فرهیختگان: حمید ماهی صفت کمدین پیشکسوت گفت: نزدیک به نیم قرن است که من جوک میگویم. آن زمان کلمه مرکبی به نام استندآپ کمدی وجود نداشت، بچه که بودم، اشخاصی مانند علیبابا و منوچهر نوذری که فوت کردهاند، به این کار مشغول بودند. مثلا مرحوم منوچهر نوذری فیلم هم بازی میکرد، اما جوکگو بود یا تابش هم جوکگو بود. اینها برای قبل از انقلاب است، اما بعد از انقلاب چند سالی به خاطر جنگ متوقف شد و بعد از آن من که بزرگ شده و از دوران بچگی خارج شده بودم، استارت این کار را زدم.
در یک سفرهخانه که مربوط به حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی بود، یک شب برنامهای اجرا کردیم که خیلی استقبال شد، اما دیدگاه خیلیها مانند الان نبود. آن زمان دیدگاهها خیلی بسته بود. فکر میکردند مثلا این آدم از لسآنجلس آمده که فرهنگ ما را خراب کند، ماموریتی را انجام دهد و برگردد. کمکم مردم و مسئولان دیدند من در برنامه خودم حدیث و دعا میخوانم و از صحبتهای امام و بچههای جنگ میگویم. کمکم من را باور کردند. در چند شهر ایران هم سالهای 70 تا 80 تشنجهایی از سوی برخی بهوجود آمد که نمیدانم اسم آنها را تندرو بگذارم یا حزباللهی، اما تقریبا 20 سالی هست که همه حاشیهها و حرف و حدیثها درباره من تمام شده و حتی خود مخالفان صددرصد من دم در دفتر آمدهاند که نوبت عروسی ما است، پسرم جشن دارد، شرکت ما جشن دارد، برنامه ایرانخودرو است، جشن وزارت اطلاعات است و همه اینها در آرشیو روابطعمومی ارگانهای جمهوری اسلامی هم هست.
برنامههای خارج از کشور
مثلا در دو شهر از سوئد و سه، چهار شهر از کانادا، چه سلطنتطلبها و چه منافقین برنامههای ما را دیده بودند و حتی من را تهدید به ترور کردند. آنها فکر میکردند من بسیجی و اطلاعاتی و آدم روحانیت هستم، چراکه در برنامههای خود نکات اخلاقی و دینی و ارزشی بیان میکردم. بعد این سبک کلا شکسته شد تا سه، چهار سال پیش که بهطور رسمی و علنی و قانونی بنیان نهاده و مثلا خندوانه و کلاسهای استندآپ کمدی برگزار شد.
روال عرفی مجوز برای کنسرتهای خنده
آن سالهای اول که در تهران برنامه داشتم، شورای تامین در روز نیمهشعبان صلاح دانست این برنامه بههم بخورد و من هم با جان و دل پذیرفتم. به خاطر اینکه قدری ماهوارهها برنامههای ما را پخش میکردند و مردم دوست داشتند ما را ببینند. آن زمان از شورای تامین کرمان کسی گفت این ماهیصفت به معنی هجوم مردم است و در نتیجه به من گفتند نیمهشعبان برنامه نباشد و دو تا سه روز قبلتر یا بعدتر بیایید. ما هم قبول کردیم. به جز مجوزهای ارشاد و اماکن الان نظر امامجمعه، شورای تامین و نظر شورای شهر خیلی مهم است. خیلی زیرجلدی و خزنده و کاملا غیرمستقیم به شرکتهای برنامهگزار میگویم که از مسئول شهر بپرسید شاید صلاح نباشد. کسانی که بهطور رسمی باید درباره این برنامهها نظر بدهند، امامجمعه، شورای تامین و سپس ارشاد و اداره اماکن است.
روال قانونی
باید از ارشاد و اماکن سوال شود. البته اماکن به جهت شناختن محل، امنیت و... است. جاهایی که بیش از 500 نفر هستند، مثلا در شهرستانهایی که ورزشگاههای سه تا پنج هزار نفری دارند باید آمبولانس و آتشنشانی هم باشد و این طبیعی است. هرچه جمعیت بیشتر باشد، حساسیت مسئولان شهر روی این برنامه بیشتر است و بیشتر از همه اصفهان و مشهد حساسیت دارند.
نحوه نظارت
اولا در مجوز ما نوشته شده که این جوکها نباید به نیت تحقیر و استهزا گفته شود. ثانیا گفته شده که در روزهای عزاداری و ماههای عزا مانند محرم و صفر و دهههای فاطمیه اجازه اجرا نداریم. ما هم مسلمان هستیم و خودمان این را میدانیم. چه بسیار اجراها (حتی در خارج کشور)، نه در محرم که اواخر ماه صفر برای من پیش آمده؛ مثلا 15-10 هزار دلار بوده، ولی گفتم نمیآیم و نمیخواهم اجرا داشته باشم. اما ادعای من این است که فوقتخصص مخاطبشناسی دارم؛ یعنی وقتی وارد جشنی میشوم، آنجا میفهمم باید درجه شادی آن جشن چقدر باشد و یک لحظه مغزم مطالب را سورت میکند؛ مثلا چه چیزی را باید کجا بخوانم و کجا نباید بخوانم و بگویم سرما خوردهام و نمیتوانم. من بهشخصه به خاطر پایداری خودم خیلی ملاحظهکار هستم. بهعنوان مثال از دو روز گذشته تا پسفردا هفت جشن در نیروی انتظامی چه گذرنامه، چه حوزه امنیت، چه نیروی انتظامی مرکز و چه بخش اماکن دارم. وقتی نیروهای انتظامی انتخاب ماهیصفت را دارند، از مقامات بالاتر استعلام کردهاند و چراغ سبز شده است.
مجوز سهماهه ارشاد
مجوزهایی که ارشاد به ما میدهد، سهماهه است. مواردی پیش میآید -که البته برای شخص حمید ماهیصفت اتفاق نیفتاده- کسی بوده که رفته مجوز بگیرد، به او گفتهاند فعلا نمیشود، چون نامه آمده شما کارهای غیراخلاقی در برنامههای خود داشتید. طرف، چون در کیش برنامه دارد، فکر میکند، چون اسم آنجا منطقه آزاد است، همه چیز آزاد است. آنجا منطقه آزاد اقتصادی است، منطقه آزاد فرهنگی و اخلاقی که نیست. مثلا یک ماه مجوز طرف را تمدید نکردند. البته آن چیزی که شما میخواهید بدانید، کمرنگ است. جواب من این است که آن نظارت کمرنگ است.
ترکیب «کنسرت خنده»
رسیتال یعنی یک نفر تنها پیانو بزند، دونوازی ساز مثلا یک نی و یک ضرب باشد یا یک سنتور و یک چیز دیگر، اسم آن دونوازی است، دو به بالا را همنوازی میگویند و سه، چهار به بالا را کنسرت موسیقی سنتی یا کنسرت فلان خواننده میگویند. کلمه کنسرت خنده فقط خودش خندهدار است، چون به هیچ وجه این دو با هم سنخیت ندارند. کنسرت برای چیزی است که فقط ساز باشد، گفتار جوک نباشد. این کلمه مندرآوردی است.
گردش مالی برنامههای طنز
من بلیتفروشی نمیکنم، ولی داستان آنهایی که بلیتفروشی میکنند، متفاوت است. مثلا همکاری داشتم که در کرج برنامه برگزار کرده، تا دو روز مانده به مراسم 100 تا بلیت فروخته، ولی سالن 1300 نفره بوده و یکباره 70 درصد آف گذاشته یا به شرکت واحد یا ... بلیت رایگان فروخته تا تمام شود. نمیتوان آن دو هزار نفر را در 250 هزار تومان ضرب کرد. 300-200 فقط قیمت ردیف جلو است. من خودم بلیتفروشی نمیکنم، صادقانه مطالب را بیان میکنم. اگر با مجانیها در نظر بگیرید 60-50 هزار تومان است. 70 هزار تومان را قبول ندارم، ولی شما 70 هزار تومان بگیرید. مجانی زیاد دارد و خود کنسرتگذار محبت میکند 50 بلیت به اداره ارشاد و 50 بلیت به اداره اماکن بهعنوان هدیه میدهد، نه اینکه این مراکز بلیت بخواهند. آنها چیزی بهعنوان باج و رشوه ندارند، ولی هدیه وجود دارد که 50 بلیت میدهند. بیشتر سود کنسرتها برای شرکت کنسرتگذار است که متاسفانه در آنها آدمهای نادرست زیاد است. همواره ادعا میکنند ضرر کردیم و به اختلاف میخورند. آن زمان من برنامههای کنسرت را کلا کنار گذاشتم و فقط اجراهای خصوصی را میپذیرم که دریافتی من مثلا حدود 10 میلیون تومان است.
حفظ اخلاق و تعهد در اجرا
از طریق روزنامه شما فرصت را مغتنم میشمارم و خواهش میکنم از مسئولان بخواهید به همه هنرمندان متعهد مخصوصا کمدی توجه شود. وارد مقوله کنسرت و خوانندهها نمیشویم که افتضاحی وصفناشدنی است، پسر تتو میکند و زیرابرو برمیدارد و آستین کوتاه میپوشد و سرتاسر بازوی او خالکوبی است و شلوار تنگ میپوشد و یک جفت کفش کالج رنگبهرنگ هم میپوشد و یک حلقه در گوش دارد؛ اینها در ایران نبوده است. اینها وارداتی است و در ماهواره دیدهاند و هیچکس هم نیست جلوی اینها را بگیرد. تمام اشعار در یک مفهوم خلاصه میشود که با من بودید و من را رها کردید و دنبال کس دیگری رفتید. مسئولان روی اینها نظارت کنند و در زمینه کمدی از «فرهیختگان» خواهش میکنم گوشزدی به این کمدینها کنند که در آمریکا هم اینچنین نبود، در کانادا و سیدنی و انگلیس هم اینطور نبود. وقیحترینها در دانمارک و انگلیس است که آنها هم اینچنین نیستند.
شوخی با مسئولان کشور
بازخوردها خوب بود. من سه ماه قبل از فوت آقای هاشمی خدمت ایشان رفتم و گفتم از عشاق 40 ساله شما هستم و از بچگی شما را دوست داشتم، ولی چند سال پیش دو، سه جا ادای شما را درآوردم و خدمت رسیدم از شما حلالیت بطلبم. ایشان سرشان پایین بود، ولی همین که گفتم آمدم حلالیت بطلبم، سر خود را بالا کرد و خندید و گفت پس شما بودید و من خوشم آمد و قشنگ بود. عکس این دیدار در اینستاگرام هست و میتوانید ملاحظه کنید. مثلا یک بار تلفنی برای حاج صادق آهنگران با صدای خودشان خواندم. خوششان آمد. دوست ایشان سرداری بود که گفتند گوشی را میدهم و عین این را برای آقای آهنگران بخوانید. او هم خندید و خوشش آمد. یک بار در خارج کشور یک شوخی در حضور مسئولان جمهوری اسلامی، سفیر و نماینده رهبری و حراست با آقای احمدینژاد کردم که برای مدت کوتاهی باعث شد اجراهای شهرستانهای ما به مشکل خورد و بعد توضیح دادم و گفتم اصل قضیه این بود و فیلم هم موجود بود. در پایان هم از شما تشکر میکنم که نسبت به محتوای برنامه طنز موجود احساس مسئولیت کرده و زنگ خطری را نواخته است.