روزنامه کیهان: «حسین شریعتمداری» در یادداشتی نوشت: آشوبهای اخیر در ایران، لبنان و عراق اگرچه با یکدیگر تفاوتهایی دارند و مخصوصا این آشوبها در ایران با توجه به سه علت، برخورداری از رهبری حکیم و الهی، ثبات مثالزدنی و منحصر به فرد نظام و هوشیاری آمیخته به تجربیات مشابه مردم، راه به جایی نمیبرد و ناکام مانده است، ولی آشوبهای یاد شده فرمول مشترکی دارند. دقیقاً مانند کودتاهای مخملی و رنگی که فرمول مشترکی داشتند و در ایران اسلامی به همان سه علت مورد اشاره با شکست روبهرو شد.
یکی از مراحل اصلی در فرمول اخیر آشوبها، وادار کردن مسئول اجرایی کشور هدف (نخستوزیر یا رئیسجمهور) به کنارهگیری و استعفاست. این حالت از نگاه طراحان آشوب یک گام بلند به سوی اهداف آنان است چرا که از این طریق ضمن آنکه پیادهنظام خود را به ادامه آشوب و آتشافروزی ترغیب کرده و امیدوار میسازند، کشور هدف را نیز با بحران ناشی از بیسر بودن قوه اجرایی روبهرو میکنند! باید به این نکته توجه داشت که آشوبگران در قد و قوارهای نیستند که بتوانند با توسل به زور، نخستوزیر یا رئیسجمهور کشور هدف را وادار به کنارهگیری کنند، بلکه معمولاً این کنارهگیری به توصیه دلسوزان فریبخورده و یا نفوذیهای حریف صورت میپذیرد و رئیس قوه اجرایی با این تصور (بخوانید توهم) که استعفا و کنارهگیری او آتش فتنه را خاموش کرده و یا به خاموشی آن کمک میکند، دست به استعفا میزند، بیخبر و غافل از آنکه با کنارهگیری خود آتش فتنه و آشوب را تیزتر و مدیران فتنه را به ادامه آشوب و تخریب امیدوارتر میکند! توجه به این نکته نیز ضروری است که در فرمول آشوبهای اخیر برای کارآمدی و یا ناکارآمدی رؤسای قوه مجریه حسابی باز نشده است بلکه کنارهگیری آنها نقطه مطلوب مدیران آشوب است، خواه کارآمد و مورد قبول مردم باشند و خواه اینگونه نباشند.
طراحان آشوب در لبنان با بهرهگیری از نفوذیها توانستند نخستوزیر این کشور را به کنارهگیری وادار کنند و در عراق این بخش از فرمول آشوب را با استفاده از اطرافیان سادهاندیش انجام دادند و عادل عبدالمهدی نخستوزیر این کشور را به نقطه استعفا کشاندند!
شواهد فراوانی در دست است که این روزها در ایران اسلامی نیز یک جریان مرموز و آلوده به وطنفروشی همان فرمول دیکته شده مدیران آشوب را در دست گرفته و به بهانه ناکارآمدی دولت -که البته خالی از واقعیت هم نیست- خواستار کنارهگیری رئیسجمهور از مسئولیت هستند. آنچه این جریان آلوده دنبال میکند و تابلویی که بلند کرده است، دقیقاً و بیکم و کاست همان فرمول دیکته شده مدیران بیرونی آشوبهای اخیر است. نگاهی به کارنامه افراد حاضر در جریان مورد اشاره و سوابق شناخته شده آنان در پادویی بیگانگان و خیانت به مردم این مرز و بوم که حضور آنها در فتنه آمریکایی-اسرائیلی 88 فقط یکی از دهها نمونه آن است، به وضوح نشان میدهد که بار دیگر نسخه دیکته شده دشمن را به صحنه آوردهاند. درخور توجه آنکه این جریان کمشمار و پُر ادعا در حالی با تکیه بر ناکارآمدی دولت ساز کنارهگیری آقای روحانی را کوک کردهاند که تا همین دیروز از طرفداران سینهچاک دولت بودند! و مخالفخوانی امروز آنها تنها میتواند نشانه آن باشد که این روزها دستورالعمل جدیدی دریافت کردهاند!
این نکته نیز گفتنی است که اگرچه دولت آقای روحانی طی 6 سال و چند ماهی که از عمر آن میگذرد کارنامه مطلوب و قابل قبولی نداشته است، ولی جریان آلوده مورد اشاره در مخالفت اخیر خود با ایشان، ساز دیگری را مینوازد و دام تازهای پیش پای جناب رئیسجمهور پهن کرده است؛ و بالاخره منظور از وجیزه پیش روی شناخت بیشتر پیادهنظامهای داخلی دشمن است وگرنه دشمنان بیرونی و دنبالههای داخلی آنها به خوبی میدانند که در مَثَل پشهای را میمانند که روی درخت خرما نشسته بود و هنگام برخاستن به درخت گفت، خود را محکم نگاهدار که عزم برخاستن دارم! و درخت با تعجب پرسیده بود؛ مگر آمده بودی؟!