند.

البته این مواردی که من می‌گویم براساس اطلاعاتی هست که خودشان منتشر کردند ما خبری از پشت صحنه نداریم و این چیزهایی است که خودشان گفته‌اند و انتشار پیدا کرده است. در هر حال این عملیات از 6 ماه پیش طراحی شده و جزییات آن پیش رفته است.

حالا شما نگاه کنید شش ماه این کار جریان داشته حفاظت از اطلاعات در یک دوره زمانی شش ماهه بسیار کار پیچیده‌ای است. چون چنین عملیاتی دست کم صد نفر را درگیر می‌کند. این عملیات چیزی نیست که یک نفر بنشیند در یک اتاق و پیچ و مهره‌ای را سر هم کند و پهپاد راه بیفتد. نخیر این سیستم حداقل صد نفر را از ماه‌ها پیش درگیر کرده است. حفاظت از اطلاعات در یک دوره شش ماهه خودش یکی از اعجازهاست.

الان وقتی جنگ 33 روزه را می‌خواهیم تجزیه و تحلیل کنیم. وقتی بخواهیم عظمت یک جنگ را بیان کنیم یکی از آن عظمت‌ها این بود که اسرائیلی‌ها نتوانستند به اطلاعات عملیات در جنگ 33 روزه بخاطر کار بسیار تمیز و پیچیده‌ای که حفاظت اطلاعات حزب‌الله انجام داده بود، دسترسی پیدا کنند؛ اینجا هم همین است. شش ماه این کار شده و شش ماه کسی متوجه نشده و چشم دشمن بسته بود.

و مسأله آخر در اینجا انتخاب زمان عملیات است. این موضوع یک هوشمندی را طلب می‌کند که شما یک زمانی عملیات کنی که تمام عوامل دشمن درگیر باشند. اسرائیل گرفتار انتخابات است. خود سعودی درگیر فضای داخلی و درگیر با امارات در پرونده جنوب، انگلیس درگیر قضایای جانسون و برگزیت، فرانسه درگیر پروژه جلیقه زردها و عملیات پیچیده مکرون و آمریکا تحت فشار روانی شدید ناشی از اقدام در برابر ایران و ماجرای استیضاح است.

یعنی در لحظه‌ای این دکمه فشار داده شده که زمینه اقدام کاملاً‌ آماده بوده و این آمادگی ضریب تأثیر این عملیات را به شدت افزایش داده یعنی شما نگاه کنید نمونه یک مشت به تن یک آدم سالم می‌کوبید. این آدم سالم دردش می‌گیرد و یک آسیبی به او وارد می‌شود ولی دفع می‌کند سریع این عضلات برمی‌گردند و جای خودشان را پیدا می‌کنند حالا از آن ضربه‌ای که وارد شده یک سرخی برجای می‌ماند و بعداً‌ از بین می‌رود. ولی همین مشت را وقتی به بدن یک بیمار می‌زنید، چه بسا ممکن است بیمار را از پا دربیاورد. برای اینکه این سیستم دفاعیش ضعیف شده و آمادگی ترمیم آن از بین رفته و یا ترمیم سریع آن از بین رفته است.

بنابراین این قضایا یک هوشمندی بسیار بسیار قوی را در انصارالله نشان می‌دهد و این را هم بدانید که مسافت یمن تا بقیق براساس حرفی که آمریکایی‌ها می‌زنند، هفت لایه اطلاعاتی، هفت لایه محافظتی وجود داشته، یعنی هفت سیستم کنترل کننده وضعیت امنیتی این فاصله را تا بقیق پوشش داده، و اینکه اینها توانستند هفت لایه ضخیم پدافندی را پشت سر بگذارند و برسند به بقیق.

می‌دانید که پهپاد همانطور که هزار کیلومتر طی می‌کند هزار کیلومتر باید سوخت با خودش حمل کند. به اندازه هزار کیلومتر باید بنزین بزند. این قضیه پهپاد را سنگین می‌کند. این درحالیست که در عملیات های انتحاری  موشک‌های تهاجمی نیز وزن پهپاد را بالا می‌برند. خود این هم یک مقوله‌ای هست شما می‌خواهید یک پهپادی را صد کیلومتر به پرواز در بیاورید می‌رود اطلاعات جمع‌آوری کند برای شما این بمبی با خودش حمل نمی‌کند. موشکی ندارد بنزین هم به اندازه صد کیلومتر یا دویست کیلومتر به آن می‌دهند. سبک بال است و راحت می‌رود و برمی‌گردد.

مشرق: پیامدهای این عملیات را چگونه ارزیابی می‌کنید.

سعداله زارعی: من فکر می‌کنم واقعاً‌ پیامدهای این ماجرا از خود قضیه خیلی بیشتر باشد، اولاً اعتماد به نفسی که در یمنی‌ها ایجاد می‌کند، قطبیت انصار یا مرکزیت انصار به شدت بالا رفت و گروه‌های دیگر را در یک مرتبه بسیار پایین‌تر از انصار قرار داده است. یعنی الان هر کسی که در هر جا نگاه به یمن کند و جلوی یمن حرف بزند، اول از همه انصار را می‌بیند، قبلاً‌ بحث دولت قانونی و رییس‌جمهور قانونی و قطعنامه شورای امنیت و ساز و کار عربی و ائتلاف عربی مطرح بود. و هر کسی می‌خواست وارد پرونده یمن بشود از این دالان‌ها وارد پرونده یمن می‌شد. الان هر کسی حتی سازمان ملل یا غیر سازمان ملل بخواهد وارد ماجرای یمن بشود، حتماً باید از دالان انصار الله وارد شود.

 حالا این خبر را هم شما دیدید که حدود دو هزار نفر از ارتش سابق یمن که در چارچوب فرماندهی انصارالله کار نمی‌کردند، و جزء ائتلاف منصور هادی بودند، آمدند و به ائتلاف صنعا پیوستند. این قضیه بابت موفقیت‌های اخیر انصارالله است و این گروه را در موقعیت هرچه بهتر قرار داده است.

پیامد دوم، پیامد داخلی عربستان است. فشار بر آن اتاق جنگ سعودی و مدیران سعودی و به تعبیر دیگر فشار بر جنگ‌سالاران سعودی افزایش پیدا می‌کند. فشار اینکه، شما جز اینکه تهدیدات را بیشتر کردید، چه کاری انجام دادید؟ جالب است روزی که جنگ شروع شد انصارالله چهار استان را در اختیار داشت، صنعا، صعده، حجه و سنجان؛ اما الان که صحبت می‌کنیم انصار 10 استان را در اختیار دارد. یعنی بیش از دو و نیم برابر اراضی تحت اختیار انصارالله بیشتر شده است.

روزی که جنگ شروع شد انصارالله دنبال پیدا کردن آرپی جی هفت بود که بتواند از خودش دفاع کند اینها آر پی جی نداشتند؛ اما الان موشک‌های تهاجمی انصارالله هزار کیلومتر را طی می‌کند.  

و مسأله دیگر هم در سطح منطقه‌ای است، کمک به سعودی، موضوعیت خودش را از دست داده؛ اگرچه در فضای عاطفی حرف‌هایی رد و بدل می‌شود، مثلا آقای عمران خان می‌آید و حرف‌هایی می‌زند ولی در فضای تصمیم‌گیری ماجرا چیز دیگری است. در اتاق تصمیم‌گیری که پاکستانی‌ها می‌خواهند به عربستان کمک نظامی بدهند با ملاحظه اینکه چنین کاری فایده ندارد، روی این موضوع بحث می‌شود. در کویت هم همین است. در اردن هم همین است در فضای کشورهای دیگر هم همین است یعنی کمک به عربستان در سطح منطقه‌ای و بین‌المللی تمام شده هست.

با این عملیاتی که انجام شد این پرونده بسته شده، چیزی به نام ائتلاف معنا و مفهوم خود را از دست داده، فلذا بعید به نظر می‌آید که حتی عربستان بتواند ساز و کارهای قبل از حمله انصارالله به بقیق را دوباره بازسازی کند. من فکر می‌کنم که عربستان تنهاتر می‌شود، فقیرتر می‌شود و عقیده پایان دادن به جنگ، گسترش پیدا می‌کند.   من فکر می‌کنم الان باید برخی کشورها مانند کویت وارد شوند و کشورهای دیگر باید به عربستان کمک بدهند که از این فضای جنگ خارج شود وگرنه عربستانی‌ها آسیب‌های بیشتری خواهند دید.

با تشکر از وقتی که در اختیار مشرق قرار دادید.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان