چشمان باز بسته &#۸۲۱۱; مواجهه با بهروز افخمی و فیلم هایش

بهروز افخمی فیلمساز ضد و نقیضی است. همان اندازه مهم است، که جنجالی هم

بهروز افخمی فیلمساز ضد و نقیضی است. همان اندازه مهم است، که جنجالی هم. همانقدر حاشیه ساز که سینماشناس و با کارنامه‌ای که البته به‌اندازه خود فیلمساز، هم ضد و نقیض است و هم جنجالی.
بهروز افخمی هنرجوی سینما در دانشکده تلویزیون ملی ایران بود که بعد از انقلاب به دانشکده صدا و سیما تغییرنام داد. افخمی در گرایش تدوین تحصیل می‌کرد. او که از تبار دانشجویان انقلابی بود، بعد از دانشگاه به راحتی وارد مناسبات رسمی و ریاستی صدا و سیما شد و در سمت مدیر شبکه یک کار خود را آغاز کرد. البته قبل از رسیدن به این سمت چند فیلم سینمایی به فراخور رشته‌اش تدوین کرد و چند فیلم از جمله یکی از فیلام‌های سیف‌الله داد، را فیلمبرداری کرده بود.

همچنین بخوانید:
چطور با سینمای حمید نعمت‌الله روبرو شویم

بعد از داستان‌هایی که برای سریال «میرزا کوجک‌خان جنگلی» که ناصرتقوایی قرار بود آن‌را با بازی داریوش ارجمند بسازد، پیش آمد (به روایت عوامل، کودتایی از طرف نگاه رسمی و صداوسیما علیه تقوایی به‌راه افتاد که منجر به کنار گذاشتن او شد.) بهروز افخمی مسئولیت ساخت سریال را به عهده گرفت و آن را به پایان رساند. فیلمبردار سریال مانند بسیاری از آثار مهم بعدی افخمی، نعمت حقیقی فقید بود. می‌توان گفت که اساس زیباشناسی کار، دکوپاژها و طراحی میزانسن‌ها بر عهده او بود. فیلم‌های بعدی افخمی و مقایسه‌شان با دیگر آثاری که نعمت حقیقی بر نگاتیو ثبت کرده، بهترین تصدیق‌کننده این ماجراست.

