خوی و منش استکباری، یکی از زشت ترین خصلت هایی است که آدمی را از هم گرایی و جامعه پذیری باز می دارد. به این معنا که این منش به عنوان عامل بازدارنده ای عمل می کند که بحران جامعه پذیری را پدید می آورد و نمی گذارد تا زمینه های هم گرایی در انسان تقویت شود و رشد کند. جامعه پذیری، مسئله و نیاز دولت ها و جوامع بشری است. اگر در فرآیند جامعه پذیری افراد، اختلال پدید آید، واگرایی، تضادها، درگیری ها و جنگ های فردی و اجتماعی، جامعه انسانی را از هم می پاشاند و دچار اختلال و بحران های نابودساز می سازد. از این رو شناخت نشانه های مستکبران و آثار و پیامدهای آن برای مقابله و مبارزه با این خوی و خصلت نابودگر از منابع معرفتی مفید و سازنده است. نوشتار حاضر تلاشی است تا با گزارشی هر چند کوتاه، نشانه ها و آثار آن را از قرآن، این مهم ترین منبع وحیانی و شناختی ارائه دهد.
مفهوم شناسی
استکبار به معنای برتری خواهی، امتناع از پذیرش حق از روی عناد، بزرگ بینی و خودبزرگ بینی دروغین (نک: معاجم و فرهنگ نامه هایی چون التحقیق، لسان العرب، مجمع البحرین) خویی را می گویند که موجب می شود تا شخص خود را بزرگ شمارد و از این رو، از قانون و یا هر امر معقول و عرفی، گردن کشی و سرپیچی می کند. این خصلت فردی و شخصی می تواند به یک پدیده اجتماعی نیز تبدیل شود و جامعه ای به بیماری و خوی زشت استکباری مبتلاگردد. استکبار به عنوان یک پدیده اجتماعی، هم از نظر تاریخی و هم مصداقی دیده و گزارش شده است؛ چنان که بر پایه همین مستندات گزارش های تاریخی، آثار و پیامدهای آن زیانبارتر ارزیابی شده است. قرآن از این خصلت هم به عنوان یک خصلت شخصی و هم پدیده اجتماعی یاد کرده و به تحلیل و تبیین آن از جهات مختلف پرداخته است. واژه استکبار و مشتقات آن در قرآن 48 بار به کار رفته است؛ افزون بر این «واژگان» دیگری به همین معنا با تاکید بر بیان ویژگی های دیگری از خصلت استکباری چون «عتو» در قرآن آمده است. در همه موارد کاربرد این واژه و دیگر واژگان مشابه، این نکته قابل استنباط است که استکبارورزی، خوی و منش غیراخلاقی، ناهنجاری اجتماعی و امری ناپسند و زشت به شمار می آید.
عوامل ایجادی منش و پدیده استکباری
پیدایش این منش شخصی و فردی و یا پدیده اجتماعی به عوامل چندی ارتباط داده شده است. به این معنا که استکبارورزی، چه از سوی فرد یا جامعه بازتاب و برآیند عواملی چند است که زمینه پیدایش و بروز آن را در انسان و جامعه فراهم می آورد. قرآن عواملی چند را برای پیدایش و یا زمینه های پیدایش استکبار بیان کرده است. از این میان می توان به مال و ثروت (زخرف آیه51 و یونس آیه88) قدرت نظامی و موقعیت سیاسی (زخرف آیه51، فصلت آیه 15) فقر فرهنگی و عدم استقلال فکری (زخرف آیه54، غافر آیه 47) توهم برتری در آفرینش (ص آیه 75 و نیز اعراف آیه7) کفر (بقره آیه 34) هوای نفس و خودپرستی (بقره آیه 87) گناه و جرم پیشگی (جاثیه آیه 31 و نیز یونس آیه 75) و غفلت از قدرت خداوند (فصلت آیه 15 و نیز قصص آیه 78) اشاره کرد.
