به گزارش ایسنا، «یکی بود که خودش نبود» نوشته جانّی رُداری با ترجمه غلامرضا امامی با تصویرگری خاویر سابالا در 168 صفحه با شمارگان 2000 نسخه و قیمت 35هزار تومان در انتشارات هوپا عرضه شده است.
در نوشته پشت جلد کتاب آمده است: بارون لامبرتو پیرمردی نودوسهساله، ایتالیایی، و ثروتمند است که با بیست و چهار بیماری دستپنجه نرم میکند. او همراه پیشخدمت باوفایش در جزیره سن جولیو روزگار میگذراند. بارون که در آستانه مرگ قرار دارد و به دنبال جاودانگی است، یکباره جوان، سرحال و شاداب میشود. راهزنان برای دریافت پول او را به گروگان میگیرند، اما هر کاری میکنند بارون جوانتر و سرحالتر از دیروز میشود. چه رازی در میان است؟ او را جادو کردهاند؟
همچنین کتاب «یاس در دیار دروغگویان» نوشته جانّی رُداری با ترجمه محبوبه خدایی با تصویرگری والریا پترون در 216 صفحه با شمارگان 2000 نسخه و قیمت 42 هزار تومان در نشر یادشده راهی بازار شده است.
در نوشته پشت جلد کتاب میخوانیم: آدمها هر کدام با هم متفاوتاند. یاس هم پسری است که با بچههای همسنسالش فرق دارد. صدای یاس آنقدر بلند است که میتواند مثل گردباد بپیچد، پنجرهها را بشکند و خرابی به بار بیاورد. بالاخره یکبار ناخواسته با صدایش کاری میکند که میوهها از درخت میافتند و مردم عصبانی روستا با القابی مثل جادوگر، شیطان و.. او را آزار میدهند. یاس روستا را ترک میکند. میرود و میرود تا از دیار دروغگویان سر درمیآورد؛ سرزمینی که همهچیز در آن وارونه است. حتی حیوانات هم نمیتوانند صدای واقعی خودشان را به زبان بیاورند. سگها میومیو میکنند و گربهها واقواق. آیا یاس میتواند این طلسم شوم را از دیار دروغگویان بردارد؟ آیا صدای جادوییاش میتواند به کمکش بیاد؟ دوستانش در این سرزمین چه کسانی خواهند بود؟ افرادی شگفتانگیز مثل خودش یا آدمهای معمولی و حیوانات؟
مدتها بود که میخواستنم داستانی درباره راستی و حقیقت بنویسم و حالا خدا را شکر آن را بیهیچ زحمتی نوشتم. (جانّی رُداری)
دیگر کتاب منتشرشده از این نویسنده در انتشارات هوپا، «فروشگاه ساحره» با ترجمه محبوبه خدایی و هما میرزایی با تصویرگری نیکولتا کستا است که در 154 صفحه با شمارگان 2000 نسخه و قیمت 34 هزار تومان در دسترس مخاطبان نوجوان قرار گرفته است.
در نوشته پشت جلد کتاب عنوان شده است: صبح روز جشنی باشکوه، ساحره فروشگاه اسباببازیهای جذابش را باز میکند و قطاری برقی و فوقالعاده زیبا، به نام زوبین لاجوردی را بیرون میکشد و آن را در ویترین فروشگاهش میگذارد. با آمدن این قطار، همه اسباببازیها جان میگیرند. اسباببازیها وقتی پسری کوچک و فقیر را میبینند که نمیتواند اسباببازی دلخواهش را بخرد، تصمیم میگیرند فرار کنند تا پیش پسرک بروند و سفری پرماجرا را شروع میکنند. آیا اسباببازیها به پسرک فقیر میرسند؟ چه سرنوشتی در انتظارشان خواهد بود؟
کتابی خیالانگیز و پرماجرا از دوستی اسباببازیهای جادویی و آدمها!
«روزی که در میلان از آسمان کلاه میبارید و چند داستان دیگر» از جانّی رُداری با ترجمه چنگیز داورپناه با تصویرگری آنّا لائورا کانتونه نیز در انتشارات یادشده در 190 صفحه با شمارگان 2000 نسخه و بهای 38 هزار تومان عرضه شده است.
در نوشته پشت جلد کتاب آمده است: آدمهایی بودند که هرکدام با سه یا چهار کلاه به طرفِ خانههایشان میدویدند. برای هریک از اعضای خانواده کلاهی به دست آورده بودند. یک خواهر روحانی هم از راه رسید و کلاههای کوچکی برای بچههای یتیم جمع کرد. هرچه مردم بیشتر کلاهها را جمع میکردند، از آسمان بیشتر کلاه میبارید. کلاه خیایانها و بالکنها را پر کرده بود؛ کلاههای بچهها، برهها، شاپوها، کلاههای بوقی، کلاههای کابویی، کلاههای نوکدار، کلاههای نواردار، کلاههای بینوار...
این کتاب بیست داستان بسیار جذاب و هر داستان سه پایان متفاوت دارد. هر کدام از پایانها را که پسندیدید، انتخاب کنید و اگر هیچکدام را نپسندیدید خودتان پایان داستان را خلق کنید.
این مجموعه که به دبیری غلامرضا امامی منتشر شده، برای گروه سنی 9 تا 15 سال مناسب است.
در معرفی غلامرضا امامی از این مجموعه آمده است: نام بلند جانّی رُداری در اندیشه و دل دوستدارانش جاودانه است. نویسندهای که داستانهایی بس زیبا آفرید و به زندگی، با عشق و دوستی و مهر نگریست. کمتر کسی است که اهل ایتالیا باشد و نامی از او نشنیده و داستانی از او نخوانده باشد. در پهنه ادب جهانی نیز نام او میدرخشد. کتابهایش را به بیش از سی زبان برگرداندهاند و هر سال میلیونها نسخه از آن به زبانهای گوناگون نشر مییابد و در دل و دیده دوستدارانش جا میگیرد. او در زندگی پربارش برای ساختن دنیایی شاد و آزاد و آباد به جد کوشید و به همین دلیل توانست جایزه جهانی هانس کریستین اندرسن را در سال 1970 از آن خود کند.
در میهن ما نیز چندان ناشناخته نیست، اما نخستینبار است که مجموعه آثار او از زبان ایتالیایی به پارسیزبانان پیشکش میشود.
آرزو میکنم نشر این داستانها راهگشای کسانی باشد که در پی صلح و شادی و دوستی و برای ساختن دنیایی زیبا و جهانی بدون جنگ بهجان میکوشند. اگر نشر این داستانها بتواند شعله شوقی در دلی و نغمه زیبایی در اندیشهای برانگیزد، کار خویش کردهام و بهره خود بردهام.