خبرگزاری فارس: همه چیز از یک دعوت شروع شد؛ دعوت برای حضور در نمایشگاه طرح رعد 31 در ستاد پلیس پیشگیری پایتخت.
بعد از یک دوره چند روزه آلودگی هوا در پایتخت باران میبارد. با خودم میگویم حتماً به زودی بند میآید، اما انگار که نمیخواهد بند بیاید!
قرارمان ساعت 9 است، سردار سر ساعت مقرر به ستاد میآید. رؤسای پلیس پیشگیری و مأموران برای ادای احترام در جلوی در پلیس پیشگیری صف کشیدهاند، قطرههای باران کمکم درشت و درشتتر میشود. وارد حیاط پلیس پیشگیری که میشوم مثل همیشه دور تا دور حیاط را پر کردهاند از میزهایی که بر روی آنها کشفیات مأموران کلانتریهای پایتخت را چیدهاند از لاستیک، سیستم ضبط و صوت ماشین، دوچرخه، داروهای تاریخ گذشته، موتورهای سنگین، موبایلهای سرقتی، مشروبات الکلی و باطری ماشین گرفته تا تفنگ، چاقو، تیزی و حتی آلوچه و لواشک غیربهداشتی.
***
ژاکت و شلوار مشکی به تن دارد. جلال 30 ساله است. میگویند سارق امامزادههاست!
اما خودش میگوید: من لولهکش هستم و دزدی نکردهام؛ ماشینم را به دوستم امانت دادم و او هم انگار با ماشین من دزدی کرده است. قضیه مال 5، 6 ماه پیش است؛ اما 20 روز پیش آمدند و مرا دستگیر کردند. پلیس میگوید شماره ماشینت را دوربین امامزادهها ثبت کرده اند.
میپرسم: دوستت چه شد؟ به پلیس معرفی کردی؟ میگوید از همان روز که پلیس من را گرفت او هم فراری شده است.
جلال سابقهدار نیست؛ معتاد هم نیست. میگوید: من کار میکنم و نیازی به دزدی نداشتهام آن هم دزدی از امامزاده!
معاون حقوقی اوقاف لواسان و رودبار قصران در کنار متهم ایستاده است. به خبرنگار فارس میگوید: دزدان ابتدا به امامزاده مجید شمشک و فضلعلی نارون لواسان رفتند. با دیلم در امامزاده را تخریب کرده و بعد سراغ ضریح رفته و بعد از تخریب ضریح پولها را برداشتند و رفتند. فردایش هم دو تا امامزاده را در دماوند سرقت کرده و روز سوم هم به نور رفتند و یک امامزاده را در آنجا تخریب و سرقت کردند.
از سیدسلیم سلیلی میپرسم ارزش ریالی سرقت از امامزادهها چقدر برآورد شده است؟ میگوید: در امامزادهها را تخریب کردهاند و ضریحها نیز نیاز به تعمیر دارد؛ هنوز آمار خسارت به در و ضریح برآورد نشده است، اما از داخل ضریحها بین 7 تا 20 میلیون تومان پول برداشتهاند؛ نمیتوانیم مقدار دقیق پول داخل ضریحها را هم بگوییم چرا که شمارش نشده بود.
***
پسرک جوان است، 23 ساله است. دستش را به دست جلال دستبند زدهاند. او هم لباس مشکی پوشیده. میپرسم تو هم در سرقت امامزاده دست داشتی؟ میگوید: نه، مرا به خاطر سرقت ماشین دستگیر کردهاند. میپرسم سابقهداری؟ با سر رد میکند و میگوید: نه من اصلا سارق نیستم. فقط سوار ماشین دوستم بودم که سرقتی بود.
علی میگوید: نمیدانستم که ماشین سرقتی است، یک وانت مزدا بود، توی لواسان بودیم که در حین حرکت پلیس را دیدیم، دوستم هل کرد بر سرعت ماشین افزود و پلیس را رد کرد همین باعث شد که پلیس دنبالمان کند، در تعقیب و گریز وارد یک کوچه بنبست شدیم، ماشین را به بنبست کوبید و در را باز کرد و فرار کرد، من هم که مات و مبهوت بودم همان جا روی صندلی نشسته بودم که پلیس آمد و دستگیرم کرد. میپرسم معتادی؟ میگوید بله، به شیشه اعتیاد دارم، دوستم هم معتاد بود.
***
سوییشرت مشکی پوشیده، ریشهایش را رنگ زده و ابروهایش را مثل زنها باریک کرده! کلاه سوییشرتش را روی سرش کشیده و این پا و آن پا میکند. سردش شده. میپرسم شما را به چه جرمی آوردهاند؟ شانههایش را بالا میاندازد و میگوید سرقت. میپرسم قبول داری سارقی؟ پوزخندی میزند و میگوید: خانم من که دزدی نکردهام. وسایلشان را توی ماشینم جا گذاشته بودند، من هم فروختم. حالا آمدهاند و میگویند من از آنها دزدیدهام.
امیر 30 ساله است، فوق دیپلم دارد، مغازهدار است و با پرایدش بعضی وقتها در اسنپ کار میکند. میگوید: خرداد بود که یکی از مسافران کیف و لوازم شخصیاش را در ماشین جا گذاشت، لپ تاب بود و هارد و یکسری لوازم خرده ریز. چند روزی صبر کردم کسی تماس نگرفت من هم به 2 تا 3 تومان فروختم، آن آقا شکایت کرده که من کیفش را دزدیدهام و حالا پلیس مرا دستگیرکرده است.
امیر میگوید حاضرم خسارتش را بدهم و رضایت بگیرم، من سابقهدار نیستم نمیدانم چرا آن موقع چنین کاری را انجام دادم، اما حالا شاکی میگوید درون کیف، پاسپورت و یکسری مدارک شناسایی بود، اما باور کنید در کیف اینها وجود نداشت.
***
دور تا دور سرش را با ماشین صفرکوتاه کرده. فقط یک رشته از موهایش را در بالای سرش بلند نگه داشته و با کش بسته است. مدل خاصی است. لباس بازداشتگاه بر تن دارد. بلوز یقه هفت بنفش رنگ که برعکس پوشیده است. دندانهایش از شدت سرما بهم میخورد. زیر باران مثل موش آب کشیده شده است. میپرسم اینجا چه میکنی؟ میگوید به خدا خانم من بیگناهم، من کار و بار دارم، به شکایت یک نفر مرا احضار و دستگیر کردند.
علی 29 ساله است و نجار، سابقهدار است، اما سابقه حمل 7، 8 گرم گراس را دارد. میگوید الان پاک پاکم. سرم به زندگیام گرم است، تازه عقد کردهام، اما چند شب پیش پلیس پدر زنم را احضار کرد بعد هم زنگ زدند که من بروم. وقتی رفتم گفتند این خانم از شما شکایت کرده که از وی زورگیری کردهاید.
زن هم تا من را دید گفت همین است که با دوستانش جلوی ماشینم را با چاقو گرفت و مجبورم کرد که بایستم بعد هم دوستانش آمدند و کیف و گوشیام را زدند. میپرسم حالا واقعاً شما نبودید؟ علی میگوید: من به پلیس هم گفتم که حاضرم به دوستانم زنگ بزنم تا بیایند، ما اصلاً در آن زمانی که این خانم میگوید در آن مکان نبودیم که بخواهیم این کارها را انجام دهیم.
علی سردش شده، میگوید دارم یخ میزنم. دستانش را که دستبند دارد جلوی صورتش آورده وها میکند. روی دستهایش پر از تاتوست. میگویم چقدر تاتو کردهای. میگوید: یک مدت علاقه داشتم 7، 8 سال پیش که رفتم و تاتو کردم. میپرسم کجا تاتو کردی؟ میگوید یک مقدارش را در ایران و بقیهاش را در چین و روسیه، یکی، دو تا شکل را هم در دوبی. میپرسم وضعیت مالیات خوب است که خارج میروی؟ میگوید: تفریحی میروم. البته یکی، دو بار هم به خاطر نمایشگاه چوب و لوازم مربوطه رفتم. من کارگاه چوب دارم.
***
این طرفتر زنی دستبند بر دست ایستاده است. بلوز و شلوار صورتی مثل لباس بیمارستان بر تن دارد و چادری بر سر کشیده. تا آنجا که میشود چادر را جلو آورده تا صورتش مشخص نشود. جلو میروم. میپرسم:اینجا چه میکنید؟ میگوید: شما که نمیتوانید برای من کاری کنید پس مزاحم نشوید.
میگویم: پلیس میگوید شما سارقید. قبول دارید؟ زن با اکراه میگوید: خانم من دو بچه دانشجو دارم. 18 سال است که دو بچه یتیم را به تنهایی بزرگ میکنم. این چه حرفی است که میزنید؟
صورت زن پر از آرایش است، مژه کاشته و ابروهایش را تاتو کرده است. پوست دستهایش زمخت است. خط خطیهاو زخمهای سر انگشتانش نشان از این دارد که زن کار سخت میکند. ناخنهایش کوتاه است و رد لاک آبی و مشکی در گوشه هایش به چشم میخورد. میگویم دستانتان نشان میدهد که شما کار میکنید.
سرش را کمی بالا آورده و از گوشه چادر نگاهم میکند و میگوید: بله در آرایشگاه کار میکنم.
پاپیچش میشوم که میگوید ناخن کارم. راضی شدی! میگویم: شما که شاغلید پس چرا سرقت کردید؟
کلافه میشود میگوید که تو چه میدانی که این سؤالها را از من میپرسی. مگر ناخن کاری چقدر درآمد دارد. هر وقت یک مشتری بیاید. اصلاً من برای بیرون کار نمیکردم برای آشناها ناخن میکاشتم... زن میخواهد برود، اما افسر پرونده اجازه نمیدهد. کنارش مردی ایستاده. خیلی راحت میگوید: سابقهدارم.
سرهنگ مرادی سرکلانتر یکم پلیس پایتخت به فارس میگوید: با هم دوست هستند. در هنگام سرقت در حیاط یک خانه دستگیرشان کردیم. در حال بریدن قفل در بودند که همسایهها دیدند و به کلانتری 163 ولنجک خبر دادند و پلیس هم سر رسید و قبل از سرقت دستگیرشان کردند.
از زن میپرسم سابقهداری؟ میگوید دفعه اولم بود. اما سرهنگ مرادی چیز دیگری میگوید: سابقه 12 فقره سرقت منزل را دارد.
سرهنگ ادامه میدهد: همین زن چندین سال زندان بوده؛ با این مرد سرقتها را انجام میدادند، زاغزنی کرده و خانههای خالی از سکنه را شناسایی و سرقت میکردند.
باران شدتش بیشتر شده. کاغذهایم خیس شده. سرما بر بدن متهمان و دستگیر شدگان غالب شده، چون که لباسهایشان نازک است.
سرهنگ مرادی به یکی از سربازان میگوید یک لباس گرم برای متهمان بیاورند، اما تهیه لباس گرم برای آن تعداد متهم حتماً آسان نیست. متهمانی را که با آنها صحبت کردهایم به محوطه مسقف پشت میزها میبرند تا از شدت باران و سرما در امان بمانند.
***
این طرفتر در کنار میزها چند موتورسیکلت چیدهاند، اما انگار سه تایشان مال از ما بهتران است، چرا که هر کدام ارزش بیش از یک میلیارد تومان دارند.
سرهنگ مرادی به فارس میگوید: موتورها قاچاقند، در منطقه شمیران کشفشان کردیم. معلوم است برای افراد خاصی است که تمکن بالایی دارند. با کار اطلاعاتی مخفیگاه قاچاقچی این سه موتور را شناسایی و همراه با دستگیری متهم، موتورها را کشف و ضبط کردیم.
***
مرد میانسال است. در دستش یک فرمان خودرو است. اعجوبه این مرحله از رعد 31 است. سرهنگ علی کارخانه سرکلانتر سوم پلیس پیشگیری میگوید: سارق خودروهای پراید است. وقتی میدید فرمان خودرو را با قفل زنجیر بستهاند فرمان را از جا در میآورد و این فرمان را جایش میگذاشت و ماشین را به سرقت میبرد. تا الان به سه فقره سرقت پراید با این روش اعتراف کرده. مالخرش را شناسایی کردهایم. محل سرقتها هم قلهک بوده است.
***
39 نفر سارق سابقهدار را سرکلانتری سوم پلیس پیشگیری گرفته است، 6 نفرشان در تیمهای دو نفره زورگیری میکردند با سلاح و چاقو و قمه. موبایل میدزدیدند، فقط 4 نفرشان 77 نفر شاکی دارند که شناساییشان کردهاند.
این طرفتر روی میزها کالاهای پزشکی قاچاق را چیدهاند. تاریخ گذشته است. سه نفر متهم داشته که الان در زندان هستند.
سرهنگ کارخانه به فارس میگوید: 34 هزار قلم داروی قاچاق مختص بیماران تنفسی که تاریخ گذشتهاند را با کار اطلاعاتی و همکاری وزارت بهداشت توانستیم شناسایی و ضبط کنیم.
آن طرفتر خانمی ایستاده که به علت شدت باران سریعا به محوطه پشتی هدایت میشود. وقت صحبت نمیدهند. اما پلیس میگوید یک میلیون و 200 هزار تومان تراول تقلبی از وی کشف کردیم اگر چه خودش به ماموران گفته که نمیدانسته پولها تقلبی است.
***
دیگ بزرگ آلومینیومی را پایین نیسان آبی روی زمین گذاشتهاند. درونش آلوچه است. در کنارش چند دبه و جعبه دیگر است با تعداد زیادی برچسب و مارک و ابزار بستهبندی لواشک و آلوچه. سه نفر هم دستبند به دست در کنار ماشین ایستادهاند.
سرهنگ دوستعلی جلیلیان سرکلانتر هفتم پلیس پیشگیری به فارس میگوید: مأموران پلیس در پی خبر واصله مبنی بر اینکه افرادی با مواد اولیه فاسد شده اقدام به تهیه آلوچه، ترشک و لواشک میکنند شب گذشته این افراد را دستگیر کردند.
سرهنگ جلیلیان میگوید: در بازرسی از محل و مخفیگاه غیربهداشتیشان این دبهها و ابزارآلات را کشف کردیم، لیبل و مجوزهایی که حتی شماره بهداشتی هم داشت و این افراد مواد تقلبی و فاسد شده را بستهبندی کرده و با این برچسبها روانه بازار کرده و سلامت کودکان ما را به خطر میاندازند.
میخواهم با متهمان لواشکهای تقلبی صحبت کنم؛ نفر اصلیشان که مردی حدود سی و چند ساله است روی صورتش جای تیزی دارد. تا میخواهم سوال بپرسم مأمور میآید و با عذرخواهی میگوید که متهمان سردشان شده، باران خیسشان کرده و دیگر جایز نیست در محوطه باز بمانند. به ناچار کوتاه میآیم و پلیس متهمان را به محدوده مسقف میبرد تا از شدت باران در امان باشند.
***
باران مهلت نمیدهد. تمام برگههای پیشنویس خبرم خیس شده است. بازدید از کشفیات و گفتگو با بقیه متهمان متوقف میشود. خبرنگاران هم که خیس آب شدهاند به سالن هدایت میشوند.
سردار میآید و در جمع خبرنگاران از تلاش پلیس برای مبارزه بیامان با سارقان میگوید.
رئیس پلیس پایتخت میگوید: پلیس در اجرای سی و یکمین مرحله طرح رعد پیشگیری، 779 نفر از سارقان، مالخران، زورگیران، سارقان به عنف، منزل، خودرو و موبایل و ... را دستگیرکرد و 8 هزار قلم اموال مسروقه را کشف و ضبط کرد.
سردار رحیمی با اعلام این مطلب که 30 باند سرقت منهدم شده، از استمرار طرحهای رعد با جدیت در پلیس پیشگیری پایتخت خبر میدهد و میگوید: این طرحها برای استقرار و استمرار نظم و امنیت با تمام توان دنبال میشود چرا که پلیس اعتقاد دارد که باید با سارقان و مخلان نظم و امنیت به طور جد برخورد شود.
گفتوگوی خبری که تمام میشود از سالن بیرون آمده و دوباره وارد حیاط پلیس پیشگیری میشوم. متهمانی را که 376 نفرشان سابقهدارند سوار ماشینهای حمل متهم کرده و میبرند. نیسانها و وانتبارها هم میآیند و اموال مسروقه مکشوفه را بار میزنند تا ببرند و بعد از شناسایی توسط مالباختگان به آنها تحویل دهند.
***
باران بند آمدنی نیست. قدمزنان دلیر زیر باران حیاط پلیس پیشگیری را میروم تا رعدی دیگر و دستگیری دیگر؛ اگر چه که رئیس پلیس تهران از کاهش سرقتها خبر داده است.