کوچک جنگلی

کوچک جنگلی بهروز افخمی

«کوچک جنگلی» در زمان پخش خود با استقبال ویژه‌ای روبه‌رو شد. با وجودیکه سریال بسیار ناگهانی تمام می‌شد و انگار چند قسمت کم داشت که بنا به هر دلیلی ساخته نشد اما نام بهروز افخمی را بر سر زبان‌ها انداخت. با همین رویکرد، افخمی وارد پروسه ساخت اولین فیلمش شد اما بگذارید پیش از پرداختن به فیلم‌های افخمی درباره شیوه کارش کمی توضیح دهیم.
بهروز افخمی هرچند سبک فیلمسازی خاصی ندارد (اصولا سبک فیلمسازی از آن واژه‌های سنگین است که در سینمای ایران شاید بتوانید به افراد معدودی مانند عیاری یا شهبازی اطلاق کنید.) اما علاقه‌اش به سینمای کلاسیک آمریکا همواره راهگشا بوده است. خصوصا فیلم‌های هیچکاک و جان فورد و سبک داستانگویی کلاسیک منبع الهام او در ساخت آثارش بوده‌اند.
او به واسطه همین ذائقه کلاسیک در فیلمسازی و همچنین حرف‌های جنجالی که همیشه در ضدیت با سلیقه عام و پسند عمومی زده است، شناخته شده. حقیقت اینست که به‌سختی می‌توان میان فیلم‌های مختلف افخمی ایده‌های تماتیک از یک سو و نماهای بصری و ظاهر فرمی همسان مشترک، از سوی دیگر پیدا کرد. عملا هرفیلم او کار خودش را می‌کند و راهی جداگانه می‌رود. این را نمی‌توان به عنوان یک ضعف یا ویژگی مثبت درنظر گرفت چراکه که تئوری مولف لزوما یک فیلمساز را ویژه نمی‌کند. تئوری مولف هم تنها یک تئوری است شبیه به باقی تئوری‌های نظری و به‌وسیله آن می‌توان یک فیلمساز را بهتر مورد بازخوانی و بررسی قرار داد. در واقع تئوری مولف در سینما بیش از آن‌که ویژگی یا خصلت باشد ابزار فهم و شناخت جهان یک فیلمساز است.
دررابطه با بهروز افخمی بیش از هرچیز این مواجهه با خود متن‌ها و فیلم‌هاست که می‌تواند نتیجه‌بخش باشد. پس ویژگی مهم بهروز افخمی که به آن اشاره کردیم علاقه خاصش به سینمای کلاسیک آمریکا و الگوبرداری‌های متعدد از آن در آثارش است. در کنار این، علاقه خاص او به داستان‌های ادبی پالوده و پاکیزه هم بسیار مهم و تاثیرگذار به نظر می‌رسد. این همان مدل داستان‌پردازی است که به فیلم‌های افخمی هم راه پیدا می‌کنند. شاید بهترین واژه در تعریف ویژگی فیلم‌های افخمی «نئوکلاسیک»‌ باشد. یعنی فیلم‌ها سعی دارند وارد فضایی کلاسیک شوند و استتیک سینمای کلاسیک را در دل خود بازسازی کنند. اما چون در زمانه مدرن ساخته شده‌اند و دیگر خبری از آن آداب کلاسیک نیست، این فیلم‌ها را «نئوکلاسیک» می‌خوانیم.

عروس

عروس پورعرب

اولین فیلم بهروز افخمی با نام «عروس» در سال 69 یعنی یک سال بعد از رحلت امام خمینی (ره) و آغاز جمهوری دوم ساخته می‌شود. طبیعتا آغاز جمهوری دوم تغییرات سیاسی، فرهنگی و اجتماعی جدی با خود به همراه دارد و «عروس» هم ذیل این تغییر و تحولات تعریف می‌شود. این فیلمی است که برای اولین‌بار داستان یک دختر و پسر جوان و عشق و عاطفه‌ای که میانشان موج می‌زند را تعریف می‌کند و در ساخت به میزان زیاد از بازیگر دختر جوان و زیبا و پسر خوش‌‌تیپ خود کلوز‌آپ و نمای نزدیک می‌گیرد تا تماشاگر با آن‌ها راحتی را تجربه کند که پیش از این کمتر فرصتش پیش‌آمده.
این‌ها برای سینمای بعد از انقلاب عناصر و شکل‌بندی جدیدی است. همانطور که تماتیک و داستان فیلم که درباره یک پسر حریص است (هم در به‌دست آوردن دختری که دوستش دارد و هم به جیب زدن پول زیاد و هنگفت) در نوع خود نوآورانه می‌باشد.
«عروس» شکلی از مادی‌گرایی و همه‌گیر شدن ایده‌های سازندگی برآمده از دولت هاشمی رفسنجانی را با موضع انتقادی خود به معرض نمایش می‌گذارد. فیلم به‌نوعی نقد همه ارزش‌های شبه‌مدرنی است که جوانان آن دهه به‌دنبالش هستند و به قیمت رسیدن به آن، همه ایده‌ال‌ها، پسندها و حساسیت‌های انسانی و سنتی خود را از دست می‌دهند.
«عروس» در سینمای بعد از انقلاب فیلم بسیار مهمی است. هم به دلیل نوآوری‌ها و کارهای تازه‌ای که در همان اسلوب نئوکلاسیک خودش می‌کند و هم به‌خاطر شور اجتماعی که برمی‌انگیزد: فیلم به فروشی باورنکردنی و بیش از حد تصور دست می‌یابد و بسیاری از افراد مذهبی، سنت‌گرا یا افراطی به فیلم حمله می‌کنند. سید مرتضی آوینی از معدود سینماگران مذهبی است که مانند همیشه شجاعانه و روشنفکرانه از فیلم دفاع می‌کند و نقد مثبتی روی آن می‌نویسد. در واقع دفاع آوینی از فیلم است که افخمی را از دامگه حادثه، از این موقعیت ترسناک و ضداخلاقی که در آن گیر افتاده، نجات می‌دهد تا او به فعالیت فیلمسازی خود ادامه دهد. «عروس» ‌اما هنوز هم فیلم جالب و ویژه‌ای برای تماشا محسوب می‌شود.
«عروس»‌ بیش از هرچیز وامدار بازی بسیار خوب و گیرای ابوالفضل پورعرب، زیبایی دخترانه نیکی کریمی در بدو ورودش به سینما و فضای سینمایی گرم و صمیمی است که نعمت حقیقی و بهروز افخمی موفق می‌شوند در کنار هم بسازند.