هر یک از عواملی که قرآن به عنوان زمینه ها و عوامل پیدایش استکبار در انسان و جامعه یاد کرده است، عواملی است که می توان در جوامع امروز استکباری به آسانی شناسایی کرد و در خوی و رفتار آنان یافت. در برخی از نوشته ها و فیلم های مستند و حتی تخیلی که در برخی از جوامع استکباری پدید می آید می توان عاملی چون قدرت نظامی، برتری در آفرینش مانند رنگ پوست و حجم جمجمه و یا کفر و گناه را ردگیری کرد. کوکلوس کلان ها در آمریکا در گذشته (تا دهه شصت میلادی) سیاهان را تنها به جرم تفاوت رنگ از شمار انسان ها بیرون دانسته و به فجیع ترین وضع شکنجه کرده و می سوزاندند. در حال حاضر نیز با نوعی تبعیض نژادی نسبت به دیگر رنگین پوستان، این رفتار استکباری ادامه دارد. اینها برخی از آثار خوی استکباری است که جوامع انسانی را رنج می دهد. از همین رو می بینیم که چه سان استکبارورزی موجب می شود که انسان ها از هم دور شده و پدیده واگرایی در یک جامعه رشد کند و افراد انسانی به حاشیه رانده شده و از همه حقوق ابتدایی بشری خود (خوراک و پوشاک و خانه) محروم گردند.
آثار و پیامدهای استکبارورزی
این خوی و یا پدیده، در انسان و جامعه آثار و پیامدهای مخرب و زیانباری را در دو سطح فردی و جمعی به جا می گذارد. برخی از این آثار که قرآن بدان اشاره کرده است در اینجا گزارش می شود تا با شناخت این آثار بتوانیم اشخاص و یا جوامع استکباری را بشناسیم و نسبت به آنها واکنش درست و برخورد صحیحی بروز داده و از افتادن در دام آنان پرهیز کنیم. شناخت آثار ونشانه ها می تواند ما را به شناخت اشخاص و افرادی که از این بیماری فردی و یا اجتماعی رنج می برند کمک و یاری رساند. در حقیقت شناخت این آثار، شناخت مستکبر ویا جامعه استکباری است. قرآن نشانه ها و آثار آن را چنین گزارش می کند:
1-پیمان شکنی: انسان ها و جوامع استکباری به هیچ عهد و پیمانی پایبند نیستندو به جهت خود برتربینی حاضر نمی شوند که با دیگران برخورد مشابه داشته باشند. در آیاتی از قرآن، به خوی و خصلت یهودیان اشاره می شود. گفته شده است که یکی از عوامل پیدایش استکبار، خودبرتربینی است. یهودیان از آنجایی که به گزارش قرآن خود را ابناءالله (فرزندان خدا) می شمارند بر این باورند که از دیگر نژادها و اقوام بشری، برتری دارند. در برخی از گزارش های توراتی آمده است که آنان از فرزندان آدم وحوا و فرشتگانی هستند که به عقد زناشویی فرزندان آدم درآمده اند و دیگر انسان ها از فرزندان افراد پستی بودند که فرزندان آدم با آنان زناشویی کرده ونسل را افزایش داده اند. این نوع نگرش در آفرینش خود، چنانکه ابلیس دچار شد وخود را برتر از آدم دانست و گفت که من از او برترم چون از آتش پدیدار شده ام عاملی است که دیگران را از آدمی دور می سازد و با هم گرایی و جامعه پذیری درتضاد می باشد. برآیند این تفکر و بینش وگرایش وحتی منش، آن است که نسبت به پیمان هایی که با (دیگران) می بندند وفادار نباشند. در قرآن گزارش می شود که یهود به جهت خوی استکباری خودبرتربینی اگر دیناری را به وام و امانت از (دیگری) به دست داشته باشند آن را پس نمی دهند. (آل عمران/ 75) این عدم وفا به قوانین و اصول ابتدایی و پیمان شکنی از آن روست که خوی ومنش استکباری دارند. بنابراین یکی از نشانه ها و نیز آثار استکبارورزی، عدم وفا به پیمان ها وعهد و قانون است. چنانکه قرآن به پیامبران نسبت به مستکبران هشدار می دهد که: به خدا سوگندهای سخت خوردند که اگر بیم دهنده ای بیاید بهتر از هر امتی هدایت یابند، ولی چون بیم دهنده ای آمد جز نفرت و بیزاریشان نیفزود؛ زیرا آنان قصد و نیت سرکشی و استکبارورزی در زمین و نیرنگ های بد و زشت را دارند، هر چند که این نیرنگشان جز نیرنگبازان و اهل آن را در برنمی گیرد. (فاطر آیات 42 و 43). در این آیه به صراحت بیان شده است که علت پیمان شکنی با آن همه سوگند، جز خوی و خصلت استکباری و نیرنگ ورزی آنان نبوده است.
