روزنامه جامجم - زینب مرتضاییفرد: شاعر بوده، مترجم، موسیقیدان، نوازنده و خواننده. آن هم نه حالا و در زمانه ما، بلکه حدود 11 قرن پیش. بر اینها بیفزایید که ایشان پدر شعر فارسی هم هست. البته از این جهت پدر شعر فارسی مینامندش که تا پیش از او کسی دیوان شعر نداشته است. حالا در کنار همه این موارد نکته مهم دیگری را هم بیفزایید که جناب آقای رودکی به گفته مستشرقان، در تغییر خط از پهلوی به فارسی هم نقش داشتهاست.
در نظر گرفتن این همه فعالیت برای انسان 1100 سال پیش خیلی عجیب است، نه تصور ما و نه قطعا تصور آدمهای آن زمان نمیتوانسته این همه توانایی را در نظر بگیرد و حل و فصلش کند. به مناسبت تولد رودکی رفتیم سراغ او تا ببینیم که بوده و چه میسروده و چطور وقت کم نمیآورده برای این همه کار و فعالیت! هرچند حتما در نبود فضای مجازی و رسانهها وقت بیشتری داشته است.
جایی میان سمرقند و نخشب
روستای پنجکنت در تاجیکستان امروزی محل تولد رودکی بوده است، منطقهای در نزدیکی سمرقند و نخشب. نامش هم در اصل ابوعبدا... جعفر بن محمد بن حکیم بن عبدالرحمن بن آدم بوده که از بس طولانی است ما با همان تخلص شعریاش یعنی رودکی صدایش میزنیم.
درباره نابینایی رودکی حرف و حدیث بسیار است، برخی میگویند چشمهایش را در کودکی از دست داده و برخی دیگر معتقدند از بدو تولد نابینا بوده، هر چند باید با شعرهای او روبه رو شویم و کاری به این کارها نداشته باشیم، اما از توصیفات شیرین و رنگینش از گل و گیاه و طبیعت به نظر میرسد باید حق را به دسته اول داد، او حتما چند سالی جهان را دیده که این همه خوب و دقیق توصیفش کرده است.
رودکی فردی ثروتمند بوده که در محیط زندگی پر زرق و برق دربار سامانیان زندگی میکرده است. او به عنوان یکی از شاعران رسمی در بخارا تحت خدمت فرمانروای آن زمان سامانیان بوده تا اینکه پس از مدتی دیگر مورد استقبال درباریان قرارنمی گیرد. منصب خود را رها میکند و به روستای زادگاهش برمی گردد. طبق نوشتهها او سالهای پایانی عمرش را در فقر و تنگدستی میگذراند.
بازمانده
از تمام آثار رودکی که گفته میشود بیش از یک میلیون و 300 هزار بیت و نیز شش مثنوی بوده است، فقط ابیاتی پراکنده به همراه چند قصیده، غزل و رباعی باقی مانده است. تعداد بیتهای باقیمانده از رودکی 1047 بیت است.
کلیله و دمنه در اصل کتابی هندی بوده و در دوره ساسانیان توسط برزویه طبیب به فارسی برگردانده میشود، رودکی هم در قالب 12 هزار بیت داستانهای این کتاب را به نظم در میآورد، اما تنها سه بیت از این اثر به دست ما رسیده است. سندبادنامه هم دیگر کتاب رودکی بوده که اصل هندی داشته و او به نظم درآورده بوده، از این کتاب هم تنها یک بیت باقی مانده و دیگر ابیاتش از بین رفته است.
از اشعار غنایی و مدایح او، اما بیتها و شعرهایی به جا مانده است که اکنون در قالب دیوان رودکی منتشر میشود. این اشعار برپایه دم غنیمت شمری و خوشی و گذران زندگی استوار است. رودکی در وصف طبیعت و زیباییهای جهان بسیار موفق است و علت اصلی موفقیتش را میتوان در ذوق بالا در تصویرسازی و تشبیهات دقیق و لطیف دانست.
همین تشبیهات و جلوههای رنگارنگ و گوناگون طبیعت در شعر رودکی راه را برای شاعرانی مانند منوچهری دامغانی در وصف طبیعت گشود.
رودکی، هویت اصلی مردم تاجیکستان
تاجیکستان پس از فروپاشی شوروی و شکلگیریاش بهعنوان یک کشور مستقل، رودکی را به عنوان یک عنصر فرهنگی مهم و ارزشمند معرفی کرده و تمام تلاش خود را برای معرفی او به کار گرفته است. آنقدر که تا دلتان بخواهد در این کشور با نام رودکی روبهرو میشویم.
از پارک بزرگی که به نام او در دوشنبه قرار گرفته تا هر جای دیگر تاجیکستان هم رودکی هست و هم مجسمههای او. اتفاقی که در ایران کمتر شاهد آن هستیم و کم پیش میآید از شاعران بزرگ بیش از یک مجسمه در سطح شهر ببینیم، تازه اگر همان هم شب که میخوابیم و صبح بیدار میشویم، غیب نشده باشد!
رودکی هم مانند مولانا و نظامی شاعر فارسی زبانی است که در جغرافیای ایران به دنیا آمده است، اما حالا هویتساز تاجیکهاست و ما چندان نمیشناسیمش و تنها چیزی که درباره اش میدانیم این است که رودکی پدر شعر فارسی است و خیابانی در تهران به نام اوست. راستی شما شعری از او در خاطر دارید؟ و میدانید جهانبینی همیشه خوشباش پدر شعر فارسی چقدر میتواند حالتان را بهتر کند؟
بفرمایید نصیحت!
ما که این روزها حوصله نصیحت شدن نداریم، احتمالا قبلا هم آدمها حوصله اش را نداشتهاند، اما این پرخاصیت کم طرفدار را شاعران و نویسندگان خوب و قوی تبدیل کردهاند به شیرینهای لااقل قابل تحمل! جناب رودکی هم تا دلتان بخواهد نصیحتمان کرده و توی همین معدود بیتهای باقیمانده از او میشود کلی نصیحت پیدا کرد.
منصفانهاش این است که بگوییم نصایح رودکی اغلب شیرین هستند. او بسیار از باورش به ناپایداری و بیوفایی جهان گفته و در ازایش نصیحت کرده که دم را غنیمت بشمریم و شاد زندگی کنیم.
از نمونه نصایح او میتوان به دو نمونه زیر اشاره کرد:
زمانه پندی آزادوار داد مرا
زمانه را چو نکو بنگری همه پند است
به روز نیک کسان گفت تا که غم نخوری
بسا کسا که به روز تو آرزومند است
و یا
زمانه گفت مرا خشم خویش دار نگاه
کرا زبان نه به بند است پای دربند است
آقای رودکی مثل همه گذشتگان خیلی هم تقدیرگراست و در شعرهایش بارها به این نکته اشاره میکند:
قضا، چون ز گردون فرو هشت پر
همه زیرکان کور گردند و کر
که البته بیراه هم نمیگوید جناب رودکی، انگار بعضی چیزها جزو تقدیر آدم هاست و نمیشود از آن گریخت.