روز فرشته

روز فرشته

فیلم دوم افخمی محصول شرکت فیلمسازی بود که افخمی به همراه چند نفر دیگر، پیامد موفقیت مالی بزرگ «عروس» راه اندازی کرد. مهاب فیلم که هر حرفش اول اسم یکی از شرکا بوده است: محمدرضا هنرمند، بهروز افخمی، رسول ملاقلی‌پور و شهریار بحرانی. این‌ها اولین کسانی بودند که در فضای جدید سعی در بنیان‌گذاری یک شرکت تولید فیلم خصوصی داشتند. البته مهاب فیلم چند فیلم بیشتر نمی‌سازد و بساطش برچیده می‌شود اما ایده‌هایش برای چگونگی تولید و ساخت به نوعی در حوزه هنری (در زمان زمامداری محمدعلی ضم) تجلی می‌یابد و ادامه پیدا می‌کند.
«روز فرشته» در ابتدا قرار بود توسط شهریار بحرانی ساخته شود اما کار در نیمه متوقف شده و بحرانی از پروژه انصراف می‌دهد و بهروز افخمی جانشین او می‌شود. فیلم در ابتدا قرار بود یک کمدی اگزوتیک درباره مواجهه با مرگ و نسبت روح و جسم با یکدیگر شود. از این نظر «روز فرشته» وامدار یک کمدی آمریکایی دهه نودی به‌نام «روح» زوکر است. البته «روز فرشته» فیلم ناموفقی است که بیشتر از همه از دولحنی که به‌واسطه داشتن دو کارگردان به‌وجود آمده، ضربه می‌خورد. هرچند عزت‌الله انتظامی درجه یکی دارد که صحنه را به‌خوبی می‌گرداند. حضور اکبر عبدی با گریم بامزه در نقش فرشته مرگ هم جالب است اما «روز فرشته» در نهایت فیلمی تلف شده است که از موقعیت بلندپروازانه اولیه‌اش نمی‌تواند استفاده کند.

روز شیطان

روز شیطان بهروز افخمی

بهروز افخمی فیلم سومش را در سال 1373 براساس داستان «پروتکل چهارم» فدریک فورسایت می‌سازد. فیلم‌بین‌ها فورسایت را به‌واسطه اقتباس عالی فردزینه‌مان از یکی از داستان‌هایش می‌شناسند که نتیجه‌اش می‌شود شاهکار «روز شغال». فیلم افخمی که داستان فورسایت را به‌خوبی ایرانیزه کرده درباره گروهی خرابکار است که بعد از انقلاب 57 سعی در برهمزدن نظم عمومی با انجام عملیاتی انفجاری در تهران را دارند. فیلم ماجرای تقابل ماموران امنیتی اطلاعاتی با گروه خرابکاران است.
تا قبل از «ماجرای نیمروز»، «روز شیطان» ‌مهم‌ترین فیلم ایرانی جاسوسی/اطلاعاتی بود. باوجودیکه فیلمی متوسط است و همانقدر که نقاط مهم و خوب دارد، نقطه ضعف‌های بزرگی را در خود جای داده است. مثلا در فیلمنامه، فیلمبرداری و تدوین فیلم دقت ویژه‌ای صرف شده اما انتخاب بازیگران و بازی گرفتن از آن‌ها حکم پاشته آشیل «روز شیطان» را دارد. نکته مهم درباره فیلم‌های جاسوسی، ظاهر پر زرق و برق آن‌هاست که باید تماشاگر را مرعوب و غرق در خود کند اما «روز شیطان» ‌این ظاهر پرزرق و برق را ندارد و این را می‌توان بزرگترین مشکل آن دانست.
«روز شیطان»‌ در زیرمتن سینمای لاغر و بی‌بضاعت جاسوسی ایران اما فیلم مهم و قابل بحثی است.

