حرفه نوآ بامباک تقریبا پس از شروع به کار پایان یافت. او پس از ساخت دو فیلم اولش، «لگدزنان و جیغکشان» در سال 1995 و «آقای حسادت» در سال 1977 (که در آن زمان زیاد مورد استقبال قرار نگرفت) و «هایبال» که یک کمدی مستقل کمخطر با نام مستعار بود، 8 سال زمان در دنیای خلاق صرف کرد و در سال 2005 با «ماهی مرکب و نهنگ» دوباره به میدان آمد. اگرچه آثار اولیه او مملو از حالت آشکار شوخی و ادبیات و طنز قدیمی بود، بامباک تا پیش از «ماهی مرکب و نهنگ» نتوانست سبک واقعیاش را از خاطرات دردناک که ظاهری خشن و باطنی لطیف دارند به نمایش بگذارد.
همچنین بخوانید:
ونیز 2019- نقد فیلم داستان ازدواج Marriage Story
بامباک نیویورکی که وقایع زندگی روشنفکران رنجدیده را بازگو میکند، به ناچار با وودی آلن قدیمی مقایسه میشود، اما لحن او در طنز خشن و خود-پرسشگرش مشخص میشود. او هرگز فیلم بدی نساخته است، اما آثار مهم او همیشه داستان هنرمندی را روایت میکنند که در حال پیشرفت است. در ادامه با رتبهبندی فیلمهای نوآ بامباک همراه باشید.
12. Highball 1997
اگر فیلمهای بامباک را بدون در نظر گرفتن سال تولید آنها تماشا کنید، هرگز متوجه نمیشوید که «هایبال» سومین اثر او بوده و در یک مکان و طی شش روز با باقی ماندهٔ پولی که از «آقای حسادت» مانده بود ساخته شده است. این فیلم با نورپردازیهای شدید و صحنهآرایی بدوی که دارد شبیه چرکنویس زمخت و خام از حرفهٔ غنیتری است که در ادامه پدیدار میشود. هرچند بامباک مالکیت فیلم را رد کرد و نام «ارنی فاسکو» به عنوان کارگردان و «جسی کارتل» به عنوان نویسنده در تیتراژ آمد، «هایبال» در زمان حال نسخهٔ به مراتب بهتری از ژانر رایج جمع شدن چند آدم در یک آپارتمان در بروکلین است و یک کمدی مستقل کمخرج بهحساب میآید. داستان در سه مهمانی مختلف میگذرد و اکثر بازیگرهای «آقای حسادت» در آن حضور دارند. «هایبال» پر از جوکهای کنایهآمیز و غیرعادی است؛ مثل سلبریتیهایی که در نقش خودشان بازی میکنند (الی شیدی و را داون چونگ)، سوالات عجیبی که دیگر مهمانها مطرح میکنند و پیتر باگدانوویچ که ادای آلفرد هیچکاک و دیلیو. سی. فیلدز را در میآورد.
11. While We’re Young 2014
بامباک در «گرینبرگ»، «تا وقتی جوانیم» و تا حدی در «داستانهای مایروویتز» به دغدغهاش دربارهٔ میانسالی پرداخته و آن را از طریق بن استیلر بدخلق که با این تغییرات کنار نمیآید، به نمایش گذاشته است. «تا وقتی جوانیم» سبکتر بوده و نسبت به دو مورد قبلی کمتر قانعکننده است. با این حال، به این پیشفرض قدرتمند دربارهٔ زوج میانسال داستان (استیلر و نائومی واتس) که با دوستی با زوجی جوانتر (آدام درایور و آماندا سایفرد) خواستار بازیابی انرژی ازدسترفتهشان هستند، چسبیده است. رابطه/رقابت میان استیلر و درایور تنش طنزآمیز خوبی ایجاد میکند، اما فیلم در مسائل اخلاقی غیرداستانی گیر میکند که موجب گم شدن نکته اصلی فیلم شده است.
