سرویس سیاست مشرق - «وبلاگ مشرق» خوانشی روزانه در لابهلای اخبار و اتفاقات کشور است. ما درباره این خوانش البته تحلیلها و پیشینههایی را نیز در اختیار مخاطبان محترم میگذاریم. هر روز با بسته ویژه خبری-تحلیلی مشرق همراه باشید.
***
"موافقت تهران با ناتوی اسلامی"؛ چالشهای یک پیشنهاد نظامی

فداحسین مالکی، رئیس گروه دوستی ایران و پاکستان در بخشی از یک مصاحبه با خبرگزاری ایرنا گفته است:
"پاکستانیها پیشنهاد ایجاد ناتوی اسلامی را با حضور ایران، پاکستان، عربستان و ترکیه مطرح کردند که تهران با این پیشنهاد موافقت کرده است و این رویکرد زمینهساز یک اجماع بزرگ بین کشورهای اسلامی در مقابل تحرکاتی رژیم صهیونیستی خواهد شد و قطعا رئیسجمهور در این سفر میتواند زمینهسازی لازم را برای تحقق آن انجام دهد."[1]
*ناتوی اسلامی تزی است که طی 10 سال گذشته در ذهن و آنالیز برخی تحلیلگران منطقه غرب آسیا وجود داشته است.
لکن این مسئله با چالشها و اما و اگرهای بسیاری مواجه است.
چالش نخست که همه در جریان آن هستیم و مهمترین چالش نیز هست؛ نبود منافع تماما مشترک و وجود منافع بعضا متناقض کشورهای حاضر در منطقه است.
مقولهای که بعید است به زودی حل شود!
قضایایی مثل جنگ سوریه، تقابلات ایران و پاکستان در مسئله اشرار پاکستانی، جنگ عربستان و یمن، تناقض دیدگاههای ایران و عربستان و ترکیه در برخی موارد و... همگی نشان از این دارد که ماجرای ناتوی اسلامی فعلا فقط در قامت گفتگو امکان وقوع دارد.
چالش دوم این است که به قول آن ضربالمثل عربی؛ دو شمشیر در یک غلاف جا نمیشود!
به این معنی که راهبر و سیاستگذار اصلی این ارتش چند ملیتی باید مثل تجربه ناتوی اروپایی مشخص باشد و نمیتوان شاهد حضور مواضع مختلف در مغز راهبری این تشکیلات بود.
آیا کشورهای نامبرده شده در فهرست ناتوی اسلامی حاضر به پذیرش مقتضیات "شورای فرماندهی" و تدوین منافع مشترک هستند؟
به نظر میرسد این مسئله هم فعلا فقط در قامت یک گفتوگوی طولانی مدت قابل بحث است.
علاوه بر دو چالش پیشگفته یک نکته اساسی نیز وجود دارد و آن اینکه نظام جمهوری اسلامی ایران با تجربه تشکیل "محور مقاومت" و راهبری هستههای مقاومت فرامرزی علیه تجزیه کشورها و بر ضد آمریکا و اسرائیل یک نمونه کامل و قابل اتکا برای تشکیل ناتوی اسلامی است.
اما کشورهای حامی این تز و بلکه نیازمندان تشکیل ناتوی اسلامی باید بدانند که این تجربه ایران صرفا با "عقلانیت" و اتخاذ مواضع و منافع منطقی و اسلامی ممکن است.
نمیشود کسانی حرف از ناتوی اسلامی بزنند که در مکنون خودشان خواهان پیشبر منافع آمریکا و اسرائیل باشند، پایگاههای آمریکایی و رادارهای اسرائیلی را در قلب سرزمینی خود جا داده باشند، به فرماندهان تروریست ارتش آمریکا مدال بدهند و یا از پرورش تروریستهای تکفیری منتفع باشند.