جهان پهلوان تختی

جهان پهلوان تختی

فیلم چهارم بهروز افخمی مانند فیلم دومش است. یعنی یک فیلم ناتمام که او عهده‌دار به‌پایان رساندنش می‌شود. با این تفاوت که در «روز فرشته» خود بحرانی از ادامه کار منصرف می‌شود اما در مورد فیلم چهارم مرگ نابهنگام علی حاتمی فقید، اجازه پایان بخشیدن به پروژه «جهان پهلوان تختی» را به او نمی‌دهد.
هدایت فیلم و مرتضی شایسته، تهیه‌کننده فیلم مرحوم حاتمی به دنبال تهیه‌کننده‌ای برای ادامه دادن فیلم می‌گشتند. در همان هنگام ناهید طلوع، همسر افخمی منشی صحنه آن فیلم بود و به‌واسطه حضور طلوع در آن فیلم توجه تهیه‌کننده به بهروز افخمی معطوف می‌شود.
افخمی در ابتدا قصد داشت فیلمی با حضور لیلا حاتمی بسازد و نسخه پدرش را با او ادامه دهد اما لیلا حاتمی از حضور در فیلم انصراف می‌دهد و افخمی با هوشمندی بسیار بالا که سویه‌هایی از نبوغ در آن دیده می‌شود ایده جدیدی را درسرمی‌پروراند: اینکه همین موقعیتی که تیم سازنده در آن گیر کرده‌اند را تبدیل به فیلم «جهان پهلوان تختی» کنند: به کارگردانی پیشنهاد می‌شود تا فیلم ناتمامی درباره تختی را به پایان برساند اما افرادی از بیرون ، چه طرفداران جهان پهلوان چه دشمنان وی، با تهدیدها و شانتاژهایی که می‌کنند، به فیلمساز اجازه ساخت فیلم را نمی‌دهند. «جهان پهلوان تختی» دقیقا فیلمی برگرفته از واقعیت ساخته شدن خود فیلم است و در کنار «شوکران» می‌توان آن‌را بهترین فیلم بهروز افخمی دانست.
این جز معدود فیلم‌های سینمای ایران است که موفق شده به حال و هوای فیلم‌های نوآر نزدیک شود و با همه آن تهدیدها و هراس‌ها، لحظه به لحظه تنگ‌تر و سیاه‌تر می‌شود تا قهرمان را در خود حل کند و رنگی از نوآر بگیرد. اوج هوشمندی افخمی در فیلمسازی را می‌توانید در «جهان پهلوان تختی» ‌ببینید. به اعتبار دیگری افخمی (خودآگاه یا ناخودآگاه) نشان می‌دهد که این تنها شیوه‌ای است که می‌توان به وسیله آن درباره تختی فقید فیلم ساخت. چراکه جهان پلوان تختی یک افسانه است. فیلم با جمله‌ای تکاندهنده آغاز می‌شود که متضمن این خصلت افسانگی است: «تقدیم به علی حاتمی و غلامرضا تختی که حقیقت را روی دوش مردم یافتند.» یعنی در این فضای تنگ‌نظر و پر از ارعاب و ترس امکان دسترسی به حقیقت تنها بعد از مرگ و در جهان فراماده، وجود دارد. با این فاز فیلم بر افسانه‌بودن و وجهه اسطوره‌ای خود تختی هم تاکید می‌ورزد. واقعا نمی‌شود درباره تختی فیلمی بیوگرافیک ساخت.
بسیاری از منتقدان از فیلم استقبال کردند و زمینه ساخت بهترین فیلم افخمی بعد از «جهان پهلوان تختی» به‌وجود آمد.

