داستان ۳ زن: آمنه، زهرا و سحر تبر

این روزها در بلبشوی وضعیت اقتصادی و سیاسی و فرهنگی ایران که بازار اعترافات و حکم های قضایی از اخلالگران اقتصادی و شبنم نعمت زاده تا افتضاح فوتبالی ها در تراژدی کالدرون و استراماچونی، داغ داغ است، داستان ۳ زن، در کانون توجه رسانه ها و کاربران شبکه های اجتماعی قرار گرفت است و در چند وقت اخیر درباره آن ها، زیاد می شنویم.

داستان 3 زن: آمنه، زهرا و سحر تبر

این روزها در بلبشوی وضعیت اقتصادی و سیاسی و فرهنگی ایران که بازار اعترافات و حکم های قضایی از اخلالگران اقتصادی و شبنم نعمت زاده تا افتضاح فوتبالی ها در تراژدی کالدرون و استراماچونی، داغ داغ است، داستان 3 زن، در کانون توجه رسانه ها و کاربران شبکه های اجتماعی قرار گرفت است و در چند وقت اخیر درباره آن ها، زیاد می شنویم.

یکی سحر تبر است که دیشب، به فساد فی الارض متهم شده است. اتهامی فوق العاده عجیب برای دختری که شاخ اینستاگرام بود و تلویزیون مثل رسم همیشگی، اعترافات وی را پخش کرد و سریع هم تحلیل روانشناسی و جامعه شناسی شد تا روایت اکسپرسیونیسم نمایشی جوان را از قاب رسانه ملی شاهد باشیم.

بانوی بعدی، آمنه سادات ذیبح پور است. بانوی چادری رسانه ملی که در قامت یک خبرنگار جنجالی و معروف شبکه 2 سیما، نقش آفرینی می کند. گزارشات او از وقایع سال های اخیر به خصوص مواردی که مربوط به اعتراضات و فتنه و امثالهم است، وی را در کانون توجه رسانه های داخلی و خارجی قرار داده است.

گزارشات آمنه سادات ذبیح پور قصه ما، مثل تیزر تبلیغاتی «هلوشو بدم لیموشوم بدم» روی اعصاب ملت است و این روزها متهم به بازجویی شده است. اتهامی که پایش به سپیده قلیان و ایران اینترنشنال و بقیه هم کشیده شده است.

بانوی سومی که این روزها زیاد از وی می شنویم، نه متهم به فساد فی الارض است و نه بازجویی. او فوتبالیست جوانی است که توانسته رکورد دار کلین شیت فوتبال ایران باشد. زهرا خواجوی، بیش از 950 دقیقه در فوتبال زنان، گل نخورده و رکورد پیام نیازمند،‌ دروازه بان تیم سپاهان اصفهان را شکست که با پیام تبریک پیام نیازمند هم همراه شد. علی ضیاء او را چند روز پیش به برنامه «فرمول 1» دعوت کرد.

داستان زهرا خواجوی

زهرا خواجوی 19 ساله، متولد همدان است. فعالیت ورزشی را از هندبال آغاز کرد و بعد به فوتسال رفت و اکنون نیز درقامت دروازه بان موفق تیم فوتبال کردستان و تیم ملی، مطرح شده است. او در 10 بازی در لیگ برتر فوتبال بانوان، گل نخورد تا نامش سر زبان ها بیفتد. زهرا خواجوی، 13 هزار دنبال کننده در اینستاگرامش دارد و به نظر می رسد که به مد و لباس و فوتوشت های پر لایک، علاقه زیادی دارد.

داستان سحر تبر

سحر تبر را این روزها خیلی ها می شناسند. فاطمه خویشوند که با نام اینستاگرامی سحر تبر معروف شد، متولد 26 خرداد سال 1380 است. تا سوم راهنمایی درس خوانده و با پست های اینستاگرامی، تبدیل به شاخ عده ای شد.

با رفتارهای عجیب و غریب برای بخشی از هموطنان، روایت گر اکسپرسیونیسم نمایشی جذابی شده که مدت ها خیلی ها را به خود مشغول کرده بود. 30 آبان 98 دستگیر شد و اعترافاتش از بخش خبری 20:30 روی آنتن رسانه ملی رفت تا کلکسیون اعترافات سال رونق تولید، با سحر تبر تکمیل شود . پرونده این شاخ اینستاگرام، اکنون به دادگاه انقلاب ارسال شده است.

در کیفرخواست صادره از سوی دادسرای ارشاد، معاونت در فساد فی الارض و تشویق به فساد از طریق تشویق جوانان به اباحه گری و توهین به مقدسات از طریق توهین به حجاب و تحصیل مال نامشروع درج شده است. شعبه 28 دادگاه انقلاب اکنون در برابر پرونده یک دختربچه قرار گرفته که به متهم به فساد فی الارض است. وکیلش گفته بود که به سن قانونی در زمان بازداشت نرسیده و کودک محسوب می شود.

پس،  اساساً و بر فرض وقوع جرم و ضرورتِ تعقیب و تشکیل پرونده قضایی، این اقدام برای کودکان و نوجوانانی در این سن، به طور مطلق در صلاحیت دادسرای ویژه رسیدگی به جرایم اطفال و نوجوانان است. باید دید تا در روزهای پایانی سال عجیب و غریب نود و هشت، چه فرجامی برای جوان ترین شاخ اینستاگرام ایرانیان رقم می خورد.

آیا آمنه سادات ذیبح پور، بازجو است؟

امنه سادات ذبیح پور، سومین زن مطرح این هفته است. خبرنگار 20:30 که از طرف سپیده قلیان، بازداشتی اعتراضات ماه های پیش، به بازجویی در پرونده اش متهم شده است، یکی از مطرح ترین و جنجالی ترین خبرنگاران جوان رسانه ملی است. سپیده قلیان گفته ود که آمنه سادات ذبیح پور، دراتاق بازجویی وی حضور داشته و متنی را برای خواندن جلوی دوربین، در اختیار وی قرار داده است.

حساب توییتر سپیده قلیان از دسترس خارج شده و حساب اینستاگرامی آمنه سادات ذبیح پور نیز ایضا. آمنه سادات ذبیح پور در پی این جنجال رسانه ای سپیده قلیان، متنی را منتشر کرد و از هشتگ «رهبرم سید علی را دوست دارم» استفاده کرد.

تورا ندیدم هیچگاه، تو اهواز بودی و من تهران اما تمام تو را می‌شناختم.
برای مستندم درباره ات هرچه بود دیده و خوانده بودم.

ساده بودی آنقدر ساده که به هر رنگی در می آمدی مثل موهایت
می‌دیدم گرگ‌ها چگونه دوره ات کرده اند از توانا تا آن پیر نادانا!

افسوسِ سپیده را برای روسیاهی می خواستند.
بازجویت به تهران آمد. او را دیدم خانمی باوقار ، نجیب وآرام

اخلاق برایش حکم می کرد از تو به بدی یاد نکند از تو واقعیت ها را گفت

رسانه ملی، شنبه 7 دی ماه 98 در برنامه 20:30 شبکه 2 ، متن بالا را در گزارشی که برای حمایت از آمنه سادات ذبیح پور آماده کرده بود و «سلامی» گزارش می کرد، خواند.

اما بعدها شنیدم که برای بار دوم و برای دیدنت به در خانه ات آمده برادرت با لگدی او را از پله به پایین پرت کرده و چند دنده او شکسته

اندوهم چند برابر شد وقتی او اهواز بود و بستری و من تهران ….

آمنه سادات ذبیح پور

تو را ندیده ام اما بجای تنفر به تو ترحم دارم. دلم می خواست ببینمت اما بجای آنکه تو سر حرف زدن را باز کنی، من تشنه یک صحبت طولانی بودم.

تو از من به حقوق بشر غربی شکایت کردی ، من اما از تو به خدا شکایت می برم.

یقین دارم هرکه با آل علی درافتاد ورافتاد.

من تورا ندیم اما بهتر است دیدار ما به قیامت باشد، آنجا دیگر طلبکار و بدهکاری برای حق الناس نخواهد بود.

حتما بخوانید: چگونه شاخ اینستاگرام شدند؟

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان