نویسنده: عدنان مزارعی1 - عضو ارشد موسسه اقتصاد بینالملل پترسون 2
ترجمه: محمدصادق عبداللهیپور - کارشناس ارشد مالی
موسسه اقتصاد بینالملل پترسون، یک موسسه مطالعاتی مستقل و غیرانتفاعی است که در مورد رفاه اجتماعی و اقتصاد جهانی مطالعات گستردهای انجام میدهد. عدنان مزارعی کارشناس ارشد این موسسه که یکی از مدیران سابق صندوق بینالمللی پول3 نیز بوده، در یادداشتی به بررسی وضعیت نظام بانکی ایران پرداخته است.
خلاصه سیاستی
تا چندی پیش، توافق هستهای سال 2015 موسوم به برجام، ایران را امیدوار به پایان انزوای اقتصادی و احیای رشد اقتصادی کرده بود. آن چشمانداز از زمانی که دولت دونالد ترامپ در سال 2018 تصمیم به اعمال مجدد تحریمها و راهاندازی کمپین برای منزویسازی مجدد ایران از سایر نقاط دنیا گرفت، تیره شد. تصمیمی که تمایل پنهان واشنگتن برای تغییر نظام در ایران را نمایان میسازد. تحریمها منجر به کاهش صادرات نفت ایران، کاهش قابلتوجه در ارزش ریال، تورم بالا و کاهش جدی در فعالیتهای اقتصادی شده است.
ایران از سال 1979 همواره تحت فشار تحریمهای خارجی بوده است اما شاید سرسختترین آنها مربوط به تحریمهای ایالاتمتحده آمریکا، سازمان ملل متحد و اتحادیه اروپا در سال 2012 بهدلیل برنامه هستهای ایران بوده است. آن تحریمها محدودیتهایی را بر صادرات نفت ایران و بانکهای ایرانی تحمیل کرد که در نهایت منجر به قطع ارتباط با نظام بانکی جهانی، ایجاد بحران ارزی و رکود شدید اقتصادی شد. در پی کاهش تحریمها بعد از توافق هستهای سال 2015، وضعیت اقتصاد ایران دچار بهبود نسبی شد اما این فرآیند با تحریمهای سخت دولت ترامپ در سال 2018 با تمرکز بر ممنوعیت صادرات نفت و اعمال محدودیت بر بانکهای ایرانی متوقف شد.
تلاش ایالاتمتحده برای انزوای جهانی ایران، نظام بانکی ایران را که در طول دهههای گذشته در آستانه وقوع یک بحران بوده است، با مشکلات بیشتری روبهرو کرده است. مشکلات نقدینگی و توانگری مالی4، ثبات مالی ایران را با مخاطره روبهرو کرده است. آسیب قابلتوجهی به بخش زیادی از داراییهای بانکها رسیده و وضعیت سرمایه آنها تضعیف شده است. این مشکلات صرفا متاثر از تحریمهای ایالاتمتحده نبوده است، بلکه عوامل داخلی همچون تصمیمات نادرست دولت، ارتباطات بعضا ناسالم بانکها با برخی شرکتها و هلدینگهای نیمه رسمی و عدماثربخشی بانک مرکزی ایران در مقرراتگذاری و نظارت بر بانکها نیز تاثیر قابلتوجهی در وضعیت موجود داشته است.
بهرغم چالشهای نظام بانکی ایران، مساله مهمی که در ایران رخ نداده، تلاش سپردهگذاران برای بازپسگرفتن سپردههایشان (Bank Run) است. اما همانطور که اشاره شد به دو علت این اتفاق هنوز رخ نداده است. 1- حمایت بیقید و شرط بانک مرکزی از بانکها به لطف دسترسی نامحدود به منابع نقدی اضطراری، ضمانت بالقوه سپرده همه سپردهگذاران و خویشتنداری و مماشات بانک مرکزی در ایفای نقش نظارتی خود. 2- نبود جایگزین مناسب برای سرمایهگذاری داراییهای سپردهگذاران بهدلیل تحریمهای بینالمللی.
آیا این عوامل همچنان میتواند به جلوگیری از یک بحران بانکی در برابر تشدید تحریمهای ایالاتمتحده کمک کند؟ در کوتاهمدت میتوان از وخیمتر شدن بحران بانکی جلوگیری کرد، اما معضل بانکی ادامه پیدا خواهد کرد که منجر به آسیبپذیری بیشتر نظام بانکی نسبت به شوکهای خارجی میشود، بهخصوص اگر صادرات نفت ایران بهصورت کامل متوقف شود یا اگر مواجهه نظامی بین ایران و ایالاتمتحده صورت گیرد.
1- وضع موجود نظام بانکی چیست؟
تسلط بخش عمومی بر نظام بانکی ایران
بخشی از بحران بانکی ایران ریشه در دخالت و کنترل حاکمیت در بانکها دارد. دولت بهطور موثر کنترل حدود 70درصد از داراییهای نظام بانکی را در دست دارد. نظام بانکی دارای یک ساختار مالکیت پیچیده متشکل از ارتباطات داخلی غیرشفاف و گسترده با موسسات و شرکتهای دولتی و شبهدولتی و کنترلهای داخلی ضعیف است. این خصوصیات، نظارت بر بانکها را سخت و آنها را نسبت به سوءمدیریت و فساد آسیبپذیر میکند.
سرچشمه دیگر این مشکلات، نظام بانکداری سایه در نتیجه ظهور تعداد زیاد موسسات مالی غیرمجاز است که اغلب آنها با نهادهای بخش عمومی یا نظامیان مرتبط هستند. این موسسات مالی غیرمجاز با ارائه نرخهای سود بالاتر از حداکثر نرخهای اعلام شده توسط بانک مرکزی بر سر اخذ سپرده با بانکهای تحت نظارت رقابت میکنند. در غیاب نظارت و کفایت کنترلهای داخلی، براساس گزارش صندوق بینالمللی پول در سال 2018، برخی از موسسات مالی غیرمجاز با مشکلاتی روبهرو شدند که میتوان به اعتراض سپردهگذاران به دو موسسه غیرمجاز در سال 2017 اشاره کرد. در نتیجه بانک مرکزی اقدام به بازپرداخت تعهدات این موسسات به سپردهگذاران5 و ادغام یا انحلال تعداد زیادی از آنها کرد. بعد از آن، موسسات مالی غیرمجاز تحت نظارت بانک مرکزی قرار گرفتند و بسیاری از مشکلات این موسسات هماکنون مهار شده است.
شرایط پیش از سال 2018 نیز وخیم بود
اول، داراییهای بانکها ناکارآمد شدهاند. بر اساس گزارشهای رسمی، بیش از 10درصد وامهای نظام بانکی معوق هستند، هرچند برخی آمارها حاکی از نسبتهای بالاتری برای وامهای معوق6 است. برای نمونه، گزارش مرکز پژوهشهای مجلس در ماه می 2018 درصد وامهای معوق را 11 درصد و بهطور غیررسمی تا 50 درصد گزارش کرده است. وامها به چند دلیل معوق میشوند؛ شرایط سخت اقتصاد کلان کشور شامل بدهی قابلتوجه دولت به نهادهای عمومی که باعث میشود این نهادها نیز نتوانند تعهدات خود در قبال بانکها را به درستی ایفا کنند یا وامهای مستقیم به نهادهای عمومی یا طرحهای اقتصادی خاص مانند آنچه در سال 2007 برای تامین مالی مسکن مهر رخ داد و همچنین چالشهای اعتبارسنجی دریافتکنندگان تسهیلات بهدلیل ضعف حاکمیت شرکتی و روشهای حسابداری.