شوکران

شوکران

«شوکران» با نام اولیه زهر شیرین مهم‌ترین و نامی‌ترین فیلم بهروز افخمی تا به امروز است. فیلمی که ایده اولیه‌اش از کلاس‌های کارگاهی فیلمنامه‌نویسی ناصر تقوایی در حوزه هنری بلند شد. افخمی که از مدت‌ها پیش درصدد طراحی داستانی براساس فیلم «جذابیت مرگبار»‌ بود، ایده را در کلاس تقوایی پیدا می‌کند و همان موقع اسم فیلمنامه به شوکران تغییر پیدا می‌کند. در همان سال‌ها صحبت از ساخت فیلم می‌شود اما قبل از جریانات دوم خرداد، خود افخمی به‌خوبی می‌دانست که اساسا امکان ساخت چنین فیلمی با این موضوع در سینمای ایران وجود ندارد. پس ایده بایگانی می‌شود تا دوم خرداد از راه می‌رسد و افخمی به همراه مینو فرشچی نسخه جدید از فیلمنامه را برای ساخت بازنویسی می‌کنند. در ابتدا قرار بود غوغا بیات در نقش سیما ریاحی بازی کند اما او نپذیرفت و با ستاره شدن هدیه تهرانی در چند بازی اولش، افخمی او را برای ایفای نقش سیما ریاحی انتخاب کرد.
پایان فیلمنامه در ابتدا به‌شکل دیگری بود و منجر به آتش زدن خانه محمود بصیرت توسط سیما ریاحی در انتها می‌شد اما این پایان تغییر کرد. فیلمبرداری فیلم در سال 77 آغاز شد اما چندین بار به تعویق می‌افتد و حضور هدیه تهرانی است که افخمی را مجاب می‌کند تا معصومیتی تازه به کاراکتر سیما اضافه کند و حتی پایان فیلم را هم به‌خاطر او تغییر دهد.
در نهایت فیلم نوروز 79 آماده نمایش شد و گیشه‌های سینما را منفجر کرد. «شوکران» هیاهوی زیادی به‌پا کرد. همه از فیلم استقبال کردند و از طرف دیگر پرستاران به نمایش آن اعتراض داشتند و همه این‌ها جنجال فیلم را دوچندان کرد تا در نهایت «شوکران» ‌به فروشی افسانه‌ای (قریب به چهارصد ملیون در آن سال) دست پیدا کند.
هرچه بیشتر از ساخت فیلم گذشته و با بیشتر دیده‌شدنش، روز به روز محبوب و محبوب‌تر هم شده و مهم‌ترین فیلمی است که در نقد جریانات کارگزان سازندگی (که حالا در سال 79 شکل رسمی به خود گرفته‌اند و ذیل همین نام تعریف می‌شوند.) ساخته شده. افخمی هوشمندانه در ابتدا تاریخ فیلم را به بهار 1374 عقب می‌کشد یعنی دوران اوج قدرت گرفتن جریان سازندگی و مدیران مرتبط با آن الگوی مشخص توسعه در دوران دوم ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی.
«شوکران» ‌یکی از همه‌چیزتمام‌ترین فیلم‌های تاریخ سینمای ایران است.

گاوخونی

گاوخونی بهروز افخمی

«گاوخونی» فیلمی است که افخمی از مدت‌ها قبل‌تر در پی ساخت آن بود اما امکانش پیش نمی‌آمد. با توجه به علاقه او به ادبیات داستانی، گاوخونی به قلم جعفرمدرس صادقی مدت‌ها ذهنش را درگیر کرده و حتی در بعضی از مصاحبه‌هایش هم از علاقه وافر به اقتباس از آن صحبت به میان آورده بود. مدرس صادقی اصلا از نویسنده‌های محبوب افخمی بود و از میان سه داستان محبوبش از مدرس صادقی بالاخره «گاوخونی» به تهیه‌کنندگی علی معلم فقید به مرحله ساخت رسید. اگر حضور علی معلم نبود البته فیلم هرگز ساخته نمی‌شد. «گاو خونی» کاملا به نسخه ادبیاتی وفادار است و هم در میان آثار افخمی و هم در سنت نحیف و ضعیف فیلم‌های هنری (آرت هاوس) سینمای ایران، نمونه ویژه‌ای به‌حساب می‌آید.
از جمله ایده‌های جالب توجه فیلم این است که تمام فیلم با پی‌او ‌وی قهرمان و بدون نمایش او تا به انتها پیش می‌رود و ما تنها صدای قهرمان را به‌عنوان راوی می‌شنویم. البته سادگی در فیلم وجود دارد که نشان از راحت‌طلبی در مواجهه با یک متن ادبی سخت و پیچیده است. داستان «گاوخونی» داستان تقابل نسل‌ها، تقابل پدران و پسران است و نمونه به‌روز شده‌ای از اپیک رستم و سهراب.
«گاو خونی» فیلمی بسیار خاص و افراطی در رویکرد هنری خود به‌حساب می‌آید که همین بار هنریش امکان نمایش آن را در یکی از بخش‌های جانبی جشنواره کن فراهم کرد. می‌توان گفت که «گاوخونی» در مقایسه با باقی آثار هنری سینمای ایران از همان سال تا کنون واجد ویژگی‌های منحصربه‌فرد و جاه‌طلبی ویژه‌ایست که کمتر در فیلم‌های هنری تکرار شده و از این نظر تماشایش (اگر فیلم‌های هنری خوصله‌تان را سر نمی‌برند) به شدت توصیه می‌شود.

فرزند صبح

فرزند صبح

بعد از «گاوخونی» کیفیت فیلمسازی بهروز افخمی ناگهان افت فاحشی می‌کند. یعنی از اینجا به بعد با فیلمسازی طرف هستیم که انگار علاقه، ایمان و اعتقادش به سینما را از دست می‌دهد و این البته با همه حواشی و سختی‌هایی که در ساخت «فرزند صبح» متحمل می‌شود، بی‌ارتباط نیست. فیلمی که افخمی براساس علاقه شخصی و ارادتش به امام خمینی (ره) به سراغ ساخت آن رفت و بسیار هم ذوقش را داشت اما در طول ساخت، پس تولید و بعد، گرفتن پروانه نمایش آنقدر به مشکل خورد که یک‌جورهایی فیلم را رها کرد. در نهایت در اکران فیلم در سالن مطبوعات در جشنواره 88 هم اعلام کرد که این فیلم او نیست و البته فیلم هم نه تنها با استقبال روبه‌رو نشد که بسیاری دست به تمسخر و استهزا آن زدند و همه این اتفاقات روی روند جلو رفتن افخمی تاثیری به‌سزا و شگرف گذاشت.
اما بگذارید بیشتر از این درباره این فیلم خاص حرف نزنیم چراکه کارگردان مسئولیت نسخه دیده شده را قبول نکرده و از طرف دیگر خبرها حاکی از اینست که نسخه مورد تایید کارگردان، امسال در جشنواره فجر به نمایش درخواهد آمد.

سن پترزبورگ

سن پترزبورگ بهروز افخمی

فیلم‌های بعدی افخمی همگی به این بی‌حوصلگی و ناامیدی و از دست رفتن ارزش‌ها برای خود فیلمساز آلوده می‌شوند. این‌ها فیلم‌هایی هستند که حتی خود فیلمساز هم آن‌ها را جدی نمی‌گیرد، پس چطور تماشاگر جدیشان بگیرد؟
«سن پترزبورگ» چندمین اقتباس ایرانی از یک کمدی معروف آمریکایی است. فیلمی که در آن دو دوست زنان پولدار را تیغ می‌زنند. فیلم یک‌جور کمدی آمریکایی با دو مرد اصلی است که در یکی از نقشه‌هایشان دچار دردسر می‌شوند و گیر می‌افتند و باید خود را نجات دهند. حقیقتا فیلم متوسط روبه پایین است و از هر صحنه‌اش داد می‌زند که این داستان و این کاراکترها ربطی به فیلمساز و دغدغه‌های ذهنیش ندارند. اگر محسن تنابنده و بامزگی‌هایش را از فیلم حذف کنید، دیگر چیز زیادی از آن باقی نمی‌ماند. اما برای سرگرمی یک بعدازظهر سرد زمستانی، برای تماشا بد نیست. فیلم حاصل سردستی گرفتن سینما است.

آذر، شهدخت، پرویز و دیگران – روباه

آذر، شهدخت، پرویز و دیگران بهروز افخمی

این دو فیلم هم در ادامه همان بیهودگی «سن پترزبورگ» ساخته می‌شوند. فیلم‌هایی که بیشتر به یک شوخی می‌مانند تا فیلمی جدی. باز «آذر، شهدخت و…» یک فیلم کمدی و فانتزی خانوادگی است که از داستان مرجان شیرمحمدی، همسر افخمی اقتباس شده است. اما داستان شیرمحمدی خیلی ساده و بی‌اوج و فرود است و فیلم هم سعی در ارائه چیزی فراتر نمی‌کند. ضمن اینکه فیلم بی‌اخلاق است و انگار از پشت کوه آمده و به خود اجازه می‌دهد هر اخلاقیاتی را که ضد سنت است، به استهزا بکشاند. اما «آذر شهدخت و…» حداقل یک فیلم سرگرم‌کننده با ساختی معمولی وقابل قبول است و یک مهدی فخیم‌زاده عالی دارد که تماشاگر را روده‌بر می‌کند.
«روباه» اما یک فیلم جاسوسی است که شبیه به هرچیزی است جز فیلم جاسوسی هیجان‌انگیز. انگار فیلمساز بخواهد خودش را دست بیاندازد یا تماشاگر را سرکار بگذارد. انتخاب بازیگر بد و غلط، فیلمنامه روهوا و ساخت کثیف و بی‌حوصله سطح «روباه» را در حد یک تله فیلم پایین می‌آورد و حتی توصیه به تماشای یک‌باره‌اش برای سرگرم شدن هم سخت است! تنها بیست دقیقه تعقیب و گریزی پایانی ارزش تماشا دارد و باقی همه هیچ!
مقایسه «روباه»‌ با «روز شیطان» که آن هم جز فیلم‌های معمولی و مثلا دو و نیم ستاره‌ای افخمی به‌حساب می‌آید به‌خوبی نشان می‌دهد که قریب به بیست سال پیش سینما برای افخمی چه جایگاهی داشته و امروز چقدر نزول پیدا کرده و تبدیل به یک شوخی سرکاری و اتلاف پول و سرمایه شده است.
افخمی در سال‌های اخیر از همیشه عجیب‌غریب‌تر شده و اظهارات ضد و نقیضش بیشتر از همیشه. چندسالی می‌شود که دیگر حتی فیلم هم نساخته و از آن کارگردان ضدجریان و ویژه و عشق فیلم سال‌های هفتاد، چیز کمی باقی مانده است. می‌توان امیدوار بود که با اکران نسخه مورد تایید «فرزند صبح» افخمی دوباره جدیت و عشق سابقش به سینما را بازیابد.

کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریه‌ها، وبلاگ‌ها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان