ماهان شبکه ایرانیان

گزارش مشرق/

چرا علی ربیعی سخنگویتسلیم‌طلبان داخلی شده است؟

امثال ربیعی و صالحی امیری، این هنر را خوب یاد گرفته‌اند که چگونه از اظهارات تند و ساختارشکن علنی بپرهیزند، اما در پیشبرد چراغ خاموش رادیکال‌ترین برنامه‌ها، فعالانه مشارکت کنند.

سرویس سیاست مشرق-  روز 23 آذر، یادداشتی در سایت خبرگزاری دولتی ایرنا به قلم علی ربیعی، سخنگوی دولت، منتشر شد که حائز نکات بسیار قابل‌تاملی بود. [1] ربیعی نوشت:

" روز سه‌شنبه 19 آذر در مراسم روز دانشجو در دانشگاه صنعتی شریف، در تشریح وضعیت اقتصادی فعلی و نابسامانی معیشتی مردم عنوان کردم که ریشه این مشکلات به شرایط اقتصاد در 60 سال اخیر، عدم اصلاحات ساختاری، بودجه متکی بر نفت و فقدان توسعه سیاسی – اجتماعی و تمرکز صرف بر حوزه اقتصاد توزیعی که نه متضمن رشد پایدار، بزرگ شدن اقتصاد و توانمند کردن اقشار فرودست است، باز می‌گردد. طی این شش دهه با سیاست‌های توده ستایانه و ایجاد رضایت اجتماعی با تزریق پول نفت به سفره مردم و اعطای یارانه‌های مختلف سعی شده نوعی آرام بخشی اجتماعی بدون رشد فراگیر ایجاد شود. تلاش سیاستگذاران در دوره‌های مختلف بر این بوده که این آرام بخشی اجتماعی نه با شکل‌گیری نهادهای میانجی که با اقتصاد توزیعی محقق شود. از سوی دیگر ابعاد دیگر توسعه به‌دلیل عدم باور به سیاستگذاری‌های مناسب مغفول ماند. توسعه سیاسی شکل نگرفت و احزاب قدرتمند به وجود نیامدند و میانجی‌های سیاسی و سخنگویی سیاسی – اجتماعی جان نگرفتند. جامعه ذره‌ای شد و ایجاد رضایت با سیاست‌های توده ستایانه اقتصادی معنا یافت. "

این پاراگراف، عصاره‌ی دیدگاه‌های نولیبرالیستی حاکم بر اذهان تیم «اعتدال» است که خود ناشی از هژمونی فکری اعضای «مکتب نیاوران» است. اعضای «مکتب نیاوران»، عمدتا تکنوکرات‌هایی هستند که شروع کار آن‌ها با دولت میرحسین موسوی بود و در فضای انقلابی دهه 60، از مدافعان سرسخت اقتصاد دولتی و سیستم‌های «عدالت توزیعی» بودند، لیکن با تغییر پارادایم‌های حاکم بر دولت با شروع دولت هاشمی که تقریبا همزمان با آغاز فروپاشی بلوک سوسیالیستی شرق بود، در خلأ ایدئولوژیکی که دچار آن شدند، به ایدئولوژی «لیبرال سرمایه‌داری» ایمان آوردند و مجری سیاست‌های تجویزی بانک جهانی و صندوق بین‌الملی پول ذیل عنوان «تعدیل ساختاری» شدند.

این طیف، از طراحان اصلی «ایدئولوژی‌زدایی» از سپهر اقتصادی و سیاسی جمهوری اسلامی بوده‌اند و آماج سیاست‌های طراحی شده توسط آنان، طبقه «مستضعفین»، به عنوان پایگاه اصلی انقلاب و حامیان اصلی نظام، بوده و هستند. ربیعی در همین سطور، به صراحت «سیاست‌های توده‌ستایانه» را محکوم می کند. «توده ستایانه»، همان انگ «پوپولیستی» است که اشرافیت بوروکراتیک حاضر در دولت روحانی، با آن هر اقدامی برای محرومان را از سال‌ها قبل ترور کرده‌اند.

