ماهان شبکه ایرانیان

انواع متصوره نسخ در قرآن

۱- نسخ آیه و محتوا با هم: بدین گونه که آیه مشتمل بر حکمی شرعی به طور کلی منسوخ شود، الفاظ آیه از قرآن برداشته شود، حکمی که محتوای آیه را تشکیل می داده نیز منسوخ گردد.

نسخ در آیات قرآنی را به چند گونه تصور کرده اند، که برخی مورد قبول و برخی مردود است:

1- نسخ آیه و محتوا با هم: بدین گونه که آیه مشتمل بر حکمی شرعی به طور کلی منسوخ شود، الفاظ آیه از قرآن برداشته شود، حکمی که محتوای آیه را تشکیل می داده نیز منسوخ گردد.

2- نسخ آیه بدون محتوا: بدین معنا که الفاظ و عبارات آیه از قرآن برداشته شود،ولی حکمی که در محتوای آیه بوده ، هم چنان باقی بماند و منسوخ نگردد.

3- نسخ محتوا بدون آیه: یعنی الفاظ و عبارات آیه هم چنان در قرآن ثبت است ومورد تلاوت قرار می گیرد، ولی حکمی که محتوای آیه را تشکیل می داده منسوخ شده باشد.

4- نسخ مشروط: همین صورت سوم است با این اضافه که با اعاده شرایط تشریع نخستین ، حکم منسوخ دوباره زنده شود و به اجرا درآید در نتیجه دو حکم منسوخ و ناسخ ، هر یک به شرایط خود بستگی دارند این در مقابل صورت سوم است که نسخ ، مطلق بوده و حکم منسوخ برای همیشه قابل اعاده نیست. تفصیل و بیان این انواع به شرح زیر است ضمنا متذکر می شویم که دو صورت نخست از دیدگاه ما مردود شناخته شده اند، آن چه معقول است گونه های سوم وچهارم است.

1- نسخ لفظ و محتوا

این گونه نسخ از نظر ما مردود شناخته شده است ، زیرا دلایلی که بر این مدعااقامه کرده اند موجب بی اعتباری قرآن می گردد مواردی را که شاهد گرفته اند مستلزم تحریف قرآن و تحول و تغییر قرآن پس از وفات پیامبر اکرم (ص ) می باشد پس ازوفات پیامبر نسخ ، امکان ندارد و هرگونه احتمال اسقاط آیه در این حال تحریف قرآن کریم است. در قرآن از مساله ((حرمت ناشی از رضاع ))[1] سخن به میان نیامده است ، ولی از عایشه نقل کرده اند که آیه ای در این باره وجود داشته و تا پس از وفات پیامبر(ص )تلاوت می شده ، که با جویدن بز خانگی از میان رفت او می گوید: در قرآن آیه ای بوده بدین مضمون: ((عشر رضعات معلومات یحرمن ، ده بار شیر خوردن موجب حرمت می گردد)) سپس این آیه به آیه دیگری بدین مضمون: ((خمس رضعات معلومات یحرمن ، پنج بار شیرخوردن موجب حرمت می گردد)) منسوخ گردیدگوید: ((این دو آیه (ناسخ و منسوخ ) در ورقه ای نوشته شده بود و زیر تخت خواب من بودما از آن غفلت ورزیده ، بز خانگی داخل اطاق خواب گردید و آن ورقه را جوید واز میان رفت )) عجیب آن که می گوید: ((فتوفی رسول اللّه (ص ) و هن مما یقرا من القرآن ، فدخل داجن البیت فاکلهن[2]، هنگامی که پیامبر(ص ) وفات نمود، این آیات مورد تلاوت بودند، که حیوان دست پرورده خانگی آن را جوید وخورد)). [3]

البته این نسبتی ناروا است ، چگونه ممکن است آیه ای از قرآن با جویدن بزی ازمیان برود؟! طبق این نقل آیه یاد شده مورد تلاوت اصحاب بوده ، یعنی نبایستی تنهادر آن ورقه ثبت شده باشد پس نبایستی با نابود شدن یک نوشته ، اصل آیه که محفوظ ذهن همگان است از میان برود اساسا قرآنی که با جویدن بزی از میان برودهمان به که از اول نباشد. شگفت آورتر آن که برخی از بزرگان فقهای اهل سنت به صحت سند این روایات نظر داده ، مورد فتوا قرار داده اند مانند ((ابن حزم اندلسی)) در کتاب ((المحلی )) که هم روایات را صحیح دانسته و هم طبق آن فتوا داده است[4] برخی از معاصرین نیزبر این باورند مانند ((زرقانی )) در ((مناهل العرفان )). [5]

در این زمینه در کتاب ((صیانة القرآن من التحریف )) به تفصیل سخن گفته ایم[6] آیه کریمه ((إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ[7]، همانا ما قرآن را نازل کرده ایم و ما خود نگهبان آنیم )) وآیه ((لا یأْتِیهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَینِ یدَیهِ وَلا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِیلٌ مِنْ حَکیمٍ حَمِیدٍ[8]، هرگز تباهی نه در حال و نه در آینده به آن راه نمی یابد [ زیرا] از جانب کسی نازل گشته که فرزانه ستوده است )) بر همه این پندارها خط بطلان می کشد ((وَاللَّهُ غَالِبٌ عَلَی أَمْرِهِ وَلَکنَّ أَکثَرَ النَّاسِ لا یعْلَمُونَ[9] ، خداوند بر کار خویش چیره است ، ولی بیش تر مردم نمی دانند)).

2- نسخ لفظ و بقای محتوا

بدین معنا که در قرآن آیه ای وجود داشته که مشتمل بر حکمی از احکام شرعی بوده ، سپس لفظ و عبارت آیه برداشته شده (منسوخ گردیده ) گرچه محتوای آن که یک حکم شرعی است ، هم چنان ثابت مانده و نسخ نگردیده است. برای شاهد، آیاتی شمرده اند، از جمله آیه رجم ((الشیخ و الشیخة اذا زنیافارجموهما البتة نکالا من اللّه و اللّه عزیز حکیم ))[10] خلیفه دوم اصرار داشت که این آیه از قرآن است و زید بن ثابت بی جهت آن را در قرآن ثبت نکرد و تا آخرین روزحیات خود بر همین عقیده بود، گرچه هیچ یک از صحابه از وی نپذیرفت.

در قرآن کریم ، تنها مساله جلد زانی (100 تازیانه ) بر ارتکاب زنا مطرح است ولی عمر عقیده داشت که مساله رجم زانی طبق آیه فرض شده نیز مطرح بوده است ولی عبارت ((شیخ و شیخة )) به معنای پیرمرد و پیرزن است که هرگاه مرتکب زنا شدندسنگسار می شوند.

کسانی که این گمان را از عمر باور کرده اند، در تفسیر ((شیخ و شیخه )) مانده اند که چرا سنگسار شدن ویژه پیران باشد؟! لذا مالک بن انس (پیشوای فرقه مالکیه ) درکتاب ((الموطا)) آن را به ثیب و ثیبة (مرد و زنی که همسر گرفته اند) تفسیر کرده است[11] ولی آن هم درست نیست ، زیرا ((رجم )) مخصوص ((محصن و محصنه ))(مرد و زنی که همسر دارند) است این اخص از ((ثیب و ثیبه )) است که همسر گرفته باشند، زیرا همسر گرفته بر کسی که همسر خود را رها کرده باشد نیز صادق است. اساسا این باوری بوده که عمر گمان داشته و هیچ یک از صحابه آن را نپذیرفته است حتی زید که با دستور ابوبکر و سرپرستی عمر به جمع آوری قرآن پرداخت ،آن را از عمر نپذیرفت ، زیرا قرآن با خبر واحد ثابت نمی گردد آیات دیگری نیز ازعمر نقل کرده اند، مانند آیه رغبت او می گوید: ما آیه ای را در قرآن می خواندیم که اکنون در آن وجود ندارد و آن ((ان لا ترغبوا عن آبائکم فانه کفر بکم ))[12] مورددیگر آیه جهاد است عبدالرحمان بن عوف گفت: آیا در قرآن نمی یابی ((ان جاهدواکما جاهدتم اول مرة ))؟ در جواب گفت: این آیه در ضمن آیات دیگر از قرآن اسقاط گردیده است[13] نیز آیه فراش ((الولد للفراش و للعاهر الحجر)) که گمان می بردآیه ای بوده و از قرآن اسقاط شده است. [14] در جای خود آورده ایم که احتمال می رود عمر عبارات موزون و دارای سجع که از پیامبر شنیده گمان برده که قرآن است[15] اما باید دانست که با این گونه گمان هانمی توان چیزی را اثبات نمود. شگفت آن است که برخی از بزرگان اهل سنت چنین گمان هایی را باور داشته به آن فتوی داده اند ابوبکر محمد بن احمد سرخسی ، فقیه و اصولی معروف این گونه نسخ را پذیرفته است او به مساله ((تتابع صیام ثلاثة ایام ))  که بدل از هدی در حج تمتع است  به استناد قرائت ابن مسعود ((فصیام ثلاثة ایام متتابعات )) فتوی داده است او می گوید: این قرائت تا عصر ابوحنیفه رواج داشته ، و در عدالت ودرستی ابن مسعود شکی نیست لذا آن را باید پذیرفت[16] ابن حزم اندلسی نیزدر کتاب ((المحلی ))[17] همین مطلب را بیان می کند.

براساس گفتار فوق آیات یادشده پس از وفات پیامبر منسوخ گردیده است لذا دراین مورد باید گفت که اساسا معقول به نظر نمی رسد یک آیه که سند حکم شرعی ودلیل اثباتی آن است ، از قرآن برداشته شود (منسوخ گردد) و محتوای آن که حکم شرعی ثابت است بدون مستند باقی بماند! ازاین رو فقهای امامیه  همگان  به چنین روایات بی اساسی بها نداده و مورد استناد فقهی خود قرار نداده اند.

3- نسخ حکم و بقای آیه

بدین معنا که در قرآن آیه ای باشد و محتوای آن که یک حکم شرعی است منسوخ گردیده باشد این گونه نسخ  فی الجمله  مورد پذیرش علما است و آن را به سه نوع تقسیم کرده اند:

الف  محتوای آیه به دلیل اجماع یا سنت قطعی نسخ شده باشد.

ب  نسخ آیه به آیه دیگر ناظر به آن ، صورت گرفته باشد.

ج  نسخ آیه به آیه دیگر که ناظر به آن نیست ،انجام شده است جز آن که این نسخ به جهت تنافی میان دو آیه و به دلیل تاخر آیه دوم نسبت به آیه نخست محقق شده است. استاد آیت اللّه خویی  طاب ثراه  تنها صورت دوم را پذیرفته اند و برای صورت اول شاهدی نیافته و صورت سوم را ممتنع دانسته اند، زیرا وجود آیات متنافی درقرآن کریم امکان ندارد خدای متعال فرموده: ((أَفَلا یتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ کانَ مِنْ عِنْدِ غَیرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِیهِ اخْتِلافًا کثِیرًا))[18] در این آیه گوشزد می کند که در قرآن هیچ گونه دوگانگی و اختلاف میان آیات وجود ندارد آیه مذکور عدم وجود اختلاف را دلیل وحیانی بودن قرآن گرفته است به این معنا که اگر قرآن کلام بشر بود هرآینه تنافی بسیار در آن راه می یافت. [19] قایلین به نسخ برای هر سه فرض مثال آورده اند در فرض نخست آیه تمتع را ((وَ الَّذینَ یتَوَفَّوْنَ مِنْکمْ وَ یذَرُونَ أَزْواجاً وَصِیةً لِأَزْواجِهِمْ مَتاعاً إِلَی الْحَوْلِ غَیرَ إِخْراجٍ فَإِنْ خَرَجْنَ فَلا جُناحَ عَلَیکمْ فی ما فَعَلْنَ فی أَنْفُسِهِنَّ مِنْ مَعْرُوفٍ وَ اللَّهُ عَزیزٌ حَکیم))[20]  شاهدگرفته اند ترجمه آیه چنین است: کسانی که وفات یافته و همسرانی از خود باقی می گذارند، از جانب خداوند سفارش است که همسران تا یک سال از ترکه شوهر[ اموال باقی مانده شوهر] بهره مند شوند و از خانه ای که در آن سکونت داشته اندرانده نشوند و اگر خود بیرون رفتند باکی نیست. گویند: این آیه طبق سنت پیشین ، حق میراث زن از شوهر، همان بهره بردن ازترکه شوهر خود تا یک سال بوده و بیش از آن ارثی نمی برد و عده زنان شوهر مرده نیز تا یک سال بوده است سپس با تشریع ارث همسران شوهر مرده ، به میزان یک چهارم اموال باقی مانده ، در صورت نداشتن فرزند، و یک هشتم ، در صورت فرزند داشتن شوهران[21]، و نیز با تشریع عده وفات به چهار ماه و ده روز[22] ، آیه یاد شده منسوخ گردید یعنی محتوای آن نسخ شده گرچه لفظ آن باقی مانده است.

البته میان آیات میراث و عده و آیه تمتع ، بر حسب ظاهر تنافی وجود ندارد وامکان دارد که آیه تمتع یک امر استحبابی باشد  چنان چه استاد فرموده اند  و آیه میراث و آیه عده اصل فریضه را بیان داشته است ولی مفسران دعوی اجماع (اتفاق اهل نظر) نموده اند که محتوای آیه تمتع کاملا منسوخ گردیده است سید عبداللّه شبرمی گوید: ((هذه الایة منسوخة بالاجماع )) [23] علاوه براین ، روایات بسیاری منسوخ بودن آیه را تایید کرده است[24] ازاین رو منسوخ بودن آیه فوق الذکر رابه دلیل اجماع و روایات ثابت نموده اند.

دراین جا این نکته قابل تذکر است که در آیه ((امتاع )) عبارت الزام آوری به چشم نمی خورد و عده یک سال از آیه به دست نمی آید صرفا مستفاد از آیه آن است که بر ورثه شایسته است که زن پدر خود را تا یک سال از خانه سکونتی وی بیرون نکنند،تا از زندگی ای که داشته هم چنان بهره مند شود به ویژه عبارت ((فان خرجن فلا جناح ))می رساند که نشستن در خانه برای زن یاد شده الزامی نیست از ظاهر آیه ، نه میراث و نه عده یک سال فهمیده نمی شود، جز با کمک اجماع و روایات یاد شده. ولی طبق موازین علم اصول این اجماع مدرکی می نماید[25]  یعنی اجماع کنندگان به روایات نظر دارند  و خود دلیل مستقلی به شمار نمی آید این روایات ازلحاظ سند فاقد اعتبارند و تنها در تفسیر معروف به تفسیر نعمانی (که مجهول الانتساب است ) و در تفسیر قمی (که هم چنین مجهول الانتساب است ) و در تفسیرعیاشی (که مقطوع السند می باشد) آمده است. از این رو  گرچه در نوشته های پیشین خود[26]راه مشهور را رفته ایم  اکنون رای استاد را ترجیح می دهیم که فرمودند: ((مفاد آیه امتاع یک دستور استحبابی است نه الزامی و هیچ گونه منافاتی با آیه میراث و آیه عده ندارد و اجماع و روایات فاقد اعتبارند)) در نتیجه آیه ای که محتوای آن به دلیل اجماع یا سنت قطعی نسخ شده باشد  ظاهرا  وجود ندارد، گرچه امکان آن قابل انکار نیست ، ولی برای وقوع آن شاهدی نداریم.

در فرض دوم که آیه ناسخ به آیه منسوخ ناظر باشد، آیه ((نجوی )) را مثال آورده اند: ((یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا نَاجَیتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَینَ یدَی نَجْوَاکمْ صَدَقَةً ذَلِک خَیرٌ لَکمْ وَأَطْهَرُ فَإِنْ لَمْ تَجِدُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ)). [27]

بیش تر مردم آن روز، گاه وبی گاه مزاحم اوقات پیامبر(ص ) می شدند و بیش ترمسائلی را با او در میان می گذاشتند که در شان پیامبر نبود یا بسیار ناچیز و گاهی بیهوده بود از این رو دستور آمد برای طرح نمودن هر سؤال باید مقداری صدقه داده آن گاه سؤال کنند تا به این سبب سؤال ها محدود شده و مهم ترین آن ها مطرح گرددولی با این دستور همگی و به طور کلی از پرسش خودداری نمودند تنها مولاامیرمؤمنان (ع ) یک دینار داشت که آن را به ده درهم فروخت و آن را صرف مسایل ضروری در پیش گاه پیامبر اکرم (ص ) نمود تا آن که دستور وارد در آیه  جهت فرونشستن همگان از پرسش  نسخ گردید: ((أَأَشْفَقْتُمْ أَنْ تُقَدِّمُوا بَینَ یدَی نَجْوَاکمْ صَدَقَاتٍ فَإِذْ لَمْ تَفْعَلُوا وَتَابَ اللَّهُ عَلَیکمْ فَأَقِیمُوا الصَّلاةَ وَآتُوا الزَّکاةَ وَأَطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَاللَّهُ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ،[28] آیا ترسیدید که پیش از هر سؤال صدقه هایی بپردازید حال که چنین نکردید و خدا[ هم ] بر شما بخشود پس نماز را بر پا دارید و زکات را بپردازید و ازخداوند و پیامبرش اطاعت کنید، و خداوند به آن چه می کنید آگاه است )). پر روشن است که آیه دوم ناظر به آیه نخست است و اصولا معیار در ناظر بودن آن است که اگر حکم پیشین نباشد، آیه دوم حالت ابهام پیدا کند، زیرا آیه دوم به گونه ای مطرح شده که حالت تکمیلی یا تدارک گذشته را دارد. در این گونه موارد  که آیه ناسخ به آیه منسوخ نظر داشته باشد  جای تردیدنیست و همگی آن را پذیرفته اند، از جمله نظر استاد  طاب ثراه  براین است که یگانه موردی که نسخ در آن تحقق یافته همان نسخ ناظر است. [29] آیه دیگری در این زمینه نیز می توان شاهد آورد و آن آیه عدد مقاتلین است درباره قتال و جنگ با دشمنان اسلام ابتدا دستور آمد که هر یک از مؤمنان معادل ده نفر از کافران می باشد لذا اگر عدد مقاتلین (جنگ جویان ) کافران ده برابرجنگ جویان مؤمنان باشد، بر مؤمنان واجب است به پا خیزند و با آنان ستیز کنند وبر آنان پیروز می گردند آیه چنین است:

((یا أَیهَا النَّبِی حَرِّضِ الْمُؤْمِنِینَ عَلَی الْقِتَالِ إِنْ یکنْ مِنْکمْ عِشْرُونَ صَابِرُونَ یغْلِبُوا مِائَتَینِ وَإِنْ یکنْ مِنْکمْ مِائَةٌ یغْلِبُوا أَلْفًا مِنَ الَّذِینَ کفَرُوا بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا یفْقَهُونَ[30] ای پیامبر!مؤمنان را بر جنگ وادار و ترغیب نما هرگاه بیست تن از شما شکیبا باشند، بردویست تن غلبه خواهند کرد و اگر از شما صد تن باشند، بر هزار تن از کافران غلبه خواهند کرد زیرا آنان مردمی هستند که چیزی در نمی یابند [ و فاقد هدفند ونمی دانند برای چه می جنگند])). ولی مؤمنان از انجام چنین دستوری تعلل ورزیدند و جرات اقدام از خود نشان ندادند لذا خداوند به جهت ناتوانی و ضعف ایمان ایشان در تکلیف صادره تخفیف داده ، دستور مقابله یک با دو را صادر فرمود: . ((الآنَ خَفَّفَ اللَّهُ عَنْکمْ وَعَلِمَ أَنَّ فِیکمْ ضَعْفًا فَإِنْ یکنْ مِنْکمْ مِائَةٌ صَابِرَةٌ یغْلِبُوا مِائَتَینِ وَإِنْ یکنْ مِنْکمْ أَلْفٌ یغْلِبُوا أَلْفَینِ بِإِذْنِ اللَّهِ[31]، ، اکنون خداوند، تخفیفی [ در تکلیف ] رواداشت و دانست که در نهاد شما سستی وجود دارد، پس هر صد تن از شما که شکیبا باشد با دویست نفر و هر هزار نفر با دوهزار نفر مقابله ورزند و در این صورت با اذن و مشیت الهی پیروز می گردند)). این آیه نیز ناظر به آیه نخست است ، وگرنه جای ((الآنَ خَفَّفَ اللَّهُ عَنْکمْ وَعَلِمَ أَنَّ فِیکمْ ضَعْفًا)) نبود، زیرا از این آیه معلوم می گردد که پس از دستور نخست مسلمانان کوتاهی کردند و سستی از خود نشان دادند، تا موجب تخفیف ثانوی گردید لذا آیه دوم ناسخ آیه نخست می باشد و از قسم نسخ ناظر به شمار می رود امام صادق (ع )می فرماید: ((نسخ الرجلان العشرة[32]، تکلیف مقابله با دو نفر، تکلیف مقابله باده نفر را نسخ نمود)).

ولی در عین حال استاد، در این مورد منکر نسخ است و می گوید: روشن نیست که آیه دوم با فاصله زمانی پس از آیه نخست نازل گردیده باشد و احتمال می رود هردو آیه با هم نازل شده باشند علاوه در نسخ بایستی به آیه منسوخ عمل شده باشدوگرنه در تشریع نخست لغویت حاصل می گردد در نسخ شرط است مدتی بگذرد وبه تکلیف سابق عمل شده باشد، آن گاه نسخ انجام گردد هم چنین اضافه می کند: ((سیاق دو آیه خود شاهد بر این است که هر دو آیه با هم نازل گردیده اند در نتیجه تکلیف نخست ، جنبه فضیلت و استحباب را دارد و تکلیف دوم جنبه فرض ووجوب )) [33].

البته شاهدی که دلالت سیاق دو آیه را بر وحدت نزول تایید کند ارائه نفرموده اند بلکه به عکس ، سیاق و لحن آیه دوم بر تاخر نزول شهادت می دهد، زیرادلالت برآن دارد که مدتی گذشته و مسلمانان از خود ضعف و سستی نشان داده اند،تا موجب گردیده خداوند تخفیف دهد و تکلیف را سبک نماید هم چنین در موردشرط عمل در مساله نسخ باید توجه داشت که ضرورت ندارد که عمل مثبتی انجام گیرد، بلکه عمل منفی نیز می تواند مصحح نسخ گردد.

در فرض سوم که آیه ناسخ به آیه منسوخ ناظر نباشد، موارد زیادی را گفته اند،از جمله آیه مجازات فحشا درمورد عقوبت مرتکبین زنا، نخست دستور آمد که زنان (شوهردار) [34] اگر مرتکب فحشا شدند در خانه نگاه داشته شوند تا موقع فرارسیدن مرگ آنان یا آن که دستور دیگری درباره آنان صادر گردد: ((وَاللاتِی یأْتِینَ الْفَاحِشَةَ مِنْ نِسَائِکمْ فَاسْتَشْهِدُوا عَلَیهِنَّ أَرْبَعَةً مِنْکمْ فَإِنْ شَهِدُوا فَأَمْسِکوهُنَّ فِی الْبُیوتِ حَتَّی یتَوَفَّاهُنَّ الْمَوْتُ أَوْ یجْعَلَ اللَّهُ لَهُنَّ سَبِیلا)) [35]و درباره دو جوان (دختر و پسر) که مرتکب فحشا شوند، آنان را مورد نکوهش و آزار قرار دهید، اگر پشیمان شده توبه نمودند آنان را رها کنید که خداوند آمرزنده و مهربان است: ((وَاللَّذَانِ یأْتِیانِهَا مِنْکمْ فَآذُوهُمَا فَإِنْ تَابَا وَأَصْلَحَا فَأَعْرِضُوا عَنْهُمَا إِنَّ اللَّهَ کانَ تَوَّابًا رَحِیمًا)) [36]. از امام صادق (ع ) روایت است که هر دو آیه منسوخ است و ناسخ آن دستور جلد(100 تازیانه ) و رجم (سنگ سار) است روایات در این باره فراوان است و مفسران جملگی اتفاق نظر دارند[37] برخی در این جا نیز مناقشه دارند، از جمله استاد طاب ثراه  که تفصیل آن را در ((التمهید)) (ج 2، ص 308) آورده ایم.

آیه دیگری که می توان در این زمینه شاهد آورد، آیه ((ارث بر اساس اخوت ایمانی )) است که در آغاز هجرت تشریع گردید که وارث هر مؤمن مهاجر، برادرایمانی او است نه خویشاوندان کافر یا غیر مهاجر امام باقر(ع ) در این باره می فرماید: ((کان المسلمون یتوارثون بالمؤاخاة الاولی ، نخست مسلمانان بر اساس عقد اخوت از یک دیگر ارث می بردند)) [38]آیه چنین است: ((إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَالَّذِینَ آوَوْا وَنَصَرُوا أُولَئِک بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ)) [39] ((اولیا)) در آیه ، جمع ((ولی )) به معنای بستگان نزدیک است که از ورثه نیز محسوب می شوند صدر آیه درباره مهاجرین است و ذیل آیه به انصار (مردم مدینه ) نظر دارد که پیامبر اکرم (ص ) میان هر دو نفر از آنان عقد اخوت بست این دستور هم چنان پا برجا بود تا موقع نزول سوره احزاب که آیه ((وَأُولُو الأرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَی بِبَعْضٍ فِی کتَابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُهَاجِرِینَ)) [40] نازل گردید و مساله ((ولایت ))در توارث را منحصر در بستگان نسبی (رحم بودن ) دانست و مساله توارث به سبب هجرت و ایمان را منتفی گردانید بر این مطلب ، مفسران اتفاق نظر دارند. [41]

4- نسخ مشروط

این گونه نسخ شاید برای برخی تازگی داشته باشد ولی با تامل در بسیاری ازآیاتی که منسوخ شمرده شده اند، می توان دریافت که نسخ آن ها نسخ مطلق نبوده ،بلکه به شرایط خاص همان دوران بستگی داشته است به این معنا که با تغییر آن شرایط و بهبود وضع ، حکم سابق منسوخ گردیده و حکمی متناسب با شرایط جدید تشریع گردیده است و اگر احیانا همان شرایط زمانی و مکانی پیش آید، آیات مربوطه از نو قوت گرفته و قابل اجرا است.

روشن ترین شاهد برای نسخ مشروط آیات صفح (گذشت ) و چشم پوشی از آزارمشرکان و معاندان اسلام است مسلمانان صدر اسلام به ویژه در مکه دستور یافتند تادر مقابل آزار مشرکان خویشتن داری کنند و صبر و بردباری از خود نشان دهند، زیراآنان در مکه در موضع ضعف قرار داشتند ودر صورت مقابله به مثل ، امکان نابودی آنان می رفت در سوره جاثیه  که شصت و پنجمین سوره مکی است  آمده: ((قُلْ لِلَّذِینَ آمَنُوا یغْفِرُوا لِلَّذِینَ لا یرْجُونَ أَیامَ اللَّهِ [42]، [ ای پیامبر] به کسانی که ایمان آورده اند بگو تا از کسانی که از ایام اللّه بیمی ندارند درگذرند)) مقصود از ((ایام اللّه ))وقایع هولناک و کنایه از عقوبت های سخت الهی است چنان چه دراین آیه آمده: ((وَذَکرْهُمْ بِأَیامِ اللَّهِ، آنان را به یاد ایام اللّه بینداز)) [43] یعنی بیم ده به عقوبت های به موقع الهی[44] و کسانی که بیم عقوبت الهی را ندارند، یعنی از خدا ترسی ندارندو جانب عقوبت الهی را وقعی نمی نهند، هرگز مستوجب گذشت و رافت اسلامی نیستند لذا دستور گذشت در این آیه صرفا به جهت ضعف موضع مسلمانان بوده که باید رعایت می کردند موقعی که جامعه اسلامی شوکت و قدرت خود را یافت ، اذن در قتال صادر شد: ((أُذِنَ لِلَّذِینَ یقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَی نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ، به کسانی که جنگ بر آنان تحمیل شده ، رخصت [ جهاد] داده شده است ، چرا که مورد ظلم قرار گرفته اند و البته خدا بر پیروزی آنان سخت تواناست )) [45] سپس دستورمقابله آمد و آیه ((حَرِّضِ الْمُؤْمِنِینَ عَلَی الْقِتَالِ، مؤمنان را به جهاد برانگیز)) [46] و نیزآیه ((فَاعْتَدُوا عَلَیهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَی عَلَیکمْ، همان گونه که بر شما تعدی کرده ، بر او تعدی کنید))[47] و آیه ((فَاقْتُلُوا الْمُشْرِکینَ حَیثُ وَجَدْتُمُوهُمْ، مشرکان را هر کجا یافتیدبکشید)) [48] صدور یافت تمامی این آیات در سوره های مدنی است.

هم چنین در رویارویی با یهود مدینه ابتدا دستور گذشت آمد، ولی در عین حال مشخص نموده که این گذشت موقت است ((فَاعْفُوا وَاصْفَحُوا حَتَّی یأْتِی اللَّهُ بِأَمْرِهِ، پس عفو کنید و درگذرید، تا خدا فرمان خویش را بیاورد)) [49] ولی پس از قدرت یافتن اسلام و توسعه یافتن توطئه های یهود پیرامون مدینه دستور جنگ با آنان صادر گشت تا هنگامی که خفت جزیه دادن را بپذیرند ((حَتَّی یعْطُوا الْجِزْیةَ عَنْ یدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ، تا با [ کمال ] خواری به دست خود جزیه دهند)) [50] برخی این گذشت را بر روح تسامح دینی حمل کرده اند، که باید روح گذشت و چشم پوشی برمسلمانان حاکم باشد، لذا آیات صفح را منسوخ نمی دانند[51] ولی همان گونه که متذکر شدیم ، گذشت در مقابل بی شرمی دشمن غدار، یک گونه سازش و تساهل به شمار می رود که با روح عزت اسلامی منافات دارد، مگر آن که موقعیت ایجاب کند تا آمادگی لازم فراهم گردد.

این گونه آیات را با عنوان ((نسخ مشروط)) مطرح ساختیم ، بدین جهت که آیات منسوخه مربوط به شرایط خاص زمانی و مکانی خویش است و چنان چه در رقعه مکانی یا برهه زمانی آن گونه شرایط پیش آید، آیات صفح قوت یافته و حاکم خواهدبود از همین قبیل است آیاتی که برخی احکام را تدریجا تشریع نموده است به این ترتیب که ابتدا با لحنی ملایم حکمی بیان شده ، سپس شدید وشدیدتر گردیده است مانند آیات تشریع قتال که از مرحله اذن در قتال شروع شده[52]، سپس مقاتله با کفار معتدی و متجاوز را شامل شده است[53] آن گاه کفار مجاور و نزدیک به حوزه اسلامی را در بر گرفته[54] و بالاخره اعلام استیصال (نابود کردن مطلق ) کفار و مشرکین صادر شده است. [55] این مراحل ممکن است امروز هم اتفاق بیفتد و هر دستوری متناسب با شرایط زمانی و مکانی خود حاکم است لذا در این قبیل آیات ، نسخ مطلق انجام نگرفته است آیات مراحل تحریم خمر نیز از همین قبیل شمرده می شود هم چنین مطلق احکامی که تدریجا و مرحله به مرحله تشریع گردیده ، در هیچ کدام نسخ ، مطلق نیست و همه آن ها نسخ مشروط اند.

پی نوشت ها

[1]. ارضاع: شیردادن است که موجب علقه مادری و فرزندی یا برادری و خواهری می گردد و نامحرم محرم ، ودر نتیجه موجب حرمت ازدواج می شود.

[2]. داجن به حیوانی گویند که در خانه پرورده شود.

[3]. ر ک: صحیح مسلم ، ج 4، ص 167 صحیح ترمذی ، ج 3، ص 456 صحیح دارمی ، ج 2، ص 157 صحیح ابوداود، ج 1، ص 224 و دیگر کتب حدیثی و فقهی اهل سنت که برآن صحه گذارده اند.

[4]. ر ک: ابن حزم ،المحلی ، ج 10، ص 16  15-

[5]. زرقانی ، مناهل العرفان ، ج 2، ص 216  214-

[6]. ر ک: صیانة القرآن ، ص 162  159 و نیز ج 2 التمهید، ص 289  285-

[7]. حجر 15: 9-

[8]. فصلت 41: 42-

[9]. یوسف 12: 21-

[10]. ابن حزم ، المحلی ، ج 11، ص 236  234 صحیح بخاری ، ج 8، ص 211  208 صحیح مسلم ، ج 4، ص 167و ج 5، ص 116 مسند احمد، ج 1، ص 23 و ج 5، ص 132 و 138 و ابوداود، الحدود/ 23 و ترمذی ، الحدود/7ابن ماجه ، الحدود/ 9 دارمی ، الحدود/ 16 موطا مالک ، الحدود/ 10-

[11]. ر ک: جلال الدین سیوطی ، تنویر الحوالک ، شرح موطا، ج 3، ص 42 و نیز ابن حجر عسقلانی ، فتح الباری ،در شرح بخاری ، ج 12، ص 127-

[12]. صحیح بخاری ، ج 8، ص 211  208 صحیح مسلم ، ج 4، ص 167 و ج 5، ص 116-

[13]. ر ک: جلال الدین سیوطی ، الدرالمنثور، ج 1، ص 106-

[14]. همان.

[15]. ر ک: صیانة القرآن من التحریف ، ص 162  159-

[16]. سرخسی ، کتاب ((الاصول ))، ج 2، ص 81-

[17]. ج 11، ص 236  234-

[18]. نساء4: 82-

[19]. ر ک: آقای خویی ، البیان ، چاپ دوم ، ص 306-

[20]. این تفصیل در آیه 12 سوره نساء آمده.

[21]. آیه تربص اربعة اشهر و عشرا  سوره بقره: 234-

[22]. ر ک: فیض کاشانی ، تفسیر صافی ، ج 1، ص 204-

[23]. تفسیر شبر، چاپ قاهره ، ص 76-

[24]. ر ک وسایل الشیعه ، باب 30، (ابواب عدد)، ج 22، ص 239  237 سیوطی ، الدرالمنثور، ج 1، ص 309-

[25]. در علم اصول فقه ، اجماعی را مورد اعتبار می دانند و قابل استناد است که حالت استقلال داشته باشد و به دلایل موجود متکی نباشد که در صورت اخیر این دلایل باید مورد بررسی قرار گیرند نه اجماع متکی برآن وچنین اجماعی را اصطلاحا ((مدرکی )) می نامند و از صلاحیت استناد به عنوان یک دلیل مستقل ساقط می گرد.

[26]. ر ک: التمهید، ج 2، ص 306  305-

[27]. مجادله 58: 12-

[28]. مجادله 58: 13-

[29]. ر ک: البیان ، ص 305 و 402  395-

[30]. انفال 8: 65-

[31]. انفال 8: 66-

[32]. تفسیر صافی ، ج 1، ص 676-

[33]. البیان ، ص 376  375-

[34]. این قید بر حسب استظهار برخی است تا منافات میان این آیه و آیه پس از آن برداشته شود.

[35]. نساء 4: 15-

[36]. نساء 4: 16-

[37]. ر ک: طبرسی ، مجمع البیان ، ج 3، ص 20 عیاشی ، ج 1، ص 228  227 صافی ، ج 1، ص 339 جصاص ،احکام القرآن ، ج 2، ص 107 سیوطی ، الدر المنشور، ج2 ، ص 130.

[38]. مجمع البیان ، ج 4، ص 561-

[39]. انفال 8: 72-

[40]. احزاب 33: 6-

[41]. ر ک: بحارالانوار، ج 93، ص 8 و دیگر تفاسیر.

[42]. جاثیه 45: 14-

[43]. ابراهیم 5: 14-

[44]. ر ک: مجمع البیان ، ج 9، ص 75 و ج 6، ص 304-

[45]. حج ، 22: 39-

[46]. انفال 8: 65-

[47]. بقره 2: 194-

[48]. توبه 9: 5-

[49]. بقره 2: 109 (نزول سوره بقره از سال دوم هجری آغاز شد) و اولین سوره مدنی به شمار می رود.

[50]. توبه 9: 29 که در سال های پایانی هجرت نازل گشته است.

[51]. ر ک: آقای خویی ، البیان ، ص 308-

[52]. حج22: 4039-

[53]. انفال 8: 61 نساء 4: 91-

[54]. توبه 9: 123-

[55]. توبه 9: 5 و 36-

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان