فرادید؛ نیچه، فیلسوف آلمانی، خاستگاه شعر را ایران میداند و گاتههای زرتشت را نخستین نمونههای شعر مدون بر میشمارد. کمتر فرهنگ و تمدنی در تاریخ میتوان یافت که بیش از چند صد سال در تاریخ ادبیات خود سبقهی شعر داشته باشد چه برسد به سبقهی بیش از هزار ساله. اگر تاریخ ادبیات فارسی را مرور کنیم، به صدها شاعر بزرگ برمیخوریم که جزو مفاخر ادبی جهان محسوب میشوند و پس از قرنهای متمادی هنوز هم اشعارشان دست نخوره، دهان به دهان میچرخد. بسیاری شاعران هم بودهاند که حتی یک بیت شعر از آنها باقی نمانده است. شاید برایتان جالب باشد که رودکی، پدر شعر فارسی، بیش از یک میلیون بیت شعر نوشته است و برخی معتقدند این عدد نزدیک به دو میلیون بیت بوده است. شعر شاید مهمترین میراث ایران زمین باشد. میراثی که به پای جان عرقنا ریخته شده و جانها فرسوده شده. وظیفهی هر فارسی زبان است که با جان و دل این میراث را حفظ کند و به دست آیندگان برساند چرا که این میراث، هویت ماست. در این مطلب با تعدادی از بزرگترین شاعران ادبیات فارسی آشنا میشویم. بیشک هرگز این لیست کامل نخواهد بود.
فردوسی
«ابوالقاسم فردوسی طوسی» به طبقهی «دهقانان» تعلق داشت؛ طبقهی زمین داران و ثروتمندان در جامعه که مشابه با اربابان فئودال در اروپا بودند. تقریبا هیچ اطلاعات قابل اتکایی در مورد زندگی «فردوسی» در دست نیست به جز این که او مشخصا تحصیل کرده بود، متأهل بود و یک دختر داشت (اگرچه مرثیهای در «شاهنامه» به پسری تقدیم شده که قبل از او از دنیا رفت).
پس از به قتل رسیدن «دقیقی»، «فردوسی» مسئولیت نوشتن «شاهنامه» را برای «امیر منصور» بر عهده گرفت، اما سلسلهی «سامانیان» اندکی بعد از قدرت کنار رفت و «غزنویان» جای آنها را گرفتند؛ سلسلهای که به اندازهی «سامانیان» برای ادبیات فارسی ارزش قائل نمیشد.
با این حال، «فردوسی» به نوشتن «شاهنامه» ادامه داد و آن را کامل کرد. همچنان بحثهای زیادی دربارهی این که «شاهنامه» چه واکنشهایی را برانگیخت و «فردوسی» چه میزان پاداش از «غزنویان» دریافت کرد، وجود دارد چرا که شرحهای مربوط به این ماجرا، تا حد زیادی با افسانهها آمیخته شده است. نخستین واکنشها به «شاهنامه» هر چه که بوده باشد، این اثر از آن زمان تا کنون از محبوبیت کم نظیری برخوردار بوده است. سایر آثار احتمالیِ «فردوسی» از بین رفته، اما حماسهی «شاهنامه» که شرحی از تاریخ، افسانهها و داستانهای بومی ایران کهن از ابتدای زمان تا فتح ایران توسط مسلمانان است، مدتها است که به عنوان یکی از شاهکارهای بزرگ در ادبیات جهان در نظر گرفته شده و «حماسهی ملی ایران» نام گرفته است.
خیام
«ابوالفتح عمر بن ابراهیم خیام» در شهر نیشابور به دنیا آمد و تحت تعلیم برجستهترین معلمان وقت قرار گرفت. «خیام» علاوه بر تأثیرگذاریهای ماندگار خود در شعر فارسی، در قرن بیستم میلادی (به واسطهی اقتباس «ادوارد فیتزجرالد» از آثار او به زبان انگلیسی) در سطح جهان به شهرت رسید و باعث جلب علاقه مندی پژوهشگران و مخاطبان غربی نسبت به ادبیات فارسی شد. او در عصر خود، بیشتر به عنوان یک منجم و ریاضیدان شناخته میشد، تا حدی که برخی از پژوهشگران در دوران مدرن، سوالاتی را دربارهی این موضوع مطرح کرده اند که آیا رباعیات مشهور «خیام» اصلا به او تعلق دارند یا خیر. یکی از برجستهترین فعالیتهای «خیام»، مشارکتهای او در شکل گیری «تقویم جلالی» بود: یک گاهشمار خورشیدیِ پیشگامانه که اشتباهات موجود در تقویم اسلامی را تصحیح میکرد. به روایت معاصرین او و همچنین کسانی که اندکی پس از مرگش دست به قلم شدند، «خیام» زندگی خود را به پژوهشهای علمی و تحقیقات نجومی اختصاص داد. ترجمهی آزادانه و اقتباسیِ «فیتزجرالد» اولین بار در سال 1859 میلادی به چاپ رسید و پس از مدتی، به یکی از محبوبترین آثار ادبی در اواخر قرن نوزدهم و قرن بیستم تبدیل شد.
رودکی
«ابوعبدالله جعفر بن محمد» که بیشتر با تخلصش «رودکی» شناخته میشود، شاعر دربار «امیر نصر دوم سامانی» بود؛ پادشاهی که احترام زیادی برای «رودکی» قائل بود و ثروت قابل توجهی به او بخشید. اگرچه اغلب گفته میشود «رودکی» اولین بار در دربار «امیر نصر سامانی» نام خود را مطرح کرد، اما آثار به جای مانده از او آشکار میکند که او در زمان پدر «امیر نصر»، یعنی «امیر احمد سامانی» نیز شاعری مورد احترام بوده است. این جایگاه و مقام، به خاطر استعداد و توانایی کم نظیر «رودکی» در تسلط بر تمامی قالبهای شعر در آن زمان به او تعلق گرفته بود.
ابیات اندکی از او به جای مانده (تنها 52 اثر از حدود بیش از یک میلیون بِیتی که شاعرانِ پس از او به آنها اشاره کرده اند)، اما همین تعداد اندک نیز آشکار میکند که «رودکی» شاعری بسیار چیره دست بوده که میتوانسته عواطف پیچیدهی انسان را به شکلی ساده، اما تأثیرگذار به تصویر بکشد. «رودکی» به خاطر خلق مفهوم «دیوان» و گسترش قالبهای ادبی در شعر، از جمله «غزل»، «قصیده» و «رباعی»، به شکل گسترده به عنوان «پدر ادبیات فارسی» در نظر گرفته میشود.
عطار
«فریدالدین ابوحامد محمد عطار نیشابوری» در حرفهی داروسازی و داروشناسی—که از پدرش آموخته بود—فعالیت میکرد. او آثارش را بیشتر با تخلص «عطار» مینوشت و در میان اطلاعات بسیار اندکی که از زندگی او بر جای مانده، از وجود «ولی نعمتی» که مورد مدح او قرار بگیرد، نشانی نیست. در حقیقت «عطار» با شاعرانی که از طریق مدح پادشاهان، پاداش دریافت میکردند نیز موافق نبود.
او در اشعارش تلاش میکند درکی بهتر از ماهیت هستی و نزدیکی به خدا را در مخاطبینش به وجود آورد. «عطار» بیش از هر چیز به خاطر خلق کتاب «منطق الطیر» شناخته میشود: شعری تمثیلی که در آن، تمام پرندگان جهان گرد هم میآیند تا تصمیم بگیرند چه کسی پادشاه آنها خواهد بود. هدهد، در طول سفری هفت مرحلهای آنها را هدایت میکند و در هر مرحله یا منزل، تعدادی از پرندگان از سفر بازمی مانند. آنها به مسیر ادامه میدهند تا این که 30 پرنده (سی مرغ) به منزلگاه پرندهی افسانهای «سیمرغ» میرسند و در آنجا درمی یابند که خودشان باید راهنما و حاکم خود باشند. «عطار» در زمان حملهی مغولها به شهرش نیشابور، به قتل رسید.
مولوی
«جلال الدین محمد بلخی» ملقب به «مولوی» یا «رومی»، پژوهشگر چندزبانه، حقوقدان و دانشمندی بنام بود تا این که در سال 1244 میلادی (623 خورشیدی) با «شمس تبریزی» دیدار کرد و پس از آن، به مشهورترین شاعر عرفان گرای عصر خود تبدیل شد. او در خانوادهای باسواد به دنیا آمد، از تحصیلات مناسبی بهرهمند شد، چندین زبان را آموخت (فارسی، عربی، یونانی و ترکی)، و سفرهای زیادی را تجربه کرد. طبق یکی از روایتهای افسانه ای، «مولوی» در هجده سالگی با «عطار نیشابوری» دیدار کرد و «عطار» که متوجه روحیهی حقیقت طلب مرد جوان شده بود، یکی از کتابهای خود را به او بخشید. این ملاقات، پایه و اساس بیداریِ معنوی «مولانا» در سالهای بعد را به وجود آورد. «شمس» پس از ملاقات با «مولانا»، به بهترین دوست و مرشد معنوی او تبدیل شد. آنها چهار سال در کنار یکدیگر بودند تا این که «شمس» یک شب از آنجا رفت و دیگر هیچ وقت کسی او را ندید.
«مولانا» پس از این اتفاق به جست و جو برای یافتن دوستش پرداخت، اما سپس دریافت که پیوند معنوی خودش با «شمس»، محکمتر از آن بود که به واسطهی مرگ یا هر نوع فاصلهی فیزیکی از بین برود، و نیروی زندگی «شمس» را در خود احساس کرد.
«مولوی» پس از آن، شروع به خلق اشعاری کرد که به «شمس» تقدیم شدند. مهارت ادبی و بینش عرفانی این شاعر بزرگ آنقدر وسیع بود که او را با لقب «مولانا» به معنای «استاد ما» خطاب میکردند. برجستهترین اثر «مولانا»، کتاب «مثنوی» است: کاوشی شاعرانه دربارهی رابطهی میان فرد و خدا، که ارجاعات فراوانی از داستانهای بومی، عرفان «صوفی گری»، قرآن، روایتهای مسلمانان، و سایر منابع ادبی، تاریخی و دینی در آن به چشم میخورد. آثار کوتاهتر او نیز از همین ارجاعات بهره میبرند، و داستانهای بومی و اشارات قرآنی را با صدایی روایی ترکیب میکنند که مخاطبین را به شکل مستقیم خطاب قرار میدهد، با هدف این که مخاطب به شکل کامل درگیر موضوع مورد نظر او شود. «مولوی» نه تنها یکی از بزرگترین شاعران در «ادبیات فارسی»، بلکه در زمرهی تأثیرگذارترین و پرمخاطبترین هنرمندان در جهان در نظر گرفته میشود.
سعدی
«ابومحمد مُصلح بن عبدالله شیرازی» متخلص به «سعدی»، در خانوادهای مذهبی در شیراز به دنیا آمد و در همان سنین کودکی، به خاطر حملهی مغولها به زادگاهش، مجبور به ترک خانه شد. زندگی و فلسفهی او در سالهای بعد، به شدت تحت تأثیر این رویداد و جنگهای تقریبا پیوستهای قرار گرفت که آن منطقه را به ویرانی کشانده بود. «سعدی» به عنوان شاعری بسیار توانمند با پیامهای معنوی ژرف شناخته میشود، اما همچنین میتوان او را یک «سفرنامه نویس» و «تاریخ نگار» نیز در نظر گرفت چرا که او اغلبِ زندگی خود را در سفر گذراند و در آثارش، هم از تجارب سفرهایش نوشت و هم به شکلی بی واسطه به ارجاعات تاریخی پرداخت. واضح است که «سعدی» از تحصیلات قابل توجهی بهرهمند شده بود و قبل از سفر به سوریه، مصر، عربستان و هندوستان، احتمالا در دانشگاه بغداد تحصیل کرده بود.
«سعدی» در طول سفرهایش، از دربار ثروتمندان و حلقههای آکادمیک دوری میجست و همنشینی با مردم عادی را ترجیح میداد، به خصوص افرادی که خانه و زندگی خود را در جریان حملهی مغولها و نبردهای میان مسلمانان و مسیحیان از دست داده بودند. او در سال 1257 میلادی (635 خورشیدی) به شیراز بازگشت و نوشتن را آغاز کرد. «سعدی» بیش از هر چیز به خاطر خلق دو کتاب «گلستان» و «بوستان» شناخته میشود؛ دو اثری که به کاوش در اهمیت فضیلتهای اخلاقی در زندگی فرد میپردازد و اشارات متعددی به عرفان «صوفی گری» به منظور درک مسائل الهی میکند.
نظامی
«نظامی گنجوی» در شهر «گنجه» (در جمهوری آذربایجان کنونی) زندگی میکرد. او در همان سنین کودکی، پدر و مادرش را از دست داد و دایی مادرش، سرپرستی اش را به عهده گرفت و از تحصیل کردن او حمایت کرد. «نظامی» که از آثار «سنایی» و به خصوص «فردوسی» برای یافتن منبع الهام استفاده میکرد، به عنوان برجستهترین شاعر رمانتیک در عصر خود شناخته میشود. برخی پژوهشگران بیان میکنند «نظامی» احتمالا کتاب «شاهنامه» را از بر بوده چرا که مؤلفههایی از شاهکار «فردوسی» در جای جای آثار او به چشم میخورد.
«نظامی» نیز مانند بسیاری از شاعران پیش از خود، بیش از هر چیز بر عشق—میان دو انسان یا انسان و خدا—به عنوان مهمترین جنبه از هستی انسان تأکید میکند. مشهورترین اثر «نظامی»، کتاب «خمسه» یا «پنج گنج»، اثری متشکل از پنج منظومهی به هم مرتبط است که با الهام گرفتن از آثار «سنایی» و «فردوسی»، به کاوش در روابط انسانی میپردازد و داستانهای عاشقانهی ماندگاری همچون «خسرو و شیرین» و «لیلی و مجنون» را در خود جای داده است. «نظامی» معتقد بود که زندگی بدون عشق، بی معنا است و ارزش زندگی هر فرد، به اندازهی عشقی است که در او نسبت به سایرین وجود دارد.
حافظ
«خواجه شمس الدین محمد حافظ شیرازی» در شهر شیراز و احتمالا در خانوادهای تحصیل کرده به دنیا آمد، اما اطلاعات اندکی از زندگی او—صرف نظر از ارجاعات موجود در آثارش—وجود دارد. «حافظ» به خاطر ارائهی بینشهای منحصر به فرد و پیامهای معنوی ژرف، به عنوان یکی از برجستهترین شاعران ایرانی در تمام اعصار شناخته میشود. او از آثار همهی شاعران ذکر شده در بالا الهام میگرفت، به خصوص «سنایی»، «عطار»، «مولوی» و البته «نظامی» که عشق را اصلیترین ارزش در هستی انسان قلمداد میکرد. گفته میشود که «حافظ» قرآن را از بر بود و عرفان «صوفی گری» را به عنوان ابزاری برای شناخت «محبوب» به کار میگرفت.
«حافظ» با پیروی از «سنایی»، از نماد شراب به عنوان تأثیر مدهوش کنندهی عشق خدا بر «طالب حقیقت» استفاده کرد و بر مفهوم رسیدن به یگانگیِ فردی و عرفانی با خدا از طریق شناخت خود، خویشتن داری، و شکیبایی در مواجهه با سختیها تأکید نمود. او به عنوان برجستهترین شاعر نسل خود شناخته شد و آرامگاهی باشکوه اندکی پس از مرگش در شهر شیراز ساخته شد. این آرامگاه در حدود صد سال پیش مورد بازسازی و بازآرایی قرار گرفت و در عصر کنونی نیز همچنان میزبان طرفداران بی شمار این شاعر ایرانی بزرگ است....