سرویس فرهنگ و هنر مشرق - در سینمای ایران ساختار تهیهکنندگی از حمایتهای دولتی بهرهمند است و سینما بدون حمایت دولتها رسما به پایان خط خواهد رسید. جریانهایی که با شعارهای رسانههایی و پروپاگانداهای سینمای صنعتی و مدل کمپانیهای هالیوودی را در رسانهها مبتنی بر ساختار احاطه و تسلط غیردولتی را دنبال میکنند، نتیجه تلاش آنها به دو هدف انجامیده است؛ ورود سرمایههای مشکوک به سینمای ایران، حال این سرمایه چه از طریق پولشویی وارد سینمای ایران شود، چه از طریق واسطههای سفارتی همچون چهرههایی که اخیرا بازداشت شدهاند.
باید به این مسئله توجه کرد که سینمای ایران بر اساس عرضه و تقاضا در سال 1356 رسما ورشکست شد و اگر انقلاب اسلامی در سال 1357 رخ نمیداد، تولیدات نمایشی داخلی رسما تعطیل میشد. وقتی کارنامه سینمایی پهلویها را پس از دهه سی بررسی میکنیم، در دوران پهلوی، حمایتهای رژیم سابق از سینما از عدد بیست تجاوز نخواهد نکرد. دهه پنجاه بود که فرح دیبا، به صرافت حمایت از عدهای فیلمسازان ظاهرا پیشرو افتاد و لیلی ارجمند و بهمن فرمانآرا اجرای سیاستهای حمایت رژیم را از سینما دنبال کردند.
شاید نحوه اجرای سیاستهای حمایتی نظارتی دهه شصت شمسی در حوزه سینما همچنان به ارزیابی در نحوه عملکرد مدیران آن دهه همچنان محل مناقشه است، اما حاکمیت جمهوری اسلامی در طی چهل سال اخیر در بیش از 2500 فیلم سینمایی مشارکت مستقیم داشته است و فیلمهایی که در بخش خصوصی ساخته شدند، از حمایتهای خاص و ویژه از جمله تامین ادوات ساخت، از دوربین تا نگاتیو و پوزیتیو {با ارز دولتی} توسط بنیاد سینمایی فارابی بهرهمند بودهاند.
اما سئوال مهم این است که از میان تقریبا 2500 فیلم، درصد بسیار کمی از این آثار در جهت منافع فرهنگی جمهوری اسلامی ساخته شدهاند. در ساز و کار طی چهل ساله اخیر دولتهای مستقر، توسط مدیران و سازمانهای سینمایی مرتبط و فعال در حوزه تولید سینمایی سرمایههای حمایتی از سینما را به تهیهکنندگان به صورت مستقیم واگذار کردهاند و بسیاری از تهیهکنندگانی که سالها در حوزه تولید و توزیع حضور داشتهاند، از انتفاع جامع و وسیعی برخوردار بودهاند و در مقاطعی منابع و سرمایههای دولتی به صورت گسترده برای تولید پروژههای فرهنگی در اختیار آنان بوده است.
یک سر سفره انقلاب، در مقابل سینماگران بود!
سفره انقلاب برای بسیاری از تهیهکنندگان آنچنان گسترده و وسیع همچنان پهن است که بسیاری از آنان پس از آنکه خود را در عرصه تولید بازنشستهکردهاند به سراغ حوزه سینماداری رفتهاند. بسیاری از پردیسهای سینمایی هم اکنون در اختیار تهیهکنندگان سینمای ایران است که طی چهل سال اخیر از انتفاع دولتی گستردهای بهره بردهاند.
با این مقدمه طولانی، واضح و مبرهن است که در سینمای ملی ایران، از میکرو سلبریتیها تا ماکرو تهیهکنندگان ، سینماداران و سایر دستاندرکاران در این حرفه، جملگی از منابع لایزالی بهره بردهاند که به صورت عمومی متعلق به مردم ایران بوده، اما حاکمیت جمهوری اسلامی برای زنده نگاهداشتن سینما پس از ورشکستگی در سال 1356، پول های فراوانی را خرج سینما کرد، تا این هنر صنعت زنده بماند و در چنین روندی، عمده دست اندرکاران سینما برج عاج نشین شدند.
اما از افراد فعال در این چرخه بزرگ سینمایی، چند سینماگر التزام عملی و اندیشهای نسبت به فرهنگ عامه جمهوری اسلامی دارند؟ تصور کنید که تهیهکنندهای که تقریبا تمامی هزینه پروژهاش را از منابع دولتی دریافت کرده، به بازیگران زن پروژهاش، مبلغی را اعطا میکند تا بازیگر مورد نظر با پوششی ساختار شکن در مراسم فرش قرمز افتتاحیه اثرش حاضر شود و در بسیاری از مفاسدی که چنگ به فرهنگ عامه میاندازد، تقریبا صاحبان و مالکان پروژههای سینمای دولتی در آن نقش پررنگی دارند. اغلب تهیهکنندگان در مصاحبههایشان در ساختار گفتمانی خود را بخشی از پروژه فرهنگی جمهوری اسلامی میدانند، اما چندین نفر از آنان به صورت عملی در خدمت منافع کلی فرهنگ عامه جمهوری اسلامی بودهاند!؟
این محتوا و مقدمه سرآغاز معرفی تهیهکنندهای در سینمای ایران است که سیره عملی و اعتقادیاشبا بخش اعظمی از همتایانش در نظام تهیه و تولید فیلم متفاوت است.
«سید محمود رضوی» تهیهکننده سینما که این روزها قسمت دوم فیلمش ماجرای نیمروز روی پرده سینماهاست دارد، کارنامه قابل تامل و بررسی دارد. برای شناخت بیشتر به اهداف پیدا و پنهان این تهیهکننده، باید به گفت و گوی او با برنامه هفت با اجرای بهروز افخمی در تاریخ 20 اسفند 1395 مراجعه کرد.
این تهیه کننده که در آنزمان فیلم ماجرای نیمروز به تهیهکنندگی او در جشنواره فیلم فجر نادیده گرفته شده بود، به صورت فردی در برنامه حاضر شد و بسیاری منتظری بودند که رضوی در این برنامه لب به گلایه بگشاید و سازمان سینمایی و جشنواره فجر را به چالش بکشد. اما رضوی گفتمانی قابل اعتنایی را دنبال کرد و گفت: "سینما برای من فرای سرگرمی یا هنر، یک رسانه است. ظرفی است برای انتقال پیام. این پیام هم به عنوان شعار طرح نمیکنم، میتواند در «دهلیز»، «سیانور» یا... قرار گیرد. اگر بخواهیم محتوای سالمی را عرضه کنیم، برای جذب دیگران، به این محتوا باید رنگ و لعابی به این محتوا داد. کارگردان باید به خوبی و دقت این محتوا را قابل انتقال کند. "
او در ادامه اشاره کرد: "من به یک فهم حداقلی رسیدم که در چه زمینههایی خلأ وجود دارد و در بازاری که همگی در آن مشغول فعالیتاند، من چیز زیادی نمیتوانم در آن ایجاد کنم و سعی میکنم به سراغ عرصههای رها شده بروم. در اواخر دهه 60 فیلم هایی با مضامین و فرم های خاص تولید می شد که برای آن صف های بسیاری نیز شکل می گرفت. آیا نمی توان در همان مضامین با فرمولهای به روز شده فیلمهای جدید ساخت و دوباره مخاطبان را به سمت آنها کشاند؟ "
رضوی درباره فیلم قسمت اول ماجرای نیمروز در آن مقطع ساخته گفت:" در «ماجرای نیمروز» به نسبت «سیانور» یک قدم رو به جلو داریم و آن «قهرمان» است. این «قهرمان» نیز چند سالی بود که در سینمای ایران فراموش شده بود. هادی حجازی فر برای نسل جوان یک اسطوره شده و همان رفتاری را در قبال آن می کنند که 20 سال پیش برای جمشید هاشم پور می کردند! انرژی جوانان ای که در بهروز شعیبی و محمدحسین مهدویان است، انگیزه اصلی هر تهیه کننده ای برای خلق یک کار فوق العاده است. کار کردن با کارگردانی که تمام تجربه هایش را کرده و انگیزه ای برای خلق یک اتفاق تازه ندارد، سخت است. "
این تهیه کننده سینما در ادامه گفت: سینمای ایران ذاتا دولتی و حاکمیتی است و در میان بیش از 100 فیلم تولید سالانه ایران، کمتر از 15 فیلم هستند که کاملا خصوصی تولید می شوند. فارابی، تصویر شهر، حوزه هنری و ... سالانه کمک های بسیاری به تولید فیلم در سینمای ایران می کنند.
رضوی اعتراف کرد:" ما تهیه کنندگان عادت کرده ایم که منافعمان را در تولید ببریم. وقتی جیب شخصی خودمان نیست، این تأمین منابع از جیب نهادهای دولتی درمیآید و نگاه از مخاطب برداشته می شود. مسأله درست بودن این اظهارنظر نیست که باید دولت سهمش کم شود و پای حاکمیت از تولید در سینمای ایران بیرون رود، مسأله این است که باید چگونه بیرون رود. این شیوه اگر به صورت شوک باشد، قطعا به نابودی سینما منجر می شود. من معتقدم دولت باید حمایت و کمک خود را از تولید به سمت دیگر برود. "
او ادامه داد: "دوما باید برویم به سمت استودیوهای فیلمسازی که صاحبان آن تهیه کنندگان نباشند، بلکه کمپانی و برندهایی باشند که سود خود را در تولید نبینند بلکه در نمایش و توزیع. در میان مدت باید دولت این کمک ها را در توزیع خرج کند. بلیت کارتهایی که می تواند به مردم بدهد و مردم انتخاب کنند که این هزینه را صرف کدام فیلمها کنند. اولا این موجب رونق ساخت سالن شود و دوما تهیه کنندگان به سمت تولید فیلم هایی بروند که موجب رضایت مردم شوند. این اهدای باواسطه سوبسیدهای دولتی اول از دولت به مردم و بعد از مردم به فیلمسازان می تواند کمک کند. "
رضوی درباره برنامه بعدی اش گفت: فیلم بعدی من درباره اتفاقات تابستان 67 (سال وقوع عملیات مرصاد) است. فعلا در مرحله تحقیقات فیلمنامه هستیم و هنوز به سرنخ خوب و نتیجه کامل نرسیده ایم. دوست دارم برخی افراد این فیلم را کارگردانی کنند اما هنوز درباره کارگردان آن به جمع بندی نرسیده ام.
اظهارات رضوی از چند جهت حاوی چند نکته است که او از معدود تهیهکنندگانی است که با توجه به صراحت در برآیند اظهاراتش در برنامه هفت، نسبت به مسائل اجتماعی، سیاسی و انقلابی التزام عملی خود را اثبات کرده است. چون عرصه کنونی، عرصه تقابل فرهنگی است، و در این مجال میتوان این سئوال را طرح کرد، چند نفر از تهیهکنندگان سینمای ایران، حاضر به ساختن آثاری درباره سازمان مجاهدین خلق بودهاند؟ سه فیلم بسیار مهم، درباره سه مقطع مهم سازمان تروریستی مجاهدین خلق که آخرین پیامد مواجههاش، برجسته شدن پرونده هستهای ایران در عرصه بینالملل است.
اگر دروغسازی سازمان مجاهدین خلق، وجود نداشت، آیا امروز پیامد تحریم، سیستم اقتصادی کشور با چالش یا تنگنایی مواجه میشد؟ این بزرگترین صدمه تاریخی این سازمان مخوف است که متولدان پسادهه هفتاد، با آن دست به گریبان هستند. تلاش برای انحراف در مسیر انقلاب، دو قطبسازی و تلاش برای یک جنگ داخلی و حمله مستقیم نظامی، تاریخچه این سازمان تروریستی را در مواجه با حاکمیت در برمیگیرد. مجموعه جنایات این سیستم در حال فراموشی بود تا اینکه رضوی پا را فراتر از مناسبات تولید در داخل کشور گذاشت و با ساخت فیلم سیانور، در لیستهای سیاه فراوانی قرار گرفت. او میتوانست بازرگانی سینمایی خود را مانند سایر همتایانش گسترش دهد، اما با اینکه حتی در جشنواره ارزشی داخلی بایکوت شد اما ماجرای نیمروز را با مشقات بسیار سرانجام رساند. فشارها بر او بیش از آنچیزی شد که وی انتظار داشت و این فشارهای غیرمستقیم سبب نشد که او سهگانهاش را تکمیل نکند.
رضوی بر اساس آنچه در برنامه هفت در تاریخ مورد اشاره مطرح کرد و تلاشی که همچنان انجام میدهد، نشان داد که تهیهکننده کاملا دغدغهمندی است و برای خالی کردن سفره انقلاب وارد این عرصه و کارزار نشده است. گزارشی که اخیرا در یکی از رسانهها منتشر شده او را به عنوان پولسازترین تهیهکننده سینمای ایران معرفی میکند. این گزارش بر مانیفست تهیهکنندگی وی، یعنی عدم اتکا بر سود در تولید صحه میگذارد. این گزارش از زاویهاقتصادی اثبات میکند، سرمایهگذاریهای دولتی رضوی هدر نرفته است.
نکته مهم این است که با کمی کنکاش رسانهای میتوان دریافت تولید آثاری مثل «لاتاری» و «رد خون» بر اساس دستورات بالادستی و فرمایشی و افزایش سود در تولید نبوده است. اگر دقیقتر لایههای زیرین سخنان رضوی را بشکافیم، درخواهیم یافت که او در اواخر 1395 پس از دو دوره متوالی نادیده گرفتن شدن در جشنواره فیلم فجر با فیلمهای سیانور و ماجرای نیمروز (قسمت اول) عزم راسخی برای ساختن فیلمی درباره عملیات مرصاد داشت، با اینکه پیامدهای ساختن آثاری نظیر «سیانور» و قسمت نخست ماجرای نیمروز را از سر میگذارند.
پس کاملا مشخص است که بر خلاف سایر جریانات به اصطلاح همسو، همانطور که خودش اشاره کرده است، به دنبال سود در تولید نیست و با دمدستیترین شعارها و گول زدن مدیران سینمایی و غیرسینمایی، تجارت نمیکند. رضوی با کارنامهای کاملا قابل دفاع اثبات کرد، تهیهکنندهای است که در 6 سال اخیر، کاملا برنامهریزی شده در حوزه سینما فعالیت میکند. اما کسب موفقیتها و احیای سینمای انقلاب با روشهای نوین این تهیهکننده، مخاطراتی برای او به همراه داشته است که در ادامه بدان خواهیم پرداخت.
***حمایت از فیلمسازان جوان
نکته مهم در کارنامه رضوی این است که او از فیلمسازان جوان حمایت میکند. باید به این نکته توجه داشت، بهروز شعیبی و محمد حسین مهدویان نخستین آثار سینمایی خود را با این تهیهکننده ساختند و رضوی تلاش میکند هر سال چهره تازهای را در راستای سیاستهای انقلابیاش به سینمای ایران معرفی کند، هرچند ایدئولوژی کارگردان با او همسو نباشد. نمونه شاخص امسال رضوی سجادپهلوانزاده است که فیلمی با محتوای کاملا کنجکاویبرانگیز را در مورد تسخیر لانه جاسوسی خواهد ساخت. توجه به فیلمی با محتوای تسخیر لانه، در واقع همان عرصه رهاشدهای است که رضوی در گفتوگویش با افخمی بدان اشاره کرد.
ساختن فیلم علیه بزرگترین تروریستها و ترور شدن مداوم
محمود رضوی قبل از ساختن فیلم «سیانور» از منظر رسانهدارانی که عنوان تخریبچیها رسانهای را بدانها نسبت داد، تهیهکنندهای مثل سایر تهیهکنندگان ایران بود. اما ساختن سیانور سنسورهای برخی رسانههای تخریبچی را نسبت به او فعال کرد. ساخت فیلمی مثل سیانور و ماجرای نیمروز، با نیروهای بسیار جوان و پرانرژی و حضور چهرههای مطرح سینما و اقبال عمومی، مستقل از هر وابستگی ایدئولوژیک برای سایر سینماگران یک خطر بسیار بزرگ محسوب میشود، چون وقتی امثال رضوی باشد که سرمایه دریافتی را به ثمر میرساند، جای برای سازندگان فیلمهای خنثی اجتماعی با بودجه دولتی تنگ خواهد شد. وقتی حلقه تصمیمگیر سینمایی موفقیت و اقبال فراجناحی رضوی را نظاره کردند، به واسطه جریانهای مطبوعاتی، سید محمود رضوی را در تیررس تخریب قرار دادند.
بعد از ساختن سیانور رسانه تازه مجوز گرفته سینماژورنال که به واسطه دریافت مجوز از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به سینما روزان تغییر نام داد، به هر بهانهای رضوی در تیررس تخریب قرار میداد. این سایت که دارای اینستاگرام و تلگرام فعال است، امکان ندارد که هر دو هفته یک بار یک، رضوی را هدف قرار ندهد. «ح. م» اداره کننده این سایت که تجربه همکاری تواما با روزنامه جوان و اعتماد را در یک مقطع تاریخی واحد دارد، برای نخستینبار، محتوای نخستین فیلم داستانی محمدحسین مهدویان، قسمت نخست ماجرای نیمروز را در روزنامه صبح نو منتشر کرد.
در آن مقطع هیچ فعال رسانهای از محتوای فیلم رضوی - مهدویان اطلاعی نداشت. «ح. م» که در آنزمان ضمن اداره سایت سینما ژورنال در روزنامه صبح نو مشغول به کار بود، محتوای فیلم را در حرکتی غیرحرفهای افشا کرد و مسئولان این روزنامه تصور میکردند، افشای این گزارش اقدامی کاملا هماهنگ شده است. افشای این روایت به صورت طبیعی و حرفهای با اعتراض رضوی همراه شد و این اعتراض منجر به قطع همکاری این روزنامه با «ح. م» شد.
افشای داستان فیلم توسط مدیریت سایت «سینماژورنال» سبب شد که تقابل رسانهای او با سید محمود رضوی وارد فاز تازهای شود. عبارت «دو ارگانی» یا «سه ارگانی»، واژگانی بود که طی این سالها او به تولیدات رضوی و حتی شخصیت حرفهای او نسبت میداد و این عنوان را رسانه مذکور حتی از محمد حسین مهدویان و سایر عوامل ماجرای نیمروز دریغ نمیکرد. آیا نمیتوان کاربری مکرر عنوان تهیهکننده «سه ارگانی فیلم قتل موسی خیابانی» توسط این سایت را نوعی تخریب پولسازترین تهیهکننده سینمای ایران برشمرد.
رفتارشناسی این رسانه در قبال سید محمود رضوی بسیار عجیب است. نکته جالب اینجاست که رضوی هیچگاه به این نسبتدادن مستمر، عناوین نامتعارف رسانهای این سایت واکنش نشان نداده است اما در مورد واکنشهای «ح. م» در قبال سید محمود رضوی باید به چند نکته اشاره کرد. با افشای داستان ماجرای نیمروز، سازمان تروریستی مجاهدین خلق، سید محمود رضوی را در تیررس خود قرار داد و با افشاگری نخست مدیر سایت مذکور، حواشی سیاسی وسیعی حول سید محمود رضوی شکل گرفت و تا زمان رونمایی این اثر در جشنواره فجر، رسانههای معاند خارج از کشور با جوسازی و طرح مسائل ملتهب درباره دهه شصت و مرتبط با این سازمان، جو سنگینی را حول فیلم ساختند و این جو به صورت طبیعی بر جشنواره فیلم فجر تاثیر وسیعی گذاشت و فیلم به صورت رسمی نادیده گرفته شد.
این جو ملتهب شاید بر اراده رضوی تاثیری نداشته، اما بخش اعظمی از جوسازی اهالی سینما، ارتباط مستقیم با رسانههای خارج از کشور دارد. نکته مهم این است که سازمان سینمایی نسبت به این حجم از تخریب و افشای محتوای ماجرای نیمروز پیش از تولید آن، از خود واکنشی نشان نداد.
دو قطبی سازی هوشمندانه جشنواره برای نادیده گرفتن دوباره ماجرای نیمروز
نکته مهم در مورد قسمت دوم ماجرای نیمروز با عنوان رد خون در جشنواره سال گذشته این است که هیات داوران جشنواره فجر با ایجاد دو قطبی کاملا قابل درک، میان دو فیلم ماجرای نیمروز و شبی که ماه کامل شد، بازهم عوامل اصلی ماجرای نیمروز را ناکام گذاشت. دوقطبی نامحسوسی که به دلیل مضمون متعالی هردو فیلم جای انتقادی باقی نمیگذاشت.
با یک ریشهشناسی دقیق میتوان تمامی حواشی حول فیلم را به افشا کننده محتوای ماجرای نیمروز یک، «ح. م» نسبت داد که در خلأ یک رسانه سینمایی انقلابی موثر، گفتمان چند ارگانی را گسترش میدهد و هر اظهار نظر رضوی را سعی میکند به چماقی علیه او تبدیل کند. آتش مخالفتها با رضوی از سیانور آغاز شد و این فیلم در آخرین سانس جشنواره سیو چهارم به نمایش درآمد و علی رغم اعتراف بسیاری از کارشناسان واقعی سینما نادیده گرفته شد و در جشنواره سی و پنجم در سال 1395، دوقطبی سازی میان ماجرای نیمروز و «ابدویک روز»، بازهم زمینه را برای نادیده گرفته شدن هموارتر شد.
کارشکنیهای سازمان سینمایی و تخریب مهندسی شده!
اما حجم این تخریب محدود به سایت سینما ژورنال نبود، مدیران سازمان سینمایی در شکل نامتعارفی و گاهی خشن با رضوی برخورد میکردند. رضوی در مسیر تولید سهگانهاش درباره گروهک تروریستی سازمان مجاهدین خلق، پنجم اسفند سال 1395 در برنامه شهر فرنگ از کارشکنی یک دوست سوپرحزباللهی، خبر داد و گفت مخالفان بسیاری در شورای پروانه ساخت و نمایش، ساخت ماجرای نیمروز را احیای سازمان تروریستی مجاهدین خلق عنوان میکردند. همه میدانستند که این دوست سوپر حزب اللهی کسی جز «ام عضوالشورا» اکبر نبوی است که در تقریبا در تمامی شوراهای ساخت و نمایش در سینما و سیما حضور دارد.
اشارات رضوی بسیار واضح و آشکار بود اما میتوان حدس زد که دلیل مخالفتها از سوی سازمان سینمایی چیست. به هر حال فیلم با اما و اگرهای فراوانی زیر فشار گسترده رسانههای فارسی زبان خارج از کشور ساخته شد و معمولترین روش سازمان سینمایی نادیده گرفتن آن اثر در جشنواره فیلم فجر بود. در حالی تمجید از این فیلم، در رسانههای داخلی محدود به گرایش خاصی نبود و حتی رسانههایی که از حیث نگرش، ایدئولوژی و اندیشه در صف مقابل سید محمود رضوی بودند، لب به تمجید و ستایش از فیلم گشودند.
پس از عزل حجتالله ایوبی، خشکاندن ریشه جریانی که رضوی آغاز کرده بود، شدت بیشتری گرفت. داستان مجوز گرفتن فیلم لاتاری مثنوی هفتادمنی است که از هر طرف بررسی شود، به دریافتهای بیشتری منجر خواهد شد. اما در این گزارش اشاره شد که پس از ساخت فیلم سیانور، نام رضوی در لیستهای سیاه مختلفی قرار گرفت. فیلم لاتاری علی رغم استقبال خوب تماشاگران و اغلب منتقدان، در دریافت پروانه ساخت با کارشکنیهای فراوانی همراه بود.
اما رضوی شیوه تعاملی را برخلاف سایرین در پیش گرفت و تمایلی به حاشیه سازی نداشت، اما پس بیتوجهی داوران جشنواره فجر به فیلم، رضوی در فضای مجازی نکاتی را به صورت دوستانه مطرح کرد. یکی از نکات خاص جشنواره سی و ششم در مورد فیلم لاتاری این است که اغلب سینماگران میدانستند که رضوی تهیهکنندگی فیلم را پذیرفت به شرط اینکه مهدویان ماجرای نیمروز: رد خون را بسازد و به همین علت و ساخت ماجرای نیمروز یک، به مهدویان پروانه ساخت اعطا نشد، در عوض رضوی توانست با مرارت پروانه ساخت فیلم را دریافت کند. اما ابراهیم داروغهزاده گویی به صورت مهندسی شدهای در مقابل انتقادات رضوی، قرار است واکنش نشان دهد.
اما ماجرای قسمت دوم ماجرای نیمروز از آسیبهای اکران در امان نماند. علی رغم اینکه فیلم با توجه به شایستگیها نیازمند اکران مناسبی مثل نمایش در ایام نوروز بود، اما وقتی روسای سازمان سینمایی به بهانههای مختلف در مقابل رضوی موضعگیری میکنند، حلقه محاصره تنگتر میشود تا فیلم در فصل نامناسبی اکران نشود و طبیعی است، قافیه به تنگ آید و شدت واکنشهای رضوی بیشتر خواهد شد.
محمود رضوی یک متهم از منظر جریان اصلی سینمای ایران است، او در سیستم تولیدات نمایشی جمهوری اسلامی فیلمهایی را به سرانجام رسانده است که تقریبا هیچ تهیهکننده مدعی برای حفظ منافع حداقل شخصی به آن حیطه نزدیک نخواهد شد. اگر سینمای ایران جرائمی مثل سرپرستی کل تبلیغات ستاد انتخاباتی محمدباقر قالیباف، را نادیده بگیرند، تابوشکنی او در مواجه با سازمان بیکنش سینمای ایران در مواجه با ناهنجاری بزرگی به نام گروهک تروریستی مجاهدین خلق نادیده گرفته نخواهد شد.
بیشتر بخوانید:
رضوی در تدارک انجام جرم بزرگتری در فضای بیواکنش سینمای ایران، مرتبط به رویدادهای مهم انقلاب اسلامی است. او تصمیم دارد در مورد تسخیر لانه جاسوسی فیلمی بسازد که این کار مغایر با اساسنامه پنهان سینمای ایران است و تنبیه شدن قسمت دوم ماجرای نیمروز 2 در اکران عمومی موید این ماجراست که حلقه محاصره تنگتر خواهد شد. البته برخی از کسانی از نظر ایدئولوژیک خود را با رضوی همسو نشان میدهند این حلقه محاصره را تنگتر کردهاند. همین رفتارهای رسانهای برخی خودنماها دستاویزی شد که ترور خاموش رضوی و تولیداتش همچنان در دستور کار حلقه پنهان سینما باشد.