روزنامه جوان: در ویژهنامهای تحت عنوان «چهل سال شجره» به مناسبت هفته بسیج سراغ سردار نقدی رئیس سابق سازمان بسیج مستضعفین رفته که به موضوعات جالبی در مورد بسیج و روحیه جهادی پرداخته است که متن آن در ذیل میآید:
گفتوگو با سردار نقدی، همیشه جذاب و خواندنی است. صراحت، صداقت و شجاعت در بیان مسائل جزء لاینفک رفتار اوست که البته بعضاً برای این ویژگیها هزینه هم پرداخته است. سادگی در رفتار فردی و مدیریتی وی زبانزد است. دفتر کار او به غایت ساده است و به جرئت میتوان گفت از امکانات دفتر یک مدیر دست چندم هم بهرهمند نیست. چه زمانی که رئیس سازمان بسیج مستضعفین بود و چه اکنون که معاون هماهنگکننده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است.
سردار سرتیپ بسیجی محمدرضا نقدی را میتوان نمونه عینی یک بسیجی نامید. به مناسبت چهلمین سال تشکیل بسیج مستضعفین با او به گفتوگو نشستیم. مشغله کنونی او گرچه بسیار فراتر از مسئولیت در بسیج است، لیکن باعث نشد برای بسیج وقت نگذارد. سردار نقدی سخت معتقد است که رؤسای بسیج در ادوار مختلف، فرمانده یا رئیس نیستند، بلکه نقش دبیرخانه و هماهنگکننده تدابیر را ایفا میکنند. فرمانده بسیجیان آقا هستند. آنچه در پی میآید حاصل گفتوگوی ما با سردار نقدی است.
سازمان بسیج از زمان تشکیل تا کنون سه بار تغییر نام داده است. از ابتدای تشکیل «واحد بسیج» بود، در زمان آقای حجازی به «نیروی مقاومت بسیج» تغییر یافت و با ورود جنابعالی «سازمان بسیج مستضعفین» شد. فلسفه این تغییر نامها چه بود؟
واحد بسیج ابتدای انقلاب تشکیل شد، یک تشکل کوچک بود و هنوز میخواست جوانه بزند و این طور نبود که نام بزرگی را روی آن قرار دهند. چیزی وجود نداشت و باید موجودیت مییافت. بنابراین آن زمان در مجموعه سپاه کارهای مختلفی بود و واحدی به نام بسیج درست کردند که ستادی این کار را دنبال کند. در جنگ بسیج کارایی و گستردگی خود را نشان داد.
با تدبیر فرمانده معظم کل قوا، بعد از جنگ تصمیم گرفته شد در عداد سایر «نیروها» دربیاید و همانند نیروی زمینی، هوایی و دریایی یک نیرو شود که تحت عنوان نیروی مقاومت بود. با این وضعیت هم نزدیک به 20 و چند سال بسیج طی شد که به عنوان نیروی مقاومت بود. نزدیک به 20 سال و یا بیشتر این وضعیت را طی کرد و جلو آمد.
بعداً کارکردهای دیگر بسیج غیراز نظامیگری خود را نشان داد و جنبههای فرهنگی، حضور در عرصه اقتصاد مقاومتی، جنبههای محرومیتزدایی، جنبههای هنری و جنبههای علمی انقلاب ضرورت یافت که بسیج به صورت گسترده وارد شود. پیشنهادی از سوی فرمانده وقت کل سپاه شد که این ساختار فراتر از نیرو هست و در تراز یک نیرو نیست که در تراز خود سپاه و کل سپاه است و سطح تشکیلاتی راهبردی پیدا کند و به حالت سازمان مطرح شود، نه به صورت نیرو.
سازمان فراتر از نیرو است؟
این پیشنهاد به این دلیل بود که بر اساس تشکیلات ساختاری نیرو رده عملیاتی است. ستاد کل سپاه حالت راهبردی است. این را در تراز رده ستاد کل سپاه آوردند. مجموعه بسیج را در رده ستاد کل سپاه آوردند و رئیس سازمان بسیج جانشین فرمانده کل سپاه در امر بسیج تعریف شد.
پس ارتقا پیدا کرد؟
از نظر ساختاری و ادبیات ساختاری و سازمان ارتقا یافت منتها این کار ویژگیهایی داشت که قسمتهای پشتیبانی و آمادی و امثال اینها را از بسیج گرفتند و گفتند واحدهای سپاه این کارها را انجام میدهند. شاید از نظر اختیارات اجرایی و قدرت اجرایی تنزل یافت اما از نظر جایگاه ساختاری و ادبیات سازمانی ارتقای سازمانی بود ولی از نظر اختیارات اجرایی و میدانی و عملیاتی به سپاه استانی رفت و اینها به آنها واگذار شد. اینها مسائل تشکیلاتی است و این بحث زیاد مورد علاقه مردم نیست.
چرا بسیج مستضعفین شد؟
بسیج مستضعفین از ابتدا بود. از ابتدا که امام این مسئله را پایهگذاری کردند شاید از قبل انقلاب فرموده بودند نیاز به حزب مستضعفین داریم. تشکلی شامل همه مستضعفانی که مورد ظلم قرار گرفتند و حق آنها را مستکبران ضایع کردند و مصادره کردند. مستضعف کسی است که مورد استضعاف قرار گرفته است، نه فرد ضعیف منظور باشد. آدمی که به ضعف کشیده شده و حق او پایمال شده است، حق او مصادره شده است. مستضعف با ضعیف فرق دارد. ضعیف شاید فردی است که مورد ظلم قرار نگرفته است بلکه فرد ضعیفی است ولی مستضعف کسی است که این استضعاف فاعلی دارد که آن طاغوت و استکبار است. انسانی را به استضعاف و به بند و ضعف کشیده است.
تشکل این به ضعف کشیدهشدگان و تشکل مظلوم واقع شدگان در مقابل استکبار ضرورت غلبه بر آنها است. بالاخره نمیتوانیم سلاح قویتر از مستکبرین فراهم کنیم. امکان مردم مستضعف نیست که ازساز و برگ نظامی قوی تر از مستکبرین و طاغوت را تهیه کنند. نمیخواهند تسلیم شوند و چطور میشود هم تسلیم نشد و همساز و برگی معادل دشمن نداشت؟ راه این تشکل و یکپارچگی و انسجام بین مستضعفین است که وقتی با هم متحد شوند میتوانند با یک قدرت قلدر دست و پنجه نرم کنند.
*مورچگان را چو فتد اتفاق/ شیر ژیان را بدرانند پوست!
یعنی مورچه خیلی کوچک است و با شیر مقایسه کنید چیزی نیست ولی وقتی مورچگان متفق میشوند و حمله میکنند، یک شیر و یک فیل را با آن هیکل بزرگ از پای درمیآورند. مستضعفین وقتی متحد شوند و انسجام پیدا شود میتوانند غلبه کنند. این سنت الهی است. وقتی اتفاق و اتحاد بین مردم پیدا شود میتوانند بر طاغوت و قدرتهای بزرگی که سازوبرگ و سلاح زیاد دارند غلبه کنند. بنابراین امام از ابتدا برای غلبه بر طاغوت و ظالمین بزرگ بینالمللی و مستکبرین اندیشه مستضعفین را از قبل انقلاب مطرح کردند که باید چنین تشکلی داشته باشیم که بعد از انقلاب به صورت بسیج مستضعفین این تشکل را ایجاد کردند تا یک محوری برای تشکل مورد ظلمواقع شدههایی که مصمم هستند حق خود را از طاغوت بگیرند.
تشکیل معاونت امور بینالمللی در زمان ریاست جنابعالی، با همین نگاه بود؟
اینکه این تشکیلات را جهانی ببینیم از ابتدا نگاه امام بود. بحث بسیج جهانی و یکصد میلیونی جهان اسلام را مطرح کردند، بسیج 20 میلیونی را در داخل کشور مطرح کردند و امام راحلی که بنیانگذار بسیج هستند بسیج صدمیلیونی را در جهان اسلام مطرح کردند و طبعاً اقتضا میکرد. یعنی بسیج در سیر تکاملی خود به نقطهای رسید که باید در جهان اسلام حرف میزد. باید این تجربه را منتقل میکرد و ما هم دیدیم عملاَ اتفاق افتاد.
بحث معاونت بینالمللی یا همکاریهای بینالمللی برای این بود که بتوانیم تجربه بسیج مستضعفین را به تمام مستضعفین دنیا منتقل کنیم و آنها را هم به میدان بیاوریم. برای این کار سازمان و نیروی قدس را داریم که برای کمک و یاری مستضعفین عالم است.
منتها تجربههای سازماندهی بسیج در آن نیرو وجود ندارد و اینجا کسی بخواهد این کار را برای دنیا و مستضعفین دنیا تعریف کند ایده معاونت بین الملل مطرح شد که در این امر نقشآفرینی کند و شما هم شاهد بودید که هم در عراق حشدالشعبی درست شد و هم در سوریه نیروهای وطنی درست شدند و هم در لبنان و جاهای دیگر و کشورهای دیگری که مبارزه آنها شکل گرفته است، ریز به ریز الگوی بسیج را بردند و پیاده میکنند.
به بسیج 20 میلیونی اشاره کردید. به خاطر دارم ابتدای آذر ماه 92 پیش از خطبههای نماز جمعه تهران به صورت رسمی برای اولین بار اعلام کردید که آرزوی امام محقق شد. میخواستم بدانم به موازات این ارتقای کمی، آیا از نظر کیفی هم در این حوزه اتفاقی افتاده است؟
حتما اتفاق کیفی افتاده است. یعنی قابل قیاس نیست. ما امروز نزدیک به دو هزار و 800-700 گردان بسیجی داریم که در قالب گردانهای بیتالمقدس، گردانهای امام حسین(ع)، گردانهای امام علی(ع) سازماندهی شدند. اگر چنین ظرفیتی را در زمان دفاع مقدس داشتیم تا آنسوی مرزهای عراق پیش میرفتیم.
چنین تشکل آموزش دیده و سازمان یافتهای را اگر داشتیم میتوانستیم کارهای خیلی بزرگی انجام دهیم. اینها کیفیت هستند یعنی وقتی سازمان یافتند، آموزش دیدند، کیفیت هستند به علاوه اینکه در جنبههای دیگر رشد و تکامل بسیج در عرصههای مختلف وجود نداشته است. الان بسیج حقوقدانان را داریم که برجستهترین حقوقدانان تراز یک کشور در این تشکل هستند. بسیج اساتید را داریم که برجستهترین اساتید و استاد تمام فراوانی از دانشگاهها عضو این تشکل هستند. بسیج پزشکان داریم. البته در زمان جنگ بسیج پزشکان داشتیم و عملکرد درخشانی داشته است ولی خیلی از این اقشار دیگر را با این کیفیت و این سطح از علم و دانش و تخصص در رشتههای مختلف نداشتیم. اینها کیفیت است. بسیج رسانه اصلاً نداشتیم. سال 94 یا 93 تشکیل شده است. اینها کیفیت هستند. بسیج مداحان، بسیج روحانیون و طلاب و غیره داریم.
بسیج اساتید حوزههای علمیه داریم. بسیج اساتید دانشگاهها را قبلاً داشتیم و الان بسیج اساتید حوزههای علمیه را 5 سالی است تشکیل دادیم و وزنه بسیار بزرگ فقهی است که شاید در دنیا معادل چنین تشکل بزرگ فقهی وجود ندارد. تشکل انقلابی با این کیفیت که تماماً مجتهد هستند وجود ندارد. کل بسیج اساتید حوزههای علمیه که الان تشکیل شده همه مجتهد هستند. تشکل بزرگی از مجتهدین است. این کار نظیر و سابقه نداشته است. همه کیفیت است که در عرصه قشری خود نقشآفرین هستند. بسیج اصناف و بسیج مهندسین ما فعال هستند. بسیج مهندسین را الان در چند رشته جدا داریم. بسیج کشاورزی برای خود سازمانی دارند، بسیج مهندسین صنعتی تشکل جداگانه دارند.
بسیج کارگری قدیمیتر است. از قدیم بوده است و این سؤالی که میپرسید این کمیت اضافه شده کیفیت هم داشته است، این پاسخ است که شما میبینید اگر بخواهیم از نظر نظامی کیفیت را در نظر بگیریم نقش آفرینی بسیجیان در شکست داعش در عراق و سوریه یک کیفیت نظامی را نشان میدهد. تشکل 2 هزار و 700-600 گردان بسیجی در قالبهای مختلف یک کیفیت آموزش دیده سازمان یافته رزمایش کرده است. این کیفیت را ضمن کمیت و رشد چند ده برابری کمیت را نشان میدهد.
وجود همین اقشار همانند بسیج هنرمندان که برجستهترین هنرمندان را در بسیج هنرمندان داریم. اینها کیفیت است. وقتی یک کسی که جزو بسیج هنرمندان است فیلمی را میسازد که در زمان خود بالاترین نفوذ در جریانهای اجتماعی پیدا میکند کیفیت محسوب میشود. اینها نبوده است و کیفیتهایی است که در طول این سالها به بسیج اضافه شده است و بسیج یک روند تکاملی کمی و کیفی را داشته است.
در میانه فتنه 88 به ریاست سازمان بسیج منصوب شدید. آن زمان در مورد فعالیت بسیج در مقابله با فتنه نقدها و حتی تحسینها زیاد بود. برخی بسیج را متهم به خشونت میکردند، برخی معتقد بودند بسیج آموزش لازم و آمادگی کامل برای مقابله با جنگ شهری را ندارد و به یک نوعی غافلگیر شده است، برخی معتقد بودند بسیج محدودیتهایی در این زمینه دارد. عملکرد بسیج را در آن چند ماه و بعضاً اتفاقاتی که بعد از آن به شکل کوچک افتاد، چطور ارزیابی میکنید؟
بسیج نیروهای مردمی هستند. شاید در حرفه خود و قشر خود حرفهای هستند اما در مسئله جنگ و امنیت نیروهای مردمی هستند که شغل دیگری دارند یا حرفه آنها بحث نظامیگری و مقابله با اغتشاش نیست. طبیعتاً آن کسی که صحنه را مدیریت میکند متولی امر است. در دفاع مقدس سپاه جنگ را اداره میکند، ارتش جنگ را اداره میکند.
