مقدمه
پیام تاریخی امام به گورباچف با وجود ناگهانی و غیرقابل پیش بینی بودن آن، و با توجه به تحلیل های عمیق امام در نامه، نشان از ریشه دار بودن آن در سابقه تاریخی ایران و شوروی دارد. این نامه را می توان از یک سو، مهم ترین و اساسی ترین اقدام امام در امر صدور انقلاب و از سوی دیگر، مهم ترین هشدار نسبت به روند اصلاحات شوروی در این دوره دانست. با توجه به اینکه نامه امام در یک زمینه جهانی و با توجه به سابقه تاریخی چند دهه حاکمیت کمونیسم در شوروی تدوین شده است، لازم است ابتدا وضعیت اقتصادی اجتماعی شوروی در این دوره به بررسی شود و سپس با تبیین روابط ایران و شوروی در زمان صدور نامه و شرح جزئیات ابلاغ، به تحلیل عناصر و آثار آن بپردازیم و در نهایت بتوانیم اصول حاکم بر سیره سیاسی امام در این نامه را استخراج کنیم. این نوشتار شامل سه قسمت است: قسمت اول به بررسی اوضاع شوروی در این دوره می پردازد؛ در قسمت دوم به شرح و تفصیل نحوه تنظیم و ابلاغ نامه امام می پردازیم و در قسمت سوم، به اصول حاکم بر سیره سیاسی امام پرداخته خواهد شد.
چکیده ای از اوضاع شوروی در دوره گورباچف
با وجود آنکه پس از پایان جنگ جهانی دوم، مکتب کمونیستی شوروی در بسیاری از نقاط جهان مانند کوبا و دیگر کشورهای امریکای لاتین و نیز کشورهای آسیای جنوب شرقی، به دلیل تنش ها و دشمنی های دیرینه با امریکا در حال پیشروی بود، وضع کشورهای اروپای شرقی، کمی متفاوت بود؛ زیرا این کشورها سابقه برخوردهای تجاوزگرانه و استعمارگونه ای مانند کشورهای امریکای لاتین و آسیای جنوب شرقی از سوی امریکا نداشتند، حتی آنها، خود را بعد از جنگ جهانی دوم و در جریان آن، به نوعی از سوی شوروی اشغال شده می دیدند. از سوی دیگر، همجواری این کشورها با کشورهای اروپای غربی و تشدید احساس عقب ماندگی نسبت به این کشورها به ویژه آنکه علت عقب افتادگی خود را تسلط شوروی می دانستند باعث می شد روابط شوروی با این گونه کشورها که جزء اقمارش بودند، هر چه بیشتر سست شود.
«ناتوانی برژنف، نیروی بلوک شرق را بیشتر تحلیل برد. رابطه اقتصادی این بلوک با اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی از طریق ارسال مواد خام (بویژه نفت) شوروی به اقماری همچون لهستان و چکسلواکی و خرید کالاهای صنعتی نامرغوب این کشورها از سوی شوروی ادامه داشت. به تدریج که قیمت نفت تنزل می یافت و کیفیت کالاهای صنعتی بدتر می شد، ارتباطات تجاری هم فرسوده میگردید. حتی از لحاظ نظامی، روابط پیمان ورشو به دلیل آنکه شوروی ها نتوانسته بودند نیروهای متمدنشان را نوسازی کنند، مایه یأس شده بود». (لافه بر، 1376: 354)
به همین دلیل، تحولات در اروپای شرقی علی رغم کنترل های شوروی خیلی سریع تر شروع شد. «ملت های اروپایی [البته اروپای شرقی] فاقد مواد غذایی بودند و هم زمان، اروپای غربی ها از مواد غذایی و دستگاه های پیشرفته ای مثل ویدئو برخوردار بودند.» (همان: 371) «این تحولات در مجارستان بیش از سایر کشورهای بلوک شرق مشاهده می شد.» (همان: 354 و 355)
در این میان، مجارستان با تلاش برای تزریق اصلاحات بازار خصوصی، واکنش نشان داد. حکومت های سرسخت تر در آلمان شرقی و چکسلواکی، با زندانی کردن مخالفان، عکس العمل نشان می دادند و لهستان نیز به آستانه سقوط رسید و در نهایت در 1981م. به حکومت نظامی متوسل شد.
سال 1989 م. اوج تحولات در اروپای شرقی بود. در ماه آوریل این سال، «حزب سیاسی غیرکمونیست لهستان [به رهبری لخوالسا] قانونی گردید»؛ (همان: 371) و هم زمان با اوج گیری جنبش های استقلال طلبانه در دیگر کشورهای اروپای شرقی، «رژیم های قدیمی در چکسلواکی [با شورش های خیابانی جوانان] و [نیز در] بلغارستان سقوط کرد»؛ (همان: 372) و سرانجام در 9 نوامبر 1989م. دیوار برلین تخریب شد و دو آلمان متحد شدند. تمام این اتفاقات، هم زمان با نزدیکی تدریجی چین به اقتصاد امریکایی است.
در ادامه، برای آشنایی بیشتر با اوضاع شوروی سابق در دوره گورباچف، آگاهی از اوضاع اقتصادی، اجتماعی و سیاسی شوروی لازم است.
1. اوضاع اقتصادی شوروی (با تأکید بر اوضاع دهه 80)
تلاش برای رسیدن به پیشرفت های اقتصادی، منحصر به شوروی کمونیستی نبود؛ روسیه تزاری نیز قبل از انقلاب اکتبر با وجود ساختار فئودالی و امپراتوری خود، در آرزوی رسیدن به پیشرفت های اقتصادی اروپای غربی، رقابت با آنها و حتی غلبه بر آنها بود. این سنت فکری بعد از انقلاب کمونیستی با محوریت اصول مادی و اقتصادی، در زیربنای اندیشه های کمونیستی انقلابیون به ویژه افزایش خوی رقابت در نزد آنها نسبت به غرب (به عنوان امپریالیسم استثمارگر) تقویت شد.
پس از پایان جنگ جهانی دوم و پیروزی شوروی در آن، این کشور به یکی از دو قطب جهانی تبدیل گردید و به دلیل ملاحظات رقابتی، اقتصاد شوروی بر روی مسابقه تسلیحاتی، هسته ای و ماهواره ای متمرکز شد. همین مسئله، عقب ماندگی های واقعی اقتصادی شوروی را مخفی نگه داشت، ولی بعد از پایان دوره خفقان استالینی، این عقب ماندگی به تدریج خود را نمایان ساخت. خروشچف با شروع یک سری اصلاحات اقتصادی، درصدد رفع فقر و سرخوردگی های آشکار شده برآمد، ولی با پایان دوره رهبری او و شروع دوره رکود برژنفی، این اصلاحات نیز عقیم ماند. با ورود گورباچف به صحنه سیاسی، این ضعف ها بیش از پیش خود را آشکار ساخت. بر این اساس، تنها راه رویارویی گورباچف، ادامه همان اصلاحات خروشچف بود، البته با چرخش های آشکار او در زمینه نوع اصلاحات اقتصادی که به سه بخش عمده قابل تقسیم است:
الف) کاهش هزینه های تسلیحاتی و نظامی؛
ب) حرکت به سوی اقتصاد آزاد برای دستیابی به موقعیت های اقتصاد غربی؛
ج) اصلاحات اجتماعی سیاسی در جهت تسهیل اصلاحات اقتصادی.
گورباچف برای رسیدن به یک اقتصاد پرکار و تحکیم موقعیت بین المللی، پروستوریکا به معنی بازسازی اقتصادی را مطرح کرد. در این صورت، «اصلاحات، شامل استقلال و حتی سود بیشتر برای مدیران مزارع و صنایع می گردید. همچنین شامل روی آوردن آرام و تدریجی به نظام قیمت ها و بازار بود تا اینها بتوانند بازتاب دقیق واقعیت شوند... این فکر جدید، حتی تعاونی های خصوصی را که قبلاً غیرممکن بود، مجاز دانست... مقامات مسکو اعلام کردند نهایتاً نزدیک به پنجاه درصد از بخش خدمات و چهل درصد از بخش کشاورزی در اختیار بخش خصوصی قرار خواهند گرفت. سیاست جدید، مشارکت های جدید با شرکت های غربی را نیز اجازه می داد». (همان: 356)
از نظر گورباچف، اصلاحات اقتصادی، اولویت عمده و اصلی را داشت. از دید وی، «با عدم وجود شتاب در رشد اقتصادی، برنامه های اجتماعی افکاری واهی و پوچ خواهند بود.» (گورباچف، 1375: 107) با این حال، او به گسترش مؤلفه های توسعه سیاسی و اجتماعی البته به عنوان تسهیل کننده توسعه اقتصادی معتقد بود و با همین تفکر، گلاسنوست، به معنی غیرمحرمانه بودن و فضای باز سیاسی به منظور تشویق ابتکار فردی را پیشنهاد کرد. البته همین اصلاحات به اصطلاح دموکراتیک نیز اکثراً دوباره به اصلاحات اقتصادی بازمی گشت. او معتقد بود:
رشد دموکراسی در تولید، در درجه اول اهمیت قرار دارد. اقتصاد حیطه معین کننده ای از زندگی اجتماعی است. ده ها میلیون انسان روزانه در این محیط های تولیدی مشغول کار هستند. بنابراین، رشد دموکراسی در تولید، مهم ترین روند در تعمیق و گسترش دموکراسی سوسیالیستی در کل می باشد. (آربلاته، 1379: 159)
گورباچف این اصلاحات را به شکل محدود کردن نقش مرکز به رهبری امور کلی و واگذاری امور جزئی به حلقه های پایینی، افزایش خودمختاری تعاونی ها و...، دموکراتیک کردن جنبه های مدیریت و ارتقای نقش اجتماعات کارگری مطرح می کرد. (همان: 118 و 119)
2. اوضاع اجتماعی و سیاسی
شوروی با توجه به وسعت و گوناگونی قومی خود، از فرهنگی غنی برخوردار بود که با وجود سرکوب های کمونیستی هنوز به حیات خود ادامه می دادند. اگر چه اصلاحات اقتصادی دوره گورباچف، مستقیماً متوجه اوضاع اجتماعی فرهنگی شوروی نبود، ولی همان گونه که ذکر شد، به دلیل احساس لزوم تسهیل اصلاحات اقتصادی به وسیله برخی آزادی های سیاسی و فرهنگی، وضعیت اجتماعی و فرهنگی نیز در این رهگذر توانست تغییراتی را به خود ببیند. همچنین «اصلاحات اقتصادی و تمرکززدایی اقتصادی، به مقداری عدم تمرکز سیاسی نیاز داشت. احتمالاً حزب به صورت قدرت فائقه باقی می ماند، ولی محتملاً بین اصلاح طلبان و محافظه کاران منشعب می گردید و شوروی بیشتر به سوی نظام چندحزبی حرکت می کرد». (لافه بر، 1376: 359)
افزون بر این، فشارهای خارجی نیز در این زمینه بی تأثیر نبود. حمایت های غرب از حقوق بشر و تضمین آن در ازای اعطای امتیازات و تسهیلات تجاری و اقتصادی به شوروی، از جمله این اقدامات از سوی غرب است، ولی شاید مهم ترین عامل، شخصیت خود گورباچف است. او که فردی تحصیل کرده و اهل بحث و گفت وگو بود، می توانست در این فضای باز اندیشه های خود را بهتر مطرح کند. فراهم شدن زمینه های انتقاد برای مردم در این فضا، به دلیل افزایش مشکلات اجتماعی ناشی از تغییرات ساختارهای اجتماعی، از جمله کاهش رشد جمعیت، مهاجرت و شهرنشینی و در نتیجه، کاهش نیروی کشاورزی به ویژه در حوزه حمل و نقل و نگهداری و در کنار آن، مشاهده رفاه مردم در غرب و حتی کشورهایی چون ژاپن و کره جنوبی، باعث آشکار شدن عدم مشروعیت و ناکارآمدی نظام کمونیستی در بین مردم شد. وضعیت خاص این دوره، به قطع امید کامل مردم از آرمان های سوسیالیستی، احساس خشنودی نسبت به نزدیکی با غرب، و سرانجام و مهم تر از همه، به خالی شدن پشتوانه نهادهای نظامی و سیاسی حاکم از نیروی مردمی انجامید، به گونه ای که در اواخر دوره گورباچف، هیچ نهاد مقتدری که بتواند دوباره حاکمیت استبدادی دوره استالینی را بازگرداند، وجود نداشت و جامعه دچار نوعی ناپیوستگی و بی تفاوتی سیاسی شده بود. محدود ماندن مسئله اصلاحات به تبادلات نظری قشری میان رهبران سیاسی و روشنفکران عمدتاً لیبرال نیز از جمله علل این ضعف به شمار می آمد. در نتیجه، مردم نقش عمده ای در این تحولات نداشتند و جنبش اجتماعی خاصی مبتنی بر یک شعور سیاسی فراگیر دیده نمی شد، به گونه ای که تأثیر مردمی در همان سطح نارضایتی عام که در نهایت نیز سبب فروپاشی نظام کمونیستی شد محدود ماند.
در مجموع، وضعیت شوروی سابق در آن زمان را می توان در این موارد خلاصه کرد:
1. اولویت مسائل مادی و اقتصادی در دوره حاکمیت کمونیسم؛
2. شکست توسعه اقتصادی شوروی در رقابت با غرب به دلیل عقب ماندگی های باقی مانده از زمان روسیه تزاری و تحت الشعاع قرار گرفتن مسائل پایه ای اقتصاد به ویژه کشاورزی به دلیل رقابت های هسته ای و ماهواره ای و همچنین سیاست های بسته کمونیستی در امر اقتصاد؛
3. شکست روند اصلاحات لیبرالی گورباچف و یلتسین به دلیل ناهمخوانی آن با بافت اقتصادی و فرهنگی مردم و حاکمیت در شوروی؛
4. برخورد ابزارانگارانه نسبت به اصلاحات فرهنگی اجتماعی و غفلت نسبت بعد از آن؛
5. افزایش سطح توقعات اجتماعی و حس استقلال طلبی و هویت های قومی و همچنین آزاد شدن نیروی مذهبی پس از اصلاحات گورباچف که زمینه ای در جهت تسریع فروپاشی شوروی بود.
6. سوءاستفاده غرب از مسیر اصلاحات در شوروی به نفع خود و در نتیجه، بدتر شدن وضعیت داخلی شوروی.
زمینه های تدوین و صدور نامه
اوضاع حاکم در کشور به ویژه تبلیغات منفی غرب نسبت به پذیرش قطعنامه، می تواند جزء اصلی ترین انگیزه های امام برای تدوین نامه و ارسال آن به شوروی به شمار آید تا ایشان بتواند روحیه از دست رفته را دوباره احیا کند. انتخاب زمان آن که تنها پنج ماه بعد از پذیرش قطعنامه است، می تواند مؤید اصلی این فرضیه باشد.
به هر حال، تدوین و صدور نامه از طرف امام به طور ناگهانی و غافلگیرانه انجام شد و حتی مسئولان نظام تا قبل از تدوین نهایی نامه و مشخص شدن مأمورین ارسال آن، از اصل نامه باخبر نبودند و کسی از محتویات تفصیلی آن نیز قبل از ابلاغ به گورباچف آگاه نبود. (جوادی آملی، 1373: 126) با توجه به محتویات نامه که حاکی از هشدار به گورباچف برای نزدیکی به غرب و بروز اتفاقات بعدی بود، می توان انگیزه های احتمالی دیگری را نیز مطرح ساخت:
1. انگیزه های سیاسی و دیپلماتیک. جلوگیری از روند تک قطبی شدن جهان که البته در این دوره هیچ مفسری چنین حادثه ای را پیش بینی نمی کرد ناشی از حرکت نظام سیاسی روسیه به سمت غرب و نفوذ امریکا و غرب در منطقه و همچنین تأثیر بیشتر ایران در روابط منطقه ای، به ویژه با خود شوروی و در بعد جهانی، می تواند از انگیزه های سیاسی امام تلقی شود.
2. انگیزه های حمایتی از مسلمانان روسیه و جمهوری های آسیای میانه و... که سال ها تحت فشارهای ضدمذهبی حکومت کمونیستی شوروی بودند، به منظور نفوذ بیشتر در این مناطق و در نتیجه، جلوگیری از نفوذ دیگر کشورهای رقیب مانند عربستان.
اساساً موضعگیری های امام خمینی بر مبنای سودگرایی نبود. اهداف امام فراتر از انگیزه های مادی و این جهانی و اکثر مواضع مهم ایشان، غافل گیرانه و غیرقابل پیش بینی بود. از این رو، نمی توان رفتار امام را با محاسبه های مادی سنجید. این مسئله برای مفسران داخلی به قدری در دوره حیات امام تکرار شده است که گاه باعث می شود در تحلیل ها کمتر به آن توجه شود. بدین خاطر، معمولاً برای انسجام تئوریک نظریات سیاسی امام، با توجه به نظریات روز، تفاسیر معمول علمی ارائه می شود؛ که البته این مسئله در نزد متفکران غربی به خوبی واضح و روشن است.
بهترین تفسیر درباره انگیزه امام برای تدوین این نامه، توجه به چارچوب کلی نظریات امام در این حوزه در طول دوران انقلاب است. امام همواره از صدور انقلاب و دعوت جهانی به اسلام سخن می گفت که این نامه مهم ترین تجلی این نظریه امام است؛ انگیزه ای مبتنی بر اصول معنوی و به قصد هدایت.
