فیلم های بسیار معروف یا فیلمهایی که خیلی آنها را دوست داریم همیشه جزو فیلمهای تاثیرگذار نیستند، حرفی هم برای گفتن در زمینههای فرهنگی یا ایجاد تغییرات ندارند. فیلمهایی که در این لیست معرفی خواهند شد (بدون در نظر گرفتن محبوبیت آنها) تغییرات زیادی در دنیای سرگرمیها و حتی فراتر از آن با خود به همراه داشتهاند. در دروان سیاستزده، تأثیر آنها اغلب از نظر ایدئولوژیکی و با بحثهایی که خودشان به راه انداختند و هیجانی که در پس آن شعلهور شده، اندازهگیری میشوند. همچنین، در زمان پیشتازی فیلمهای پرجاذبه و مزیت پخش آنلاین، این فیلمها نمایندهٔ نوعی بیزینس و تماشاچی در جریانی پیوسته و گاهی گیجکننده بودند. با ما همراه باشید.
همچنین بخوانید:
20 دلیل شکرگزاری عاشقان سینما در سال 2019
American Sniper
(2014)
اقتباس کلینت ایستوود دربارهٔ داستان زندگی و مرگ تکتیرانداز نیروی دریایی آمریکایی به نام کریس کایل، نزدیک به سال نو در سال 2014 اکران شد و با فروش بالایی که در آمریکا داشت، رکورد خوبی به نام خود در آن سال ثبت کرد. این فیلم تنها فیلم این دهه بود که توانست بدون اینکه محصول دیزنی، فیلمی از یک مجموعه یا هر دوی اینها باشد، چنین رکوردی را به دست آورد. «تکتیرانداز آمریکایی» حتی با نشان دادن دو رو بودن مخاطبان آمریکایی، گواه بر تسلط ایستوود بود و محبوبیت این فیلم باعث به چالش کشیدن یکپارچگی حکایت هالیوود آزاد شد. این فیلم جهتگیری سیاسی آمریکا را نیز نشان داد.
The Avengers
(2012)
زمانی که «انتقامجویان» اکران شد، فیلمهای دنبالهدار و صحنههای نمایشی پرشکوه، طولانی و پرسروصدا پدیدهٔ جدیدی محسوب نمیشد. اما این فیلم پس از مالکیت استودیو دیزنی بر استودیو مارول اکران شد که اتفاق بزرگی در این صنعت بود: این فیلم بدون در نظر گرفتن نظر موافق یا مخالف ما، تسلط بر دنیای سینمایی مارول را اعلام کرد.
Blackfish
(2013)
بسیاری از مستندهایی که قصد افزایش آگاهی دربارهٔ مسائل جهان را دارند، مخاطبان آگاهشان را نصیحت میکنند. افشاگری گابریلا کاوپرسویت دربارهٔ سواستفادهها از یک وال اورکا در مجموعه «دنیای آبی» است که باعث تغییر افکار عمومی، رفتار سازمانی و قانون شد.
Bridesmaids
(2011)
تصویر شوکهکنندهای که از مایا رادولف عروس نشان داده شد که در حال کثیف کردن لباس عروسش بود، این نکته را آشکار کرد که طنز پاول فیگ کارگردان قرار نیست تصویر شیرین احمقانه و جذابی از عروسی را به ما نشان دهد. کریستن ویگ و انی ماملو نویسندگی فیلمنامه و بازی در «ساقدوشها» را بر عهده داشتند. این فیلم توانست کلیشهٔ جنسیتزدهای که میگوید زنها نمیتوانند خندهدار باشند را از بین ببرد. البته که آنها هم میتوانند خندهدار و بانمک باشند. تنها کافی است از ملیسا مککارتی که به یکی از معدود ستارههای واقعی این دهه تبدیل شد بپرسید.
Frozen
(2013)
زمانی که السا با صدای بلند آهنگ «رهایش کن» را در انیمیشن دیزنی خواند، نه تنها خواستار کسب قدرت خودش بود، بلکه قدرت تماشاچیان زن را هم اعلام کرد که خودش یکی از بزرگترین داستانهای این صنعت در این دهه بود. «منجمد» توانست به یکی از پرفروشترین انیمیشنها در تاریخ تبدیل شود و خبر از تجدیدنظر و احیای سنت داستانهای جن و پری دیزنی برای نسل جدید بدهد.
Get Out
(2017)
اثر هنری متوهم جوردن پیل (که فروش قابلتوجهی هم داشت)، یک فیلم بینظیر از ترکیب ژانرهای مختلف (و نمونهٔ عالی از موج نوی سینمای وحشت) است. همچنین، این فیلم یک سرکوفت وحشیانه نسبت به این شایعه بود که دوران اوباما آغازگر دوران جدیدی از تبعیض نژادی در آمریکا بوده است. «برو بیرون» در فاصلهٔ کمی با مراسم تحلیف دونالد ترامپ اکران شد و مثل یک نشانهٔ ناامیدکننده در آن دوران بود؛ ترکیبی ماهرانه از طعنه و ترس که تشخیص آنها از هم را دشوار میکرد.
The Hunger Games: Catching Fire
(2013)
دومین فیلم اقتباسی از مجموعه کتابهای سوزان کالینز، جایگاه جنیفر لارنس را در دنیا به عنوان یک ستاره سینمایی تثبیت کرد و در کنار فیلم «منجمد» در همان سال، تاییدی بر قدرت زنان در فروش بالای گیشه بود. «اشتعال» جزو اولین فیلمهایی است که نقش اصلی آن یک قهرمان زن بود و پس از مدتهای طولانی در صدر جدول فروش آمریکا قرار گرفت. کتنیس اوردین که هم میان دختران و هم پسران محبوب بود، یک طرح اولیه از فرهنگ پاپ جدیدی بود که به جای پرنسس بودن، فردی یاغی و جنگجو است.
Moonlight
(2016)
در هشتادونهمین مراسم اسکار، «مهتاب» اثر بری جنکینز یک شب تاریخی را رقم زد: فیلمی که لقب «اولین»ها را در چندین بخش با خود داشت و اثری بسیار شخصی، با بودجه کم و الهامگرفته از سینمای هنری اروپا و آسیا بود، به اولین فیلمی تبدیل شد که برای کارگردان آفریقایی-آمریکاییاش جایزهٔ بهترین فیلم را به ارمغان آورد. پیروزی این فیلم پس از چندین دهه نژادپرستیهای سیستمی، نشان از یک تغییر بزرگ در این صنعت به حساب میآید.
Okja
(2017)
ساختهٔ بونگ جون-هو دربارهٔ دختری به نام میجا و دوست او اوکجا که یک خوک بزرگ با دستکاریهای ژنتیکی است، در نتفلیکس به نمایش در آمد و با ایجاد شکاف میان صفحه نمایش کوچک و بزرگ، این صنعت را تکان داد. اولین نمایش «اوکجا» در جشنواره فیلم کن 2017 باعث شکلگیری بحث و گفتگو درباره جایگاه نتفلیکس در سینما شد که هنوز هم خشم بسیاری را برمیانگیزد. در عوض، جایگاه سینمایی خودِ بونگ بیش از پیش تردیدناپذیر شد. او دو سال بعد با «انگل» به کن بازگشت و توانست نخل طلایی را به خانه ببرد.
Star Wars: The Force Awakens
(2015)
این فیلم دنبالهدار که حالا بخشی از امپراتوری دیزنی به حساب میآید، بار دیگر جی. جی. آبرامز را در مقام کارگردان به صحنه آورد. اپرای فضایی «نیرو برمیخیزد» که شروع یک سهگانه جدید بود، تلاش داشت انرژی عامهپسند سه فیلم اصلی اول را دوباره به دست آورد و در همین حال فضای جدیدی به شخصیتهای زن و سفیدپوست اختصاص دهد. نتیجهٔ کار در سراسر دنیا مورد استقبال قرار گرفت اما باعث بروز واکنش شدیدی هم شد؛ یک جریان پنهان واکنشی و زشت در فرهنگ طرفداران مدرن (که اولین یا آخرین آنها نبود).
این مقاله برگرفته از نوشته مانولا دارگیس و آ.او. اسکات در سایت nytimes.com است.
کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریهها، وبلاگها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.
Post Views:
34