10. De Palma 2015
در این فیلم مستندگونه، بامباک و جیک پالترو کارگردان همکارش، خیلی ساده به ترتیب فیلمهای برایان دیپالما را بررسی میکنند و از کارگردان «انفجار»، «در لباسی خیرهکننده»، «مأموریت: غیرممکن» و سازنده فیلمهای مهیج باکلاس دیگر دربارهٔ داستان و ایدههای پشت ساخت هر فیلم سوال میپرسند. با توجه به این نکته، «دیپالما» بسیار سرگرمکننده است.
9. Mistress America 2015
از زمان حضور گرتا گرویگ در فیلمهای بامباک که ابتدا نقش زنی خونسرد کنار استیلر در «گرینبرگ» را داشت و بعد به ستارهٔ «فرانسیس ها» و «دلبر آمریکایی» تبدیل شد، دی ان ای آنها عمیقا با هم آمیخت. بامباک (و گرویگ که علاوه بر بازی، در نوشتن فیلمنامه دو فیلم قبل نیز همکاری داشت) او را مثل شخصی نشان داد که جذبه شخصیاش مایل به پوشاندن لایههای زیرین انسانی در فضای عجیب شهری است. بامباک و گرویگ با اشتیاق روی این دیدگاه در «دلبر آمریکایی» کار کردند. در این فیلم لولا کریک نقش تریسی را بازی میکند که تازه وارد دانشگاه شده و چون دوستی در شهر ندارد به سراغ بروک (گرویگ) میرود. تریسی شیفتهٔ روح بزرگ بروک میشود، اما وقتی بروک تصمیم میگیرد او را در یک داستان کوتاه جای دهد، تریسی پایش را از گلیماش درازتر میکند. اتفاقات ناگواری که در داستان رخ میدهد، بامباک را به سمت نوعی کمدی عجیب سوق میدهد که بعد از «آقای حسادت» تا مدتها سراغ آن نرفته بود. اما فیلم در بازتاب رویکردهای استثمارگرانه که در ساخت آثار هنری شخصی وجود دارد بسیار موفق است.
8. Margot at the Wedding 2007
اگرچه افکار بامباک نسبت به ازدواج و طلاق بین دورهٔ ساخت «ماهی مرکب و نهنگ» و «داستان ازدواج» ملایمتر شده، او در «مارگو در مراسم ازدواج» حس منفی داشت و نتوانست نظر منتقدان را به خود جلب کند. با این وجود، این کمدی-درام مهیج سرسخت که در ساحلی در لانگ آیلند میگذرد و یادآور «صحنههای داخلی» وودی آلن است، به خاطر نگاه مصممی که نسبت به رقابت فاجعهبار میان خواهر و برادرهایی که همه اطرافیانشان را تحت تأثیر قرار میدهند دارد، قابل تحسین است. بازی نیکول کیدمن در نقش نویسندهٔ خودبینی که لحن بیرحمانهای دارد بینظیر است. جنیفر جیسن لی که یکی از آسیبپذیرترینها در حملههای خواهرش است، در حال آماده شدن برای ازدواج با یک آدم بیکار و نچسب (جک بلک) است که لیاقتش را ندارد. بدجنسیهای کیدمن گاهی شوکهکننده است، با این وجود بامباک جنبهٔ مهربان و سخاوتمند همهٔ این شخصیتها را نیز یافته است؛ حتی اگر با خساست آن را نشان دهد.
7. Greenberg 2010
«گرینبرگ» مثل سناریوی «گودزیلا در برابر بامبی» است: بن استیلر که نقش شخصیت اصلی را برعهده دارد، یک آدم خودشیفته است که از خانهٔ برادرش در هالیوود هیلز مواظبت میکند و گرتا گرویگ همسایهٔ مهربانی است که سگش را به گردش میبرد و گیر استیلر میافتد. ارتباط این دو شخصیت مثل یین و یانگ است و باعث شده بازی بسیاری خوبی از هر دو بازیگر را شاهد باشیم و رفته رفته برای شخصیت مرد آسیبدیدهٔ داستان دلسوزی کنیم که بدبدختیهای زیادی سرش آمده و حالا میخواهد آدم بهتری شود. گرویگ برای این تغییر مثل یک کالیزور است، اما در نوع خودش هم شخصیت آگاهی دارد؛ کسی که همیشه مراقب بقیه بوده یاد میگیرد که از خودش هم مراقبت کند.