آنها مدیریت میکنند و نقشه را طرحریزی میکنند تا در کجا مستقر باشند. مهندسین کجا جاده بکشند، مخابرات کجا مستقر شود و گردانها به چه سمت و سویی حرکت کنند و چه ساعتی حرکت کنند و اینها طراحیهایی است که توسط سپاه و ارتش انجام میشود و بسیجیانی که شغلهای دیگری دارند را آموزش میدهند و در چهارچوب طرحی که ریختند از آنها استفاده میکنند. در مسائل امنیت داخلی شهرها، مسئولیت با نیروی انتظامی است. بسیج مسئولیتی ندارد. بر اساس طرحی که او میریزد و مثلاً جریان اغتشاشی را میخواهند کنترل کنند نیاز است دست کمک به سوی بسیج دراز کند چون امکانات ما به اندازه کافی نیست. آنجا بسیج در چارچوب طرحی که او میریزد وارد میدان میشود.
این پیش از بحران است؟
خیر. شرایطی که حتی بحران شود مثلاً سپاه باید مسئولیت را برعهده بگیرد که طراحی برای بهکارگیری بسیجیان انجام دهد. بنابراین ما نمیتوانیم ضعفی را متوجه بسیجیان کنیم. اگر ضعفی متوجه کار و طراحی باشد متوجه نیروی انتظامی یا سپاه است که باید طراحی میکردند و به نحو شایسته استفاده میکردند. منتها نقشآفرینی بسیج آن قسمتی که رسانههای دشمن بدان میپردازند که چند گردان کمک نیروی انتظامی کرده نیست. اصلاً در جریان فتنه این کوچکترین نقش بسیج است و کمرنگترین نقش بسیج است که چند گردان ضداغتشاش به نیروی انتظامی کمک کند یا در چارچوب سپاه در موقعی که آشوبی اوج بگیرد وارد عمل شود و کمک کند.
قسمت اصلی، نقشآفرینی و بصیرتافزایی بسیج به جامعه است. حضور متشکل در میدانها و دعوت به حضور مردم است و این اتفاق بزرگی است که در فتنه 88 افتاده است. در فتنه 88 اتفاقات بزرگی را بسیج رقم زد که مسئله چند گردان ضداغتشاش در مقابل آن هیچ است. حرکت بزرگ مردم در روز قدس، حرکت بزرگ مردم در روز 13 آبان 88 است که شاید دیگر تا امروز چنین تجمعی تکرار نشده. به خاطر اینکه بصیرت بخشی انجام شد و حساسیت مردم در این موضوع بالا رفت و آگاهی رسانی شد و مردم ضرورت احساس کردند تا حضور یابند و فتنه را خنثی کنند.
بنابراین اگر شما به سوابق رجوع کنید تجمعی به اندازه 13 آبان 88 نداریم. آنچه فتنه را شکست، برخورد چند گردان ضداغتشاش نبود. آنها بخش کوچک کار بسیج بود. در فضای فتنه و غباری که ایجاد کردند و سعی میکردند حقیقت بر مردم نامعلوم باقی بماند و مردم تکلیف خود را نداند که بالاخره باید از چه کسی حمایت کنند و چه کار کنند، بسیج با حضور مقتدرانه در عرصه روشنگری و آگاهی بخشی و رسانههای مختلف و انتشارات و بیانات و سخنرانیهای مختلف و زنجیرهای در تمام کشور کار بزرگی انجام داد.
حماسه 9 دی نقش پررنگتر و مهمتر از این مسئله دارد. اینها را چه کسانی انجام دادند؟ بسیجیانی که مردم را در محلههای خود جمع کردند و در مساجد برای آنها صحبت کردند و مسئله فتنه را شکافتند. مردم را توجیه کردند، حقایق را بازگو کردند، فیلمها را نشان دادند و غباری که دشمن درست کرده بود تا حقیقت روشن نشود را کنار زدند و مردم آن طور حضور حماسی در 9 دی پیدا کردند و اینها ظرفیتهایی بود که بسیج در آن نقش اساسی و محوری داشت.
آن چه به فتنه خاتمه داد درگیریهای جزئی و مختصری که اتفاق افتاد نبود. آن چیزی که در فتنه دشمن را سرکوب کرد و فتنهگران را زمینگیر کرد و غائله را خاتمه داد حضور بسیار گسترده مردم بود که نتیجه برنامه روشنگری و بصیرتبخشی و آگاهی بخشی از طریق رسانههای بسیجی و از طریق رسانه سخنران در میان مردم و از طریق ارتباط با یک یک مردم بود. حتی کارهایی بسیجیان کردند که فوقالعاده اثربخش بود.
در همان زمان بسیجیانی که سطح تحصیلات بالا و قدرت اقناع بالایی داشتند، به هزاران نفر از افرادی که در فتنه فریب خورده بودند مراجعه کردند. به خانه این افراد رفتند. در دفتر کار آنها ملاقات کردند و با آنها گفتوگو کردند و مسئله را برای آنها تبیین کردند. اینها را قانع کردند که این کار اشتباهی است. بیانیههای زیادی شاید در روزنامههای شما چاپ شده و در آن تاریخ پیدا کنید که اعضای ستادهای انتخاباتی که بیشتر از همه در معرض آسیب مشارکت در فتنه و آشوب بودند، بیانیههای سلسله واری را همان زمان منتشر کردند که جزو فتنه نیستیم و جزو آشوب نیستیم و ما این کارها را انجام نمیدهیم. این افراد را چه کسانی آگاه کردند؟ با آنها چه کسانی صحبت کردند و آنها را قانع کردند که این بیانیهها را صادر کنند؟ همین بسیجیان متفکر و صاحب نظر و سطوح بالای عناصر سیاسی که در بسیج بودند توانستند بروند و این نقش خیلی مهمتر از این است که در خیابان انجام شد.
البته اینکه میگوییم غافلگیر شدند نسبت به اینکه تعدادی از شخصیتهای تراز اول کشور که مورد اعتماد مردم بودند و مردم اینها را در طول 30 سال از انقلاب همیشه پشت سر انقلاب دیده بودند و همیشه حامی انقلاب دیده شده بودند، پرچمداران خیلی از حرکتها بودند و یکباره همه اینها مخالف شوند، همه در جبهه منتقد شوند، این را کسی تصور نمیکرد. اینکه رسانههای بیگانه تلاش کنند و یکسری آدم فریبخورده که پول بگیرند و اراذل و اوباش خیابان را به هم بریزند و آتش بزنند، همیشه احتمال این اتفاق وجود دارد. آن چیزی که همه را غافلگیر کرد این بود عدهای که در تراز مسئولیتها، در ریاست جمهوریها، ریاست قوه قضائیهها، در نخستوزیریها و سطوح اجرایی بالای کشور بودند، خودشان معترض و مخالف شوند و دامن به این امر بزنند.
به اینها معترض میگویید؟
چه بگوییم؟ آن روز میگفتند ما اعتراض داریم. معترض به اصل نظام بودند. معترض به سلامت نظام بودند.
این عناد است.
هر چه باشد، به قول شما معاند باشند. من نمیخواهم در این امر وارد شوم که ماهیت آنها را توضیح دهم ولی این تصور در هیچ یک از مردم وجود نداشت. در هر کشوری این اتفاق بیفتد حتما نظام آن کشور سرنگون میشود. ناگهان ببینید که دهها نفر از تراز اول نظام، نه تراز دوم، همه بسیج شوند و نظام را زیرسوال ببرند. مردم خیلی هوشیاری نشان دادند که تسلیم این جو نشدند. بسیجیان خیلی هوشیاری نشان دادند که تسلیم این جو نشدند. به طور طبیعی باید اینها دنبال این افراد حرکت میکردند. میخواستم به اینجا برسیم که بسیج در فتنه 88 خیلی مظلوم واقع شد.
آن صحنههای بسیار بزرگ و حماسههایی که بسیج در طول تاریخ 40 ساله داشته را باید مجسم کنید. بسیج مجری هزاران طرح محرومیتزدایی است که در عمق روستاهای کشور انجام شده است. بسیج کارهای هنری بسیار بزرگی انجام داده که حضرت آقا فرمودند گویی مولود جدیدی در هنر متولد شده است. فرمودند شما کاری در هنر کردید که وقتی نگاه میکنید گویی مولود جدیدی در عرصه هنر ظهور یافته است. بسیج اینها است. بسیج شهید شهریاری و شکافتن هسته است. بسیج پرتاب ماهواره است. بسیج حرکتهای عظیمی است که الهامبخش جهان اسلام میشود و عملیات بزرگ شکست داعش را رقم میزند. ما به تبع آنهایی نرویم که بسیج را طور دیگری معرفی میکنند. این هم (فتنه) یک حادثه بوده و زیر یک درصد از حوادث مربوط به بسیج را تشکیل میدهد.
البته عملکرد بسیج در مقابله با فتنه 88 و فتنه 76 و فتنه 96 بسیار درخشان و کاملاً قابل دفاع است. توانسته با حرکت موجهای مردمی جلوی فتنه را بگیرد و آنها را سر جای خود بنشاند. 23 تیر یک ماجرا است، 9 دی یک ماجرا است و در سال 96 در شهرهای مختلف به اقتضای خود بسیج این ماجراها را رقم زده است. این هم پرونده بسیار درخشان است و کاملاً قابل دفاع است و برای هر جای دنیا کاملاً الهامبخش است.
در بغداد یک اغتشاش شد یکباره صد نفر در یک روز کشته شدند. در جاهای دیگر همین اتفاقات میافتد. اینجا هشت ماه فتنه بود، خود بسیجیان شهید شدند. این مهم است. خیلی درخشان و درجه یک است، کار بسیج در این حوزه درجه یک است و در دنیا نظیر ندارد، منتها چیزهای بزرگی ممکن است مورد غفلت واقع شود. کارهای بزرگی که جنبههای ایجابی و هیجانانگیز و الهامبخش دارند. باید روی این جنبههای ایجابی تمرکز کنیم و بسیج را این گونه معرفی کنیم.
بسیج نماد شهید شهریاری است. ایشان یک بسیجی بود. نماد بسیج حججی است. نماد بسیج همدانی است. با اینها به میدان بیاییم و بسیج را با این دید معرفی کنیم. اشارهای در حد خودش به مسئله نقش بسیج در فتنه 88 و موفقیتی که آنجا داشته است که بخش ناپیدای آنکه هیچ یک از رسانههای دنیا نمیدانند، شاید برای اولین بار از من میشنوید که ارشادگران بسیج و صاحب نظران متخصص اعتقادی و سیاسی بسیج که در جامعه حضور دارند ده هزار نفر را مشخص کردند از افرادی که در معرض آسیب مشارکت در فتنه بودند و سراغ اینها رفتند و با اینها گفتوگو کردند و در خانهها و دفاتر کاری آنها صحبت کردند. صدها بیانیه از اینها در همان موقع در رسانهها منتشر شد و آدمهایی بودند و یا ستادهای انتخاباتی که در آنجا شکست خورده بودند و ممکن بود گرفتار فتنه شوند.
در واقع نوعی مواجهه چهره به چهره بود.
بله. اقناع آرامش بود. اینکه میگفتند گفتوگو کنیم، همین بود. به جای اینکه در خیابان درگیر شوند بسیاری از افراد یعنی 90 درصد آدمها را با گفتوگوها اقناع کردند.
البته درصدی افراد رذل و بی منطق و با اهداف متمایزی بودند. این افراد کینهدار بودند و یکسری بهایی و منافق و شلاقخوردههای مفاسد بودند. افرادی هم قاچاقچی و یکسری افرادی که چک پول گرفته بودند در خیابان آمدند و آن شلوغ بازیها را در آوردند. آن کسانی که روز 25 خرداد آمدند مردمی بودند که در انتخابات شرکت کردند و اعتراض داشتند. اصلاً هیچ انگیزه ضد انقلابی نداشتند و اکثر اینها طرفدار نظام بودند. کاملاً طرفدار نظام بودند و برخی شهادتطلب در دفاع از نظام بودند، اعتراض داشتند و تصور میکردند آن دروغی که گفته شده بود و خیلی از مسئولین این دروغ را تأیید کردند، تصور میکردند اشکالی به وجود آمده و باید اعتراض کنند.
وقتی حرکتهای آن اراذل و اوباش و حمله به مسجد و حمله به پایگاه بسیج را دیدند خود همین مردم پا پس کشیدند. اینها مردم بودند و عقب رفتند و حاضر نشدند جلوتر بروند. در این پاپس کشیدن آگاهی بخشی بسیج بسیار مؤثر بود که توجیه کند بگوید در انتخابات طرفدار کسی بودید و حالا رأی نیاورد و توجیه میشوند. 90 درصد این جمعیتی که بودند، شاید 98 درصد آنها با گفتوگوی چهره به چهره قانع شدند. آن دو درصد آدمهایی بودند که هدفهای دیگری داشتند و خود را قاطى این مردم و معترضین کرده بودند تا با هدفی کشور را به هم بریزند. از روز 30 خرداد به بعد فقط میبینید با جمعیت بزرگی مواجه نیستید و این چطور اتفاق میافتد؟ در رأس خود بسیجیان خود رهبر معظم انقلاب با خطبه غرا مسئله را برای مردم تبیین میکنند.
این بخشی از مشارکت بسیجیان در برقراری امنیت و مقابله با فتنه است که حضور در مقابله با اغتشاشات است، سختترین و تلخترین مأموریتی است که به بسیجیان سپرده شد. اوج بصیرت و اوج گذشت بسیجیان را به نمایش میگذارد. طبعاً جنگیدن با دشمن اجنبی و خارجی با وجود مخاطراتی که دارد و اینکه سلاحهای پیشرفته و شیمیایی و انواع بمبها را علیه بسیجیان دارند و تعداد زیادی از آنها شهید و شیمیایی میشوند و برای همیشه جانباز میشوند، برای بسیجیان این رزم شیرینتر و گواراتر از این است که جلوی یک همشهری یا هم محلی یا یک همخون خود از عشیره و طایفه و اقوام خودشان هستند، بایستند و کار بسیار سختی است.
منتها بسیجیان دوران ما نشان دادند در این آزمایش سخت هم به میدان میآیند و سربلند بیرون میآیند. نشان دادند افرادی هستند که این از خودگذشتگی را دارند که در مقابل قوم و خویش خود اگر خواست در مقابل انقلاب و اسلامی بایستد حاضر هستند تا پای جای بایستند و از انقلاب دفاع کنند. این اوج عظمت و بصیرت یک بسیجی است. در صدر اسلام آنچه کم آوردند مؤمنین آن دوران در دفاع از حقیقت که منجر به حادثه کربلا شد در همین صحنه بود. خیلیها به امیرالمؤمنین میفرمودند ما را برای جنگ بفرستید ولی برای جنگ این قسمتی که خویش و قومهای ما هستند نفرستید. حاضر بودند جان بدهند ولی در این قسمت کم میآوردند.
بسیجیان دوران ما نشان دادند کم نمیآورند ولو در مقابل قوم خویش و رفیق خود و هم بازی و هم دانشگاهی خود برای دفاع از انقلاب بایستند، اگر آن افراد منحرف شده باشند و از مرز شرع پا را فراتر بگذارند میایستند و جان در این مسیر میدهند. این اوج عظمت بسیجیان دوران ما است که امام راحل فرمودند مردم دوران ما از مردم دوران امیرالمؤمنین (ع) و از مردم حجاز در دوران پیامبر بالاتر هستند از نمادهای این است که آنجا این جماعت کم آوردند. در مقابل اجنبی و بیگانه برای جنگ آمدند ولی جایی که خواستند با قوم و خویش خود در زمان امیرالمؤمنین (ع) بجنگند کم آوردند و کم گذاشتند ولی این جوانان آمدند و حقیقتاً این از خود گذشتگی را نشان دادند با وجود اینکه بسیار تلخ و سخت است عدول نکردند.
این درس بزرگی بود برای کسانی که طمع کردند به اینکه ما را در موضع انفعال قرار میدهند و اگر دشمن خارجی میترسد خود وارد میدان شود افرادی را در داخل استخدام کند تا برای برهم زدن اوضاع با این تصور که ما هم در مقابل همشهری و رفیق و هم محلی خود کم میآوریم و آنها را استخدام کند راحت میتواند پیشروی کند. این چنین نبود و نشان دادند بصیرت بسیجیان خیلی بیشتر از این است که بخواهند در هر میدانی کوتاه بیایند و اگر لازم باشد در مقابل فرزند و پدر خودشان هم میایستند و از انقلاب خود دفاع میکنند.
از فرمایشات شما این چنین برداشت کردم در سیری که بر بسیج گذشته برای این تشکل مردمی میتوان سه رویکرد را مشخص کرد. رویکرد دفاعی، امنیتی و الان هم جنگ نرم است. به نظر شما الان مهمترین اولویت برای بسیج چه حوزهای است؟
من یک موردی را اصلاح کنم که شاید در مورد بسیج این ذهنیت وجود داشته باشد. با آمدن بنده به بسیج این تغییرات ساختاری به وجود نیامد. من یک سال بعد از اینکه تغییرات ساختاری به وجود آمد به سازمان بسیج آمدم. تغییراتی که نیروی مقاومت را تبدیل به سازمان بسیج کردند. گرچه در حکم من برای اولین اسم سازمان بسیج ذکر شد ولی قاعده و سازماندهی که بر این اساس صورت گرفته بود که نیرو نباشد، قبل از اینکه به بسیج بپیوندم انجام شده بود و تصمیمات زیادی گرفته شده بود و تغییرات ساختاری داده شده بود. تقریباً یک سال بعد از این تغییرات به بسیج پیوستم. این تغییرات را من به وجود نیاوردم. بلکه با یک امر واقع مواجه شدم.
این را هم تصدیق نمیکنم در زمان نیروی مقاومت بسیج رویکرد فرهنگی و یا جنگ نرم نبوده است. درست است که اسم آن نیروی مقاومت بسیج بود اما لااقل در 15-10 سالی که به انتها برسد و نیروی مقاومت بسیج به سازمان بسیج تبدیل شود، دغدغه اصلی فرمانده نیروی مقاومت بسیج دغدغههای فرهنگی بود. فعالیت و تمرکز فکری روی مسئله فرهنگی بود منتها الان نمیتوان مقطعبندی کرد که تا آنجا رویکرد نظامی داشتند و از آن به بعد رویکرد فرهنگی شده است. این با شیبی بعد از جنگ شروع شده و هر چقدر تهدیدات جنبههای نرم پیدا کرده بسیج هم خود را با آن تهدیدات تطبیق داده است و تهدیدات فرهنگی و تهدیدات نرم و تهدیدات سیاسی و تهدیدات اقتصادی است و بسیج خود را به تدریج و متناسب با شرایط تهدیداتی که واقع میشد و بر اساس ارشادات و راهنماییهایی که از رهبری معظم انقلاب دریافت میکرد خود را به تدریج تطبیق داده است.
من یک مرزبندی را نمیگذارم که از این تاریخ که در بسیج وارد شدیم رویکرد عوض شد. این چنین نیست. شاید مقداری هر مدیر و فرماندهای روی قسمتی تمرکز میکند. بخش دفاعی را اتفاقاً در یک سال قبل از ورود من به سازمان بسیج، خیلی نادیده گرفته بودند و کنار گذاشته شده بود و فرض را بر نبود این گذاشته بودند و به بخش صرفاً جنگ نرم پرداخته بودند. وقتی بنده آمدم تمام بخشهای نظامی را دوباره احیا کردم.
این بخشها مشکلی ندارد در گفتوگو باشد؟
خیر. نمیخواهم چیزی مبهم بماند. این طور میگویند از زمانی که ما آمدیم رویکرد ما جنگ نرم شده و قبل از آن جنگ سرد بوده، این تقسیمبندی نیست. رویکرد بسیج به تدریج بوده متناسب با تهدیدات بوده و نیروی مقاومت بسیج هم رویکرد جنگ نرم داشته و اولویت را بر جنگ نرم میدانسته است.
در 15-10 سال انتهای نیروی مقاومت بسیج رویکرد اصلی قطعاً جنگ نرم بوده و به آن پرداخته است و بعد که مسئولین تصمیم گرفتند در ساختار تغییراتی ایجاد کنند در یک سالی که به بسیج نپرداخته بودند قدری در کنار گذاشتن جنبههای نظامی بسیج افراط شده بود که ما برگشتیم با تدبیری که فرمانده معظم کل قوا داشتند تمام بخشهایی که قدری پژمرده شده بود یا نادیده گرفته شده بود همه را به لطف پروردگار احیا کردیم و گردانها دوباره سازماندهی و تجهیز شدند. رزمایشهایی سالانه برای گردانها داشتیم و این طور که بگوییم از آن به بعد روی جنگ نرم آمدیم و جنگ سخت را رها کردیم این چنین نبود.
ما نمیتوانیم افراط و تفریط کنیم. همیشه فرصتهای متفاوت و تهدیدات متفاوتی داریم و اینها کم و زیاد میشوند و پررنگ و کمرنگ میشوند و باید خود را با شرایط تطبیق دهیم. هر جا تهدیدات نظامی غلظت پیدا میکنند باید بتوانیم در آن دوران غلظت آمادگیهای رزمی را بالا ببریم و آن زمانی که تهدیدات جنگ نرم غلظت مییابند باید در آن دوران بر آن کارها تمرکز کنیم و توسعه دهیم. بسیج هم تقریباً در طول سالها از ابتدای انقلاب با یک شیبی خود را با شرایطی که اقتضا میکرده، تطبیق داده است.
من خودم تقسیم مقطع تاریخی برای مأموریتهای بسیج قائل نیستم. اعتقاد دارم بسیج هوشمندانه با یک شیب متناسب با تهدیدات همیشه خود را تطبیق داده است. آنجایی که لازم بوده در عرصه نظامی وارد شود آمده و آنجا که لازم بوده در عرصه برقراری امنیت آمده وارد شده و آنجا که لازم بوده در عرصه مقابله با اغتشاشات و آشوبهای خیابانی بیاید، آمده و خیلی قشنگ نقش آفریده است. آنجایی که لازم بود کار فرهنگی انجام دهد حضور پیدا کرده است.
آنجایی که لازم بوده کار سیاسی انجام دهد حضور پیدا کرده و روشنگری سیاسی کرده است، آنجایی که لازم بوده در اقتصاد مقاومتی و محرومیت زدایی وارد شود نقش ایفا کرده است و قطعاً بدون انتقاد نیست ولی در یک جریان کلی عمومی این حرکت را نگاه میکنیم حرکت منطقی و هوشمند است و متناسب با اقتضائات و شرایط است. علت این هوشمندی هم نسبتی با ما ندارد مثلاً خودم بخواهم نسبت دهم یا آقای غیبپرور نسبت دهد یا آقای سلیمانی نسبت دهند و یا قبل از آن آقای حجازی بخواهند نسبت دهند.
اصل دلیل این هوشمندی به هدایتهای رهبری بازمیگردد که هر سال ملاقات با بسیجیان دارند و خط مشی تعیین میکنند و کاملاً از نزدیک بسیج را زیرنظر دارند و بیشترین عنایت را در گفتارها به بسیج داشتند. بیشتر از هر پدیده و مجموعهای رهبری انقلاب، چه در زمان امام راحل و چه در زمان بعد از رحلت ایشان تا امروز، به بسیج پرداختند و رمز این هوشمندی بسیج و تطبیق خودش با شرایط همین هدایتهای رهبری بوده است. هیچ کدام از مدیرانی که در بسیج بودیم نمیتوانیم این هوشمندی را به خودنسبت دهیم. بسیجیان هم از همان جا خط میگیرند. ما اینجا دبیرخانه کار هستیم. برخی به ما نسبت میدادند فرمانده کار هستیم، من هر جا بوده گفتهام ما فرمانده بسیج نیستیم و فرمانده بسیج رهبری هستند. ما اینجا دبیرخانه کار هستیم.
آن چیزی که رهبری میخواهند اگر عُرضه داشته باشیم و لایق باشیم را تبیین کنیم و راه بیندازیم و این ارتباط را سامان دهیم. این ارتباط میلیونی بسیجیان را با فرمانده خودشان سامان دهیم. ما اینجا فرمانده نیستیم. هیچ کدام از ما که مسئولیت بسیج را داشتیم فرمانده بسیج نبودیم. فرمانده بسیج همیشه شخص فرمانده معظم کل قوا بودند و هستند و اگر بخواهیم فرماندهی کنیم بسیجیان گوش نمیدهند، بسیجیان از فرمانده خودشان گوش میکنند. فرمانده را او میدانند و صبح به صبح بیدار میشوند که ببینند رهبری چه گفته و آن را اجرایی کنند. هر چقدر شفافتر کار را در زمینه فرمان و تدبیر رهبری تبیین کنم و راه برای اجرای آن باز کنم، آن زمان مسئول بسیج موفق میشوم. اگر کمترین زاویه با حرف رهبری پیدا کنم و حرفی را از خود دربیاورم قطعاً ناموفق در آن مسئله هستم. فرمانده بسیج همیشه ولایت است و هیچ گونه واسطهای در این میان نیست.
در خصوص فعالیتهای فرهنگی و فضای مجازی بسیج که در دورههای قبل نبوده، چه اتفاقی افتاد که این ضرورت احساس شد و فعالیت بسیج در فضای مجازی به چه صورت است؟
جنگ نرمی که شکل گرفت یک ابزار مهمی که داشت فضای مجازی بود. فضایی که باید بستری برای تکامل و رشد انسان باشد برای مبارزه باارزشهای الهی به شکل گسترده بکار گرفته شد. طبیعی بود بسیجیان در مقابل این بی تفاوت نباشند و گوشه و کنار کارها را شروع کردند و مطالبه میکردند که فرصت دهیم در فضای بسیج بیاییم و از این امر استفاده کنیم و از این ابزار برای پیشبرد اهداف استفاده کنیم. با مشورتی که با اهالی نظر در بسیج شد این تصمیم گرفته شد که قرارگاه بصیرت را تشکیل دادیم و بچهها را سازماندهی کردیم که خوشبختانه حرکت بسیار بزرگی صورت گرفت که آن زمان جاده یک طرفه وجود داشت که در فضای مجازی یک جاده یک طرفه وجود داشت. فقط اتوبان بود و آنها و حریفان و دشمنان ما میتاختند و جلو میرفتند و به هدف خود نزدیک میشدند و ما این جاده را دو طرفه کردیم و با کمک بسیجیان حضور فعالی بحمدالله در فضای مجازی پیدا شد.
کسانی که دنبال حقیقت هستند بتوانند نظرات متفاوت را بشنوند و ببینند. مواضعی که فرماندهی کل قوا گرفتند در این زمینه تأثیر داشت. اشاراتی که داشتند اگر من رهبر نبودم خودم تصدی این فضای مجازی را برعهده میگرفتم و این جنب و جوش بسیار زیادی در بین بچههای بسیجی ایجاد کرد. علاقه را به اینکه در این عرصه فعالتر باشند بیشتر میکرد و خوشبختانه امروز ما یک بلوغی داریم. البته شاید حد حضور ما و اثرگذاری ما در حد حضور واقعی نباشد و اثرگذاری مجازی ما به اندازه اثرگذاری واقعی بسیج نباشد و مطالبه ما بیشتر باشد ولی باید این را بدانیم که این مسئله مربوط به بسیجیان و مربوط به حضور بسیجیان در فضای مجازی نمیشود بلکه به مدیریت فضای مجازی مرتبط است که تصمیم درباره آن در حوزه دولت است و دولت تصمیم گرفته مدیریت فضای مجازی در دست بیگانگان باشد.
بنابراین تا زمانی که آنها مدیریت کنند و آنها تصمیم بگیرند که چه کسی صدای او بلندتر شنیده شود و چه کسانی صدای آهسته تر داشته باشند، چه کسی پرتکرار باشد، آنها شبکه را مدیریت میکنند، تصمیمی که تا حالا دولت گرفته است این بوده که این مدیریت در دست بیگانگان بماند. بنابراین تلاشهای زیادی که بسیجیان در این زمینه میکنند به دلیل مدیریت در دست دشمن بسیجیان است، شاید به اندازه کافی آن بازتابی که در صحنه حقیقی دارند، آن توازن دیده نشود.
طی دو دهه گذشته، بسیج در حوزه محرومیتزدایی و سازندگی همواره بهصورت فعال شرکت کرده و همیشه هم اعلام آمادگی کرده در این حوزهها به دولتها کمک کند، ولی هیچ گاه این اراده و جلب مشارکت بسیج از سوی دولتها دیده نشده است، در این زمینه هم فرقی بین اصلاحطلبان و اصولگرایان وجود ندارد. این امر ناشی از چیست؟
ما یک نظام دیوانسالاری داریم که از رژیم گذشته به ارث رسیده است و امروز روش متعارف همین مدلها است که قدری رقیقتر یا غلیظتر است. همین دیوانسالاری و به اصطلاح دولتی بودن برنامهریزیها و تصمیمات، اجراها و همه مسائل است. مدل حکومت اسلامی قطعاً این نیست. مدل نظام اسلامی منطبق بر الگوی اسلامی–ایرانی پیشرفت که حضرت آقا مطالبه میکنند اگر بخواهیم مطلعی برای این الگوی اسلامی– ایرانی پیشرفت بنویسیم، اولین خط توجه به خدا است ولی حتما دومین خط مردم هستند. حضور مردم در صحنه و اداره مسائل و حل مسائل با مردم است.
این مدل و نگاه که جای دولتها را برای حکومتداری تنگ نمیکند؟
بله. مدل اسلامی این است. این دیوان سالاری که همین طور به ارث رسیده و متداول در دنیا است که آنها باشند افرادی بیایند و همه کارها را به عهده بگیرند و تصمیم بگیرند. الان در دیوان سالاری دولتی وقتی میخواهند یک مسئله را حل کنند مثلاً خانههای بهداشت را درست کنند، جاده بسازند، راهآهن درست کنند، جنگلکاری کنند، سد بزنند، هر کاری بخواهند انجام دهند و هر مأموریتی به عهده دولت گذاشته شود، هر کاری بخواهند انجام دهند اعم از اینکه کشاورزی را تقویت کنند، صنعت را تقویت کنند، مدلی که در دیوانسالاری ما وجود دارد کارفرما، پیمانکار و ناظر است. یعنی میگویند این کاری که میخواهیم انجام دهیم کارفرما ما به عنوان دولت هستیم و پیمانکار چه کسی باشد و چه کسی نظارت کند. این مثلث همیشه در ذهن آنها میآید یا گاهی اوقات در شکل افراطی، خود دولت وارد عمل میشود و خودش مجری و پیمانکار میشود. این شکل افراطی است که سعی شده از این فاصله بگیریم و به بخش خصوصی واگذار کنیم و از این سیستمی که خود دولت وارد عمل شود فاصله گرفته شود. اوج سپردن کارها به مردم این طور تصور میشود که کارها را به مردم بسپاریم و دولت کارفرمای بزرگ باشد منتها در مدل اسلامی اولین چیزی که به ذهن مدیر میرسد این است که با مشارکت خود مردم چطور میتوانم این مسئله را حل کنم. با مشارکت خود مردم باشد! آحاد مردم مسئول باشند، آحاد مردم احساس مسئولیت کنند. همه نقش داشته باشند.
در دفاع مقدس در موضوع جنگ این را توانستیم خوب اداره کنیم. یعنی فرماندهی جنگ مردم را در صحنه آورد و دیدیم چه نتایج شورانگیز و افتخارآفرینی به دنبال داشت. تا زمانی که مردم را در دفاع مقدس نیاورده بودیم مرتب زمین از دست دادیم و مرتب ناکام ماندیم. عملیات بزرگی انجام دادیم که شکست خورد و بی نتیجه ماند ولی از زمانی پیروزیهای درخشان ما شروع شد که مردم وارد جنگ شدند. کسی که فکر دیوانسالارانه دارد همانند بنی صدر تفکر میکرد میگفت برای چه اسلحه بدهیم و مردم نمیدانند چه کار کنند ولی وقتی این راه باز شد و آن فکر دیوانسالاری کنار رفت و مسیر برای حرکت باز شد، دیدیم چه افتخاراتی آفریده شد.
خوبی آن صحنه این بود که مجریان و کارفرمایان این صحنه نیروهای مسلح بودند که زیر نظر مستقیم رهبری بودند. بنابراین این حرف را برتابیدند و حرکت کردند و اطاعت کردند و وقتی فرمودند بسیجیان را وارد صحنه کنید و بکار بگیرید این کار انجام شد. نترسیدند که کار را به خود مردم واگذار کنند. مردم هم در پشت جبهه حماسه آفریدند و هم در تدارکات جبهه حماسه آفریدند و هم در خود جنگ حماسه آفریدند و همه کارها را مردم انجام دادند.
در عرصههای دیگر بحث جهاد سازندگی برای خدمترسانی به مردم تشکیل شد بسیار درخشان کار کرد منتها همین فکر دیوانسالارانه آمد و به عنوان دولت پیشنهاد ادغام و انحلال را دادند. این به عنوان انحلال است وقتی در یک وزارتخانه اداری و بروکراسی قدیمی ادغام شود یعنی منحل شود. این سیستم را ادغام کردند حتی میخواستند بسیج و سپاه را هم ادغام کنند چون در حوزه مسئولیتی مستقیم رهبری بود مخالفت شد. رهبری با قاطعیت مانع شدند. میخواستند بسیج و ارتش و سپاه را با هم ادغام کنند و همانند جهاد که ادغام شد. اگر این کار کرده بودند اصلاً امروز اثری از این چیزی که در صحنه میبینید نمانده بود. کمیته را ادغام کردند و نهادی انقلابی منحل شد. سراغ سپاه آمدند که این کار را انجام دهند و رهبری جلوی این کار ایستادند و اجازه ندادند این کار اتفاق بیفتد. چرا این اتفاق میافتد؟ چون مدلها را در دنیا نگاه میکنند هیچ جا این مدل استثنائی که اسلام عرضه میکند و میگوید به مردم خود مسئولیت اجتماعی بدهید و مسائل را با حضور مردم حل کنید، اسلام این را بیان میکند، وجود ندارد. در صدر اسلام همه حضور داشتند. در دفاع مقدس به شیرینی این را تجربه کردیم. در جهاد سازندگی این را تجربه کردیم.
البته آنها بیان میکنند که مجلس و رئیسجمهور منتخب مردم هستند.
دموکراسی غربی و مردمسالاری اسلامی در همین فرق دارند. دموکراسی غربی میگوید مردم انتخاب کنند و با فضای پروپاگاندا و فضای تبلیغات که میدانیم چه کسی انتخاب میشود که مربوط به نظام و حاکمیت پشت پرده آنها میشود، این را انتخاب کنید و در خانه بنشینید و کاری با شما نداریم. این مدل دموکراسی غربی است. شما کارهای نیستید و پیمانکاران بزرگ و عناصر دولتی و کارفرمایان بزرگ برای شما تصمیم میگیرند. مجلس میروند و میدانند چه کار کنند و بعد از این انتخاب شما کارگر هستید. از این به بعد مردم کارگر هستند و باید کارگری خود را انجام دهند ولی نظام مردم سالاری دینی مبتنی بر حضور مردم در عرصهها است تا مردم مسئله را حل کنند و کار را مردم حل میکنند. همه مردم باید احساس مسئولیت کنند، همه مردم از نظر اسلام شخصیت هستند.
همه مردم دولت هستند. اینکه شهید رجائی از کابینه 36 میلیونی اسم برد، یک شعار نیست. این دکترین نظام اسلامی است. کابینه 36 میلیونی است. اگر کسی بخواهد این طور کار کند باید کابینه 80 میلیونی داشته باشد. همه مردم را جزو کابینه خود بداند و کار را به مردم بسپارد و به مردم اعتماد کند. نه اینکه مردم به عنوان بخش خصوصی باشند، بخش خصوصی گروه کوچکی هستند و صاحبان ثروت هستند. این هم بخشی از مردم است ولی تمام مردم نیست. در مردم کارگر، کشاورز، معلم، دانشآموز، دانشجو و غیره هستند و همه بخش خصوصی نیستند که بگوییم کار را به مردم بسپاریم یعنی به بخش خصوصی بدهیم. کار را به مردم بسپاریم یعنی تمام دانشآموزان هم نقش داشته باشند.
همانند دفاع مقدس که دانشآموزان آمدند 36 هزار شهید تقدیم کردند. معلمان ما 4 هزار و 900 شهید تقدیم کردند. معلم بودند ولی وقتی از اینها خواسته شد که بیایند، نقشآفرینی کردند. در مسئله امنیت و مقابله با گروههای تروریستی مردم نقش ایفا کردند. امام از اطلاعات 36 میلیونی اسم بردند. همه خبر دادند. هر کسی از همسایه خود خبر دارد که منافق و تروریست است خبر دهد. همین مطلب را امام فرمودند و همه این کار را کردند و این قفل شد. یک گروه تروریستی وقتی واحد اطلاعاتی و سازمان اطلاعاتی آن را تعقیب میکند تعداد سازمان اطلاعاتی محدود است. در این شرایط گروه تروریستی احساس امنیت میکند و اینکه از چشم این سازمان اطلاعاتی خود را پنهان کنم کار تمام است و میتوانم خود را حفظ کنم و هر کاری بخواهم انجام دهم ولی وقتی احساس کند زیر ذرهبین همه مردم قرار دارد و هر کسی مشکوک میشد سریع خبر به سیستم اطلاعاتی میدادند و این گروه تروریستی خواب نخواهد داشت. همان طور که دیدیم مرد. جریان تروریستی با اطلاعات 36 میلیونی مرد. جریان تجاوز بیگانگان به کشور با ارتش 20 میلیونی مرد و شکست خورد. در همه عرصهها بخواهیم وارد شویم.
در بسیج گفتیم سوادآموزی را انجام دهیم و ظرف 3 سال بیسوادی را با کمک بسیجیان صفر میکنیم. با کمک بسیج برنامهریزی و محاسبه کردیم و طرح دادیم. دو بار در هیئت عالی که 7 وزیر عضو بودند و حکم هیئت دولت را داشت مطرح شد و تصویب شد. بعد گفتند این آموزشیاران چه میشوند و حقوق میگیرند. به همین سادگی این سیستم دیوانسالاری اینکه مردم نقشآفرینی کنند و مسئله را حل کنند کنار میگذارد. این چیز کوچکی نیست که ظرف دو الی سه سال رکورد شکنی کنیم و بی سوادی را صفر کنیم، در عرصه جهانی بازتاب دارد ولی دیوانسالاری به این مجال نمیدهد.
یکسری کارمند اینجا داریم که بیکار میشوند. کارمندان را معلم آموزش و پرورش کنید و یک برنامه دیگر برای آنها طراحی کنید ولی دیوانسالاری فکر میکند با همین مدل باید جلو برود. شما در فلج اطفال بسیجیان را وارد میکنید و ریشه کن میکنند و 20-10 کشور وارد میشوند و تنها کشوری که موفق میشود که کار را تمام کند ایران است. چون از بسیج استفاده کرد. اگر بخواهد دیوانسالاری و اداری برخورد کند، نمیتواند جمعیت بزرگی را انجام دهد. در همین روزهای آخری که در بسیج بودم وزارت جهاد گفت میخواهیم مرغهای محلی را واکسینه کنیم و خطر وجود دارد. قبول کردیم و 15 میلیون قطعه مرغ محلی را بسیجیان در عرض سه روز واکسن زدند و طرح اجرا شد. اینها کارهایی است که میتوان در همه امور اجرایی کرد و طرحهای زیادی هم به دولت ارائه شده و متخصصان و کارشناسانی که اهل فن هستند طرحها را شدنی دانستند. منتها این نظام دیوانسالار حاکم که وجود دارد نوعی احساس رقابت میکند و مجال نمیدهد که وارد شوند و این تجربه شیرین دفاع مقدس، تجربه شیرین جمع کردن بساط تروریستها، تجربه شیرین بحث واکسیناسیون اطفال را فراگیر کرد. ولی بسیجیان هر جایی بتوانند کار خود را انجام میدهند. حضور درخشان بسیجیان را در واقعه سیل دیدید. خوشبختانه من آن زمان مسئول بسیج نبودم و راحت میتوانم تعریف کنم.
همه دنیا این حضور بسیجیان را دید. یکباره یک اتفاق نادر در کشور افتاد که 14-13 استان درگیر سیل خانمان برانداز شد ولی آب از آب تکان نخورد. از همه جای کشور در این استانها ریختند ان هم در تعطیلات نوروز که مردم دنبال تفریح خود باید میرفتند، همه آسایش خود را کنار گذاشتند و به میدان آمدند و بسیجی وار مسئله را حل کردند والا تا 10 سال دیگر تبعات آن ماجرا دامن ما را میگرفت. البته الان مشکلاتی وجود دارد ولی اوضاع زیرورو شد و خیلی وضع با حضور بسیجیان تغییر کرد. در زلزله و سیل و حوادث و در محرومیتزدایی که الان هزاران گروه جهادی در عمق روستاها شبانه روز فعالیت میکنند، در ایام تعطیل از استراحت و رفاه و لذتها میگذرند و وارد میدان میشوند. این ظرفیتی است و عقل و تدبیر حکم میکند که افرادی که در سمت مسئولیت قرار میگیرند از این ظ درفیت عظیم استفاده کنند.
به عنوان سؤال پایانی بفرمایید، اگر زمان به عقب برگردد نکته مغفول ماندهای که در 7 سال خدمت در بسیج که میخواستید انجام دهید و نشد چیست؟
برنامه دانشگاه بسیج را داشتیم که بسیجیان کادر خود را که در سرگروهها، گردانها و دستههای رزمی هستند، در فضای مجازی هستند، تحت پوشش آموزش جامع و فراگیر و سطح بالا قرار دهیم و خیلی تلاش کردیم و آن زمان نشد. این برنامهای بود که داشتیم و توفیق حاصل نشد که انجام دهیم. گستردهتر کردن همین ارتباطات بینالمللی بسیجیان بود که تلاش زیادی شد و قدمهایی هم برداشته شد اما به اوج خود نرسید. در اقتصاد مقاومتی طرحهای بزرگی وجود داشت که نیاز به همراهی و مساعدت دولت داشت، در حد و کفایت بسیج انجام شد ولی باز هم به اوجی که میخواستیم به خاطر عدم همراهی دولتها، چه دولت قبلی و چه دولت فعلی، به هدف نرسیدند. همان طور که گفتید دولت قبلی هم همین طور بود و از بسیج به نحو شایسته استفاده نکرد. برنامه اقتصاد مقاومتی که بسیج داشت. اگر من الان فرصت کنم و دولت همراهی کند، این برنامه را پیاده میکنیم و میتوان گفت کشور بیمه میشود. برنامهای که به دولت ارائه شده در زمان آقای احمدینژاد بود، برنامهای که به صورت اقتصاد مقاومتی به دولت آن وقت ارائه شد ولی متأسفانه استفاده نشد و در این دوره هم دوباره ارائه شد و استفاده نشد. این میتواند اقتصاد کشور را زیروزبر کند. اینها چیزهایی است که امید داریم بشود در آینده انجام داد.