روزنامه همشهری - آرش نهاوندی: جان فاورو- کارگردان، بازیگر، فیلمنامهنویس و تهیهکننده آمریکایی- در سال 2019، سال بسیار پرکاری را پشت سر گذاشت. او ضمن ساخت فیلم لایو اکشن «شیرشاه» که پرفروشترین کارتون و دومین فیلم پرفروش سال لقب گرفت، در فیلم «انتقام گیرندگان: بازی پایانی» پرفروشترین فیلم سال 2019 که همزمان پرفروشترین فیلم همه ادوار تاریخ سینما نیز محسوب میشود، بازی کرد.
علاوه بر این او در دیگر فیلمهای مطرح دنیای مارول سال 2019 نیز بازی کرده است. ازجمله فیلم «مرد عنکبوتی: دور از خانه» که سومین فیلم پرفروش سال لقب گرفت. او همچنین در سالجاری سریال تلویزیونی «ماندالورین» را در ژانر وسترن فضایی با موضوع جنگ ستارگان برای شبکه رسانه جاری دیزنی کارگردانی و تهیهکنندگی کرد. او در این فیلم بیبییودا (موجود فضایی کوچک پشمالوی سبز رنگ عجیبالخلقه) را بهعنوان عضو جدیدی از خانواده موجودات فضایی سینمای آمریکا، به تماشاگران معرفی کرد. او ازجمله کارگردانانی است که از تکنولوژیهای نوین برای ساخت فیلمهایش استفاده میکند.
او در فیلم اخیر خود- شیرشاه- نیز برای ساخت تمامی چهرهها و اغلب لوکیشنها بهطور کامل از جلوههای کامپیوتری استفاده کرد. تنها برخی از صحنههای شیرشاه در آفریقا فیلمبرداری شده بودند. با استفاده از تکنولوژیهای نوین شخصیتهای رایانهای در لوکیشنها جانمایی شدند. امسال همچنین جان فاورو علایق خود به آشپزی و غذا را دوباره در برنامه «نمایش آشپز» که تهیهکننده، کارگردان و نویسندهاش است، به نمایش گذاشت. این برنامه دنباله برنامه آشپز ساخت 2014 است که جان فاورو آن را برای نتفلیکس ساخته بود. جان فاورو در گفتوگویی با هالیوودریپوتر به پرسشهایی درباره آینده دنیای سرگرمی، چگونگی تقسیم زمان خود میان نوشتن فیلمنامه، کارگردانی و تهیهکنندگی پاسخ داده.
چرا در زمان ساخت «ماندالورین» شما همان ابزارها و همان تکنولوژیای که برای ساخت فیلم «شیرشاه» استفاده کرده بودید را بهکار نبردید؟
در شیرشاه ما از ترکیبی از ابزارها استفاده کردیم. بهصورت پایهای از یک ابزار ساخت فیلم واقعیت مجازی چند بازیگر و موتور بازیساز یونیتی استفاده کردیم. ما با استفاده از موتورهای بازیساز ماگنوپوس و یونیتی و امپیسی یک دسته از ابزار را ایجاد کردیم که با استفاده از آنها میتوانستیم محیطهایی در دنیای واقعیت مجازی ایجاد و از آنها با استفاده از دوربین فیلمبرداری کنیم. در ماندالورین هم ما از خیلی از این ابزارهای تکنولوژیک مشابه استفاده کردیم و علاوه بر آن از موتور آنریل (متعلق به اپیکگیمز) نیز استفاده کردیم تا بتوانیم طرح کلی تولید فیلم را بریزیم. با این حال شیرشاه از نظر تولیدی کار بسیار متفاوتی بود؛ چرا که در شیرشاه ما از تصاویر استفاده نکردیم.