دوم، وضعیت سرمایه بانکها نامناسب است. براساس گزارش سال 2018 صندوق بینالمللی پول، نسبت کفایت سرمایه نظام بانکی براساس داراییهای موزون شده به ریسک در جولای 2017 معادل 9/ 4درصد بوده است که کمتر از نسبت 8 درصدی مقرر در مقررات بازل یک و مقررات نظارتی داخلی ایران است. این مساله، سودآوری بانکها را برای چند سال بهدلیل میزان زیاد NPL، هزینه تامین مالی سنگین و بالابودن هزینههای عملیاتی دچار مشکل کرده است. سوم، بانک مرکزی بهطور فعال برای چند سال نسبت به بازپرداخت تعهدات بانکها از طریق تامین و تزریق نقدینگی به این بانکها اقدام کرده است. (شکل یک) بانکها با مشکل مزمن نقدینگی در اثر NPL زیاد، نگهداری املاک و مستغلات و سرمایه با نقدشوندگی کم و فقدان روابط کارگزاری فرامرزی بانکی و تجاری در اثر تحریمها روبهرو هستند. اشتیاق بانک مرکزی در تزریق منابع به بانکها از محل اضافه برداشت با نرخ 34 درصد اما بدون وثیقه، آن را به اولین منبع قرضدهنده برای بانکها مبدل کرده است که باعث لطمه به نقش آن در کنترل شرایط پولی شده است. سیاست پولی که بهطور سنتی تحت تسلط و متاثر از نیازهای دولت بوده، در شرایط فعلی بیشتر تحت تاثیر نیازهای نقدینگی بانکها بهخصوص بانکهای خصوصی قرار گرفته است. (شکل 2)
عمده مشکلات نظام بانکی برای عموم مردم واضح و مبرهن است
آگاهی عمومی در داخل و خارج از کشور نسبت به مشکلات نقدینگی و ترازنامهای نظام بانکی وجود دارد. متخصصان امر در داخل کشور، در گزارشهای بانک مرکزی و مرکز پژوهشهای مجلس و در فضای مجازی به بحث و تبادلنظر در مورد مشکلات مذکور میپردازند. با این حال هنوز در مورد درجه گستردگی مشکلات نظام بانکی در ایران قطعیتی وجود ندارد که موجب افزایش نگرانیها در اذهان عمومی در مورد مشکلات نهفته در پس این مساله شده است.
در سطح بینالمللی، تعداد زیادی از ناظران، زنگ خطر تضعیف نظام بانکی ایران را به صدا درآوردهاند. برای نمونه، مدتهاست که تمرکز ارتباطات بین صندوق بینالمللی پول و مقامات ناظر ایرانی بر اصلاح نظام بانکی بوده است. بهطوری که بسیاری از شاخصهای آسیبپذیری نظام بانکی ایران که در این یادداشت به آنها اشاره شد، درگزارشهای عمومی صندوق بینالمللی پول بررسی شدهاند.
تحریمها آسیبپذیری بانکها را تشدید کردهاند
تحریمهای شدیدی که در سال 2012 اعمال شد، شامل منع خرید و فروش نفت ایران (که منجر به کاهش درآمدهای نفتی ایران از 98میلیارد دلار در سال 2011 به 27 میلیارد دلار در سال 2015 شد) و محدودیت دسترسی بانک مرکزی به ذخایر بینالمللی و رسمی آن شد.
این دو به کاهش در مازاد حساب جاری، رشد اقتصادی منفی 8 درصد، نرخ تورم بیش از 30درصد و افت شدید ارزش ریال در برابر دلار آمریکا به 1/ 0در بازار آزاد انجامید. (شکلهای 3تا 6) یک جزء کلیدی تحریمهای سال 2012 محدودیتهای اعمال شده بر بانکهای ایرانی بود که از طریق محدودیتهای معاملات با دلار آمریکا، محدودیت روابط کارگزاری با بانکهای خارجی (تعداد بانکهای کارگزار از 306عدد در سال 2012 به 4 عدد در سال 2014 رسید) و محدودیت دسترسی به شبکه سوئیفت به جدایی آنها از نظام بانکی جهانی منجر شد. این محدودیتها، هزینه بانکداری را افزایش داد، درآمد بانکها از محل تامین مالی تجارت بینالملل را کاهش داد و برخی از تراکنشهای مالی را به سمت خارج از نظام بانکی تحت نظارت سوق داد. تحریمها همچنین از دو طریق منجر به افزایش در وامهای معوق شد. نخست از طریق افزایش هزینههای تولید برای شرکتهایی که وابسته به معاملات ارزی برای واردات کالاهای واسطهای بودند که زنجیره تامین آنها را دچار گسستگی کرد. دوم از طریق تضعیف شرایط مالی دولت و افزایش بدهیهای آن به بانکها و نهادهای عمومی. سود بانکها همچنین بر اثر افزایش نرخ بهره (از 17 به 24درصد برای سپردههای یکساله) توسط بانک مرکزی برای پوشش نرخ تورم کاهش یافت، تورمی که خود ریشه در تضعیف شدید نرخ برابری ریال در اثر تحریمها داشت. توافق هستهای سال 2015 فرصت مناسبی برای اقتصاد و بانکهای ایرانی به ارمغان آورد. برجام ایران را از شر تحریمهای بینالمللی و ثانویه دولت اوباما، سازمان ملل و اتحادیه اروپا رهایی بخشید. بهبود در تولید و صادرات نفت، رشد تجارت جهانی سرمایهگذاری و تحول اقتصادی موجب شد تا مقداری از نگرانیها در مورد نظام بانکی کاهش یابد. ضمن اینکه در راستای اجرای برجام، ایالاتمتحده اقدامات خود برای تشویق بانکهای خارجی به عدمتعامل و همکاری با نظام بانکی ایران را تقلیل داد، در نتیجه برخی از روابط کارگزاری بانکی از سر گرفته شد. اما انتخاب دونالد ترامپ بهعنوان رئیسجمهور ورق را برگرداند و تحریمها مجددا در سال 2018 اعمال شدند. در 8 می 2018، ترامپ خروج ایالاتمتحده از معاهده سال 2015 را اعلام کرد و مقرر شد تمام تحریمهای ثانویه از 4 نوامبر 2018 مجددا به اجرا درآیند. در پایان سال 2018 سوئیفت ارتباط بانکهای ایرانی را که در لیست تحریمهای ایالاتمتحده بودند، قطع کرد. اعلام تصمیم آمریکا برای خروج از برجام و انتظارات برای کاهش صادرات نفت ایران حتی پیش از آنکه موعد اعمال تحریمهای جدید فرا برسد، منجر به فشار بر ارزش ریال شد. از پایان سال 2017، ارزش ریال در برابر دلار آمریکا 70درصد کاهش یافته است و شاخص قیمت مصرفکننده 57درصد افزایش یافت. براساس گزارش صندوق بینالمللی پول در سال 2019، رشد اقتصادی ایران در سال 2018 منفی 9/ 3درصد بوده و برآورد میشود که در سال 2019 نیز اقتصاد ایران 6 درصد کوچکتر شود.
2- تاکنون چگونه از یک بحران بانکی گسترده جلوگیری شده است؟
با در نظر گرفتن آسیبپذیری نظام بانکی ایران، انتظار میرفت شاهد بیاعتمادی عمومی نسبت به نظام بانکی و خروج منابع مردم از بانکها باشیم. تصور این بود در گام اول سپردهگذاران کلان که بهصورت کامل تحت پوشش بیمه سپردهها نیستند و در گام بعدی در صورتی که بیمه سپردهها محدود یا ناقص باشد، همه سپردهگذاران خرد اقدام به این امر کنند. انتظار دیگر در نتیجه شرایط مذکور آن بود که سهامداران بانکها با پیشبینی احتمال سقوط ارزش سهام خود، اقدام به فروش آن کنند. تاکنون اما همانطور که در جدول نشان داده شده است، بهنظر میرسد اتفاقاتی که در بحران فعلی بانکی ایران ملاحظه میشوند، کاملا متفاوت بودهاند. تعدادی از عواملی که مانع از وخیمتر شدن بحران شدهاند به این شرح هستند:
از بُعد مقرراتی، بانک مرکزی بهجای وادار کردن بانکها و موسسات مالی غیرمجاز به بازسازی مالی و اصلاح ساختاری، با خویشتنداری خاصی با آنها برخورد میکند. به علاوه اینکه بهعنوان آخرین مرجع وامدهنده بانکها، تقریبا دسترسی نامحدودی به آنها برای استفاده از منابع اضطراری خود بدون ارائه وثیقه میدهد که نشان از آمادگی بیچون و چرای بانک مرکزی برای بازپرداخت تعهدات بانکها است.
بانک مرکزی با بازپرداخت تقریبا تمام تعهدات دو موسسه مالی غیرمجاز در سال 2017، بهطور ضمنی خود را تضمینکننده سپردههای مردم نشان داد. موضوعی که هماکنون به نوعی بهصورت یک قانون نانوشته، تعهد مالی کشور نسبت به جامعه قلمداد میشود. ضمانت سپردهها توسط بانک مرکزی مهمتر از نظام قانونی بیمه سپردهها (صندوق ضمانت سپردهها) تلقی شده و بهعبارتی بر آن سایه انداخته است که با توجه به منابع محدود و عدمپوشش کامل تمام بانکها، اثربخشی بسیار اندکی دارد (حداکثر میزان سپرده که هماکنون توسط صندوق ضمانت سپردهها پوشش داده میشود با نرخ فعلی ارز حدود 8هزار دلار است).
انزوای کشور از نظام مالی جهانی، جلوی فرار سرمایه و دلاریزه شدن اقتصاد را میگیرد. این مساله مانع خروج ارز داخلی از کشور میشود و ریسک نوسانات ارز خارجی بانکها را کاهش میدهد.
سپردهگذاران کلان که اغلب با نهادهای عمومی مرتبط هستند یا گزینه دیگری برای سرمایهگذاری منابع مالیشان ندارند، بهرغم ناسالم بودن نظام بانکی، با شرایط موجود کنار میآیند (بر اساس آمارهای غیررسمی و گزارش خبرگزاریها، 74درصد سپردههای بانکی در اختیار فقط یک درصد سپردهگذاران و 85درصد آن نیز متعلق به 5/ 2 درصد سپردهگذاران است.) سپردهگذاران خرد نیز شکیبا بودهاند. آنها مجذوب نرخهای بالای سود سپرده میشوند چراکه از این طریق میتوانند با ریسک کمتر نسبت به سایر روشهای سرمایهگذاری، ارزش داراییهای خود را در برابر افزایش نرخ تورم مصون بدارند.
تقاضا برای سهام بانکها همچنان بالا است، این مساله احتمالا ریشه در تصور احتمال پایین ورشکستگی بانکها بهدلیل پشتیبانی دولت و بانک مرکزی، استمرار پرداخت سود نقدی سالانه و محدود بودن سایر فرصتهای در دسترس سرمایهگذاری دارد ( مطابق جدول). بعد از اینکه بانک مرکزی در سال 2016 اقدام به بهبود استانداردهای حسابداری و کفایت سرمایه کرد، برخی از عوامل مذکور بهطور قابلتوجهی در سال 2017 نمایان شدند. بلافاصله بعد از اینکه تعداد محدودی از بانکها صورتهای مالی خود را با استانداردهای بینالمللی گزارشگری مالی8 (IFRS) تطبیق دادند، بسیاری از مشکلات آنها در قالب جدید افشا شد. در نتیجه قیمت سهام آنها در بورس تهران بهشدت سقوط کرد، معاملات سهامشان متوقف و نماد معاملاتی آنها برای مدت طولانی بسته شد. هرچند خیلی زود قیمت سهام آنها به تبع رشد شاخص بازار بهطور قابلملاحظهای افزایش یافت. اگرچه این افزایش یکباره نتوانست کاهش ارزی ریال در برابر دلار را پوشش دهد، اما رشد مذکور فراتر از نرخ تورم بود؛ بهعبارت دیگر نرخ بازده واقعی شاخص بورس و بازده سهام بانکها حدفاصل پایان سال میلادی 2017 و ماه می 2019 به ترتیب 78 و 44 درصد بود.
تحریمها ممکن است عواملی را که منجر به پیشگیری از بحران گسترده بانکی شده است تقویت کند، اما چه تحریمها باشند و چه نباشند، شرایط نظام بانکی ایران ناپایدار است.
3- اصلاحات عمیق یا ثبات کوتاهمدت؟
هماکنون ایران بر سر دوراهی پیادهسازی اصلاحات ساختاری عمیق و بلندمدت (که برای تصحیح شرایط فعلی بحران بانکی واجب است) و حفظ ثبات مالی کوتاهمدت قرار گرفته است. دنبال کردن اصلاحات ساختاری عمیق با توجه به پیچیدگیها، ابعاد و ماهیت مشکلات نظام بانکی، چالشبرانگیز است. تدوین و پیادهسازی یک راهحل پایدار مستلزم بهبودهای نهادی قابلتوجه شامل نظارت و اعمال مقررات بانکی مناسبتر، یک برنامه جامع بازبینی کیفیت داراییهای بانکها9 و تزریق سرمایه کلان به آنها است. اصولا در جهان بخشی از منابع مورد نیاز برای بازسازی مالی بانکها از محل عدمبازپرداخت درصدی از سپردههای عموم10 و در مورد بانکهای خصوصی علاوه بر این، با از دست دادن بخشی از سهامِ سهامداران تامین میشود. به هر صورت با نگاهی واقعبینانه، منابع سهامداران خرد باید تحت حمایت و پوشش قرار بگیرند. از طرف دیگر اقناع سپردهگذاران کلان و سهامداران عمده (بهخصوص موسسات شبهدولتی و صندوقهای بازنشستگی) نیز برای عدمدریافت منابعشان از بانکها بسیار مشکل خواهد بود. بنابراین در این شرایط دولت مجبور میشود تامین منابع مالی مورد نیاز برای اصلاح ساختار سرمایه بانکها را برعهده بگیرد. این امر با توجه به اینکه نسبت بدهیهای دولت (بدون در نظر گرفتن بدهی به نظام بازنشستگی) به تولید ناخالص داخلی (GDP)، فقط 40درصد است، قابلمدیریت بهنظر میرسد. در سناریوی اول یا اصلاحات عمیق، نظر به عدمآمادگی جامعه ایران برای مطرح شدن مباحث چالشی همچون تقبل منابع مالی مورد نیاز بازسازی مالی بانکها توسط سپردهگذاران و سهامداران و همچنین کاهش ارزش ریال و افزایش تورم، نهادن مخارج بازسازی مالی بانکها بر دوش بودجه دولت احتمالا سهلالوصولتر باشد (هرچند که افزایش بدهی دولت و کسری بودجه، در آینده نزدیک چالشهای بازتوزیعی بیشتری را به همراه خواهد داشت).
امّا با وجود شرایط اقتصادی دشوار، اعتماد شکننده در نظام بانکی و پیچیدگی و مخارج تصفیه بانکها، مقامات مسوول بعید است که نسبت به اصلاحات عمیق (سناریوی اول) مبادرت ورزند و به جای آن بر روی خودداری از بر هم زدن ثبات کوتاهمدت مالی (سناریوی 2) متمرکز خواهند ماند. به هر حال، حتی اگر ورشکستگی نظام بانکی در کوتاهمدت قابلاجتناب باشد، رکود حاصل از تحریمها در بخش صنعت که متکی به مواد اولیه و کالاهای واسطهای وارداتی هستند، احتمالا منتهی به ناترازی بیشتر در ترازنامه بانکها خواهد شد که خود آسیبپذیری بیشتر آنها در مقابل شوکهای خارجی را در پی خواهد داشت. در این شرایط، بانک مرکزی مجبور خواهد بود تزریق نقدینگی به بانکها را ادامه دهد که منجر به استمرار تورم بالا خواهد شد. تلاشهای اخیر ایالاتمتحده برای به صفر رساندن صادرات نفت ایران، فشار را بر بودجه دولت تشدید خواهد کرد که منجر به تامین مالی پولی از بانک مرکزی در آینده نزدیک خواهد شد. وقتی در برابر این تهدید، سناریوی اصلاح عمیق نادیده گرفته شود، این مساله محتمل خواهد بود که عوامل و شرایط گمراهکننده که در خلاصه سیاستی تبیین شدند بهدلیل تمرکز مقامات مسوول بر حفظ ثبات کوتاهمدت و به تاخیر انداختن اصلاحات ضروری، بدون تغییر باقی بمانند.
پاورقیها
1- Adnan Mazarei
2- Peterson Institute for (International Economics (PIIE
3- International Monetary Fund
4- Solvency
5- Bail out
6- (Non Performing Loan (NPL
7- Emergency Liquidity (Assistance (ELA
8- International Financial Reporting Standards
9- Asset Quality Review
10- Haircut