«نوجوانی» یکی از بحرانیترین دورههای زندگی انسانهاست. هویتیابی در این سنین شروع میشود و تا مدتها ادامه دارد. از یکسو نوجوان تکلیف خودش را با خودش نمیداند و هر روز یک برنامه جدید برای آیندهاش دارد، از سوی دیگر تغییرات هورمونی و فرآیندهای رشد موجب میشود که دچار مشکلاتی با خانوادهاش، دوستان و جامعه شود. احتمالا خانوادهها هم متوجه این بحران هستند. بعضیها به خوبی از پس مدیریت دوره نوجوانی برمیآیند. بعضی اما اوضاع را خرابتر میکنند، ارتباطشان را با فرزندشان از دست میدهند و در نهایت تاثیر عمیقی روی آینده اجتماعی-ارتباطی-شغلی فرزندشان میگذارند. بسته به وضعیت خلقی، تیپ شخصیتی، محیط خانوادگی و فرهنگی که نوجوانان در آن رشد میکنند، آنها مدلهای مختلف تعاملی را نشان میدهند. برخی بسیار درونگرا میشوند. خانواده از اینکه او همیشه در خانه است و هیچ دوستی ندارد، نگران است. هرچند به نظر میرسد خانوادهها این مدل نوجوان را به دیگر انواع ترجیح میدهند. برخی دیگر بسیار اجتماعی میشوند، بیشتر وقت خود را بیرون از خانه سپری میکنند. بعضیها شبها دیر به خانه میآیند و خانواده اصولا نگران است که او در مسیرهای غلط بیافتد. برخی دیگر هم که از همان نوجوانی دوست دارند، مستقل باشند. دنبال کار میگردند و ترجیح میدهند هرچه زودتر خرج خود را از خانواده جدا کنند. ولی شاید یکی از چالش برانگیزترین اتفاقها برای خانوادهها در این دوره، برقراری ارتباط عاطفی با جنس مخالف است. آنها نمیدانند که با این وضعیت چگونه روبهرو شوند و عموما کار را خرابتر می کنند. این مطلب، راههای چگونگی رویارویی با این وضعیت است.
آیا برقراری ارتباط در این سنین درست است؟
احتمالا در دسترسترین پاسخ خانوادهها به این سوال این است که جلوی این حرکت را بگیرند. بعضی از خانوادهها این اتفاق را خط قرمز خانوادگی خود میدانند و با نوجوانی که ارتباط برقرار کرده، بدترین واکنشها را نشان میدهند. کلینیکهای مشاوره و روانشناختی با دختران و پسران نوجوان مضطرب و نگرانی که به علت برقراری ارتباط سرکوب شده و اعتماد به نفس و آرامش خود را از دست دادهاند، غریبه نیستند. واقعیت این است که از لحاظ روانی و فیزیولوژیکی، خیلی عجیب نیست که در این سنین نوجوانان تمایل به برقراری ارتباط عاطفی داشته باشند. یعنی بعد از شروع بلوغ و ترشح هورمونهای جنسی در دختر و پسر، تمایلات دگرجنسخواهانه هم در آنها شکل میگیرد. نوعی نیاز به برقراری ارتباط عاطفی و هیجانی و نیز ارتباط جسمی. این یک فرآیند طبیعی است و تا قرنهای متمادی انسانها وقتی به سن بلوغ میرسیدند، اقدام به برقرای ارتباط یا تشکیل زندگی مشترک میکردهاند. بنابراین اینکه نوجوانی تمایل به برقراری ارتباط داشته باشد، یا عاشق شود و یا در ذهنش به این موارد فکر کند، اصلا چیز عجیبی نیست. خیالتان را راحت کنم، به سلامت روان نوجوانی که به اینجور چیزها فکر نمیکند، باید شک کنید!
چه واکنشی نشان دهیم؟
وقتی از رابطه نوجوانتان با جنس مخالف آگاه شدید، این کارها را انجام دهید:
- ارتباط خودتان را با فرزندتان حفظ کنید.
این اصل، مهمترین اصل تربیت فرزندان است. والدین باید به گونهای با نوجوان تعامل کنند که خانواده مهمترین منبع ارتباطی برای او باشد. در واقع خانوادهای در تربیت فرزندش موفق شده است که فرزند نوجوانش اگر رابطهای برقرار کرد یا تمایلی به فردی داشت، آن را ابتدا با والدین یا حداقل یکی از والدین در میان بگذارد. نوجوان زمانی میتواند این کار را انجام دهد و خانواده را در جریان بگذارد که مطمئن باشد واکنش خانواده نسبت به این ماجرا وحشتناک نخواهد بود. مثلا اگر نوجوان متوجه باشد که با فهمیدن خانواده، دوره پرتنشی شروع خواهد شد، سرکوب میشود، مورد خشونت قرار میگیرد یا سرزنشها و اضطرابهای جدیدی برایش شروع خواهند شد، ترجیح میدهد اساسا قید اطلاعرسانی به خانواده را بزند. چنین نوجوانی مستعد آسیب در روابط عاطفی است و به واسطه اینکه پشتوانه تجربی و حمایتی و آموزشی ندارد، احتمالا دچار مشکلات در رابطه یا حتی سوء استفاده خواهد بود.
نوع دوم خانواده هایی هستند که با مطلع شدن از این ارتباط، اصولا شروع به نصیحت و سرزنش میکنند و تلاش میکنند که ارتباط نوجوانشان را قطع کنند. نتیجه اینکه شاید موفق شوند که فرزندشان را از ادامه ارتباط منصرف کنند، ولی مشکل اینجاست که احتمالا نوجوان در تجربههای بعدی ترجیح میدهد که خانواده را در جریان این اتفاقها قرار ندهد.
نوع سوم خانوادههایی هستند که بعد از فهمیدن ماجرا، به احساس نوجوانشان احترام میگذارند. او را برای این ارتباط سرزنش نمیکنند و تلاشی هم برای قطع ارتباط آنها نمیکنند. این خانوادهها آگاهانه سعی میکنند که ارتباطشان را با فرزندشان حفظ کنند تا نوجوان بتواند به راحتی مشکلاتی که پیش میآید را با آنها در میان بگذارد. ولی در عین حال تلاش میکنند فرزندشان را راهنمایی کنند. این راهنمایی به معنای نصیحت نیست، بلکه آنها واقعیتهای موجود را درباره ارتباطهای نوجوانی میگویند. مثلا همان قدر که به احتمال بیثباتی این رابطهها اشاره میکنند، به جذاب بودنشان هم اشاره میکنند، به این که کنجکاوی نوجوان را برمیانگیزاند.
- با نوجوانتان صادقانه صحبت کنید
آمارها نشان میدهند که نوجوانان بیشترین اطلاعات ارتباطی را از همسالان میگیرند و تنها درصدی کمی را از والدین میگیرند، این در حالی است که همسالان همیشه اطلاعات مبهمی از این گونه روابط دارند و والدین مشخصا دقیقترین اطلاعات را دارند. بنابراین نسبت به روابط، هیجانها و احساسهایی که افراد میتوانند در این دوره تجربه کنند، با نوجوانتان حرف بزنید و اطلاعات دقیق به او بدهید. سعی نکنید اطلاعات دلهرهآور در اختیار او قرار دهید، اینکه اینگونه روابط موجب بدبختی آدمها میشود یا ایجاد احساس گناه در نوجوان کمکی به مدیریت این وضعیت نمیکند. منصف باشید و اطلاعات دقیق در اختیارش قرار دهید.
- پذیرشتان را بالا ببرید
منظورم این نیست که هر اتفاقی افتاد با آغوش باز بپذیرید. پذیرش یعنی اینکه آرامش خود را در مواجه شدن با برخی اتفاقهای فرزندتان بالا ببرید. نوجوانی که با مسئلهای روبهرو شده است، خود به اندازه کافی استرس و تنش دارد، بهتر است شما با آرامشتان، وضعیت روانی فرزندتان را بیشتر دچار تنش نکنید. لزومی ندارد در آن لحظات شروع کنید به پیشبینیهای که از این رابطه کرده بودید، اینکه این رابطه از اول اشتباه بوده است. جو حمایتی خانواده را به گونهای پیش ببرید که فرزندتان به خانواده اعتماد کند. آنقدر پذیرش داشته باشید که نوجوانتان بتواند اتفاقهای عجیبی که برایش افتاده را با شما در میان بگذارد. در واقع خانواده باید اولین حریم امن نوجوان باشد.
- کنترل نکنید
بعضی از خانوادهها تمام تلاش خود را میکنند که فرزند نوجوانشان را کنترل کنند. چک کردن گوشی، زیرورو کردن وسایل شخصیاش برای پیدا کردن نشانههای خطر یا پیگیری کردن کارهای روزمره زندگی نوجوان. نوجوانها متوجه این کنترلها میشوند. آنها (و در کل همهی انسانها) نسبت به کنترل شدن حساس هستند. کنترل ارتباط را قطع میکند، اعتماد را بین میبرد و نوجوان را از خانه گریزان میکند. به حریم شخصی نوجوان احترام بگذارید، ولی همیشه خود را برای شنیدن حرفهای نوجوانتان درباره رابطه عاطفیاش آماده کنید.
- خط قرمزهای خانوادگی را مشخص کنید
به جای تهدیدها یا نصیحتهای مکرر، با در نظر گرفتن وضعیت خانوادگی، خط قرمزهایی را برای این ارتباط مشخص کنید. محدودیتهای خانوادگی را با او در جریان بگذارید. محدودیتهایی مثل محدودیتهای زمانی ارتباط، استفاده تلفنی و…. حتی میتوانید محدودیت رابطه جنسی را با قاطعیت با آنها در میان بگذارند. متاسفانه خانوادهها از صحبت کردن در این موارد به شدت گریزان هستند و چه بسا میترسند که با صحبت کردن در اینباره، فایلهایی در ذهن نوجوان باز کنند که فرزندشان قبلا توجهی به آنها نداشته است. خانوادهای که از کودکی آموزش و تربیت جنسی را فرزندش شروع کرده باشد، در این سنین مشکل چندانی نخواهد داشت. ولی اگر تا این زمان آموزش جنسی به فرزندتان ندادهاید، سعی کنید به شیوههای مختلف او را آگاه سازید. مثلا میتوانید کتابهای خوبی در اینباره برای هدیه دادن به فرزندتان پیدا کنید.
- با دوست عاطفی فرزندتان ارتباط برقرار کنید
در صورتی که مقدور باشد، با فردی که فرزندتان با او دوست شده، آشنا شوید. او را به خانه یا به یک گردش چند ساعته در شهر دعوت کنید. حسن نیتتان را هم به فرزندتان و هم به دوستش ثابت کنید و نشان دهید که به احساس آنها احترام میگذارید. با این کار مدیریت بیشتری روی ارتباط آنها خواهید داشت. با این کار احتمالا آنها مخفی کاری نمیکنند و مشکلاتشان را با شما در میان میگذارند. خطوط قرمز را رعایت میکنند و طبق اصول خانوادگی شما پیش میروند. این شکل از ارتباط عموما برای خانوادهها بسیار سخت است، مخصوصا اگر دخترشان در ارتباط باشد. ولی واقعیت این است که با جنگ و دعوا و تنش کاری پیش نمیرود و فرزندتان را بیشتر در معرض آسیب قرار میدهید.
چنین برخوردهایی به این معنا نیست که فرزندتان را رها کنید، شیوه برخورد مقتدرانه ایجاب میکند که در شرایطی که شما به عنوان یک انسان بالغ احساس خطر میکنید، به این رابطه ورود پیدا کنید و طرفین را از این وضعیت آگاه کنید.