در اوایل دی ماه 1367 تدوین نامه و مأموریت ارسال آن توسط امام تنظیم شد. امام برای تحلیل ها و مواضع سیاسی خود از مشاورانی بهره می بردند. در مورد این نامه نیز به گفته برخی افراد، قبل از تدوین نهایی، مشاوره هایی انجام شده بود، ولی امام در تمام تحلیل ها و مواضع سیاسی خود که در طول دوران انقلاب داشت، بیشتر داده های اولیه را از مشاوران می گرفت و نتیجه نهایی در تمام این موارد، از سوی خود امام صادر می شد. درباره نامه نیز جزئیات تفصیلی آن، به گفته خانم حدیده چی ( دباغ)، «حتی تا قبل از ابلاغ به گورباچف، برای خود هیئت اعزامی نیز نامشخص بوده است.» (حدیده چی (دباغ)، مرضیه، سخنرانی پیشین) نامه در تاریخ 11/10/1367 صادر و سه روز بعد به وسیله هیئت سه نفره شامل: آیت الله جوادی آملی، محمدجواد لاریجانی و خانم حدیده چی (دباغ)، در مسکو به گورباچف ابلاغ شد.
مدیریت و هدایت مأموریت
مؤلفه های اصلی مدیریت امام در خصوص این نامه شامل موارد زیر بوده است:
1. انتخاب زمان خاص برای ارسال نامه با توجه به اوضاع ایران و شوروی و رفتارهای گورباچف؛
2. سرّی نگه داشتن محتوای نامه تا زمان ابلاغ؛
3. خصوصیات اعضای هیئت اعزامی؛
4. محتویات و بندهای نامه.
اینک به شرح هر کدام از این مؤلفه ها به صورت اجمالی می پردازیم:
1. ارسال نامه تا حدودی باعث التیام سرخوردگیهای ناشی از اتمام جنگ و پذیرش قطعنامه در ایران می گردید. در شوروی نیز با توجه به اینکه اصلاحات گورباچف، یک حرکت ناگهانی نبود و ریشه در نیازهای سرکوب شده یک قرن مردم شوروی داشت که توان اظهار خواست های خود را نداشتند و در این دوره با حرکتی تدریجی خود را نشان داد؛ امام با درک دقیق این شرایط و «زمینه مثبتی که در شخص گورباچف دیده بودند، احتمال دادند که او تحت تأثیر قرار بگیرد... امام متوجه شده بودند که رهبر شوروی درصدد تغییرات بنیادی در نظام شوروی است و او را تنها محرک یک اصلاح ظاهری نمی دانستند... تجربه کشور چین و افتادن در دامن غرب و امریکا در دوران پس از مائو، از نکاتی بود که می توانست مایه اعتبار شوروی قرار گیرد». (مانیان، 1380: 5 و 6)
خود گورباچف نیز نسبت به رهبران قبلی روسیه، از تحصیلات بالاتری برخوردار بود. «... برخلاف گروه برژنف چرننکو، در دانشگاه دولتی مسکو تحصیل کرده و فلسفه غرب و رساله های لنین را خوانده و در دانشکده رجل پرور حقوق، دانش آموخته بود... مادر گورباچف که یک مسیحی مؤمن بود، پسرش را غسل تعمید داده بود... از اقدام های اصلاحی خروشچف الهام می گرفت و از عملکرد سرکوب گرانه برژنف بیزار بود و دریافته بود که کشور چه مقدار در تکنولوژی از غرب عقب افتاده است.» (لافه بر، 1376: 356) گورباچف درباره خود می گوید: «من از متن همین مردم، از فقیرترین اقشار آن ریشه گرفته ام... من خودم را از نظر اخلاقی در پیوند با مردم می دانم و به خاطر آنها ناراحتم». (گورباچف: 30)
امام به تمام این جنبه های شخصیت گورباچف اشراف داشت. «ارسال پیام امام به گورباچف، براساس حسن ظنّی که ایشان به شخص وی داشتند انجام گرفت و این امر در مقدمه پیام، آشکار است».
افزون بر این، مسلمانان شوروی که حصارهای هفتاد ساله، آنها را از تعالیم اسلامی دور نگه داشته بود و با روند دوره اصلاحات گورباچف، فرصت های تازه ای یافته بودند، «استعداد کامل جهت پذیرش هرگونه تبلیغات اسلامی را داشتند و این زمینه، بهترین برهه زمانی را برای ارائه پیام فراهم آورده بود...».
2. سرّی نگه داشتن نامه سبب شد جنبه غافل گیرانه آن به ویژه تأثیر خبری آن، در رسانه ها بیشتر شود. افزون بر این، آن را از اعتراضات احتمالی داخلی و خارجی نیز مصون می داشت.
3. چون نوع و محتویات نامه مبتنی بر موضوعات ارشادی و فلسفی بود، قاعدتاً لازم می آمد هرچند برخلاف عرف معمول دیپلماتیک باشد تا متخصصی در حوزه فلسفه و علوم اسلامی به عنوان سرپرست هیئت اعزام شود. از این رو، به دلیل تضمین حفظ شئون روابط خارجی، فردی مانند محمدجواد لاریجانی که دارای تبحر سیاسی در امور بین المللی بود هیئت را همراهی کرد. امام همچنین جنبه تبلیغی نامه را با افزودن یک نفر از قشر زنان انقلاب که نماینده مجلس بود، به بالاترین سطح خود ارتقا داد و خانم دباغ را نیز به عنوان یکی از اعضای این هیئت برگزید.
محتویات نامه امام به گورباچف
محتویات نامه امام را می توان بدین شرح بیان داشت:
الف) مقدمه پیام
این بخش نشان دهنده اشراف امام به شخصیت، انگیزه ها و اهداف مدنظر گورباچف است. محمدجواد لاریجانی اذعان می دارد که پیش از این سفر، تحلیل وی از اهداف گورباچف مبتنی بر این بوده است که گورباچف برای ساختار سیاسی اجتماعی شوروی معتقد به پایه ریزی نوعی سوسیالیسم دموکراتیک است، ولی پس از سفر می گوید:
پس از بازگشت از سفر، اولین سؤال ایشان [ امام] از من این بود که «آیا گورباچف اعتقادی به مارکسیسم و کمونیسم دارد؟» من صریحاً خدمتشان گفتم: به نظر من گورباچف کوچک ترین تعلقی به کمونیسم و مارکسیسم ندارد؛ زیرا اگر کوچک ترین وابستگی داشت، در طول استماع پیام شما می بایست عکس العمل دیگری از خود نشان می داد. (لاریجانی: 1374)
در بخش های بعدی پیام، امام آشکارا گورباچف را به عنوان فردی که پایان مارکسیسم و کمونیسم را رقم می زند، معرفی می کند. از این رو، اگر گورباچف مخالف آنها بود، مسلماً باید در برابر آنها موضع می گرفت و اعتراض می کرد. این نشان می دهد که امام حتی درباره اهداف و شخصیت خود گورباچف نیز تحلیلی قوی تر و جلوتر از دیگر مفسران سیاسی و حتی مشاوران سیاسی خود داشته است.
اینک بخش اول پیام امام:
بسم الله الرحمن الرحیم جناب آقای گورباچف، صدر هیئت رئیسه اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی... با امید خوشبختی و سعادت برای شما و ملت شوروی، از آنجا که پس از روی کار آمدن شما چنین احساس می شود که جنابعالی در تحلیل حوادث سیاسی جهان، خصوصاً در رابطه با مسائل شوروی، در دور جدیدی از بازنگری و تحول و برخورد قرار گرفته اید و جسارت و گستاخی شما در برخورد با واقعیات جهان چه بسا منشأ تحولات و موجب به هم خوردن معادلات فعلی حاکم بر جهان گردد، لازم دیدم نکاتی را یادآور شوم. هر چند ممکن است حیطه تفکر و تصمیمات جدید شما تنها روشی برای حل معضلات حزبی و در کنار آن، حل پاره ای از مشکلات مردمتان باشد، ولی به همین اندازه هم شهامت تجدیدنظر در مورد مکتبی که سالیان سال فرزندان انقلابی جهان را در حصارهای آهنین زندانی نموده بود، قابل ستایش است. و اگر به فراتر از این مقدار فکر می کنید، اولین مسئله ای که مطمئناً باعث موفقیت شما خواهد شد، این است که در سیاست اسلاف خود، دایر بر «خدازدایی» و «دین زدایی» از جامعه که تحقیقاً بزرگ ترین و بالاترین ضربه را بر پیکر مردم کشور شوروی وارد کرده است، تجدید نظر نمایید و بدانید که برخورد واقعی با قضایای جهان، جز از این طریق میسر نیست. (صحیفه امام، 1379: ج21، 220)
ب) هشدار از پناه بردن به غرب
البته ممکن است از شیوه های ناصحیح و عملکرد غلط قدرتمندان پیشین کمونیسم در زمینه اقتصاد، باغ سبز دنیای غرب رخ بنماید، ولی حقیقت جای دیگری است. شما اگر بخواهید در این مقطع تنها گره های کور اقتصادی سوسیالسیم و کمونیسم را با پناه بردن به کانون سرمایه داری غرب حل کنید، نه تنها دردی از جامعه خویش را دوا نکرده اید، که دیگران باید بیایند و اشتباهات شما را جبران کنند؛ چرا که امروز اگر مارکسیسم در روش های اقتصادی و اجتماعی به بن بست رسیده است، دنیای غرب هم در همین مسائل، البته به شکل دیگر و نیز در مسائل دیگر گرفتار حادثه است. (همان: 220 و 221)
این در حالی است که تحلیل گران سیاسی جهان، نگاهی خوش بینانه نسبت به حرکت شوروی به سوی غرب نداشتند و در «تردید کامل، تنها نظارهگر تجدیدنظرطلبی و آغاز تحولات دنیای کمونیسم بوده و قادر به اتخاذ موضعی روشن نسبت به رخدادهای در حال انجام در بلوک شرق نبودند». (جوادی آملی، 1373: 5 و 6)
ج) دعوت به خدا و معنویت
باید به حقیقت رو آورد. مشکل اصلی کشور شما، مسئله مالکیت و اقتصاد و آزادی نیست. مشکل شما، عدم اعتقاد واقعی به خداست؛ همان مشکلی که غرب را هم به ابتذال و بن بست کشیده و یا خواهد کشید. مشکل اصلی شما، مبارزه طولانی و بیهوده با خدا و مبدأ هستی و آفرینش است. (صحیفه امام، 1379: ج21، 221)
اشتراک مشکلات شرق و غرب در بی توجهی به معنویات و درگیری هر یک با مشکلات مادی، در این دو فراز پیام امام به خوبی قابل مشاهده است.
این بخش از سخنان امام می تواند تجلی مبنایی شعار «نه شرقی نه غربی» باشد که هر دو را با عنوان مادی گرایی رد می کند و به اثبات راه الهی و معنوی می پردازد.
د) شکست مارکسیسم و کمونیسم و تکرار تذکرات
برای همه روشن است که از این پس کمونیسم را باید در موزه های تاریخ سیاسی جهان جست وجو کرد؛ چراکه مارکسیسم جواب گوی هیچ نیازی از نیازهای واقعی انسان نیست، چراکه مکتبی است مادی و با مادیت نمی توان بشریت را از بحران عدم اعتقاد به معنویت که اساسی ترین درد جامعه بشری در غرب و شرق است به درآورد.
حضرت آقای گورباچف، ممکن است شما اثباتاً در بعضی جهات به مارکسیسم پشت نکرده باشید و از این پس هم در مصاحبه ها اعتقاد کامل خودتان را به آن ابراز کنید، ولی خود می دانید که ثبوتاً این گونه نیست. رهبر چین اولین ضربه را به کمونیسم زد و شما دومین و علی الظاهر آخرین ضربه را بر پیکر آن نواختید. امروز دیگر چیزی به نام کمونیسم در جهان نداریم، ولی از شما جداً می خواهم که در شکستن دیوارهای خیالات مارکسیسم، گرفتار زندان غرب و شیطان بزرگ نشوید. امیدوارم افتخار واقعی این مطلب را پیدا کنید که آخرین لایه های پوسیده هفتاد سال کژی جهان کمونیسم را از چهره تاریخ و کشور خود بزدایید. امروز دیگر دولت های هم سو با شما که دلشان برای وطن و مردمشان می تپد هرگز حاضر نخواهند شد بیش از این، منابع زیرزمینی و روزمینی کشورشان را برای اثبات موفقیت کمونیسم که صدای شکستن استخوان هایش هم به گوش فرزندانشان رسیده است، مصرف کنند. (همان)
این بیانات امام، در وهله اول نشان دهنده آگاهی امام از روند تحولات در بلوک شرق و حقیقت مستقر در آن است. حرکت چین، شوروی و دیگر بلوک شرق به سوی اصلاحات غربی، امری بود که بیشتر تحلیل گران شاهد آن بودند، ولی کسی جرئت و شجاعت تحلیل این موارد برای تجدیدنظر کامل شرق در اندیشه هایش را نداشت. امام به صراحت از شکست مارکسیسم به عنوان یک مکتب اعتقادی در جهان سخن می گوید و آن را در موزه های تاریخ می بیند.
شماری از تحلیل گران داخلی و خارجی، این سخنان امام را پیش بینی فروپاشی اتحاد شوروی و خیانت غرب نسبت به گورباچف می دانند و این مسئله را با جملاتی مانند جمله زیر مطرح می سازند:
[مفسرین] قادر به اظهار نظر و یا اتخاذ موضعی روشن نسبت به رخدادهای در حال انجام در بلوک شرق نبودند، چه برسد که فروپاشی آن را هم پیش بینی کنند. (امیدوار و یکتا، 1379: 92)
هنوز تحلیل گران سیاسی و رهبران جهان غرب به این تحولات به دیده تردید و بدبینی می نگریستند و هیچ یک باور نداشتند که این تحولات، نظام الحادی هفتاد ساله کمونیسم را در شوروی از بیخ و بن برخواهد کند. حداکثر چیزی که در آن شرایط پیش بینی می شد، این بود که رهبران کرملین در نهایت، برخی از پیوندهای مستقیم بین کشورهای عضو بلوک شرق با اتحاد شوروی را برای کاهش مشکلات اقتصادی داخلی نادیده بگیرند و نظام تازه ای از اردوگاه کمونیسم با رهبریت محدودتر شوروی و مسئولیت پذیری بیشتر اقمار این کشور پدید آورند. (انصاری، 1380: 156)
پیام ایشان، تمام عناصر لازم یک پیش بینی منحصر به فرد را داشت و درست در زمانی ارائه شد که هیچ کس، حتی خوش باورترین کارشناسان نظام سرمایه داری غرب، احتمال فروپاشی احتمالی کمونیسم را نمی دادند.
اتحاد جماهیر شوروی سابق، قلعه بزرگ، مستحکم و استواری به نظر می رسید...، اما تحولات جریانات درون آن، اتحاد جماهیر شوروی را فروپاشاند و پیش بینی های شما درخصوص مارکسیسم عملی شد.... (شواردنادزه، 1371: 2)
ه) تبیین غنا و کمال اسلام با توجه به همه جانبه نگری آن
این فراز از سخنان امام، بخش عمده ای از نامه ایشان را دربرمی گیرد و طی آن، امام سعی دارند براساس استدلالات فلسفی و فطری، با اثبات حقانیت جهان معنوی و فرامادی و به تبع آن اسلام، گورباچف را به سوی این جهات و اجتناب از گرفتار شدن به سایر اصلاحات که آنها نیز درگیر مسائل مادی هستند دعوت کنند. (جوادی آملی، 1373: 11 13) آیت الله جوادی آملی در این باره به شرحی مبسوط از نامه امام پرداخته که حدود هفتاد صفحه است. در این شرح، آیات و روایات و مبانی فلسفی امام در این نامه بیان شده است. (ر.ک: همان: 22 95)
و) حمایت از مسلمانان منطقه تحت نفوذ شوروی
نگرش جدی به اسلام ممکن است شما را برای همیشه از مسئله افغانستان و مسائلی از این قبیل در جهان نجات دهد. ما مسلمانان جهان را مانند مسلمانان کشور خود دانسته و همیشه خود را در سرنوشت آنان شریک می دانیم. با آزادی نسبی مراسم مذهبی در بعضی از جمهوری های شوروی، نشان دادید که دیگر این گونه فکر نمی کنید که مذهب، مخدر جامعه است. (صحیفه امام، 1379: ج21، 225)
امام در انتهای نامه با تأکید بر مذهب به عنوان عامل پیروزی در برابر امپریالیسم و قدرت آن، به گورباچف پیشنهاد می دهد که ایران می تواند خلأ اعتقادی کشورش را برطرف سازد.
در مجموع، اصلی ترین فرازهای این نامه را می توان به این صورت خلاصه کرد:
1. تبیین بعد «معنوی» به عنوان تنها راه حل مشکلات شرق و غرب و غنای اسلام درباره آن و اعلام آمادگی ایران به ویژه حوزه های علمیه، برای رفع نیازهای فکری و اعتقادی در جهان؛
2. نشان دادن اینکه حصارهای مادی گرایی، حتی در دنیایی با بالاترین پیشرفت های مادی و تکنولوژیک، شکستنی است و در نتیجه، اثبات اشتباه بودن سیاست های خدازدایی در شوروی و نفی بعد اعتقادی کمونیسم؛
3. پیش بینی شکست مارکسیسم و گرایش به سوی اصلاحات غربی و در نهایت، شکست هر دو و اثبات اینکه تنها جایگزین این مشکلات، امور الهی است (یکی از حوزه های شعار «نه شرقی، نه غربی» امام)؛
4. حمایت و برقراری رابطه معنوی و ابراز همدردی با مسلمانان شوروی و دیگر کشورهای تحت نفوذ آن.
این نامه، در حقیقت به نمایندگی از کل جهان اسلام به یکی از دو قطب بزرگ جهان که متولی اعتقاد و مکتبی خاص نیز بود ارسال شد. اهداف حضرت امام در مبارزه با امریکا، تنها در کشور ایران و حتی در کشورهای اسلامی خلاصه نمی شد، بلکه امام با نوشتن این نامه نشان داد که خطر نفوذ امریکا، در هر جایی از جهان برای ایشان دغدغه ای جدی است؛ چرا که هدف نهایی امام، نجات همه مسلمانان جهان از یوغ دشمنان بود و این شامل مسلمانان شوروی که سال ها تحت فشار چکمه های کمونیسم بودند و اکنون خطر آن بود که تحت سلطه امریکا درآیند نیز می شد. از این رو، امام خمینی موازنه منفی و خنثی شدن نیروهای دو ابرقدرت در برابر هم را سنتی الهی برای حفظ ملت ها می دانست.
اصول حاکم بر سیره سیاسی امام خمینی در نامه به گورباچف
در تحلیل این نامه تاریخی، به طور کلی مبانی عمده سیاسی امام در روابط خارجی و نیز سیاست مشخص می شود، هر چند تمام مواضع امام، از جمله ارسال همین نامه، به نوعی فراتر از محدوده های سیاسی بود و به تمام جنبه های بشری توجه داشت.
با وجود آنکه امام به طور مکتوب و تئوریک، مبانی سیاست خارجی خود را مطرح نمی کرد، ولی مواضع امام در صحنه های حساس سیاست خارجی، چنان در یک سیر منطقی مشترک قرار می گرفت که به راحتی می توان همه آنها را در یک سری اصول کلی مندرج ساخت و برعکس، تمام این اصول را در هرکدام از این مواضع به خوبی مشاهده کرد. به هر حال، این اقدام امام نیز باید در مجموعه مواضع خارجی ایشان قرار بگیرد. این اصول مشترک به طور کلی عبارتند از:
الف) اصل محوریت اسلام در همه زمینهها
در سیره امام خمینی، جلوه این اصل کاملاً آشکار است. ایشان اسلام را دین کاملی می داند که در همه مسائل سیاسی و حیات اجتماعی دیدگاهی خاص دارد. در این نامه نیز آن بزرگوار اسلام را دارای دو جنبه مادی و معنوی میداند که توأمان به دنیا و آخرت نظر دارد. ایشان در این نامه به طرح اسلام و آرمان های آن میپردازد و می کوشد توجه گورباچف را از دیدگاه مادیگرایانه صرف، به این ارزش ها جلب کند و داعیه حکومت جهانی اسلام را در این مسیر توجیه نماید. او تلاش می کرد اندیشمندان و متفکران اسلامی را نیز در راستای «پرده از رخ دلربای اسلام برداشتن» معرفی کند و پنجرهای به سوی معنویت بگشاید. ایشان می خواست با نفی راه غرب و شرق، اسلام را به عنوان راه سوم مطرح کند.
ب) اصل وحدتباوری
امام خمینی وحدت را توجیهکننده اصل دعوت برمیشمارد و بیان میدارد که اصولاً دعوت به اسلام، دعوت به وحدت است و بر این اساس می کوشد در جهت دعوت گورباچف به سوی اسلام و معنویت و نیز گسترش اسلام، بر اساس «اصل دعوت» گام بردارد و یک مرحله از جهانی شدن اسلام را تحقق بخشد. امام در این نامه به عنوان رهبر جهان اسلام سخن میگوید، نه فردی شیعه از یک کشور خاص که این مسئله، به وحدتنگری امام در این باره اشاره دارد.
ج) اصل دعوت به سعادت و رستگاری
دعوت به خیر و صلاح و رستگاری، وظیفه پیامبران و امامان علیهم السلام و رهبران الهی است و در قرآن نیز آمده است که مردم را با موعظه و استدلال به بهترین نحو به سوی خدا دعوت کنید. از این رو، امام نیز براساس این اصل، دولتمردان و مردم شوروی را به سوی خدا و معنویت فرا خواند و این دعوت را نیز بر اساس رسالت دینی خویش انجام داد. ایشان در انجام این رسالت، کوشید، تا آرمان ها و ارزش های اسلام را طرح و تبیین کند. وی از ابتدای مبارزه، از این اصل بهره جست و بارها مردم و مسئولان ایران را چه در زمان دولت پهلوی، چه در جمهوری اسلامی دعوت به رستگاری و سعادت نمود که بهترین جلوه آن، در این نامه تجلی یافته است.
د) اصل احترام متقابل
امام در این نامه با رعایت اصل احترام متقابل، تلاش میمی کند تا گورباچف را با دلایل منطقی، از راهی که در پیش گرفته است، بازدارد و او را از پناه بردن به «باغ سبز غرب» برحذر دارد و اسلام را بر وی عرضه کند. ایشان بیان میدارد: «ما با تمام عالم، روابط حسنه داریم، به شرط اینکه روابط، متقابل و احترام، متقابل باشد.» و از این رو، با رعایت این اصل، دعوت خود را به انجام میرساند.
ه) اصل توجه به مقتضیات زمانی و مکانی
در شرایطی که غرب، هجمه و فشار خود را برای در هم شکستن کمونیسم افزایش داده بود و کمونیسم با تعارضات درونی جدی روبه رو بود و البته هنوز به این روشنی که اکنون درک میشود مسیر تحولات برای سیاستمداران و عالمان علوم سیاسی روشن نبود امام خمینی با درک صحیح از ماهیت و روند تحولات و شناخت دقیق شرایط، در آن مقطع زمانی و مکانی، به نگارش این نامه پرداخت که اکنون نیز پس از گذشت سال ها، آن تجزیه و تحلیل و پیشبینی، اعجاب بسیاری از صاحب نظران را برانگیخته است.
و) اصل معرفی انقلاب اسلامی و ارزش های اصیل آن
در شرایطی که جنگ پایان یافته بود و به نوعی، انقلاب در محاق توقف جنگ فرورفته و غرور مردم ایران جریحهدار شده بود، امام خمینی با نوشتن این نامه، انقلاب ایران را بار دیگر در صدر رسانههای جهان قرار داد و سمت و سوی دیگر ارزش های راستین انقلاب و ماهیت آن را مطرح ساخت.
نتیجه گیری
اقدام امام در نگارش نامه به گورباچف، یکی از فرازهای مهم و ماندگار در تاریخ انقلاب اسلامی ایران است. این اقدام امام همچون دیگر اقدامات ایشان در طول سالیان حیات پربارش، در بردارنده نکات درس آموز و نغزی است که می تواند مورد استفاده سیاست گذاران کشور و مشتاقان راه ایشان قرار گیرد. با بررسی ابعاد گوناگون این پدیده، اصولی همچون: اصل محوریت اسلام در تمام زمینهها، اصل وحدتباوری، اصل دعوت به سعادت و رستگاری، اصل احترام متقابل، اصل توجه به مقتضیات زمانی و مکانی و نیز اصل معرفی انقلاب اسلامی و ارزش های اصیل آن را می توان از سیره سیاسی عملی امام استنتاج کرد.
فهرست منابع و مآخذ
کتاب ها
1. آربلاستر، آنتونی، دموکراسی، ترجمه حسن مرتضوی، تهران، آشتیان، 1379.
2. امیدوار، احمد و حسین یکتا، امام خمینی و انقلاب اسلامی، تهران، سازمان عقیدتی سیاسی ناجا، 1379.
3. انصاری، حمید، حدیث بیداری: زندگینامه آرمانی علمی و سیاسی امام خمینی(از تولد تا رحلت)، تهران، چاپ 19، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1380.
4. توکلی، حمید، بررسی سیاست خارجی جمهوری اسلامی از دیدگاه امام خمینی، پایاننامه کارشناسی ارشد علوم سیاسی، تهران، دانشگاه تربیت مدرس، 1373.
5. جوادی آملی، عبدالله، آوای توحید: نامة امام خمینی به گورباچف و شرح نامه، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1373.
6. خمینی، احمد، آیینه آفتاب، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1374.
7. داربیشر، یان، تحولات سیاسی در اتحاد شوروی: از برژنف تا گورباچف، ترجمه هرمز همایونپور، تهران، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، 1368.
8. دهشیری، محمدرضا، درآمدی بر نظریه سیاسی امام خمینی، تهران، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1379.
9. رجبی، محمدحسن، زندگینامه سیاسی امام خمینی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1377.
10. ژوکوف، دیمیتری آناتولویچ، م.، ایمام خمینی، مسکو، پالیا، 1999.
11. عمید زنجانی، عباسعلی، ریشه های انقلاب، تهران، طوبی، 1375.
12. کدی، نیکی و مارک گازیوروسکی، نه شرقی نه غربی: روابط خارجی ایران با امریکا و اتحاد شوروی، ترجمه ابراهیم متقی و الهه کولایی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1379.
13. گورباچف، میخائیل، به سوی جهان بهتر، ترجمه منوچهر طلوعی، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1375.
14. لاریجانی، محمدجواد، مصاحبه با رادیو فرهنگ، 12/10/1381.
15.، کاوش های نظری در سیاست خارجی، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، 1374.
16. لافهبر، والتر، 50 سال جنگ سرد، از غائله آذربایجان تا سقوط گورباچف، ترجمه منوچهر شجاعی، تهران، نشر مرکز، 1376.
17. مانیان، عبدالحسین، تحلیل نامه امام خمینی به گورباچف، تهران، اداره کل پژوهش های سیما، 1380.
18. مرتضایی، علی اکبر، امام خمینی در حدیث دیگران، تهران، پیام آزادی، 1378.
19. مصباحی، محیالدین، «چهارچوب مواضع شوروی»، بازشناسی جنبههای تجاوز و دفاع، مجموعه مقالات ارائه شده به کنفرانس بینالمللی تجاوز و دفاع، تهران، سپهر، 1366.
20. مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، صحیفه امام، 22 جلدی، تهران، 1379.
مقالات
21. پترویچ برژنف، الکساندر، «شعر امام خمینی»، ترجمه شعر در فصلنامه حضور، شماره30، 1378.
22. جمهوری اسلامی، مصاحبه روزنامه الشرق الاوسط با گورباچف، شماره 5730، 22 اسفند 77.
23. شبارشین، لئونید (مأمور سابق ک. گ. ب در ایران)، مصاحبه با نایاکدرکدا نوایاگازتا، 4 ژوییه 2001، ترجمه به وسیله بخش مطبوعات سفارت ایران در مکه، ویرایش توسط مجله حضور، شماره 37، 1380.
24. شواردنادزه، ادوارد، جمهوری اسلامی (مصاحبه)، شماره 3995، 3 بهمن 71.
25. گورباچف، میخائیل، «راه نجات روسیه از نگاه گورباچف»، نشریه ترجمان سیاسی، شماره 146.
26.، «بازنگری پیام رحمانی امام تأملی در اعترافات گورباچف»، جمهوری اسلامی (مصاحبه با واحد مرکزی خبر جمهوری اسلامی)، 25 خرداد 1378.
27.، به نقل و ترجمه نشریه ترجمان سیاسی (مصاحبه با نشریه فیگارو، 4 سپتامبر 1998)، س 3، شماره 146 (بخش سیاسی).
28. مولانا، حمید، فصلنامه حضور، (گفت وگو)؛ شماره 29، پاییز 1378.
29. میشین، نیکلای، جمهوری اسلامی (مصاحبه رادیویی در مسکو)، شماره 5846، 26 مرداد 1378.
30.، جمهوری اسلامی، شماره 5846، 26 مرداد 1378.
31. یاکوفلف، الکساندر (مشاور ارشد گورباچف)، جام جم (مصاحبه)، 13 دی 1380.