از طرفی آیا حامیان تز ناتوی اسلامی حاضرند سیادت منطقهای و نظامی ایران که در نبرد با آمریکا، موشکباران اسرائیل، تأمین امنیت خلیج فارس، محو کشور جدیدالتأسیس داعش و عبور از تحریمهای اقتصادی اثبات شده است را بپذیرند و با علم به میانرده بودن وارد ناتوی اسلامی شوند یا اینکه این تشکیلات احتمالی از هماکنون قرار است نارس متولد و به یک مجموعه بودجهخور و نمایشی تبدیل شود؟
اینها چالشها و نکاتی است که درباره ناتوی اسلامی باید پیرامون آنها به بحث و اقتراح نشست.
***
پیرامون مردی به نام "وحشی بافقی"
شاعری که "وحشی" بود

در تاریخ ادبیات فارسی شاعری شهیر داریم به نام "وحشی بافقی".
که این بیت معروف رمضانی نیز از اوست: "الهی سینهای ده آتشافروز/ در آن سینه دلی وان دل همه سوز"
نام کامل او کمالالدین محمد بافقی است و "وحشی" تخلص شعری او.
شاعر بزرگ سده دهم هجری که در بافق یزد به دنیا آمد و اشعار گرانسنگی از خود به جای گذاشت.
نکته جالب و کمتر گفتهشدهای که درباره این شاعر فقید وجود دارد معنای تخلّص او یعنی وحشی است.
شاید عده زیادی ندانند که این تخلص به چه معناست و چرا شاعر این صفت را برای خودش برگزیده است!؟
خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) به تازگی با کاظم کریمزاده بافقی، ادیب و مسئول انجمن وحشی بافقی در شهر بافق گفتوگو کرده و علت را از او جویا شده است.
آقای کریمزاده در این باره میگوید: تخلص وحشی برای بسیاری این پرسش را برمیانگیزد. باید دانست که وحشی در برابر اهلی نیست. وحشی، رمزِ رُموک و گوشهگیری و منزویطبعی است. همچون گلهای وحشی که عطر و خاصیتشان گاه از گلهای پرورشی باغها بیشتر است. وحشی میخواست بگوید که او پیر و مرشد زمینی نداشته و پرورشیافته دست پروردگار است.[2]
*ادبیات در یک سرزمین تمدنی مثل ایران از رموز پایداری است.
رمزی که در مهمترین وجه خود نسلها و سرزمین مادری را به هم پیوند میدهد و این پیوند سبب زایایی همیشگی عقلانیت و فرهنگ و اصالت میشود.
و این 3 گزینه هستند که پایداری یک ملت را در متن وطن تضمین میکنند.
در پیوست این معنا بدانیم که باید همچون جان شیرین از شعر و ادبیات حفاظت کرد و مفتون مفاهیم برساختهای مثل ادبیات توییتری، تعارض مدرنیته با سنت و غریبگی ظاهری برخی از نسل جدید با ادبیات نشد. چون ادبیات همچون عصای موسای کلیم میتواند تمام این ریسمانها و شعبدهها را ببلعد و حیات ملی را تضمین کند.
حفاظت از شعر و ادبیات ملی همچنین نیازمند دانستن "تاریخ ادبیات" و آشنایی با ادبا و شاعران نیز هست. زیرا ادبا و شعرا شناسنامه ادبیات یک کشور هستند و آشنایی با آنها یک گام مهم به سمت آشنایی بیشتر با شعر و ادبیات است.
لازم به تأکید است که بر خلاف باورهای اجتماعی امروز؛ کودکان و نوجوانان به دلیل فطرت پاک و دل آیینهگونی که دارند کاملا پذیرای اشعار فارسی و حتی اشعار عمیق حکمی و فلسفی هستند و لذاست که آشنا کردن کودکان با شعر و خاصّه با آثار حکمای بزرگی مثل حافظ و سعدی (در قدم اول) یک الزام فرهنگی است که همه باید پیرامون آن به درک مشترک برسیم.
***
جبهه اصلاحات خواستار پیوستن ایران به پروژه ماکرون شد!

جبهه اصلاحات به تازگی در بیانیهای که به بهانه جنایات رژیم صهیونیستی در باریکه غزه منتشر کرد؛ خواستار تبعیت ایران از پروژه شوم 2 دولتی در فلسطین و کنار گذاشتن راهبرد تصمیم ملی فلسطینیان برای فلسطین شد!
به گزارش کانال تلگرامی امتداد، جبهه اصلاحات در مقدمه این بیانیه نوشته است: به رسمیت شناختن کشور مستقل فلسطین در مرزهای 1967 با پایتختی قدس شرقی، تنها راه واقعی برونرفت از چرخه خشونت، اشغال و نابودی است.
این جبهه متعلق به جریان سیاسی خاص همچنین در بند دوم بیانیه خود با اشاره به طرح تازه فرانسه برای به رسمیت شناختن دولت فلسطینی (در اراضی 1967) و همچنین در کنایه به فرمول ایران برای برگزاری همهپرسی ملی برای فلسطینیان تصریح میکند: دولت جمهوری اسلامی ایران باید سیاست خود در قبال فلسطین را از مدار شعار خارج کرده و با پیوستن به اجماع جهانی در حمایت از تشکیل کشور مستقل فلسطینی، جایگاهی مشروع و مؤثر در عرصه دیپلماسی منطقهای و بینالمللی کسب کند!
بیانیه مذکور همچنین با این جمله به پایان میرسد:
"ایران، اگر اراده بازتعریف نقش منطقهای خود را داشته باشد، میتواند از حاشیهنشینی تاریخی فاصله گرفته و در معماری صلحی عادلانه، نقشآفرینی اصیل و مؤثر ایفا کند."[3]
*این بیانیه بهصورت رسمی اما بدون نام بردن خواستار دست برداشتن جمهوری اسلامی ایران از سیاست عادلانه "برگزاری همهپرسی و تصمیم برای فلسطین از سوی فلسطینیان" شده است.
سیاستی که در مقابل آن یک راه حل ناعادلانه و ظالمانه هم وجود داد و آن واگذاری بخش اعظم اراضی اشغالی به رژیم صهیونیستی و تشکیل 2 دولتی در اراضی اشغالی است.
سیاستی که به موجب آن یک دولت محدود به پایتختی قدس شرقی به نام فلسطین شکل میگیرد که البته اسرائیل محاط بر آن است و امانوئل ماکرون، رئیسجمهور فرانسه به تازگی اعلام کرد که قصد دارد در این باره موضع حمایتی بگیرد.
البته از سادگی چپهای ستادی و رذالت صهیونیستها همین بس که رژیم صهیونیستی و آمریکا حتی حاضر به پذیرش سیاست 2 دولتی هم نیستند!
خبرگزاری تسنیم چندی قبل در همین باره نوشت:
"انگلستان بهعنوان قیم فلسطین بعد از جنگ جهانی اول، از وضعیت درگیری میان فلسطینیان ساکن در این کشور و یهودیان صهیونیست مهاجر که برای غصب سرزمین به فلسطین آمده بودند، به ستوه آمد و از سازمان ملل خواست به مسئله ورود کند.
آنها هم گفتند؛ "راهکار این است که فلسطین را بین دو طرف تقسیم کنیم و 55 درصد این خاک را به یهودیان بدهیم. " که (گذشته از غاصب بودن آنها) تعدادشان هم نصف اعراب فلسطینی بود.
این راهکار (که بهواسطه نوع تقسیمبندی سرزمین اساساً قابل اجرا هم نیست) طبیعاً باب میل صهیونیستهای اشغالگر بود که مفت و مجانی در همان ابتدای کار صاحب بیش از نیمی از فلسطین میشدند و حالا وقت داشتند با دستی بازتر برای گرفتن مابقی آن هم برنامهریزی کنند، پس به خیابانها آمدند و رقصیدند و خوشحالی کردند اما مردم فلسطین این را نپذیرفتند و درگیریها آغاز شد که نتیجه آن اولین جنگ اعراب و اسرائیل بود.
ایده راهحل «دودولتی» چند دهه بعد و پس از قیام سراسری مردم فلسطین که به انتفاضه اول مشهور است، در قالب توافق «اسلو» مورد توجه قرار گرفت، اما شکست معاهده کمپ دیوید در سال 2000 و وقوع انتفاضه دوم در همان سال تلاشها برای دستیابی به این توافق را از مسیر خود خارج کرد و تلاشهای بعدی، تا امروز بهشکلی مبهم و غیرعملی باقی مانده است.
این راهکار که در حقیقت هبه کردن بیش از نیمی از یک کشور علیرغم خواست مردمش به اشغالگران بود، از اوسط دهه 90 میلادی که تشکیلات آزادیبخش فلسطین چرخش اساسی کرد و بهسمت سازش با اسرائیل و شکستن مهمترین خط قرمز فلسطینیان یعنی بهرسمیت شناخت اسرائیل رفت، وارد فاز دیگری شد.
این سازش را فلسطینیانی که خواهان احقاق همه حق خود بودند نپذیرفتند و نقطه افتراق اساسی گروههای مبارزی مثل حماس و جهاد اسلامی با تشکیلات خودگردان فلسطینی ـ که الآن دیگر نقشی برابر با پلیس اسرائیل در کرانه باختری دارد ـ از همینجا شکل گرفت.
اما «دودولتی» علاوه بر فلسطینیان مخالف سرسخت دیگری هم دارد. دولت اسرائیل را سالهاست صهیونیستهای راستگرا و تندروهای حاکم بر آن تشکیل میدهند که از اساس نهفقط چیزی بهعنوان کشور مستقل فلسطینی را قبول ندارند بلکه معتقدند حتی یک عرب نباید در کشور اسرائیل باشد و بالطبع قطعنامه اسلو را هم قبول ندارند.
شخص نتانیاهو که اکنون زمام دولت صهیونیستی را در دست دارد مخالف جدی اسلو است و تندروهای مؤتلف با او هم اجازه چنین کاری را نمیدهند (آنها از همین الآن کمپین آغاز شهرکسازی در نواز غزه را راه انداختهاند)."
تسنیم همچنین درباره راه حل نظام جمهوری اسلامی ایران برای مسئله فلسطین و دور نمای هر دو مسئله نیز نوشت: جمهوری اسلامی و رهبری آن بارها موضع رسمی و نهایی ایران در این باره را که مبتنی بر احقاق حق کامل فلسطینان است اعلام کردهاند.
ایران معتقد است که سرنوشت فلسطین را باید خود فلسطینیان رقم بزنند و در یک همهپرسی آزاد و با مشارکت همه فلسطینیان (چه کسانی که در فلسطین هستند و چه میلیونها آواره آن) آینده خود را انتخاب کنند.
نگاه واقعبینانه این است که این دو راه (چه دودولتی و چه همهپرسی) هیچکدام فعلاً چشمانداز روشنی ندارد و بهنظر نمیرسد که فعلاً قابلیت اجرا داشته باشند اما تفاوت اصلی بر این است که راهکار اول مبتنی بر بیعدالتی و مشروعیت دادن به غصب و اشغالگری و هدیه کردن بخشی از یک کشور اسلامی به صهیونیستها بنا شده است و راهکار دوم مبنا را بر عدالت و احقاق حق مردم فلسطین قرار داده است. [4]
گفتنیست چند ماه قبل نیز یک تشکل اصلاحطلب موسوم به مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم طی بیانیهای به مناسبت شهادت یحیی سنوار؛ خواستار تشکیل دو دولتی در اراضی اشغالی فلسطینی شده بود. [5]
این بیانیه واکنشهای زیادی را برانگیخت و تشکل مذکور نیز مجبور به تصحیح موضع شد.
***
1_ https://irna.ir/xjV6KC
2_ ibna.ir/x6zPm
3_ https://hammihanonline.ir/fa/tiny/news-44900
4_ https://tn.ai/3185750
5_ mehrnews.com/x36khM