6. Mr. Jealousy 1997
دومین فیلم بامباک که نه مورد استقبال منتقدان قرار گرفت و نه فروش خوبی به عنوان یک فیلم مستقل داشت، همزمان با «به دنبال امی» کوین اسمیت اکران شد. این فیلم نگاه جالب و عمیقی نسبت به حسادت مردانه و خودبینی که آسیبشناسی خودتخریبگری با آن همراه میشود داشت. بامباک این فیلم را شبیه به سبک قدیمی کمدیهای عجیب ساخته است. اریک استولس دچار وسواس نسبت به روابط گذشتهٔ شریک کنونیاش (آنابلا شورا) میشود که ثبتنام در یک جلسه درمان گروهی با دوست پسر سابق شریکش (کریس ایگمن) را نیز شامل میشود. این جلسههای گروه-درمانی با وجود بهترین دوست استولز (کارلوس ژاکوت) پیچیدهتر هم می شود و در نهایت به یک لهجه بریتانیایی دشوار ختم میشود.
5. Frances Ha 2012
بامباک آنقدر فیلمساز فردیای است که سخت میتوان «فرانسس ها» را در ارتباط با دیگر کارهایش به حساب آورد؛ زیرا فیلم کاملا خود را به گرتا گرویگ، ستاره و همکار نویسندهٔ این اثر واگذار کرده است. شاید بهتر باشد «فرانسس ها» را نوعی نامهٔ عاشقانه فرض کنیم. فیلم کمدی 86 دقیقهای که حس و حال فیلمهای موج نوی فرانسه را دارد، اما با انرژی نامحدود و خودجوش گرویگ همگام است. همانطور که شخصیت گرویگ از این آپارتمان به آن آپارتمان میرود، دوست پسرش، برنامه رقص و ارتباط صمیمی با بهترین دوستش را از دست میدهد، «فرانسس ها» تمایل این شخصیت به دنبال کردن غریزهاش را میستاید.
4. The Meyerowitz Stories 2017
(New and Selected)
از زمان جدا کردن خانواده چهار نفری «ماهی مرکب و نهنگ»، تکاپوی درهمپیچیدهٔ خانواده در آثار بامباک عادی شده است و «داستانهای مایروویتز» حسی از یک همنشینی دارد. گویی این بچههای طلاق خودشان را به مطلقهای بچهدار تبدیل کردهاند و درد و خشم قدیمی و رقابت خواهر و برادری عمیقا در بزرگسالی با آنها همراه است. با توجه به عنوان «جدید و انتخابشده» که شبیه یک مجموعه است و ادیت فیلم که مدام کمی زودتر صحنه را برش میدهد، نوعی زمختی خودخواسته در طرح بامباک به چشم میآید. با این وجود فیلم قطعه قطعه، کنار اجرای داستین هافمن در نقش یک آرتیست متوسط که سه فرزند بزرگسالش (آدام ساندلر، بن استیلر، الیزابت مارول) برای نمایشگاه مجسمههای او دور هم جمع شدهاند، ساخته میشود. این بچهها هیچوقت با هم کنار نیامدهاند و درگیریهای آنها پر از لحظههای حساس و خشمبرانگیز و کمدی دردناک است. اما در نهایت بامباک به یک خوشبینی احساسی دربارهٔ قدرت پیوندهای خانواده و امکان مصالحه میرسد.
3. Kicking and Screaming 1995
احتمالا یکی از حقیقیترین لحظات در کارنامه هنری بامباک: به جای درگیر شدن با خرده شیشههای لیوان کف آشپزخانه، یکی از شخصیتها در «لگدزنان و جیغکشان»، علامت دستنویس کوچکی که روی آن نوشته شده «خرده شیشه» را روی زمین قرار میدهد. این گمان وجود دارد که نقلقولهایی که در اولین ساختهٔ بامباک وجود دارد از کل آثار دیگرش هم بیشتر است، اما چیزی که «لگدزنان و جیغکشان» را خاص میکند مشاهداتی این چنینی است که زندگی فارغالتحصیلهای سردرگم دانشگاه که به جای داشتن چهرهای ترسان و نامطمئن از آینده، مثل شهریها در حرکت هستند را به طرز عالی به تصویر کشیده است. ساختن فیلم درباره شخصیتهایی که هیچ بلندپروازی ندارند کار سادهای نیست. اما بامباک موفق به ساخت سنگ محک خندهداری برای فارغالتحصیلها و بیحالها شده است.
2. The Squid and the Whale 2005
پس از دوقلوی ناکام «هایبال» و «آقای حسادت»، بامباک با ساخت «ماهی مرکب و نهنگ» دوباره توانست با حس هدفی نوظهور (که ردی از کودکیاش دربارهٔ طنز پیچیدهای از یک خانواده در حال گسستن داشت) به سینما بازگردد. او به زاویه دید یک نوجوان 16 ساله با بازی جسی آیزنبرگ نزدیک ماند و روی دردسرهای خاص حضانت مشترک و حس بچهها که وفاداریشان نسبت به والدین مورد آزمایش قرار میگیرد، متمرکز بود. رابطه شخصیت آیزنبرگ با پدرش (جف دانیلز) که یک رماننویس ناموفق و استاد خودنماست، منجر به سؤرفتار ذاتی شده که موجب ناراحتی مادرش (لورا لینی) و دوست دخترش (هالی فایفر) و در آخر خودش میشود. کشیدن خط مستقیم میان اتفاقی که برای این خانواده میافتد و اتفاقی که برای خود بامباک به عنوان کودک طلاق افتاده خطرناک است، اما حساسیت او نسبت به زخمهایی که میتوانند باقی بمانند و اشتباهاتی که جوانها به آن تداوم میبخشند، حلقهٔ دردناکی از حقیقت را تشکیل میدهد.
1. Marriage Story 2019
اگر بامباک بخواهد از فیلمی دربارهٔ طلاق نام ببرد، «داستان ازدواج» دربارهٔ دیدگاه سخت-به-دست-آمدهٔ او نسبت به یک پیوند شکستخورده، حرفهای زیادی برای گفتن دارد. با تلمیحهای واضح دربارهٔ ازدواج خودش با جنیفر جیسون لی که پس از هشت سال پایان یافت، بامباک آدام درایور و اسکارلت جانسون را برای بازی در فیلم انتخاب کرده است. آنها به ترتیب در نقش یک کارگردان تئاتر و بازیگری که درگیریهای طلاق به نتایج تلخی مثل حضانت پسرشان منجر میشود، ظاهر شدهاند. برداشت بامباک از طلاق یک پروسهٔ بیمعنی است که برای بیرون آوردن هیولای درون آدمها طراحی شده و صحنههایی از احساسات تکاندهنده در پس آن بیرون میآید. اما «داستان ازدواج» درباره امکان قوی بودن آدمها در بُعد دیگر این پروسه، معقولتر است. شخصیتهای این فیلم هم درست مثل شخصیتهای «مارگو»، «گرینبرگ» یا دیگر کمدیهای تند بامباک، به یکدیگر آسیب میزنند، اما بامباک در این فیلم به نتیجهای سخاوتمندانهتر و بخشندهتر میرسد که پس از یک عمر فعالیت هنری برای او میسر شده است.
این مقاله برگرفته از نوشته اسکات توبیاس در سایت vulture.com است.
کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریهها، وبلاگها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.
Post Views:
33