این جملات و این تعبیرها، دقیقا مبانی سیاست‌های «شوک‌درمانی» در ادبیات نولیبرالیستی و توجیه‌گر «جراحی‌های بزرگ» اقتصادی است که به تعبیر هاشمی رفسنجانی اگر اقشاری هم زیر چرخ‌های آن له شدند، به انجامش می‌ارزد.

ربیعی در ادامه، با اشاره به یکی از همان مکتوبات «پژوهشی» که در مقطع دوری از قدرت، با سفارش و راهبری «مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص» (با ریاست حسن روحانی) منتشر کرده، می‌نویسد:

"‌در کتاب «معمای دولت مدنی» که در سال 86 منتشر شد، به بررسی چندین کشور تازه صنعتی شده که توانسته بودند مسیر توسعه را بپیمایند، پرداختم؛ از کشورهای آسیای جنوب شرقی تا امریکای جنوبی و هند. نتیجه این بررسی‌ها نشان داد که هیچ کشوری بدون ساختار مناسب دولت به مفهوم عام و یکپارچگی با ذهنیت توسعه و بدون تعامل با دنیا – منظور من نه هضم شدن در اقتصاد غرب است و نه تبعیت کورکورانه سیاسی از آنها – و با مانع تراشی و مسائلی مانند تحریم از سوی غرب نتوانسته به توسعه اقتصادی سریع دست یابد.‌"

این بدان معناست که ذهنیت حاکم بر دولت، با سال 92 هیچ تفاوتی نکرده و تنها و تنها یک راه برای «اداره» کشور می شناسد و آن «بستن با کدخدا» است.  پیرایه‌ها و لفاظی‌هایی چون «منظور من نه هضم شدن در اقتصاد غرب است و نه تبعیت کورکورانه سیاسی از آنها »،  چیزی جز تعارف نیست و ذهنیت همچنان مبتنی بر تصورات موهوم از «نرمالیزاسیون»، «توسعه»، «ورود سرمایه و فناوری خارجی» و «راه افتادن چرخ اقتصاد» است که خطوط اصلی آن چیزی جز تبدیل ایران به صادرکننده صرف مواد خام و واردکننده‌ی محصولات آمریکا و اروپای غربی و در نهایت ایستگاه مونتاژ برخی برندهای خارجی با نیروی کار ارزان نیست.

این همان برنامه توهمی و انتزاعی است که بیش از 6 سال است کشور را به محاق رکود تورمی برده است و خروجی آن عدم اجرای حتی یک طرح ملی درونزا با هدف راه‌اندازی موتور اقتصاد بوده است. در موهومی بودن این تفکرات همین بس که در 6 سالی که از دولت روحانی می گذرد، حتی در بازه‌ی زمانی 93 تا اواسط بهار 97 که با دستور ترامپ تحریم‌ها بازگشت، یک طرح «توسعه‌ای» با مشارکت خارجی، حتی به صورت پایلوت توسط این دولت اجرا نشد، چون اصولا قرار نیست انجام شود.

ربیعی در ادامه این یادداشت، به بحث شیرین «تحریم» بازمی‌گردد و مدعی می شود که دولت می بایست درباره تبعات تحریم با مردم شفاف برخورد می کرد:

" این روزها ضرورت اقناع افکار عمومی را به‌کرات می‌شنویم. اینکه باید جامعه برای افزایش قیمت بنزین اقناع می‌شد. من هم معتقدم که ما اقناع نکردیم اما موضوع اقناع مورد نظر من اقناع جامعه درباره تحریم است. چندی پیش آقای اسحاق جهانگیری، معاون اول رئیس جمهوری نکاتی درباره سختی فروش نفت گفت که دیدیم مخالفان دولت چه هیاهویی بر سر آن ایجاد کردند. در حالی که این تنها شمه‌ای از مشکلاتی است که تحریم ایجاد کرده و جامعه حق دارد و باید بداند. امروز من معتقدم ما اشتباه کردیم، باید مسأله تحریم را برای مردم به‌طور شفاف تبیین می‌کردیم، اما به‌دلیل عدم سوءاستفاده دشمنان امکان تشریح وضعیت را برای مردم نداشتیم و نتیجه اینکه مخالفان دولت آن را دستمایه اتهامات ناروا علیه دولت قرار دادند. "

در جواب مدعیات آقای ربیعی باید گفت، دولت روحانی نه تنها هیچ‌گاه با مردم «شفاف» نبود، که از ابتدا، شاید از قبل از روی کار آمدن، به مردم «دروغ» گفت. هنوز حافظه تاریخی اهل رسانه و کارشناسان آن‌قدر ضعیف نشده که فراموش کنند همفکران و دوستان علی ربیعی، زمانی که تازه برای قبضه‌ی قدرت خیز برداشته بودند و در حال زمینه‌سازی برای «برجامیزاسیون» بودند، روزی نبود که در مصاحبه‌ای، میزگردی یا یادداشت و مقاله‌ای، برای کوبیدن دولت قبل، مدعی نشوند که «تحریم‌ها تنها 10 تا 20 درصد در مشکلات کشور نقش دارد و باقی سوء‌مدیریت است». تازه باید لحاظ کرد که دولت قبل از اعتدال، در دو سه سال آخر عمر خود، نه تنها با تحریم آمریکا، که با تحریم رسمی شورای امنیت سازمان ملل هم روبه رو بود. [2]

ربیعی بار دیگر، مخالفان دولت را به «خشنودی از تحریم‌ها» متهم کرد. او قطعا نه تنها یک نفر از جریان انقلابی، که هیچ ایرانی وطن‌دوست و شرافتمندی را پیدا نخواهد کرد که از فشار تحریم‌های نامشروع و غیرقانونی نظام سلطه بر مردم کشورش خوشحال باشد و به قطع و یقین، ربیعی حتی یک سند یا مصداق برای این اتهام دروغ ندارد. اما آن‌چنان که از شواهد و قراین برمی‌آید، دست‌کم طیف رادیکال و ساختارشکن جریان «تسلیم‌طلب» داخلی، از فشار تحریم‌ها و در تکمیل آن بی‌کفایتی‌ها در مدیریت کشور، خوشحال است، چرا که نظام و کشور را به واسطه‌ی فشار حاصل از این دو تیغه‌ی قیچی، برای تسلیمِ مدنظر آنها، مهیاتر می‌بیند.

در سطور بعدی، ربیعی، فهرستی از مطالبات را ارایه می کند که در بطن خود، عینا همان مطالباتی است که تسلیم‌طلبان رادیکال مشارکتی، ماه‌هاست روی آن عملیات روانی کرده‌اند و البته از پشتیبانی کامل رسانه‌های ضدانقلاب خارجی نیز برخوردار بوده‌اند:

" تحریم‌ها به درستی یک «جنگ تمام عیار» توصیف شده‌اند اما ما ملتزم به این تشبیه یا استعاره «جنگ» نیستیم. اگر تحریم‌ها یک جنگ تمام عیار وحداکثری است باید در مقابل ملت را به شکل حداکثری بسیج کرد. باید هدف ما تولید رضایت حداکثری باشد. اما ما در عمل به بسیج حداقلی معطوف شده‌ایم نه بسیج ملی. بسیج ملت الزاماتی دارد: برگزاری انتخابات در حد و تراز انتخابات مجلس نخست، گفت‌وگو با مردم وتبدیل همه رسانه‌ها و بخصوص رسانه ملی به رسانه‌ای که آینه تمام نمای ملت با همه سلایق فکری باشد، گشودگی اجتماعی و سیاسی، دیپلماسی فعال، عدم مداخله در زندگی خصوصی مردم، ایجاد احساس مشارکت نه فقط پای صندوق رأی بلکه در همه سطوح و پیشا و پس‌از صندوق رأی، مبارزه با تجرید ایران از نظام مالی وبانکی جهانی که اتهام تروریسم وپولشویی در رأس آن قرار دارد. "