2. اتهام دروغ به دیگران بستن: از دیگر نشانه های خصلت استکبارورزی آن است که خود را تنها راستگویان و درستکاران می دانند و دیگران را دروغگو قلمداد می کنند. از این رو اگر از زبان دیگری مطالب حق و درستی را بشنوند و با آنکه آن راحق و درست و راست می یابند ولی چون جز به خود باور نداشته و دیگران را کس نمی شمارند آنان را متهم به دروغگویی می کنند و به تکذیب ایشان می پردازند. قرآن گزارش می کند که این خصلت مستکبران موجب شد که نه تنها زمینه برای پذیرش حق در آنها فراهم نشود بلکه به دروغگویی اهل حق اقدام کنند و آنان را به عنوان دروغگویان از خود برانند. قرآن می فرماید: هنگامی که آیات ما بر ایشان خوانده شود، با خود برتربینی وخودپسندی روی برمی گردانند. (لقمان آیه 7) قرآن این روش آنان را به خاطر پیروی از هوا و هوس دانسته می فرماید: هر گاه رسولی می آید که با خواسته های نفسانی آنها همراه نیست استکبار می ورزند و در پی همین بزرگ بینی گروهی از پیامبران را تکذیب و گروهی را می کشند. (بقره آیه 87)
3. کشتن مخالفان و دعوت گران به حق: در آیه پیشین گزارش شده است که خوی استکباری انسان موجب می شود تا اهل حق و دعوت کنندگان آن را تنها به جهت آنکه برخلاف هوا و هوس آنها عمل می کنند، می کشند (بقره آیه 87) این خصلتی است که در جهان امروز، مستکبران در پیش گرفته اند وهر آن کس که مخالف هوا و هوس و خواسته های آنان رفتار نمایند به اشکال مختلف از صحنه اجتماع خارج می کنند. تخریب شخصیت یا ترور فیزیکی شخص یا ترور شخصیت او از روش هایی است که مستکبران بدان تمسک می جویند. تکذیب و اتهام دروغ گویی و خلاف گویی، روشی است که در راستای کنار نهادن اجتماعی و از میان بردن وجه اجتماعی دعوتگران حق وحقیقت انجام می شود.اگر این روش، ناکارآمد بود و نتیجه مطلوب نداشت اقدام به ترور شخص و از میان بردن فیزیکی او می کنند.
4- مخالفت با حق: از دیگر آثار و پیامدهای فردی و اجتماعی خصلت استکباری آن است که با حق و حقیقت به مخالفت می پردازند. هر چیزی که برخاسته و یا نمادی از حق باشد، در نظر ایشان امری باطل است که باید به شدت با آن مبارزه کرد و اجازه فعالیت و رشد و بالندگی به آن نداد. اگر با توحید به عنوان یک امر معقول و حق ثابت عقلانی مبارزه می کنند و یا با نمادهای عبادتی و مناسک مرتبط به آن به مخالفت می پردازند در این راستاست. قرآن تاکید می کند که مستکبران به جهت همین خصلت استکباری از توحید و عبادت خدای یگانه سرباز می زنند؛ زیرا آن را مخالف هوا و هوس خود می بینند. (صافات آیات 35 و 36 و نیزنساء آیه 172 و غافر آیه 60)
5- درخواست های نامعقول: از دیگر پیامدهای روحیه استکبار ورزی، درخواست های نامعقول از دیگران است. آنان چون خود را در مقام برتر می دانند، باور ندارند که دیگران می توانند حق باشند، به حق بگویند و یا امری معقول را بیان و یا ارائه دهند. نگرش جامعه غربی در مسئله افکار و اندیشه ها در جامعه معاصر بیانگر این خصلت استکباری آنان است. آنها بر این باورند که اندیشه و عقل غربی کامل ترین اندیشه و تمدن و عقلی است که انسان به آن رسیده است. نظریه پایان تاریخ فوکویاما که تاکید می کند اندیشه لیبرال دموکراسی غربی بهترین و برترین اندیشه ای است که انسان بدان رسیده است و می بایست با این اندیشه پایان تاریخ اندیشه ای انسان را در این زمینه اعلام کرد، برآیندی از همین تفکر و خصلت استکباری انسان و جامعه غربی است. آنان بر این باورند که برترین اندیشه معقول را به جامعه انسانی ارائه داده اند و می بایست دیگران (همه تمدن ها و اندیشه های دیگر) این اندیشه برتر را بپذیرند. در حقیقت این خوی استکباری است که موجب می شود درخواست غیرمعقولی را (نابودی همه فرهنگ و تمدن ها یعنی آن روی سکه که هانتینگتون در جنگ تمدن ها اعلام می کند) از جوامع دیگر داشته باشند. بنابراین از خصایص روحیه استکباری این است که همواره خود را در جایگاه برتر ببینند و از دیگران درخواست نابخردانه ای داشته باشند. قرآن در این باره با اشاره به مثالی می فرماید: آنان که امیدی به دیدار ما ندارند می گویند که چرا بر ما فرشتگان نازل نمی شوند و یا چرا ما خدایی را که پروردگار ماست نمی بینیم؛ این درخواست از آن روست که آنان خودشان را بزرگ و برتر می بینند و تکبر می ورزند و برتری شگفتی در خود می جویند. (فرقان آیه 21)
6- لجاجت و حق ناپذیری: نتیجه طبیعی خودبرتر بینی این است که انسان از جاده حق و حقیقت دور شود و در برابر حق به لجاجت بپردازد. کسی که برای دیگری ارزش انسانی و یااجتماعی قائل نیست و دیگری را در حد و اندازه های خود نمی داند، هرگز سخن دیگری را نمی پذیرد و با او از سر گفت و گو وارد نمی شود. اصل لجاجت و یکدندگی امری طبیعی برای مستکبران است. مستکبر چه شخص و چه جامعه وقتی خود را قوی تر و برتر و داناتر و تواناتر از دیگری دانست و یا بر این باور بود نمی تواند از دیگری چیزی به نام حق را بپذیرد؛ باور ندارد که دیگری بر عقل و روش معقولی باشد و یا بهتر از او بفهمد و درک کند. بنابراین یافته های دیگری هر چه باشد امری غیرمعقول و نادرست و باطل است و می بایست با آن مبارزه و مخالفت ورزید. همین روحیه مستکبری و زمینه های آن موجب می شود تا با حقی که در نزد دیگری است به لجاجت بپردازد و آن را نپذیرد. (فصلت آیه 15 و جاثیه آیه 6 تا 8)
7- احساس غرور و قدرت: چنین شخصی یا چنین کشوری در خود احساس غرور و قدرت می کند و کسی را در جهان بنده نیست. روحیه خود برتر بینی در آفرینش و عقل و هوش و خرد موجب می شود که خود را چنان پندارد که بر همه موجودات و یا همنوعان سرآمد است و دیگران به جهت فقدان عقل و خرد و کاهش آن، باید سر به آستان او بمالند. این احساس غرور و قدرت، وی را از پذیرش دیگری و هم ردیف بودن باز می دارد و جامعه پذیری و هم گرایی را با بحران مواجه می سازد. کسی که از چنین روحیه و خویی برخوردار است هرگز با دیگری خود را در یک سطح نمی بیند و خواهان اطاعت دیگری از خود است. (فصلت آیه 15 و جاثیه آیات 6 تا 8)
8- استبداد و خودکامگی: برآیند طبیعی چنین بینش (جهان بینی) و نگرش (نظریه عملی) و گرایش (رویکرد عملی) رفتاری استکباری در جامعه است. افراد و یا جوامع استکباری که به چنین نگرش و رویکردی رسیده اند در نهایت آن را به شکل استبداد و خودکامگی نشان می دهند. اجبار دیگران به پذیرش دیدگاه ها و رفتار از نتایج طبیعی چنین تفکر و رویکردی است. مستکبر در این هنگام دیگری را نمی پذیرد و می کوشد تا دیگری را به هر شکلی تحت سلطه خود درآورد. این خوی اختصاص به حوزه عمل نداشته و حتی دیگر حوزه های انسانی را درمی گیرد. مستکبران و یا جوامع استکباری خواهان تسلط بر افکار و اندیشه و عقاید دیگران هستند. با هر فکر و عقیده مخالف، به شدت مبارزه می کنند و می کوشند تا دیگران در حوزه افکار و اندیشه نیز تحت سلطه و سیادت آنان قرار گیرند. قرآن ازاین خوی استکباری درآیات چندی چون اعراف آیه 88 گزارش می دهد. آنچه بیان شد برخی از مهم ترین آثار و پیامدهای روحیه استکباری در اشخاص و یا جوامع است. اما تحلیل و تبیین هر یک از این خصلت ها با توجه به مصادیق امروزی آن وقت و مجالی دیگر را می طلبد.