اما در ماندالورین ما از کاتها استفاده کردیم و به جای اینکه مانند آنچه در شیرشاه انجام دادیم، مستقیما سراغ انیمیشن برویم و خروجی بگیریم. صحنههایی ساختیم و محیط و لوکیشن مدنظر خود در زمان فیلمبرداری را بهطور دیجیتال ساختیم و تصاویر آنرا روی یک دیوار ویدئویی نمایش دادیم. ما برای ساختن ماندالورین با آنریل وی اف اکس هاوس قرارداد شراکت بستیم تا بتوانیم سیستمی برای ساخت فیلم ماندالورین ایجاد کنیم. تمام افرادی که ما با آنها کار میکردیم این تکنولوژی را اقتباس کردند و اکنون در حال ساخت نسخههای خود هستند؛ نسخههایی که با نسخه ما تا حدودی فرق میکند، اما این کار را ما آغاز کردیم و درباره این تکنولوژی هم تحقیق کردیم و هم آن را توسعه دادیم.
آیا ساخت ماندالورین در استودیوهای منهتنبیچ انجام گرفت؟
ما در یک استودیوی بزرگ ضبط صدا با یک سقف کامل و 360 درجه منظره این کار را انجام دادیم. ما هر روز محیط فیلمبرداری را تغییر میدادیم؛ یک روز استودیوی ما تبدیل به یک سفینه فضایی میشد، یک روز بیابان و برخی وقتها هم کار فیلمبرداری روی یخ یا روی گل انجام میدادیم. کار ما در لوکیشنهای محدودی که همه آنها در منطقه شهری لسآنجلس قرار داشتند انجام میگرفت. البته ما برای فیلمبرداری به کشورهایی نظیر ایسلند و شیلی هم سفر کردیم. تمام تصاویر فیلمبرداری شده را بهصورت لایه به لایه روی دیوار ویدئو نمایش میدادیم؛ بنابراین میتوانم بگویم که ما صحنههایی از فیلمبرداری واقعی نیز داشتیم که آنها را با صحنههای کاملا کامپیوتری تلفیق کردیم. اما بازیگران سر صحنه فیلمبرداری برده نمیشدند. در واقع لوکیشنها در محل استودیوی ضبط صدا آماده میشدند و بازیگران نیز در همان محل ایفاینقش میکردند.
از نقشههای خود در آینده بگویید؟
امروز با توجه به تجربیاتی که در سالهای اخیر در بهکارگیری تکنولوژیهای نوین در فیلمسازی کسب کردهام، نیازهایمان را در زمینه ساخت فیلمهای کارتونی لایو اکشن میشناسم. ما اکنون در حال ساخت تسهیلاتی هستیم که از نظر امکانات و تجهیزات بتوانند نیازهای ما را در زمینه تولیدات مجازی مرتفع کنند. من از روندی بسیار مشابه روند ساخت شیرشاه جهت ساخت فیلمهای مستند برای کمپانی اپل استفاده میکنم.
من با بیبیسی نیز قرارداد بستهام و قرار است مستند «کره پیشاتاریخی» را برای آنان بسازم. ما در این زمینه تمام ابزارها و افرادی را که در ساخت شیرشاه بهکار بردیم، استفاده خواهیم کرد. البته به جز دایناسورها که ما آنها را هم در محیطهای مجازی و هم در محیطهای واقعی قرار خواهیم داد. میخواهم به جایگاه یک مدرس استفاده از تکنولوژیهای نوین در فیلمسازی برسم و بتوانم به افراد کنجکاو و علاقهمند به فیلمنامهنویسی این مسئله را آموزش دهم که چگونه میتوان محدودیتهای داستانگویی و نگارش داستان را پشت سر گذاشت. عاملی که باعث شد به تکنولوژیهای نوین در فیلمسازی گرایش پیدا کنم، این بودکه با استفاده از این فناوریها شما میتوانید داستانهای خود را بهگونهای متفاوت از گذشته روایت کنید، در واقع نوع جدیدی از داستانسرایی بدون محدودیت را باب کنید و هر آنچه در مخیلهتان میگنجد را برای تماشاگر روی پرده ببرید.
آیا شما از این ابزارهای فناورانه در فیلمهای سینمایی دنیای مارول (ابر قهرمانی) هم استفاده خواهید کرد؟
بله حتی کمپانیهایی به جز دیزنی برای انجام مذاکراتی بهمنظور ساخت فیلمهای مارول با استفاده از فناوریهای رایانهای سراغ من میآیند. واقعا میخواهیم به تمام آن افرادی که میخواهند بدانند ما در عرصه فیلم لایو اکشن شیرشاه و سریال ماندالورین چه کردهایم، کمک کنیم. خود من نمیتوانستم کارهایی را که امروز انجام میدهم بدون افرادی نظیر جیمز کامرون یا جورج لوکاس انجام دهم، آنها با خوشرویی از افرادی که میخواستند از تجربیاتشان چیز یاد بگیرند استقبال میکردند؛ بنابراین من تلاش میکنم همان کاری را که این دو نفر برایم انجام دادند برای دیگران انجام دهم. ما به کمپانیهایای الام، آنریل یا امپیسی که با ما در این زمینه مشارکت داشتند اجازه میدهیم به مردم نشان دهند که ما از چه ابزاری استفاده کردیم و این ابزار چگونه کار میکند. برای تبادل اطلاعات کارهای زیادی میتوان انجام داد.
چگونه تصمیم میگیرید که چه پروژههایی را کارگردانی کنید؟
فعالیت بهعنوان نویسنده و تهیهکننده در تلویزیون به شما این اجازه را میدهد که داستانسرا باشید و داستانسرایی کنید. برای من آنچه بیش از همه چیز اهمیت دارد، داستان گفتن است. کارگردان بودن در یک فیلم بیشترین تأثیر را روی شما بهعنوان یک داستاننویس میگذارد. در مورد تلویزیون باید بگویم که در مقام کارگردان دستم باز است که قسمتهای زیاد و متفاوتی را بنویسم و با خیلی از کارگردانان بزرگ دیگر همکاری کنم. البته در تلویزیون معیارها با سینما متفاوت است.
در واقع تقسیمبندی وظایف در تلویزیون با تقسیم وظایف در زمان ساخت یک اثر سینمایی متفاوت است. برای من جالب بود که امسال بتوانم یکی از قسمتهای فصل دوم ماندالورین را کارگردانی کنم چرا که سال گذشته بهدلیل کار روی فیلم شیرشاه فرصت پیدا نکرده بودم بهطور مستقیم در ساخت این سریال مشارکت داشته باشم. من همواره کارگردانی را دوست داشتهام، اما برای من واقعا کار کردن با کارگردانان جوان و کارگردانان باتجربه که تاکنون مانند ما از ابزار تکنولوژیک برای ساخت فیلمهایشان استفاده نکردهاند، جالبتر و سرگرمکنندهتر است.
اگر بخواهم صادق باشم باید بگویم که در این سن برایم جالبتر است با کارگردانان جوانتری کار کنم که یادگیری برایشان جالب است و از این مسئله هیجانزده میشوند. این راهی برای ما خواهد بود که بتوانیم در کنار یکدیگر ابداعات جدیدی با استفاده از فناوریهای روز را در ساخت فیلمها به کار بگیریم. این باعث توسعه ابداعات در فیلمسازی و داستانسرایی تصویری میشود و برای من این قسمت قضیه جالب است.
درباره خلق شخصیت عروسکی با شمای فضایی بیبی یودا به ما چه میتوانید بگویید.
اگر چه بیبی یودا شباهت زیادی به یک عروسک دارد، اما او در واقع یک CG [شخصیتی که طراحی گرافیک آن توسط کامپیوتر انجام گرفته]است که ما تلاش داریم او را به پیروی از همان قواعد حرکت فیزیکی عروسکها وادار کنیم. اگر شما پارامترهایی را بهطور خلاقانه ایجاد نکنید که شخصیت کامپیوتری – گرافیکی فیلمتان همان هویت و فریبندگی عروسک را نداشته باشد، آنگاه کاملا مشخص خواهد شد که او یک شخصیت گرافیکی – کامپیوتری است و نخواهید توانست نقش وی را در فیلم جا بیندازید و در واقع این شخصیت نزد تماشاگر و مخاطب محبوبیتی کسب نخواهد کرد.
ما از بیبی یودا در طول فصل جدید سریال ماندالورین بیشتر خواهیم دانست. من تصور میکنم چیز مهم و بزرگی که درباره شخصیت یودا که جورج لوکاس (لوکاس برای نخستین بار شخصیت یودا را برای سری فیلمهای جنگ ستارگان بهعنوان یک استاد خردمند از تیره راهبان باستانی ایجاد کرد که بعدها جان فاورو با اقتباس از آن شخصیت بیبی یودا را خلق کرد.) مبدع آن بود، وجود دارد این است که او همواره رازآلود است، همین مسئله باعث شده تا یودا تبدیل به یک نماد و الگو شود و جلوهای اساطیری بهخود بگیرد. ما میدانیم هدف او چیست و رفتارش بر مبنای رفتار چهکسی شکل گرفته، اما از خیلی جزئیات درباره وی بیخبریم ازجمله اینکه نمیدانیم او و گونههای مشابه وی از کجا آمدهاند. همین مسئله نیز درباره بیبی یودا صدق میکند و من تصور میکنم که به این دلیل است که بسیاری از مردم میخواهند بیشتر از بیبی یودا بدانند.
شما با دیزنی همکاری کردید تا از بازاریابی عروسکهای بیبی یودا پیش از نمایش قسمت اول سریال ماندالورین جلوگیری کنید، چگونه موفق به انجام این کار شدید و چرا این کار را انجام دادید؟
تصور میکنم مردم بسیار علاقهمند به سورپرایز شدن باشند. البته تصور میکنم که در عرصه سینما کمتر اتفاق میافتد که مردم سورپرایز شوند، چرا که خیلی سخت بتوانید جلوی فاش شدن اسرار پروژههایی که در حال کار کردن روی آن هستید را بگیرید. ما میدانستیم که با جلوگیری از ارائه عروسکهای بیبی یودا به بازار پیش از نمایش قسمت اول سریال ماندالورین، در زمینه ارائه بهموقع عروسکهای بیبی یودا به بازار و کسب سود ناشی از آن متضرر خواهیم شد، اما ما در عوض تلاش کردیم هیجان عمومی پیرامون شخصیت بیبی یودا را بالا بریم، با دیدن بیبی یودا در تلویزیون همه تماشاگران به این نتیجه رسیدند که در کنار هم و همزمان با هم توانستهاند بیبی یودا را کشف کنند.
پس دیزنی هم در این زمینه با شما همکاری کرد؟
بله آنها متوجه ارزش این کار شدند. تصور میکردم اگر بخواهیم با هواداران فیلمها و سریالهای جنگ ستارگان ارتباط برقرار کنیم، باید بگذاریم آنها به اسرار داستان با دیدن سریال و در زمان خود پی ببرند که برایشان جالب باشد، چرا اگر قرار بود قبل از آن متوجه شوند شاید دیدن این سریال دیگر چندان برایشان جذابیت نداشت. در این زمینه تیم بازاریابان و مدیران دیزنی همه از غرایز من حمایت کردند، من تصور میکنم ما اکنون پاداش خود را نیز دریافت کردهایم چرا که مردم هر هفته با هیجان در انتظار دیدن قسمت بعدی سریال هستند.
آیا امکان آن وجود دارد که برخی از شخصیتهایی که در سریال ماندالورین برای نخستین بار به مردم معرفی شدند در فیلمهای جنگ ستارگان بعدی یا سریالهای دیگر دیزنی، که با این مضمون ساخته میشوند نیز حضور یابند؟
قطعا این شانس وجود دارد که این شخصیتها در آینده نیز در حدی فراتر از آنچه ما آنها را معرفی کردیم در فیلمها و سریالهای دیگر مورد استفاده قرار گیرند. بین آنچه در سالنهای سینما و آنچه از تلویزیون در منازل نمایش داده میشود، جریانی سیال وجود دارد. برای من جذابتر و هیجان انگیزتر این است که بتوانم به جای اینکه یک داستان را برای مدت پخش یک ساعت و نیم تا 2 ساعت در سالن سینما بنویسم، داستانهایی را ظرف چندین و چند ساعت حتی چند روز برای پخش از تلویزیون روایت کنم. تصور میکنم در اینجا بیشتر بحث زمانی مطرح است؛ و در آینده؟
من در حال کار با دیو فیلونی (کارگردان انیمیشن، دوبلور، نویسنده تلویزیونی و تهیهکننده تلویزیونی) روی این موضوعات هستم که چه مضامین داستانی فراگیر و گستردهای برای پرداختن وجود دارد و چگونه ما میتوانیم از شخصیتها در این داستانها استفاده کنیم و دنیا چگونه خواهد بود و مردم از ما چه میخواهند. ما میخواهیم یک نقشه راه در این زمینه ترسیم کنیم. چرا که ما تنها یک قطره از اقیانوس جنگ ستارگان هستیم. بهنظرم ما همچنان راه طولانی و 25 سالهای را در مجموعه داستانهای جنگ ستارگان داریم که باید آن را بپیماییم. اکنون زمان بسیار جالبی (زمانی پس از پایان دوران قدیم امپراتوری مارول و آغاز ظهور و بروز نیروهای تیرهتر) برای من داستاننویس است که تحقیقات زیادی را در این زمینه انجام دهم؛ تحقیقاتی که شاید اکنون هیچکس در حال انجام آن نیست.
آیا درست متوجه شدهام که شما اکنون با استفاده از تکنولوژیهای جدید و امکاناتی که رسانههای جریان اصلی در اختیارتان میگذارند، فرصت این را خواهید داشت که داستانهای زیاد و متفاوتی را در یک رنج گسترده بنویسید.
در دنیای امروز بازار مناسبی برای محتوای خلاصه و کوتاه وجود دارد. مردم امروزه در حال دیدن داستانهایی هستند که از طریق رسانههای بسیار متفاوتی به آنها عرضه میشود. مهم نیست که این داستانها از طریق تلفن همراه هوشمند، تبلت، تلویزیون یا سالنهای سینما عرضه میشود. در طول تاریخ سابقه نداشته که مردم تا این حد، زمان خود را برای دیدن داستانها روی صفحههای نمایشگر یا پردههای سینما صرف کنند. همین مسئله سبب شده تا در عرصه هنر و نمایش سرمایهگذاری گستردهای انجام گیرد و رسانههای اصلی جدیدی مجال ظهور و بروز پیدا کنند. این اتفاق برای مردم این فرصت تاریخی و طلایی را ایجاد کرده که داستانهایی را بشنوند و ببینند که تا پیش از این نمیشنیدند و نمیدیدند.
یودا همواره رازآلود است؛ همین مسئله باعث شده تا او تبدیل به یک نماد و الگو شود و جلوهای اساطیری بهخود بگیرد. ما میدانیم هدف او چیست و رفتارش بر مبنای رفتار چهکسی شکل گرفته، اما از خیلی جزئیات درباره وی بیخبریم ازجمله اینکه نمیدانیم او و گونههای مشابه وی از کجا آمدهاند. همین مسئله نیز درباره بیبییودا صدق میکند و من تصور میکنم که به این دلیل است که بسیاری از مردم میخواهند بیشتر از بیبی یودا بدانند.
برای من آنچه بیش از همه چیز اهمیت دارد، داستان گفتن است. کارگردان بودن در یک فیلم بیشترین تأثیر را روی شما بهعنوان یک داستاننویس میگذارد. در مورد تلویزیون باید بگویم که در مقام کارگردان دستم باز است که قسمتهای زیاد و متفاوتی را بنویسم و با خیلی از کارگردانان بزرگ دیگر همکاری کنم.