«برگزاری انتخابات در حد و تراز مجلس نخست»، همان شکل شکلات‌پیچ و شکیل «حذف نظارت استصوابی و در نهایت حذف شورای نگهبان» است. «گشودگی اجتماعی» و «عدم مداخله در زندگی خصوصی» اسم رمز پروژه‌ی «حجاب اختیاری» و به رسمیت شناختن فرقه‌هایی چون «بهاییت» و در نهایت حذف نقش ایدولوژیک حکومت در جامعه است. «دیپلماسی فعال» یعنی امتداد پروژه‌ی برجامیزاسیون با همان دست‌فرمان قبلی. «مبارزه با تجرید ایران از نظام مالی و بانکی جهان که اتهام تروریسم و پولشویی در راس آن قرار دارد» ، یعنی با پذیرفتن کامل پیوست‌های «پنهان» برجام، به دست خود «برجام منطقه‌ای» و واگذاری همه حوزه‌های نفوذ منطقه‌ای را کلید بزنیم...

و ربیعی می‌افزاید:

" تنها در این صورت است که مقاومت ضد تحریم به‌طور خودجوش از سطح جامعه مدنی فوران کرده و در انتخابات و در مقاومت هر روزه  ودر تلاش ملی برای رونق تولید و…تجلی می‌یابد. "

باید به آقای ربیعی گفت که ایشان کمی هوش مخاطب خود را دستکم گرفته‌اند که اینگونه با کادوپیچ کردن و  تجویزی تسلیم‌طلبان داخلی، عملا دوازده شرط مایک پمپئو برای «تسلیم» محقق می‌شود[3] و آن‌گاه «مقاومت ملی» قرار است در برابر چه کسی و چه چیزی صورت بگیرد؟

آقای ربیعی و همکاران و همفکرانش به جای همنوایی‌ها با دشمنان مسلّم ایران چون «پمپئو» و «برایان هوک»، باید به این سوالات پاسخ دهند که اصولا کدام طراحی را برای مقابله با تحریم صورت دادند؟ کدام پروژه‌های ضدتحریمی را به ملت ارایه کردند که پشت آن «بسیج ملی» صورت گیرد؟ آیا اصولا در اذهان بخش عمده‌ی دولتمردان ما، لزوم «مقابله با تحریم» نهادینه شده است؟ آیا نه این که با قرار و مدارهای پنهان و غیرشفاف با طرف خارجی، از درون همین دولت، بارها اطلاعات و نقشه‌های دور زدن تحریم، به بهانه شفافیت در اختیار متحدان آمریکا قرار گرفت؟  مگر نه این که درست همزمان با ظاهر شدن خصومت‌های رییس‌جمهور جدید آمریکا در سال 95 علیه ایران و قراین و نشانه‌های آشکار و نهان از زیر پا گذاشتن محتوم برجام توسط او، به اذعان احمد عراقچی(معاون ارزی سابق بانک مرکزی)، روحانی دستور تزریق میلیاردها دلار از منابع ارزی و ده‌ها تن از ذخایر طلای کشور به بازار را داد که همه به جیب مشتی دلال و نزدیکان و وابستگان دولت رفت و در نهایت سر از کشورهای متخاصم منطقه درآورد؟ مگر نه این که طبق اعلام چندین باره نمایندگان مجلس، بیژن زنگنه نه تنها اعتقادی به دور زدن تحریم نفتی ندارد، که راه‌های دور زدن تحریم را نیز بسته است؟ و...

طبیعی است که روشی بسیار آسان‌تر از پاسخ دادن به این سوالات و ده‌ها سوال سخت‌تر از این‌ها، متوسل شدن به همان روش مانوس و محبوب «اعتدالیون»، یعنی فرافکنی، عملیات روانی و دادن آدرس اشتباه است که خوشبختانه بیشتر اعضاء کابینه امنیتی روحانی از جمله جناب ربیعی نیز در آن سررشته دارند.

 

[1] https://www.tasnimnews.com/fa/news/1395/08/11/1226993

[2] http://dolat.ir/detail/331883

[3] https://www.afkarnews.com/fa/tiny/news-553639

[4] https://www.mizanonline.com/fa/news/421259

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان